دلیل کثرت و تعدد ادیان (با تأکید بر ادیان توحیدی) و لزوم غیبت منجی موعود(عج)
ادیان نیوز: سوابق تاریخی، در فاصله زمانی ۱۰۵-۱۳۵ پیش از میلاد، نشان میدهد که اولین بارقههای ورود بدعت و تفاسیر ذوقی به تورات با شکلگیری سنهدرین به وقوع پیوسته است. بدعت هایی چون تثلیت و مقام خدایی به مسیح در کنار بدعتهای ناروا و ارتداد آمیز گنوسیان، جامعه مسیحیت را به انحراف و کفر کشاند.
بعد از رحلت پیامبر(ص)، اسلام به ۷۳ فرقه تقسیم شد که هرکدام تفکرات مخصوص خود را قبول دارند. در چنین شرایطی غیبت آخرین حجت خداوند بر روی زمین ضروری مینمود تا در وقتی معین، دوباره روح راستین یکتاپرستی و عدل مطمح نظر خداوند متعال، با ظهور مهدی موعود در جهان سایه انداز باشد.
در سال ۷۲۲ قبل از میلاد، «اسرائیل» که از ده سبط یعقوب(ع) تشکیل یافته بود، مغلوب سپاهیان آشور قرار گرفته و ساکنان آن به دیارهای بیگانه تبعید شدند و تنها پادشاهی سرزمین(یهودا) در سال ۵۸۶ قبل از میلاد، باقیمانده قلمرو ملت اسرائیل در سرزمین کنعان بود. در این سالها، قلمرو سبط یهودا نیز در معرض آزمایشی نابود کننده قرار داشت. معبد «بیت همیقداش» در بیتالمقدس ویران شده و آیین عبادت در آن به پایان رسیده بود. اکثر بزرگان یهود به اسارت بابل درآمده بودند.
در مراثی یرمیا میخوانیم که قوم یهود فریاد نومیدانه سر میدادند و میگفتند: « چگونه شهری که پر از مخلوق بود تنها نشسته و همچون زن بیوهای شده است. آن شهر که در میان ملّتها بزرگ و در میان سرزمینها سرور بود، چگونه خراجگذار شده است.» قوم باقیمانده یهودا، تنها وارث و برپا دارنده پرچم یهود و اسرائیل قلمداد میشد که با تباهی و نابودی آن، «اسرائیل» از صفحه روزگار محو میشد. این اندیشه رعبانگیز، رهبران یهود در «بابل» را هراسناک کرده و ایشان را وادار میکرد تا برای بقای ملت اسرائیل چارهای بیندیشند.
نوشتههای کتاب مقدس که به آن دوران مربوط میشود اطلاعات مفصلی از آن دوران نمیدهد ولی در آن روزگار، پیشگام حل مسئله بقا و حفظ ملت اسرائیل، «حزقیال نبی» بود. حزقیال تنها راه نجات قوم و استمرار آن را در گرو پایبندی به آموزههای راستین «تورات» میدانست. تورات که اغلب به نادرست، «قانون یا شریعت» معنی میشود در اصل به معنی «آموزش و هدایت» است.
برای یهودیانی که در غربت و اسارت به سر میبردند، تورات به معنی مجموعهای از قوانین و رسوم مکتوب و منقول بود که از ادوار کهن و از زمان حضرت موسی(ع) به ایشان به ارث رسیده بود. بدون اینکه به سیر تاریخی و مبدأ و منشأ تورات بپردازیم، این سخن درست مینماید که یهودیان تا زمان اسارت در بابل، مجموعه کامل و راستین تورات را در دست داشتند.
کمکم در همان زمان اسارت، کنیسهها در بابل تأسیس شد، عنوان عبری کنیسه «بیت هکنست» به معنی خانه و محل اجتماع است که در این اجتماعات، نوشتههای کتاب مقدس را میخواندند و آن را تفسیر میکردند. با گذشت زمان، نماز خواندن نیز در آن مکانها معمول شد. معلمانی که در آن مکانها به تفسیر و تعلیم تورات میپرداختند، «سوفریم» یا «کاتبان» نامیده میشدند.
