مشهدالرضا(ع) پایگاه تحولات فکری انقلاب و الهامبخش جریانهای دینی نوخواه معاصر و مهد نظریهپردازی دین کارآمد در عینیت اجتماع است. مشهد جامع اضداد است و هارمونی مناسب میان این اضداد، آن را به پایتخت فرهنگی جهان اسلام ملقب کرده؛ و مفتخر و متبرک به حضور مضجع شریف امامی است، که مرجعیت معرفتی برای شیعیان، و الگویی برتر برای برادران جان، و تجسم عینی برای گفتگو با ادیان ابراهیمی و اهل کتاب، و امر قدسی برای جویندگان تجربه دینی در بی معنایی جهان مدرن است. میراث معنوی و فرهنگی مشهد، یادآور شجره مبارکه زیتونه لَّا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِى ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ، نُّورٌ عَلَى نُورٍ، است. سکانداری و تولیت این میراث غنی فرهنگی از آن رو اهمیت مییابد که چشمانداز جدید پیش روی تولیت آن قرار دارد و امید میرود طراز مدیریت دینی تحول بنیادین یابد.
عادات ذهنی ما مشهدیها، در دوری باطل گرفتار شده است؛ از یکسو تفردگرایی بیمسئولیت حضور دارد که اندیشه و غایتش صرفاً عمل به مناسک دینی برای کسب سعادت اخروی و مددجویی بیدغدغه اجتماعی از انوار قدسیه حضرت ثامن الحجج است و از طرف دیگر تحویلگرایی ایدئولوژیک از آموزههای تمدنساز و جامع دینی حضور دارد که از شمولگرایی معارف اهل بیت و امام رضا(علیهم السلام) چشم فرومیبندد و مصداق “نومن ببعض و و نکفر ببعض” است. راه برونرفت در رویکرد نویدبخش تولیت جدید، ادامه سنت علمای سلف و حوزههای علمیه مترقی شیعه با تأکید بر جهد بلیغ و اجتهاد اکبر برای فهم جامع و نظاممند دین براساس لایههای متعدد و بطون متون دینی و بهرسمیت شناختن تنوع ظرفیتهای انسانها و تنوع هدایتهای دینی برای این سلایق متنوع و متکثر است.
در جلسات و دیدارهای صمیمی تولیت با اصحاب رسانه و هنر و نیز فعالان فرهنگی، نکاتی راهبردی برای ترسیم چشمانداز آتی مطرح شد که انتظار میرود مرزهای تأثیرگذاری آستان بر فضای رسانهای و فرهنگی کشور را تغییر دهد. اولین راهبرد و توصیه روششناسانه تولیت گرامی، نه در مقام مدیریت جدید نهاد آستان قدس که در قامت معماری نقاد، دعوت به خودآگاهی تاریخی ـ فرهنگی و طلب بازگشت به خویشتن اصیل دینی برای احیای سنن فراموش شده است و انتظار میرود در این دعوت، خط معتدل فکر اسلامی احیا شود که فراساختار است و الهامبخش جوانان برای گام دوم انقلاب است. این توصیه روششناسانه وضعیت مطلوب را ترسیم میکند و وضعیت موجود را آسیبشناسی میکند؛ آسیب تحجر و التقاط که آبشخور هردو تفسیر به رأی است. تفسیر به رأی، کلام معصوم و کلام ولی، نقض غرض بعثت در عصر حضور و نقض غرض هدایت در دوران غیبت است. در برابر این التقاط فکری، مرزبانی عقیدتی و هویتی قرار دارد. در این مرزبانی، مسلمان جوان متعهد انقلابی، اولین تعهدش، هرمنوتیکال است، یعنی تعهد به کلیت نظامبخش و جامع متن و فکر نوگرای دینی. چنانکه روزی رهبر فرزانه انقلاب، در خراسان شمالی عفاف را تبیین کردند و جامعیت نگاه دینی و اخلاق فضیلتگرایانه(در برابر اخلاق وظیفهگرایانه و غایتگرایانه) را در مقابل تفسیر ظاهرگرایانه از حجاب تقریر نمودند و مرز اسلام ناب با تفسیر التقاطی و ظاهرگرایانه از حجاب را ترسیم کردند تا با ندای شمولگرایانه اسلام فطرتهای پاک را خطاب قرار دهند، هم اکنون نیز دانشآموخته مکتب آن رهبر فرزانه در تولیت آستان مقدس رضوی، بیمناک از یکسونگری و اجحاف درباره کلام رهبر حکیم، جامعه فرهنگی مشهد را به بسط تقریر شمولگرایانه از اسلام در مواجهههای فرهنگی و اجتماعی دعوت میکند.
