تأثیر روابط سیاسی دولتهای اسلامی بر وحدت جهان اسلام
به گزارش ادیان نیوز – ردنا ، علی ملکی فعال تقریبی نوشت:
از نظر گرایشهای سیاسی کشورهای اسلامی اختلافهای عمیق باهم دارند و در جناحبندیهای گوناگونی که برخی ضد یکدیگرند، ایستادهاند. این جناحبندیها در جهان اسلام به مذاهب رنگ و لعاب کاملاً سیاسی داده است تا جایی که برخی از نظریهپردازان در مهمترین عامل واگرایی و اختلاف در امت اسلامی را مذهب سیاسی دانستهاند )الغولی، ۲۰۰۲؛ ۶۵؛ مونز؛ ۲۰۰۳؛ ۹۴ ) علامه شرفالدین دراینباره میگوید: «سیاست خود عامل افتراق بوده، خود نیز باید عامل اجتماع شود».
بنابراین یکی از مولفه های مهم و تاثیر گذار در همگرایی و وحدت جهان اسلام، نوع روابط سیاسی میان کشورهای اسلامی است. این تاثیر در مورد کشورهایی اسلامی همچون ایران، عربستان، مصر که خود منشاء تولید ایدئولوژی هستند، بسیار حیاتی به نظر می رسد. از نمونه های بارز آن، رابطه ایران و عربستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تأثیر آن بر وحدت جهان اسلام است.
تحولات سیاسی در منطقه خاورمیانه بر تعامل و تقابل کشورهای عربی به سرکردگی عربستان با دیگر کشورهای منطقه ازجمله ایران به میزان زیادی تأثیرگذار است. ازنظر آنها، تغییر و تحولات در عراق بهمثابه تهدیدی برای هویت عربی و دارای پیامدهای منفی تفسیر میشود و اعراب منطقه بهویژه عربستان سعودی- که خود را مرکز ثقل سیاسی جهان اسلام، جهان عرب و رقیب استراتژیک ایران میداند – از پیوند ایدئولوژیک شیعیان عراق با ایران، قصد و نیت و قدرت مانور ایران در منطقه نگران است بنابراین، حرکت در راستای وحدت جهان اسلام نیازمند اراده سیاسی لازم کشورهای اسلامی و در رأس آنها دو کشور ایران و عربستان است، اما در بین کشورها بهویژه این دو کشور که مراکز اصلی قدرت در جهان اسلام را در اختیار خود دارند، چنین ارادهای برای همراهی وجود ندارد، بلکه در جبهه مخالف این حرکت در حال رقابت منفی بین خود هستند.
عمده ترین دلیل تقابل میان عربستان و ایران، این است که دو کشور ازنظر هویت سیاسی در مقطع توسعه هستند و منطق حاکم بر این مقطع «برتریجویی» است که به دلیل حساسیت نظام سیاسی این دو کشور رقیب نسبت به ارتقای جایگاه خود گذر از این وضعیت به مرحله تعالی رشد سیاسی ضروری است گرچه برنامهای زمانبر است. در مرحله تعالی رشد سیاسی امکان تشکیل اتحادیهها و همگرایی منطقهای دستیافتنی است.
نمونه دیگر از واگرایی کشورهای اسلامی وضعیت روابط ایران و مصر در طول سالهای پس از انقلاب است. دو کشور ایران و مصر به عنوان دو مرکز اصیل شیعه و سنی با ساختاری مشابه و ترکیب جمعیتی برخوردار هر دو مذهب فوق الاشاره باوجود منافع و علایق مشترک فراوان تاکنون از فضاهای ذهنی منفی ایجادشده رها نشدهاند. همچنان فضای ملتهب اوایل دهه ۱۹۸۰ م عامل تعیینکننده در روابط آنها است. به نظر میرسد بسیاری از افراد رفع بدگمانیها و برقراری روابط را بیحرمتی و بیتوجهی به هویت ملی کشور تلقی میکنند، درصورتیکه ایجاد روابط فعال میان کشورهایی مانند ایران و مصر راهبرد دیگری در همگرایی است که دستگاه دیپلماسی ما باید به دنبال آن باشد.
