بازخوانی پرونده احمد الحسن؛ مدعی یمانی
به گزارش ادیاننیوز؛ روز سهشنبه، ۱۱دیماه ۱۳۹۷،نشست «بازخوانی پرونده مدعی یمانی» با سخنرانی حجتالاسلاموالمسلمین علی محمدی هوشیار در دانشگاه ادیان و مذاهب قم برگزار شد.
گزارشی از این نشست را در ادامه میخوانید:
در حال حاضر بهطور عمده با سه گروه از مدعیان مهدویت مواجه هستیم: دستهٔ اول کسانیاند که خودشان را به مهدی بودن، معرفی کردهاند. این دسته، اغلب از میان اهل سنت بودهاند.
دستهٔ دوم، کسانیاند که خودشان را مهدی معرفی نکرده و دیگران ایشان را مهدی دانستهاند، اما آنها در مقابل این تفکر ساکت بوده و اعتراضی به آن نداشتهاند. این دسته، غالباً از بین شیعیان ـ البته از بین شیعیان ۱۲ امامی چنین افرادی کم بودهاند و اکثر آنها از میان فرقههای انحرافی شیعه ـ بودهاند.
دستهٔ سوم، کسانیاند که نه ادعای مهدی بودن داشتهاند و نه دیگران آنها را مهدی پنداشتهاند، بلکه اینها ـ با عناوینی همچون سید حسنی، یمانی، سید خراسانی و مدعیان بابیت و زمینهسازی ـ ادعای زمینهسازی فرهنگی و نظامی برای ظهور امام زمان(عج) را داشتهاند. از بین اهل سنت و شیعیان، افراد فراوانی هستند که متعلق به دستهٔ سوم میباشند. دستهٔ سوم، غالباً جریانساز بوده و فضا را برای مدعیان مهدویت، فراهم ساخته و منتسبین به آن، نسبت به دو دستهٔ دیگر، موفقتر بودهاند، زیرا میدانستند فضای ذهنی شیعه، متأثر از فضای ذهنی اهل سنت، بهگونهای است که ما را به زمینهسازی ترغیب میکند.
اولین بار شیخ مفید ترغیب و تشویق به زمینهسازی ظهور کرده و تصریح نموده که تا زمانی که اجتماع یاران وجود نداشته باشد، حضرت ظهور نخواهد کرد. ویژگی منتسبین به دستهٔ سوم این است که اولاً توانستهاند مردم را بهصرف یک ادعا بفریبند، زیرا نیازی به معجزه و علم ندارند و در روایات هم ویژگی خاصی برایشان بیان نشده است، و ثانیاً برخی از آنها، در ادعاهایشان، سیر صعودی داشتهاند و از ادعای نیابت به نبوت و یا حتی الوهیت صعود کردهاند که ازجملهٔ اینها احمد اسماعیل بصری، معروف به احمد الحسن است.
اولین ادعایی که احمد الحسن داشت، این بود که امام زمان(عج) به خواب من آمد و گفت: تو با چهار واسطه، فرزند من هستی و وظیفه داری که علیه فساد علمی و مالی حوزهٔ علمیه، قیام نمایی. لذا اولین ادعای احمد الحسن، با ادعای عصمت، نبوت و مهدویت همراه نبود، اما بعد از مدتی ادعا کرد که من همان مهدی هستم که در روایات آمده، و بعد هم ادعا کرد من همان قائمی هستم که در روایات ذکر شده، و من همان مهدیای هستم که باید بیایم و دنیا را پر از عدل و داد کنم. او در گام بعدی، با انکار ختم نبوت، ادعای نبوت را مطرح نمود و گفت مهدیان دوازدهگانهای که بعد از قائم خواهند آمد، مقام نبوت را دارند. احمد الحسن در گام نهایی هم خودش را به مقام الوهیت میرساند.
«احمد الحسن» متولد ۱۹۶۸ در جنوب عراق، در شهر بصره و در روستایی در حاشیهٔ شط العرب است. او در سال ۱۹۹۲ از دانشگاه بصره و در رشتهٔ عمران فارغالتحصیل و در سال ۱۹۹۹ وارد حوزهٔ علمیهٔ آیتالله محمدباقر صدر شد و به مدت کمتر از یک سال در آنجا درس خواند و بلافاصله ادعای
اولش ـ یعنی مبارزه با فساد مالی و علمی حوزه ـ را مطرح کرد.