دومین راهبرد تولیت جدید، ساختارشکنی فرمالیسم موجود در فضای دینی رسانهای بود. رسانه دینی، حقیقتطلب و معرفتزاست، نه صرفاً مناسکگرا. بسان آن خط فکری که بیانیه گام دوم به ما میآموزد، تمایز بنیادین نظام فکر اسلامی با مدرنیته چپ و راست، گشوده بودن احساس و ادراک نسبت به تحولات فرهنگی و اجتماعی است، نه بر اساس تجدیدنظرطلبی و شیفتگی به تمدن غرب که بر اساس خودآگاهی دینی ـ ملی و بر اساس اصول مدنیت اسلامی و انقلابی. توجه به سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی، از شاخههای این مدنیت برآمده از حکمت عملی اسلامی است. رسانه در نظام تمدنی غرب، صرفاً در استخدام قدرت حاکمه است و حقیقت، همانی است که اتوریته و قدرت، تقریر میکند، اما در نظام فکر اجتهادی دینی، رسانه، تجسم آموزه قرآنی، “الذین یستمعون القول، فیتبعون احسنه” و آموزه روایی “اضربوا بعضالرأی ببعض، فیتولد منه الصواب” است. کارکرد چنین رسانهای، توجه به تضارب آرا و تنوع و تکثر ظرفیت های بشری است. الگو بودن اهل بیت و امام رضا(علیهمالسلام)، نه فقط برای طبقهای خاص و نه فقط در غمها و مراثی که برای فطرت عام انسانی و در شادیها و سرور نیز هست و الگو بودن اهل بیت(علیهم السلام)، ریشه در نگاه عقلانی به شارع و رئیس العقلا دیدن شارع دارد. تولیت آستان، از رسانهای سخن میگوید که بتواند جامعیت الگوی اهل بیت و امام رضا(علیهم السلام) را برای نسل جوان در دوران معاصر براساس استراتژی محاسن کلام اهل بیت و احیای امر ایشان نشان دهد. برخلاف رسانه برآمده از ایدئولوژی مدرنیته که برمبنای همشکلسازی، تعمیمبخشی و یکسانانگاری سرشته شده، رسانه دینی پاسخگو به تفاوتها، تنوعها و ظرفیتهای متنوع بشری است و همین تنوع هدایتهای بشری، رمز جاودان بودن دین و مشکک بودن آن برای درجات مختلف بشری است.
سومین راهبرد تولیت ارجمند، نکتهای تربیتی در مدیریت تحولخواه چهل ساله دوم انقلاب و نکتهای رفرمیستی است. سیستمهای مدیریتی نهادهای انقلابی ـ دینی در طول زمان، دچار آفتهای ناشی از سیطره کمیت در سنجش موفقیتهای آن سیستم و گسترش و فراگیری موریانهای ریا و غلو در فضای روابط انسانی آن نهادها شدهاند. گرفتار شدن به روزمرگی و فراموشی عقلانیت ابزاری در انتخاب کارآمدترین و بهترین روشها برای تحقق اهداف سیستم، امکان تحقق ایدههای حیاتبخش و عقلانی نهادهای اجتماعی ـ فرهنگی دین را بعید کرده است. تولیت آستان قدس، در مکتبی پرورش یافته که خرد جمعی را بر تصمیم و سلیقه شخصی، مصلحت عمومی را بر نفع سازمانی و عقلانیت کارکردی را بر رفع تکلیف مقدم میدارد. ایشان در پایان و جمعبندی راهبردهای سهگانه، رویکرد تحولخواه خویش را در قاعدهای طلایی صورتبندی کرد: “بیش از آنکه به آمار بها دهید، به نتیجه، کارکرد و تأثیرگذاری بر مخاطب بیندیشید! ”