به گزارش ادیان نیوز؛ بسیاری وقتی در برابر این سوال قرار میگیرند که دین و دینداری در دوران مدرن چه جایگاهی دارد، به همین پاسخ ساده بسنده میکنند که «در دوران معاصر دین دچار افول شده است». اما اگر برای پاسخ به این سوال تنها لحظهای درنگ میکردند و به اطراف خود مینگریستند درمییافتند مهمترین مساله امنیت جهان کنونی بنیادگرایی است؛ کسانی که در لباس دین، خشونتی روزافزون را رواج میدهند و به زعم بسیاری رشد آنها نتیجه تبعیضهای مذهبی پیدا و پنهان در قاره سکولار اروپاست. «بنیادگرایی در واقع یک واکنش به جریان سکولار مدرنیته است و از همین رو پدیدهای مدرن محسوب میشود». (ص ۱۷۴ کتاب) بنیادگرایی تنها یک سویه انکارنشدنی ماجرای حضور دین در مدرنیته است؛ در سویه دیگر اهمیت فهم جامعهشناختی و سیاسی دین در کشورهای توسعه یافته، لیبرال و سرمایه داری است.
باور به افول دین در دنیای مدرن به قدری رواج یافته که قبول آمار سال ۲۰۱۴ در آمریکا مبنی بر اینکه ۷۱ درصد خود را مسیحی میدانند سخت شده است و به همین ترتیب این عده به سختی قبول خواهند کرد ۳۱ درصد مردم چین، دین را بسیار مهم و تاحدی مهم میدانند. خالی از لطف نیست با خود مرور کنیم ۳۱ درصد چین، یعنی جمعیتی معادل کل قاره اروپا. آمریکا کشوری توسعه یافته است که بر اساس قواعد نظام سرمایهداری اداره میشود. از نظر سیاسی لیبرال است و برای آزادیهای فردی ارزش محوری قائل، به همین ترتیب در آمریکا مذاهب و ادیان مختلف تا حد زیادی فرصت ظهور و بروز دارند.
پیش از این نظریه پردازان کلاسیک جامعهشناسی تصور میکردند ظهور سرمایهداری و عقلانیت به افول دینداری و دین گرایی منجر خواهد شد؛ اما تجربه آمریکا به عنوان کشوری سرمایه دار و لیبرال با عقلانیتی بالا نشان میدهد میتوان در میزان همبستگی بین رشد عقلانیت و افول دینداری به دیده تردید نگاه کرد. این موضوع به طور مفصل در کتاب زندگی زمینی و راز آسمانی به بحث گذاشته است. نویسنده این کتاب نوشته: «یکی از موارد نقص نظریه سکولاریزاسیون (اگر نگوییم مهمترین آنها) کشور آمریکاست.
آمریکا علیرغم آنکه در بسیاری عرصههای فناورانه، اقتصادی و نظامی پیشرفتهترین کشور دنیاست و شاخصهای مدرن بودن را در حد بالایی دارد، کشوری با مردم دین دار محسوب میشود. از ص ۳۵ کتاب». وی با تجربه جامعهشناختی آمریکا به طور ضمنی از بازگشت امر قدسی در دوران مدرنیته سخن میگوید و البته تنها نمونه تجربی مورد بحث او آمریکا نیست و از بازگشت امر قدسی در هند، چین و کره جنوبی نیز به عنوان مصادیق کشورهای توسعهیافته و مدرن کنونی یاد میکند.
بنابراین وقتی نشانههای بازگشت امر قدسی در دنیای مدرن کنونی را بپذیریم، اعتقاد ۷۱ درصدی به دین در آمریکا نیز منجر به تعجب ما نخواهد شد. پیروان امر قدسی، به شواهد تجربی که مدعای نظریه سکولاریزاسیون را نفی کرد، استناد کرده و کوشیدند نشان دهند برخلاف پیشرفت جوامع دین همچنان الگوی موثر و تاثیرگذاری است.
نویسنده کتاب برای تحلیل موضوع از اندیشههای چارلز تیلور (فیلسوف معاصر کانادایی) ستفاده میکند. تیلور با استعانت از اصطلاح پساسکولاریسم برای تبیین وضعیت بازگشت و تداوم دینداری در آمریکا آن را تجربه ای ویژه در این کشور میداند. وی در همین رابطه مینویسد: «من اصطلاح پساسکولاریسم را برای عصری که مشخصهاش برگشت از دوران افول باور و عمل دینی است، به کار نمیبرم، زیرا این مساله اکنون محتمل به نظر نمیآید. بلکه مراد من دورانی است که هژمونی جریان غالب کلان روایت سکولاریزاسیون، بیش از پیش مورد نقد قرار میگیرد.
