به گزارش ادیان نیوز، حسن بن احمد البنّا بنیانگذار و رهبر کل
جمعیت اسلامی اخوان المسلمین را باید از مؤثرترین عالمان دینی معاصر به شمار آورد که
توانست با اندیشه اصلاحی و انقلابی خود، تحولات زیادی را در جهان اسلام، بهویژه در
کشور مصر به وجود آورد و گامهای بزرگی را در راستای اعتلای اسلام و مسلمین بردارد.
حسن البنا در کتاب “مذاکرات الدعوه
و الداعیه” حرکت خود را استمرار راه سید جلال اسدآبادی و محمد عبده میداند؛ بنابراین
پرچمی را که اسدآبادی و عبده در راه بیداری اسلامی، وحدت مسلمین و مبارزه با استعمار
خارجی و استبداد داخلی بلند کرده بودند را رهبر اخوان المسلمین استمرار بخشید و این
خط فکری را حفظ کرد تا بزرگان دیگری راه اسدآبادیها را ادامه دهند، همانطور که امام
موسی صدر در لبنان و امام خمینی(ره) در ایران، احیای اندیشه دینی در راه مبارز علیه
استبداد و استعمار را دنبال کردند.
البته سید جلال اسدآبادی نه تنها بر حسن
البنا تأثیر گذاشت، بلکه باید او را سرسلسله جنبش اصلاحگری در جهان اسلام معرفی کرد؛
چنانکه شهید مطهری در کتاب “بررسی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر” درباره
او میگوید: «بدون تردید سلسلهجنبان نهضتهای اصلاحی صدساله اخیر، سیدجمالالدین اسدآبادی
معروف به افغانی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی
مسلمین را با واقعبینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چارهجویی را نشان داد.»
دغدغه نوجوانی حسن البنا
حسن البنا از ایام نوجوانی نسبت به ترویج
تفکر دینی در جامعه و گسترش تفکر مادی و ضد دینی دغدغه مند بود و این دلواپسی او از
عضویتش در گروههای مذهبی ازجمله «انجمن جلوگیری از منکرات» و آشنایی با حلقههای تصوف
«انجمن حصافیه» که هدفشان حفظ ارزشهای اسلامی و مقاومت در مقابل فعالیت گروههای مذهبی
مسیحی بود نشأت میگرفت.
حسن البنا، اصلاحگر و نواندیشی بود که
اسلام محافظهکار، ساکت و گوشهگیر را کنار زد و دین پویا و زنده را محور اندیشه خود
قرار داد.
دغدغه او نسبت به سعادت مردم جامعه به حدی
بود که وقتی در سال آخر دارالعلوم از محصلین خواسته شد مقالهای درباره آرزوهای خود
بعد از اتمام درس بنویسند، او مقاله خود را اینگونه آغاز کرد: «به گمان من بهترینِ
مردم، آنهایی هستند که سعادت خود را در سعادتمند کردن دیگران و راهنمایی آنها میدانند.»[۱]
همین شوق به سعادتمند کردن دیگران بود که
باعث شد در سال ۱۹۲۸ تنها با شش نفر، جمعیت اسلامی اخوان المسلمین را تأسیس کند؛ جمعیتی
که خیلی زود در بین مردم مصر طرفدار پیدا کرد و به یکی از مهمترین جریانهای فعال
این کشور تبدیل شد.