برجستهترین شخصیت در میان این طبقه از معلمان، «عزرا» ( دوره زندگانی وی قرن پنجم قبل از میلاد) بود که وی را به عنوان یک کاتب ماهر تورات میشناختند. ظهور عزرا نقطه عطفی در تاریخ یهود محسوب میشود چرا که او احیاکننده سنتهای دیرینه یهود و مفسر اصلی و راستین کتاب تورات بود.
حضرت موسی(ع) به عنوان یک قانونگذار بزرگ، با دادن «تورات» به ملت اسرائیل، از بردگانی آزاد شده، ملتی بهوجود آورد. همینگونه عزرا با اعاده تورات، به عنوان رهنمونی برای زندگانی، نیروی حیاتی یک ملت مشرف به مرگ را چه در بابل و چه در سرزمین «یهودا» تجدید کرد.
در متون کهن یهود، درباره عزرا میخوانیم « اگر موسی بر وی پیشدستی نکرده بود، عزرا شایسته آن بود که تورات به توسط او به اسرائیل عطا شود.» «هنگامی که اسرائیل « تورات» را فراموش کرد، عزرا از بابل آمد و آن را بار دیگر برقرار ساخت.» از قرن دوم پیش از میلاد، مجمعی از کاهنان، شورایی را تشکیل دادند که به شورای «سَنْهَدرین» معروف است.
سَنْهَدرین، دادگاه و شورای عالی یهودیان در عهد عتیق و چند قرن بعد از میلاد مسیح بود که از بیست و سه داور یا قاضی یا ربّی در هر شهر و یا هفتاد و یک قاضی از تمام شهرهای سرزمین باستانی اسرائیل به عنوان سنهدرین بزرگ تشکیل میشد. اعضای سنهدرین بزرگ، هفتاد ویک تن بودند. محل برگزار شورای سنهدرین، در اورشلیم بود. که در زمان «ربّی یوحنان ابن زکّای» (پدر عرفان مرکبه = عرفان متقدم یهودیان) بهصورت موقت به شهر یونه نقل مکان کرد.
سوابق تاریخی، در فاصله زمانی ۱۰۵-۱۳۵ پیش از میلاد، نشان میدهد که اولین بارقههای ورود بدعت و تفاسیر ذوقی به تورات با شکلگیری سنهدرین به وقوع پیوسته است. کاهنان، در این مجمع به سازش با فلسفه و باورهای یونان باستان، حتی به بهای خیانت به تورات، تأکید میورزیدند. در مقابل مردم عادی، خواهان پیروی کامل از احکام تورات بودند. این اختلافات، زمینه ظهور دو فرقه فریسی و صدوقی و به تبع آن تدوین تَلمود را فراهم آورد. (رک: کهن، ۱۳۹۰: ۱۰ و نیز دقیقیان، ۱۳۷۹: ۲۴۱ و۳۰۳)
فریسیان، علاوه بر تورات مکتوب، بر تورات منقول نیز توجه نشان میدادند یعنی آیینهایی که در طی نسلها از اجداد خود به صورت نقل شفاهی و سینه به سینه به ارث برده بودند، قبول داشتند. ولی از این آیینها در کتاب تورات ذکری به میان نیامده بود. و در مقابل صدوقیان، با تأکید بر تورات مکتوب و احکام آن، به مخالفت با فریسیان پرداختند.
این اختلافها منجر به شکاف عمیقی در باورهای راستین یهود میشد و زمینه ایجاد روش تفسیری مطالب تورات و استنتاج از آن را توسط فریسیان فراهم میآورد تا بدین شیوه، در پی اثبات روایتها و سنتهای منقول و رد باورهای صدوقیان برآیند. مجموعه این تفاسیر، پیدایش تلمود را در پی داشت. به فاصله چهار قرن یعنی از قرن دوم پیش از میلاد تا سالهای ۱۳۵ میلادی، افکار یونانی مآبانه فریسیان، در جامعه یهودی نهادینه شده بود.
میتوان اذعان داشت که با ظهور ربّی یوحنان ابنزکّای عملاً تفکر صدوقیان و پایبندی به تورات مکتوب از بین رفت. ابنزکّای، در زمان خود بزرگترین مرجع دینی یهودیان فریسی به شمار میرفت و همو بود که بعد از ویرانی معبد بیت المقدس(۷۰م)، یهودیان شهر یَوْنه را از شرّ حملات و کشتار «وسپایان» نجات داد و در همان شهر، شورای «سَنْهَدْرین» را پایهگذاری بود.