تجربه دهههای گذشته در روابط میان کشورهای اسلامی نشان میدهد که برخی ویژگیهای منفی رهبران اسلامی موجب پایین آمدن میزان توفیق آنها در ایجاد تقابل منطقی و دستیابی به سطحی پذیرفتنی و فزاینده از همکاریها است. همچنین به علت نبود یا ضعف مؤلفههای ایجابی همکاری، امیدی به رفع برخی از تصورات ذهنی نهادینهشده در میان مردم و دولتها نیست. میدانیم که در ذات روابط بینالملل اختلاف و تضاد است، اما ویژگیهای اساسی در تعاملات موجود این کشورها، نبود ارادهای برای رفع این اختلافات و تداوم رفتارهای دشمن ساز است.
شرط لازم و ضروری رهایی جهان اسلام از این معضل فراگیر بازگشت به آموزه های دینی و برخورداری از انسجام و پیوند محکم و استوار است؛ قرآن کریم، امت اسلامی را امت واحده نامیده است: «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَأَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ». (انبیا: ۹۲( و به اعتصام و آویختن به ریسمان محکم الهی و اتحاد مکلف ساخته است: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» (آلعمران: ۱۰۳)
با این همه، پراکندگی جغرافیایی و برخورداری از فرهنگ و سنن گوناگون میان کشورهای اسلامی، همچنین الگوهای سیاسی حاکم بر آنها موجب شده است انسجام، پیوند و وحدت میان مسلمانان امری مشکل به نظر برسد زیرا انسجام اسلامی با زیرساختهای سیاسی و فرهنگی کشورها رابطه دوسویه دارد؛ انسجام اسلامی دارای دولایه یا سطح است: لایه یا سطح نخست، کارکرد فرهنگی و فکری؛ لایه یا سطح دوم، جنبش سیاسی و عملی؛ بنابراین بدون وجود یک قاعده استوار سیاسی و شکلگیری زیرساختهای نظام سیاسی سرزمینی یا فرا اقلیمی دستیابی به انسجام اسلامی نه امکانپذیر و نه عینیت پذیر است.
مسئولان برگزاری کنفرانس وحدت در تهران در تاریخ سی و دوساله کنفرانس وحدت اسلامی نسبت به روابط و چالشهای میان کشورهای اسلامی حساسیت داشته و دارند. در کنفرانس وحدت سال ۱۳۸۱ کمیسیونی با عنوان «رویارویی با چالشهای فرار روی امت اسلامی» برپا شد که در آن برای رفع تنشها و اختلافهای میان کشورهای اسلامی راهکارهایی عرضه شد. گرچه زمانی این کمیته و کمسیون میتواند موفق شود که نمایندگان و اعضا آن فراگیری نسبی داشته و از همه طیفها و جریانهای گوناگون مذاهب اسلامی باشند؛ برای نمونه بند هشت قطعنامه کنفرانس پانزدهم به دو کشور همسایه هند و پاکستان اشاره دارد کنفرانس از دو دولت همسایه هند و پاکستان، دعوت میکند که تنشهای موجود را کاهش دهند و اختلافاتشان را با گفتگو حل نمایند.
همچنین این کمیته در مجمع عمومی کنفرانس هجدهم نیز یکی از چهار کمیتهای بود که بنا به نظر اعضای مجمع عمومی تشکیل شد. اعضای این کمیته عبارت بود از: دکتر محمد سلیم العوا از مصر؛ شیخ حسن موسی صفار از عربستان؛ دکتر صلاحالدین کفتارو از سوریه؛ سیدحسن ربانی از ایران پرواضح است که توصیه صرف به خویشتنداری و گفتگو دراین میان نمیتواند مؤثر باشد و مجمع باید با استفاده از علمای صاحب نفوذ دو کشور ایران و عربستان نسبت به حل اختلافات حکام سیاسی کشورهای اسلامی اقدام کند.
از مباحث فوق نتیجه می گیریم که پیش شرط همگرایی میان کشورهای اسلامی، انسجام اسلامی است که تاکنون در بیرون تحقق نیافته است. تا زمانی که کشورهای موثر و رقیب در جهان اسلام از آرمان رهبری جهان اسلام منحصرا از سوی خود دست برندارند چنین پیش شرطی دست نیافتنی است.