حوزهٔ علمیهٔ آیتالله محمدباقر صدر، تحت برنامه نبوده است و هر شخصی که میخواسته، میتوانسته در آنجا مشغول به تحصیل شود. نکتهٔ جالب این است که در حوزهٔ آیتالله محمدباقر صدر، بهصورت همزمان چهار مدعی مهدویت وجود داشتهاند که یکی از آنها همین احمد الحسن است. نفر دوم فردی به نام «احمد کاظم کرعاوی بصری» است که رئیس و بنیانگذار فرقه و سازمان تروریستی «جند السماء» میباشد و ادعا میکرد روح امیرالمؤمنین
در من حلول کرده و من، قاضی آسمانها هستم.
نفرات سوم و چهارم نیز عبارتاند از «حیدر مُشَتَّت المُنشِداوی» و «سید محمود حسنی سرخی»، که نفر اخیر ادعا میکند همان سید حسنیِ مذکور در روایات است و امام زمان، شوهر خواهر اوست و میگوید با وجود من، تقلید از سایر مراجع، حرام است. نکتهٔ عجیب این است که وقتی این شخص، دو سال درس طلبگی میخواند، با حکم آیتالله محمدباقر صدر به امامت جمعهٔ شهر ناصریه میرسد و دو سال بعد که آیتالله محمدباقر صدر میخواسته آقای سرخی را امام جمعهٔ کربلا کند، به شهادت میرسد.
لازم است اشاره کنم که حیدر مُشَتَّت، بعدها نامش را به ابوعبدالله حسینالقحطانی تغییر داد و در حال حاضر عدهای در تهران، قم و خوزستان، اعتقاد دارند که این شخص، همان یمانی موعود است و قرار است روزی رجعت نماید و به قائم میپیوندد. این شخص، ادعای مهدویت را به همراه احمد الحسن اعلام کرد و قرار گذاشتند که احمد الحسن فرزند و وصی امام زمان(عج) و حیدر مُشَتَّت نیز یمانی باشد. این افراد در سال ۲۰۰۰ مکانی مانند حسینیه
را تأسیس کردند و نشریهٔ «القائم» را راهاندازی کردند و علامت کنونی آنها نیز ستارهٔ داود است که شش پَر دارد. گرچه قبلاً ستارهای با
پنج پر، علامت آنها بود و همین علامت را هم پای نامهای که به رهبر ایران نوشتند، زده بودند و در آن نامه از آیتالله خامنهای خواسته بودند قدرت را ترک کند و آن را تسلیم احمد الحسن نماید. حیدر مُشَتَّت بعدها با احمد الحسن به اختلاف برخورده و یکدیگر را دجال نامیدند. البته با کشته شدن حیدر مُشَتَّت، فضا برای احمد الحسن، بازتر شد و تبلیغاتش را بیشتر کرد.
زمانی که حیدر مُشَتَّت وارد ایران و منطقهٔ شادگان شد، همراه با شخصی به نام عیسی المزرعاوی ـ معروف به حاج صالح ـ نامهای را در ۸ بند در راستای تبلیغ جریان احمد الحسن، خطاب به ۲۴ تن از مراجع تقلید و فضلا تنظیم کردند، که در نهایت نامهنگاریهای ایشان با شکست مواجه شد. آنها در سال ۱۳۸۱ از حرم حضرت معصومه(ص) تا جمکران را کفنپوشان و با جمعیتی ۵۰ نفره و با شعار «ظهر المهدی» پیادهروی کردند که عدهای از این افراد، ازجمله حیدر مُشَتَّت دستگیر شدند.
وقتی حیدر مُشَتَّت کشته شد، اولین معارضی که برای احمد الحسن به وجود آمد، آیتالله سیستانی بود؛ زیرا ایشان دستور دادند موکبهای احمد بصری در مسیر پیادهروی اربعین جمع شود. به همین خاطر احمد الحسن، ادعا کرد مصداق دجال سجستانی، آیتالله سیستانی است، درحالیکه میدانیم ایشان، اهل مشهد است و نه سیستان و انتصاب ایشان به سیستان، به این جهت است که جد ایشان، شیخالاسلام سیستان بوده است، وگرنه نه آیتالله سیستانی و نه پدر و یا جد ایشان، اهل سیستان نمیباشند.