مهمترین اهداف اخوانالمسلمین
دیدگاههای نظری و عملی اخوان المسلمین
نمایانگر پویایی و به روز بودن آراء این نهضت است. به طور خلاصه اصول و اهداف اخوان
المسلمین عبارتاند از:
۱. اصل علمی و اثبات عدم تنافی و تناقض
بین علم و اسلام
۲. متحد ساختن ملت مصر و ملل اسلامی برپایه
اصول قرآنی
۳. رشد ثروت ملی، بالا بردن سطح زندگی،
عدالت اجتماعی و تضمین فرصتهای برابر برای همگان
۴. برپایی حکومت اسلامی؛ چراکه حکومت زیربنای
اسلام است
۵. اصل ناسیونالیستی و میهن دوستانه در
جهت آزاده دره نیل و تمامی کشورهای عربی و اسلامی از چنگال خارجیان
۶. اجتناب از جدلهای مذهبی-فرقه ای و تاکید
بر وحدت اسلامی [۲]
با توجه به این اهداف، حسن البنا، اصلاحگر
و نواندیشی بود که اسلام محافظهکار، ساکت و گوشهگیر را کنار زد و دین پویا و زنده
را محور اندیشه خود قرار داد. او در نامهای تحت عنوان “نحو النّور”، به
ملک فاروق النحاس نخستوزیر وقت مصر مینویسد: «در جهان سیستم و روشی نمیتوانید بیابید
که بتواند همچون اسلام ملتها را برانگیزد، به آنان شکل و فرم و پایه بدهد و حس همدردی
و همکاری را در آنان زنده سازد.» [۳]
آیا حسن البنا سلفی بود؟
تلاش حسن البنا، بازگشت جامعه به ارزشهای
اصیل دینی و سنت سلف صالح اسلامی بود. او در یکی از سخنرانیهای خود میگوید: «شما
میتوانید بگویید و کسی هم نمیتواند شما را بازدارد که اخوان المسلمین جنبشی است سلفی،
شیوهای است برخاسته از سنت…».[۴]
«وقتی با امام شهید مسئله اختلاف شیعه را
مطرح کردیم، ما را از ورود در این قبیل مسائل نهی کرد و گفت سزاوار نیست که مسلمانان
وارد این قبیل مسائل بشوند که آرزوی دشمنان را تحقق میبخشد.»
موضوع سلفی بودن اخوان المسلمین، یکی از
محورهای سرازیر شدن نقدها به این جریان است. اما مطلبی که برخی از منتقدین به آن توجه
نکردهاند، این است که اندیشه سلفی البنا با سلفیگری تکفیری و وهابی متفاوت است. حسن
البنا بههیچوجه طرفدار خشونت و روشهای قهرآمیز نبوده است. حتی او مسئله ترور که
در برخی از جریانهای اسلامی رایج بوده را رد میکند. در سال ۱۹۴۸ تقراش پاشا نخست
وزیر وقت مصر، جماعت اخوان المسلمین را غیر قانونی اعلام کرده و برخی از اعضایش را
دستگیر کرد که متعاقب این اقدام، یکی از دانشجویان عضو اخوان او را ترور میکند، اما
حسن البنا طی بیانیهای، این ترور را محکوم کرده و اعلام نمود ترور شیوهای اسلامی
نیست.
مسئله دیگری که تهمت سلفیگری وهابی و بنیادگرایی
را از حسن البنا نفی میکند، ترجیح و پایبندی او به زهد و تقوا در مقابل رسیدن به قدرت
و حکومت است. استشهاد دختر حسن البنا درباره این خصلت پدر میگوید: «مهمترین دلمشغولی
پدرم دولت یا قدرت نبود بلکه زهد و تقوا بود. در اوج گرما همه به اسکندریه میرفتند
اما پدرم به مصر علیا میرفت. همیشه قطار درجه دوم سوار میشد. این زهد و ساده زیستی
روشی بود که او از پیامبر اسلام فراگرفته بود.»[۵]
یکی از مؤلفه های مهم اندیشه حسن البنا،
تاکید بر وحدت فرق اسلامی، بهخصوص وحدت شیعی و سنی بود که تا امروز در گفتمان اخوان
المسلمین حفظ شده است. این طرز تفکر، میراث اندیشه محمد عبده و اسدآبادی است؛ چنانکه
محمد عبده، این دانشمند اهل تسنن، نهج البلاغه را تدریس میکرده و در مقدمهی شرح نهج
البلاغه میگوید: «در همهی مردم عرب زبان یک نفر نیست مگر آنکه معتقد است سخن علی(ع)
بعد از قرآن و کلام نبوی شریفترین و بلیغترین و پرمعنیترین و جامعترین سخنان است.»[۶]
شیخ عمر التلمسانی در خاطرات خود، نظریه
شیخ حسن البنا را درباره شیعه، چنین نقل میکند: «وقتی با امام شهید مسئله اختلاف شیعه
را مطرح کردیم، ما را از ورود در این قبیل مسائل نهی کرد و گفت سزاوار نیست که مسلمانان
وارد این قبیل مسائل بشوند که آرزوی دشمنان را تحقق میبخشد.»[۷]
وظیفه همه نخبگان و اندیشمندان دینی است
که نگذارند پرچمی که روزی سید جمال اسدآبادی به نام بیداری اسلامی برافراشت و با سختی
تا امروز به وسیله نهضتهای مختلف به ما رسیده است، زمین بخورد.
