به گزارش ادیان نیوز، اشلی دیواین در worldhijabday
نوشت: اولین بار که با پدیده حجاب برخورد داشتم هنگامی بود که برای تحصیل
به لندن رفته بودم، و در آنجا زنان محجبه بسیاری را دیدم. در آن زمان واقعاً درکی
از حجاب نداشتم و نمیدانستم چه معنایی دارد، اما به یاد دارم به این فکر میکردم که
این زنان چقدر زیبا هستند، و همیشه در این فکر بودم که چهطور میتوانم شبیه آنها
شوم.
زمانی که برای اولین بار به مطالعه درخصوص
اسلام پرداختم و در این اندیشه فرو رفتم که آیا اسلام همان دینی است که میتوانم برای
ادامه زندگیم برگزینم یا خیر، مفهوم حجاب یکی از بزرگترین کشمکشهای درونی بود که
با خودم داشتم.
من کسی نیستم که کاری را نصفه و نیمه انجام
دهم، پس یا میبایست یک مسلمان کاملاً محجبه باشم و یا اصلاً مسلمان نشوم… شاید این
رفتار به نظر کمی افراطی بیاید، اما درهرحال از نظر من حجاب بخشی لاینفک از مسلمان
شدن بود.
تا مدتها پس از اینکه فهمیدم اسلام تنها
چیزی است که در زندگیم به آن نیاز دارم، همچنان با مفهوم حجاب درگیر بودم. برای شروع
بهگونهای آراسته و نسبتاً باحجاب لباس پوشیدم، اما موهایم را هم دوست داشتم! همچنین
با خود فکر میکردم که خانواده و دوستانم چه عکسالعملی خواهند داشت.
هنگامی که سال آخر تحصیلم را آغاز کردم،
تصمیم گرفتم گامهایی کوچک در زمینه حجاب برداشته و از این طریق آن را امتحان کنم.
پس جمعهها برای نمازجمعه باحجاب ظاهر میشدم.
اولین روز با حجاب
اولین دفعاتی که روسری بر سر کردم، در گلویم
احساس فشار میکردم انگار که روسری داشت مرا خفه میکرد. اما بعد از مدتی این حس از
بین رفت. همچنین دریافتم که وقتی در بیرون از خانه با دوستانم روبرو میشوم برخوردشان
با من تغییری نکرده است؛ و خدا را شکر مادرم نیز در این راه خیلی از من حمایت کرد.
مشتاق بودم جمعه بشود تا محجبه ظاهر شوم،
و به آندسته از دوستانم که تماموقت حجاب داشتند کمی حسودیم میشد. بنابراین یک جمعه
شب که برای مناسبتی به مسجد رفته بودم، تصمیم خود را گرفته و فردای آن روز که از خواب
بیدار شدم، با اینکه شنبه بود دوباره روسری بر سر کردم.
از آن روز به بعد بهصورت تماموقت محجبه
شدم، و اصلاً هم پشیمان نیستم!
درست است، اکنون باید با لباس آستین بلند
و شلوار گشاد به باشگاه بروم. بله، سخت است که همه لباسهایم را طبق الگوی حجاب دربیاورم.
و درست است که خیلی اوقات با نظرات و نگاههای بیادبانه مواجه میشوم. اما من تصمیم
خود را گرفتهام و میدانم چرا حجاب را انتخاب کردهام، و هرگز احساس پشیمانی نمیکنم!
امیدوارم زنان سراسر جهان بتوانند با یکدیگر
ارتباط برقرار کرده و در این خصوص آگاهی یابند که چرا افراد مختلف پوششهای متفاوتی
دارند، و از این طریق نخستین گامهای مهم را در مسیر یافتن درکی از نوع پوشش بردارند.
پنج دلیل که باعث شد به عنوانی زنی غیرمسلمان
حجاب را برگزینم
«من یک زن مسلمان نیستم. با اینحال زنی باحجاب هستم
(حتی اگر همه ادیان به آن حجاب نگویند). ادیان مختلفی وجود دارند که زنان در آنها
چنین انتخاب میکنند که با پوشیدن، پنهان کردن، پوشاندن، حجاب و بسیاری نامهای دیگر،
روح، قلب، ذهن و جسم خود را به ایمانشان اختصاص دهند. من به انتخاب خود افتخار میکنم؛
همچنین به خواهران خودم از تمام ادیان که آنها نیز این انتخاب را داشتهاند افتخار
مینمایم.»
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، خانم شلی اهل
آمریکا در worldhijabday
نوشت: من مدتها قبل، زمانیکه زنی نهچندان باسواد مرا ستمدیده خواند
و شاید حتی نمیدانست چرا سر و موهای خود را میپوشانم، احساس کردم باید دلایل خود
را برای انتخاب این کار بنویسم. من میتوانستم تمام این دلایل را بر سر او فریاد بزنم،
اما تصمیم گرفتم به خانه بروم و در این خصوص مطلبی بنویسم، و آنگاه چندی بعد آن را
در صفحه فیسبوکم قرار دادم. این کار را برای آن زن یا هرکس دیگری انجام ندادم، بلکه
تصمیم گرفتم برای خودم در اینباره مطلبی بنویسم و سپس بر آن شدم تا بهخاطر اهداف
آموزشی آن را به اشتراک بگذارم. امید من این است که بتوانم به زنانی که بهدلیل انتخابشان
از جامعه هراسانند کمک نمایم، که اگر بتوانم حتی برای یک نفر این کار را انجام دهم
به هدفم رسیدهام. ما به عنوان زن، اغلب مسیر همواری پیشرویمان نداریم. من حتی خواستار
مسیری هموار هم نیستم، بلکه صرفاً میخواهم خواهرانم از هر دین و مذهبی که هستند بدانند
در مسیرشان تنها نیستند، بلکه گروهی بسیار بزرگ دارند که همریشه آنهاست و از ایشان
حمایت میکند. میخواهم به آنها بگویم: «مهم نیست در چه مسیری قرار دارید، چرا که
خواهرانتان اینجا هستند تا از شما حمایت کرده و به شما مهر بورزند. قوی باشید و به
آنچه هستید ایمان داشته باشید!»