ازآنجاییکه آیتالله سیستانی نقشههای احمد الحسن را بر آب کرده بود، احمد الحسن تصمیم گرفت با احمد کاظم کرعاوی بصری متحد شود و در دهم محرم ۲۰۰۸ که مردم به سمت کربلا میروند و نجف خلوت میشود، آیتالله سیستانی را ترور نمایند، ولی پلیس عراق، یک روز زودتر متوجه ماجرا شد و به محل استقرار آنها که در یک پادگان بود، حمله کرد و کرعاوی کشته شد، ولی هیچ نشانی از احمد الحسن وجود نداشت، گرچه قطعاً او در این پادگان، حضور داشته است.
اسنادی وجود دارد که میگوید او در همان سال به استرالیا گریخت و در آنجا به همراه سه نفر دیگر، شرکتی برای واردات و صادرات قطعات خودروهای سنگین راه انداخته است. اخیراً هم یکی از این شرکا با احمد الحسن به مشکل مالی برخورد و از همین رو اسناد احمد الحسن ـ ازجمله پاسپورت او ـ را منتشر کرد. قرائن بیانگر این است که احمد الحسن، امتیاز نام خود را واگذار کرده است و الان هیچ ارتباطی با این جریان ندارد و هماکنون این شیوخ مکتب نجف ـ و یا سه شاخهٔ فرعی این مکتب ـ هستند که عهدهدار این جریان شدهاند.
سه روز بعد از ماجرای درگیری در این پادگان، عبدالله هاشم که مستند «بهسوی ظهور» را با هدف زمینهسازی پذیرش یمانی از سوی مردم را ساخت ـ و این مستند در سیمای جمهوری اسلامی هم پخش شد ـ پس از ترک ایران، خود را مرید احمد الحسن معرفی کرد و گفت، احمد الحسن پیش ما آمد و ۱۲ نفر از ما را انتخاب و نزد امام زمان(عج) برد؛ و امام فرمود شیوخ مکتب نجف، مال مردم را به باطل میخورند.
متقابلاً شیوخ مکتب نجف هم گفتند احمد الحسن، چند نفر از ما را نزد امام زمان(عج) برد و ایشان، به ما گفت عبدالله هاشم و دوستانش، موشهای فاضلاباند! این درگیری دامنهدار بود تا اینکه شاخهٔ سومی با نام «احلاس»، با توجه به روایت «کونوا احلاس بیوتکم» به وجود آمد و ادعا کردند احمد الحسن واقعی نزد ماست و به ما گفته من میروم تا با پدرم ـ یعنی امام زمان(عج) ـ نزد شما برگردم و قیام کنم.
شاخهٔ چهارم گروه «جیش الغضب» است که به روایتی که میگوید یمانی، امیر جیش الغضب است، استناد میکنند و اینها هم میگویند احمد الحسن، نزد ماست و قرار است ما علیه سفیانی بجنگیم و مرادشان هم از سفیانی، داعش است گرچه در عمل، با این گروه، هیچگاه نجنگیدند. نکتهٔ عجیب اینکه در همین قم، طلبههایی بودهاند که پولهایی را بهمنظور کمک به احمد الحسن، به این گروه فرستادهاند.
ازجمله شیوههای تبلیغ جریان انحرافی احمد الحسن، دیوارنویسی، توزیع شبنامه و بروشور و برگزاری نماز جمعه است و جامعهٔ هدف این جریان ـ که در نجف، حوزهٔ علمیهٔ مستقل دارد و شبکههای ماهوارهای «المنقذ العالمی» و «رایات سود» و نیز یک دانشگاه را تأسیس کرده ـ حوزههای علمیه میباشد و هدف نهایی آنها هم تبدیل نیابت عامهٔ فقیه به نیابت خاصهٔ احمد الحسن است، تا از این طریق بتواند بهراحتی دست به نسخ شریعت بزند.
عوامل متعددی میتواند موجب سوق پیدا کردن برخی از طلبهها به سمت این جریان باشد، ازجملهٔ مهمترین دلایل، فاصله گرفتن حوزههای علمیه از روایات اهلبیت(ع) میباشد. طرفداران این جریان، یکدست نیستند و هرکدام با انگیزهٔ متفاوتی به حمایت از این جریان دست میزند که ازجملهٔ این انگیزهها میتواند انگیزههای مالی، مخالفت با مراجع و یا مخالفت با نظام اسلامی و حوزههای علمیه باشد.