ابنزکای دانش تفسیر بر پایه تورات منقول را به شاگردان خود در شهر یونه آموزش میداد تا اینکه این آموزشها طی قرنها به فرزندان نسل آینده یهود منتقل شد. در زمان ظهور حضرت عیسی(ع) نیز بزرگترین دشمنان آنحضرت، یهودیان فریسی بود ـ که آموزههای راستین حضرت موسی(ع) را در معرض بدعت و گمراهی قرار داده بودند. ـ و در متون کهن، مناظرات حضرت عیسی(ع) با فریسیان و دشمنی سرسخت این قوم با عیسی(ع) آمده است.
ما میبینیم که در زمان ظهور عیسی(ع)، تعصبات و تفاسیر ذوقی فریسیان، تعالیم توحیدگرایانه و یکتاپرستانه یهود را وارد مرحله جدیدی نموده بود که مشحون از بدعت و گمراهی بود. در این زمان حضرت عیسی(ع)، تعالیم راستین یکتاپرستی را در میان قوم یهود گسترش داد و از میان آن قوم رفت. البته در کیفیت عروج عیسی(ع) آنطور که قرآن میفرماید و مسلمانان به آن اعتقاد دارند با باور مسیحیان تفاوت زیادی وجود دارد که توضیح آن در این اندک مقال نمیگنجد و از موضوع اصلی این نوشتار نیز خارج است. بنابراین ما از تبیین این موضوع خودداری میکنیم و به موضوع خود باز میگردیم.
وانگهی بعد از حضرت عیسی(ع)، مشخصاً از قرن دوم میلادی، فرقههای باطنگرایی در بطن جامعه مسیحیت در حال اشاعه تفکرات خود بودند که با تعالیم آن حضرت، فرسنگها فاصله داشت. رشد این فرقهها به گونهای بود که پدران کلیسای راست کیشان (ارتدوکسیان) نیز نتوانستند در برابر هجمه اندیشههای ارتداد آمیز آنها مقابله کنند. هرچند با ظهور ایرنئوس لیونی،( ۱۳۰م- ۲۰۲ م) یکی از بزرگترین متکلمان مسیحی قرن دوم میلادی و نگارش کتاب کتاب حجیم و پنج جلدی «اَدوِرسوس هائرِسیس» در سال ۱۸۰ میلادی، توفیق نسبی در مقابله با این فرقههای باطنگرا که ایرنئوس آن را به سبب تأکید بر اصالت معرفت در مقابل ایمان، «گنوسی = معرفت، داشتن معرفت) مینامد، به وجود آمد. اما با گرایش برخی از بزرگان این مکاتب گنوسی مثلِ مرقیون، والنتینوس و بازیلیدس به مسیحیت و تفسیر و اشاعه آرای خود بر مبنای انجیل، تفکرات دوگانه پرستی (ثنویت) در بطن جامعه مسیحیت ریشه دوانیده و با ظهور مانی، شهرت جهانی یافت.
بزرگترین بدعت گنوسیان، سخن از دوگونه خدا بود که مبدع آن مرقیون گنوسی است. مرقیون، نخستین متفکر گنوسی است که با زمینهسازی در طرح تئوری ثنویت و طرح این سؤال که «خدای نیک و اعلا چگونه جهان شرّ میآفریند؟» خدای مسیحیت را به چالش -کشید. (Jonas, 1991: 136) او با این مدّعا که خدای خالق عهد عتیق خشن، مبدع شرور، شیفته جنگ و ناپایدار در قضاوت است و گناهکاران را به سبب گناهان به کیفر اعمال میرساند و مقایسه چنین خدایی با خدای عهد جدید که عیسی آن را خدای رحمت و بخشش و خیر مطلق معرفی میکند، سخت بر این تناقض و تباین میتازد.