پنج دلیلی که باعث شد تصمیم بگیرم سر و
موهایم را با روسری بپوشانم از این قرار است:
این کار بیانگر ارادات، احترام و تعهد من به خدایم میباشد. من نیز مانند هرکسی
دیگر در هر دینی، آنچه را که خدایم به من امر فرموده نادیده نمیگیرم. حجاب این امکان
را برایم فراهم میآورد تا در حالتی زیبا و معنوی قرار بگیرم: حالتی پذیرا، آگاه و
متمرکز. در دین من، سطحی از حفاظت پیشنهاد شده است که موردنیاز میباشد و سطوح مقدسی
که برای من مهم هستند مورد بیتوجهی قرار نگرفته است. این سطوح، منافع و حفاظتهای
درونی هستند که با ظاهر بیرونی من هیچ ارتباطی ندارند، بلکه کاملاً با رشد و سلامت
روحی و عاطفی من مرتبط میباشند.
ترجیح میدهم تمرکز افراد بر چهره و حالات چهرهام باشد و نه بر ویژگیهای ثانویه
جنسی. چهره هر انسانی زیباست، اما متأسفانه مردم تمایل دارند به جای آن بر ویژگیهای
ثانویه جنسی (مو، آرایش، لباسهای تنگ، پا، کفش و غیره) تمرکز نمایند.
انتخاب پوشش، سطحی از افتخار و احترام و حریم خصوصی بهگونهای امن را نیز ایجاد
میکند که بهخوبی نشان میدهد من به زیبایی ازدواج کردهام و دسترسی به من امکانپذیر
نیست. همچنین در صورت تمایل مانعی روانی و فاصلهای شناختی بین من و غریبهها (و یا
هرکسی که بخواهم از او فاصله داشته باشم) ایجاد مینماید؛ فاصلهای که در جامعه ارزشمند
است و چیزی است که بهنظر میرسد در طی نسلها از بین رفته و گم شدهاست. این فاصله
در جلوگیری از توجههای غیرضروری و ناخواستهای که بیشترین ناراحتی را در پی دارند
بهخوبی بهکار میآید.
پوشاندن موهایم نه تنها کاری عفیف و محجوبانه است، بلکه زیبا، راحت و کاربردی
هم میباشد. دیگر مجبور نیستم مدام نگران حالتدادن به موهایم باشم تا قضاوتهای سطحی
افراد جامعه را فروبنشانم. دیگر لازم نیست بهای ۱۰ دلاری محصولات مربوط به مو را بپردازم
و یا حجم زیادی از آرایش را روی صورتم تحمل کنم تا خود واقعیم را پوشانده و از جامعه
پنهان کرده باشم. برخی افراد ممکن است برای این منظور کلاه و یا حتی نوعی کلاه گیس
بر سر بگذارند، من روسری بر سر مینهم.
من سالهای زیادی از بزرگسالیم را صرف یافتن راههایی کردهام تا پوششی برگزینم
که موانع و مشکلات ایجادشده توسط مردم نادان را در پی نداشته باشد… کلاه، دستمالسر،
کلاه سایباندار و چندین چیز دیگر را امتحان کردهام. درنهایت، به جایی رسیدم که متوجه
شدم نمیتوانم نگران دغدغههای مردم نادان و یا افراد متعصبی باشم که میخواهند با
فاکتورهای ترس بر دنیا حکومت کنند. ترجیح میدهم روسری بپوشم، و زمانی که موهای خود
را با روسری میپوشانم احساس میکنم زیباترین و قویترین فرد هستم.
انتخاب این که روسری
بر سر بگذارم بههیچوجه اعلانی سیاسی نیست و به کسی ارتباطی ندارد، درست مثل این که
کسی یک کلاه نایک بر سرش بگذارد. همسرم برایم از خاورمیانه چند روسری بسیار زیبا و
شگفتانگیز سوغات آورده است، و این برای من معنای زیادی دارد تا بتوانم با اعتماد به
نفس و افتخار آنها را بپوشم. میدانم برای چیزی که بر سر میگذارم نیازی به تأیید
جامعه ندارم، و همسرم نیز برای حقوق آندسته مردم آمریکا که چنین تصمیمی گرفتهاند
مبارزه کردهاست؛ من فقط به تأیید خدایم و خودم نیاز دارم. بعضی زنان از همسرانشان
جواهرات، کفش و لباسهای زیبا میخواهند، اما همسر من برایم روسری، کتاب، و کارت هدیه
میخرد، و این بیش از هر چیزی مرا شاد میکند.
انتهای پیام/ ب