به گمان من [تیلور] این مساله اکنون در حال رخ دادن است. من معتقدم از آنجایی که این هژمونی به افول دین یاری رسانده است، پیروزی بر آن، امکانهای جدیدی را فراهم میآورد. از ص ۱۹۱ کتاب» تیلور عملاً میگوید در دوران جدید استدلالهای سکولاریزاسیون مورد نقد قرار خواهند گرفت ولی این بدین معنا نیست که مختصات جامعه به دوران پیشاسکولار بازگردد و در این دوره دین به عنوان یک گزینه در کنار دیگر گزینهها وارد گفتوگو میشود.
وحید سهرابیفر، نویسنده کتاب زندگی زمینی و راز آسمانی با بیان نمونههای بالا نشان میدهد نسبت دین و مدرنیته پیچیدهتر و عمیقتر از پاسخهای متداول است. وی برای بیان وضعیت دین در دنیای کنونی از اندیشههای اندیشمند اهل کانادا، چارلز مارگریو تیلور (Charles Margrave Taylor) بهره میگیرد.
تیلور، صاحبنظر معرفت شناسی معتقد است: دین در عصر تجدد همچنان به بقای خو ادامه خواهد داد. جذابیت این دیدگاه زمانی افزوده خواهد شد که توجه داشته باشیم نقطه نظرهای تیلور نه در دسته مخالفان مدرنیته قرار میگیرد و نه در گروه موافقان کنار گذاشته شدن دین در عصر کنونی. عقاید او به نحوی است که معتقدان به تقابل بین مدرنیزاسیون و دینداری بر او خرده خواهند گرفت و کسانی هم که از بنیادگرایی دفاع میکنند مخالف او خواهند شد. اما این فیلسوف معاصر همچنان بر نظر خود استوار است که بشر بدیلی برای دین ندارد.
مساله جایگاه دین در مدرنیته تازگی ندارد؛ اما آنچه نظرهای تیلور را از نظرهای مشابه متمایز میکند طرح مساله این فیلسوف است. او درباره شرایطی در دوران گذشته صحبت میکند که باعث میشد خداباوری به امری فراگیر تبدیل شود؛ این صاحبنظر سپس این پرسش را مطرح کند که چه «شرایطی» در دوران معاصر ایجاد شده گاهی باور به خدا به حاشیه رانده شده است؟ در حقیقت این فیلسوف در آثار خود بر شرایط باور به دین و خدا حرف میزند.
تیلور مخالف این ادعاست که «دین در دنیای مدرن افول خواهد کرد»، وی معتقد است این ادعا بر اساس پیشفرضهای نادرست شکل گرفته است. از نظر او دین امری الهام بخش در امور فردی و اجتماعی است. وی برای دین جایگاهی ورای باور صرف به ماورا قائل است و به نظرش دین جنبه تغییردهندگی دارد و میتواند انسان را از امور روزمره فراتر ببرد. به تعبیر این فیلسوف دین روشی برای زندگی کردن است.
از نظر تیلور مدرنیته توانسته امکانی برای تحقق پیامهای دینی فراهم کند که پیش از این و در طول تاریخ این فرصت برای انتقال مفاهیم دینی فراهم نشده است. البته وقتی تیلور درباره دین در عصر مدرن صحبت میکند مقصود وی بیشتر مسیحیت است.
تیلور به عنوان یک تاریخدان و فیلسوف مرزبندی روشنی با تصورات غالبی این روزها ندارد به همین ترتیب درک دیدگاه وی برای کسانی که چندان روی گشاده با اندیشههای متفاوت نشان نمیدهند ساده نیست. لذا مطالعه این کتاب به کسانی که جزم اندیش هستند و همه چیز را سیاه و سفید میبینند و حاضر نیستند با اندیشههای خاکستری روبرو شوند توصیه نمیشود.
بن مایه کتاب زندگی زمینی و راز آسمانی با زیر عنوان «چارلز تیلور و پیامدهای مدرنیته برای دین و معنویت» رساله دکتری وحید سهرابیفر است. به همین دلیل ساختار کتاب به متون دانشگاهی نزدیک است اما نثر گیرای نویسنده توانسته تاحد زیادی از خشکی متون متداول دانشگاهی بکاهد. این کتاب توسط نشر «نگاه معاصر» و در ۲۱۴ صفحه منتشر شده است.