یاران و انصار ایرانی این جریان را میتوان در سه دستهٔ تندرو، مماشاتی و معتدل جای داد. طلبهای به نام آقای عباس فتحیه که مدتی هم در موسسهٔ اسراء کار پژوهشی انجام میداد و مدرک ارشد فلسفه دارد، بهمنظور اعلام مخالفت با مراجع و نظام، وارد جرگهٔ طرفداران احمد الحسن شد و در برگزاری اغتشاشهای اخیری هم که در تربتحیدریه رخ داد، نقش عمدهای داشت و گویا چند وقت است که دستگیر شده است. این فرد را میتوان
ازجملهٔ طرفداران تندروی جریان احمد الحسن به شمار آورد.
این جریان، به دنبال این بود که حساسیت امنیتی نظام را بالا ببرد و در پسِ آنها انصار مماشاتی رشد و نمو پیدا کردند تا تلاشهای خود را نرم و اعتقادی ـ و نه مبارزهٔ سخت ـ نشان دهد؛ اینها میگفتند ما رهبر ایران را همان خراسانی ـ که یکی از یاران امام زمان(عج) و متحد یمانی است ـ میدانیم. سرکردگی این دسته، به دست آقای حسین موسوی سرابی شیرجینی بود، و دو سال در مدرسهٔ حجتیهٔ قم تحصیل کرد و عضو سازمان مجاهدین خلق بود و وظیفهٔ نفوذ به بیت آقای شریعتمداری و انتقال اخبار آن به منافقین را داشت.
او بعدها به عراق و ترکیه و سوئد گریخت و بعد هم ادعا کرد که به جریان احمد الحسن، ایمان آورده است و البته طی فرآیندی قانونی وارد ایران شد و توانست طلبههایی را در پردیسان قم، جذب این جریان و منحرف نماید و بعد هم دوباره به سوئد برگشت. متأسفانه گروه مماشاتیه توانست مقداری از حساسیتهای نظام و مردم به جریان احمد الحسن را بکاهد.
سرپرست گروه معتدل نیز طلبهای به نام آقای علیاکبر جوکار است که در پردیسان زندگی میکرد و گویا هماکنون در زندان است، اخباری مسلک بوده و ضد فلسفه میباشد. این دسته، نه تندروی گروه اول را دارد و نه حاضر شده است مانند گروه دوم، امتیازی را به نظام بدهد؛ پخش بروشورها و دیوارنویسیهای موجود در شهر نیز، توسط این دسته انجام میشود و خطرناکترین دسته هم، همین دسته است و بدون ایجاد حساسیت بین موافقین و مخالفینش توانسته هدفش را پی بگیرد.
ادعاهای احمد الحسن در چهار حوزهٔ سیاسی، فقهی، اجتماعی و اعتقادی قابل دستهبندی است. او در حوزهٔ «سیاسی» ادعا میکند ما هیچ اعتقادی به دموکراسی و انتخابات نداریم و حکومت باید بهدست ولی خدا اداره شود و ولی خدا، باید وصی پیامبر(ص) بوده باشد و من، همان وصی پیامبر(ص) هستم. ازهمینرو نامههایی را به سران کشورهای اسلامی ـ ازجمله ایران ـ نوشت و گفت باید حکومت را تسلیم نمایید.
ذیل هدف سیاسی این جریان لازم به ذکر است که این فرقهٔ انحرافی از اغتشاشات اخیر بصره حمایت کرد و لذا حساسیت دولت عراق نسبت به این جریان برانگیخته شد و موکبهای این جریان در مسیر پیادهروی اربعین، توسط دولت، جمعآوری گردید. ذیل مدعای «اجتماعی» میگوید من همان مهدی هستم که خروج خواهم کرد و طبق حدیث پیامبر(ص)، زمین را درحالیکه پر از ظلم و جور شده است، از عدل پر میکنم .
همچنین ذیل مدعای «فقهی» ادعای نسخ شریعت را دارد، ازجمله نسخهای ایشان این است که اگر بهاندازهٔ یکعمر نماز قضا به عهدهتان باشد، میتوانید در شب ۲۳ رمضان تا میتوانید نماز قضا بخوانید و خدا، سایر نمازهای قضا را بر شما خواهد بخشید. از دیگر نسخها میتوان به جواز سرقت از مخالفین، بهمنظور کمک به انصار احمد الحسن اشاره کرد. ذیل مدعای «اعتقادی» نیز خود را یمانی، سفیر امام زمان(عج)، نبی، قائم و دارای مقام الوهیت میداند.
انتهای پیام/م
منبع: مباحثات