اندیشه حسن البنا درباره شیعه فقط به گزارههای
نظری خلاصه نمیشود و در عمل نیز اقداماتی از او در تاریخ ثبت شده است. بهطور مثال
استاد عبدالمتعال الجبری یکی از شخصیتهای امروز اخوان المسلمین و از شاگردان شهید
از روبین جکسون نقل میکند: «اگر زندگی این مرد (حسن البنا) ادامه داشت ممکن بود اتفاقات
زیادی در این کشورها رخ دهد و خصوصاً اگر حسن البنا و آیتالله کاشانی پیشوای ایرانی
با هم متفق میشدند که اختلافات شیعه و سنی را برطرف کنند و این دو در سال ۴۸ در حجاز
با هم دیدار کردند و به نظر میرسد که آنها با هم تفاهم کرده بودند و اگر ترور انجام
نمیشد به نقطهی مهمی رسیده بودند.» [۸]
البته این رابطه حسنه با شیعیان در رهبران
بعدی اخوان نیز به چشم میخورد. مثلاً محمد مهدی عاکف درباره تأثیر انقلاب اسلامی در
منطقه میگوید: «مقاومت انقلاب اسلامی ایران دربرابر گروههای ظالم و تجاوزگر در سطح
جهان بهویژه ایستادگی انقلاب اسلامی ایران دربرابر ظلم و تجاوزگری صهیونیستها، همان
تأثیر بسزایی است که به همه گروههای آزاده در راه ایستادگی در برابر طغیان کمک کرد.»
[۹]
امروز انقلاب اسلامی ایران در امتداد آرمان
و آرزوی هم جنبشها و نهضتهای اسلامی دو قرن اخیر، به موفقیتهایی رسیده است و ادامه
این راه، یعنی تاکید بیش از پیش بر وحدت و تقریب مذاهب از یکسو و تحقق تمدن نوین اسلامی
از سوی دیگر، میتواند سرزمینهای اسلامی را در مقابل هجمههای دشمنان سلطهگر حفظ
کند و اندیشه اصیل اسلامی را در جهان توسعه دهد. وظیفه همه نخبگان و اندیشمندان دینی
است که نگذارند پرچمی که روزی سید جمال اسدآبادی به نام بیداری اسلامی برافراشت و با
سختی تا امروز به وسیله نهضتهای مختلف به ما رسیده است، زمین بخورد. باید برای آرمان
داشتن سرزمینی آزاد، آباد و اسلامی تلاش کرد.
پی نوشت ها:
[۱] ریچارد میشل؛ کتاب “اخوان
المسلمین از آغاز تا امروز”، ص ۹۵
[۲]موسی اسحق الحسینی؛ اخوان المسلمین،
بزرگترین جنبش اسلامی معاصر، ص ۸۱ تا ۸۳
[۳] همان، ص ۷۹
[۴] همان، ص ۸۹
[۵]استشهاد حسن البنا، دختر بنیانگذار
اخوان المسلمین در گفت وگو با الوطن/شفقنا
[۶]مجموعه آثار شهید مطهری . ج۱۶،
ص: ۳۶۵
[۷]اخوان المسلمین و ایران در گذر
تاریخ/مجله فرهنگ اسلامی – شماره دوم
[۸] شیعه در نظر علما و بزرگان اخوان
المسلمین/مجله الکترونیک اخوت
[۹]اخوان المسلمین مصر از اندیشه
های امام خمینی (ره) حمایت می کند/خبرگزاری مهر
انتهای پیام/ ب