کِردو نیز همزمان با مرقیون از دو خدا سخن میگوید. (ولفسن،۱۳۸۹: ۵۵۲) والنتینوس این دوگانگی را در رسایل کلامی خویش از جمله «سه اقنوم» تبیین میکند. در کنار تئوری ثنویت، ایدههایی چون اصالت معرفت و تقدم آن بر ایمان، خلقت انسان از فرشتگان سفلی، جنس زنانگی مسیح یا خدای مذکر و مونثِ مطرح توسط والنتینوس، همگی تفکرات نوینی در قرن دوم میلادی بود که ذهن متشرع آبای کلیسا، آنها را برنمیتافت.
مرقیون گنوسی، با تکیه بر سخن عیسی که میگوید: «درخت نیکو، میوه نیکو میدهد» (هالروید، ۱۳۹۲: ۲۷۹؛ Smith, 1979: 259)، در انتساب شرّ به خداوند دچار شک و تردید میشود. این تردید، او و گنوسیان همعقیدهاش همچون کِردو و لوکیان را به قبول اصل ثنویت، به تقلید از عرفان ایران باستان، سوق میدهد. حال آنکه، در نظر مسیحیان راستکیش، گنوسیان با این ایده و طرح دو خدایِ شرّ و خدای متعالی، یکتایی خداوند را در آیین یهود و مسیح زیر سؤال میبردند و این امر به هیچ وجه برای آنها قابل پذیرش نبود.
ما مشاهده میکنیم که گنوسیان چگونه تعالیم توحید باورانه و یکتا پرستی را با طرح ثنویت به انحراف میکشند و عملاً جامعه مسیحی را در شک و تردید و هزاران سؤال ابهامآمیز و بدون پاسخ قرار میدهند تا در کنار تثلیث و اعتقاد به مقام خدایی مسیح که دستاورد خود جامعه مسیحی و افرادی چون پولس است، بدعتهای گنوسیان نیز مزید بر انحرافات قوم و مردمان عهد جدید گردید. تا اینکه خداوند متعال لزوم آوردن دین راستین اسلام را ضروری میداند و حضرت محمد(ص) را برای هدایت قوم به عنوان آخرین رسول یا خاتمالنبیین بر میگزیند.
اینکه آخرین دین توحیدی، اسلام نامیده میشود به خاطر این است که مردمان در مقابل این دین تسلیم باشند و با آمدن این دین که دنبالهرو آیین پاک حنیفی و تعالیم توحیدی ابراهیم(ع) است، آیین راستین در جهان برقرار گردد. خداوند در قرآن میفرماید « وَمَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ» (آل عمران، ۸۵) این آیه، حجت را بر مردمان تمام میکند.
حضرت محمد(ص) در جامعهای ظهور کرد که خرافات و بتپرستی در آن جامعه ریشه دوانده و کوچکترین اثری از آیین توحیدی مشاهده نمیشد. خانه کعبه مکان مقدسی بود که حضرتابراهیم(ع) به دستور خداوند آن را ساخت و مناسک حج را به جا آورد. کوچکترین اثری از این مناسک به جا نمانده بود. و این خانه مقدس، مکان و عبادتگاه بتهای دست ساختِ لات و عزی و هبل شده بود. و گویی قرار بر این بود که حضرت محمد(ص)، همچون جد خود، ابراهیم وار بتها را در هم شکند و دوباره روح یکتا پرستی و توحید گرایانه را در جامعه سرسخت عربستان زنده کند.
جامعهای که قساوت و ظلم در آن بیداد میکرد. ننگ داشتن دختر و زنده به گور کردن آنها خود شاهد وضعیت اسف بار آن جامعه مشحون از خرافات و کفر است. پیامبر مکرم اسلام(ص)، دین راستین را عرضه میکند و در سال دهم هجرت، روح پرفروغش به آسمانها عروج میکند. از همان لحظان آغازین، اختلافات و مواضع تند برخی صحابه شروع میشود تا اینکه به فاصله دو تا سه قرن از رحلت حضرت محمد(ص)، هفتاد و سهفرقه در اسلام پدید میآید.
در کنار این فرقهها که هرکدام فقه و اصول مربوط به خود را دارند، فرقهها و سلاسل صوفیه ظهور میکنند و طبق احصاء هجویری در کشف المحجوب، تا قرن پنجم هجری قمری، دوازده فرقه صوفیه به منصه ظهور میرسد که هرکدام عقاید و تفکرات مخصوص خود را ترویج میدادند. در حالی که به باور شیعیان، پیامبر اکرم(ص) در زمان رحلت، ملت را به دو وصیت گرانبها (قرآن و عترت) سفارش نموده بودند و اگر از این دو راه همسان که نیل به ذروه اعلای عبودیت و رستگاری را به دنبال داشت، تخطی نمیشد اکنون شاهد این اختلافات و تعدد فرق در جامعه اسلامی نبودیم.
باز مشاهده میکنیم مردمان دین توحیدی را تعالیم راستین آن از زمان حضرت آدم(ع) شروع میشود و تا عصر کنونی ادامه دارد چگونه در معرض بدعت و گراهی قرار دادند. البته تأکید ما بیشتر روی سه آیین توحیدی (یهود، مسیحیت و اسلام) استوار بود که چگونگی تحول و بدعت های آن را خلاصه وار توضیح دادیم.
در چنین وضعی است که خداوند، آخرین حجت خود یعنی مهدی موعود(عج) را از چشمان انظار غایب کرد تا در وقتی معین که زمانش را به جز خداوند متعال نمیداند، دوباره به زمین بفرستد تا حکومت راستین توحیدی و عدالتی که خداوند درصدد گسترش آن در جهان است، به وقوع پیوندد. زرتشتیان، به ظهور «سوشیانت» اعتقاد دارند. یهودیان، منجی موعود را «ماشیح» مینامند که همان مسیح است. مسیحیان، قائل به بازگشت عیسای مسیح هستند و مسلمانان، ظهور مهدی موعود را به انتظار نشستهاند هرچند در کیفیت ظهور و یا تولد منجی موعود در بین مسلمانان اختلاف زیاد است که توضیح آن فرصت دیگری را میطلبد.
بعد از این نوشتار مختصر، مفهوم آیه « لَا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَک رَبَّنَا وَإِلَیک الْمَصِیرُ= «میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمیگذاریم» و گفتند: «شنیدیم و گردن نهادیم ، پروردگارا ، آمرزش تو را [ خواستاریم ] و فرجام به سوی تو است.» معلوم میشود که دلیل تعدد ادیان و کثرت انبیا، بدعتها و انحرافاتی است که مردمان بر روح یکتاپرستی و توحید وارد آوردهاند.
اگر یهودیان به آموزههای راستین حضرت موسی(ع) پایبند بودند، اگر مسیحیان، تعالیم حضرت عیسی(ع) را عمل میکردند اگر مسلمانان، به سفارشی حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ع) عمل میکردند…. امروزه شاهد تعدد ادیان گوناگون نبودیم. چرا که همه انبیا، پیام آوران توحید و اشاعه دهنده فرامین الاهی بودهاند…
به امید ظهور منجی عالم بشریت و گسترش آیین راستین یکتاپرستی به دور از خرافه و بدعت و گسترش عدالت الهی در جهان.
فهرست منابع
- قرآن کریم
- تورات
- دقیقیان، شیرین دخت (۱۳۷۹) نردبانی به آسمان نیایشگاه در تاریخ وفلسفه یهود، تهران، نشر ویدا.
- کهن، آبراهام (۱۳۸۲)، خدا، جهان، انسان و ماشیح در آموزههای یهود، ترجمه امیر فریدون گرگانی، تهران، انتشارات المعی.
- کهن، آبراهام (۱۳۹۰)، گنجینه ای از تلمود، امیر فریدون گرگانی، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ دوم.
- ولفسن، هری اوسترین (۱۳۸۹) فلسفه آبای کلیسا، ترجمه علی شهبازی، قم: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
- هالروید، استوارت (۱۳۹۵) ادبیات گنوسی، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران، نشر هیرمند.
- هجویری، ابوالحسن علیبنعثمان (۱۳۹۲)، کشف المحجوب، شرح دکتر محمود عابدی، تهران، انتشارات سروش.
- Smith, Wilfred Cantwell, (1979) Faith and Belief, Princeton: Princeton University Press.
- Jonas, Hans (1991). The Gnostic Religion: The Message of the Alien God and the Beginnings of Christianity, Third edition, Boston, Beacon Press.