خبرهایی از گسترش مسیحیت تبشیری در رسانه ها وجود دارد که گریبان آشنایان دور ما را هم گرفته و این مجموعه در صدد گسترش افکار خویش و ترغیب به ازدواج های درون سازمانی برای ریشه گرفتن این موضوع است خوب سئوال بنده این است.
با این دوستان چه باید کرد؟ روابط با ایشان چگونه است؟ در حاکمیت اسلامی وظیفه ایمانی من فامیل چیست؟ موضع سیاسی حکومت در قبال این مجموعه ها چیست؟
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در این خصوص به شرح زیر است:
پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پس از آغاز دوران مدرن و قدرت یابی دول استعمارگر گروه های تبشیری و میسیونرهای مذهبی به عنوان یکی از ارکان نفوذ فرهنگی غرب مجددا مشرق زمین را مورد هدف قرار دادند و کوشیدند با تغییر آیین و باورهای مذهبی مناطق تحت سلطه،زمینه بیشتر وابستگی و نفوذ خود را فراهم آورند. واژهی «میسیون» از کلمهی لاتین Mission-em مشتق شده است. این کلمه در دستور زبان لاتین ازمشتقات فعل Mitt ere است، به معنی فرستادن، روانه کردن، گسیل داشتن یا اعزام کردن. است لذا میسیونرها در واقع فرستادگانی برای تبلیغ مسیحیت از طرف کلیسا بودند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با غلیان احساسات و موج اسلام گرایی در ایران تمام زمینه های نفوذ فرهنگی و مذهبی میسیونرهای مذهبی در ایران کمرنگ شد .اما پس از پایان جنگ،ایجاد برخی مشکلات اجتماعی و اقتصادی زمینه برای حضور مجدد این تشکیلات فراهم شد و علاوه بر اشکال سنتی گروههای میسیونری روشهای برگرفته از انقلاب اطلاعات و ارتباطات نیز مورد استفاده استعمارگران قرار گرفت.
این روزها با توجه به بی توجهی برخی مسئولین و سرمایه گذاری هنگفت فرقه های مسیحی وابسته به استعمار حضور جریان های تبلیغاتی مسیحی در جامعه بیش از پیش احساس می شود. این گروه ها از روش های چون : تبلیغات شهری، هدف قرار دادن اقشار مذهبی به صورت خاص، حضور در دانشگاه ها، تبلیغات تلویزیونی، کلیساهای خانگی، برای جلب مخاطب استفاده می کنند.
رشد این گونه جریانات هشداری برای مسئولان و متولیان دینی و فرهنگی کشور است. همت مضاعفی دیگری با گسترش ابزارهای تبلیغی و ارتباطی لازم است تا مبلغان و روحانیون متولی امور دینی و فرهنگی کشور با روش های جدید در پی تعمیق ریشه های دینی و مذهبی جوانان کشور باشند. روش هایی برپایه بر وحی و عقلانیت و فطرت انسانها که آنها را در برابر شبهات بی پایه ایمن سازد و هر کدام از افراد جامعه اسلامی ایران به جای انفعال در برابر شبهات دینی، خود آمر و عامل دین و مذهب خویش باشند.
علما، روحانیون و متولیان امور دینی و فرهنگی کشور باید به این مسئله توجه داشته باشند که با گسترش ابزارهای ارتباط جمعی به ویژه اینترنت تنها سخنرانی صرف ،و طولانی برای رفع شبهات دینی جوانان کافی نیست ، بلکه در کنار سخنرانی های مذهبی و اخلاقی باید به روشهای غیر مستقیم مثل تولید محصولات فرهنگی و هنری ، نگارش کتابهای داستان، رمان، فیلم، ساخت برنامه های ترکیبی، تئاتر، موسیقی، شعر نیز به عنوان ابزاری کارآمد توجه داشت.
برای این که به این گونه افراد کمک کنید، باید توانمندی لازم را داشته باشید و یا از افراد توانمند کمک بگیرید.
به دوست خود با محبت و علاقه و دلسوزانه یادآوری کنید که انسان باید در همه چیز به خصوص اعتقادات پیرو دلیل قطعی و محکم عقلی و برهانی باشد. با احساسات و تصورات و توهمات نمیتوان در باب اعتقادات (که پایههای سعادت و شقاوت دنیا و آخرت است) بازی کرد.
اعتقاد و باور دینی مثل یک لباس یا وسیله تفریحی و… نیست که بتوانیم روزی استفاده کنیم و روز دیگر کنار بگذاریم. سعادت ابدی ما با اعتقادات گره خورده است، پس نمیتوان آن را به باد احساسات سپرد.
اگر کسی حجت و دلیل قطعی بر اعتقادی نداشته باشد، زیر ساخت زندگیاش غلط است و همه بنیانهایی که بر این زیر ساخت معیوب میسازد، کج و معیوب بالا خواهد رفت و فرویختن است.
اگر بپذیرد که فقط باید تابع دو دلیل بود:
۱ـ دلیل عقلی قطعی؛
۲ـ دلیل نقلی یقینی، یعنی یقین داشته باشیم که آن وحی است و جز اسلام، هیچ دین دیگری در جهان امروز بر پایه این دو دلیل نیست. هر کس مدعی است شاهد بیاورد تا ما هم پیرو او گردیم.
کسی که مسیحی میشود، اوّلاً در باب اعتقادات باید جوابگو باشد که «تثلیث» یعنی چه؟ اینکه اینها را باید با دل پذیرفت و باید فرد تقدیس شود تا اینها را درک کند و… همه برای فرار از جوابگویی است.
اگر خدا یگانه است، پس تثلیث یعنی چه؟ «اب، ابن و روح القدس» مگر سه تا نیست، پس چگونه یکی است؟
اینها باید با استدلال عقلی روشن ثابت شود. «فدای و تغذیه» یعنی چه؟ حضرت عیسى از آسمان به زمین آمد و بر دار رفت تا کیفر گناهان امتش باشد، یعنی چه؟
مگر میتواند کسی بار گناه دیگری را بر دوش کشد؟ پس چگونه آدم گناه کرد و همه فرزندان او گناهکار متولد میشوند؟ جالب اینکه در وجود همه پیامبران الهی آن گناه نوشته شده و بعد از آمدن مسیح (به عقیده مسیحیان) و کشته شدن او، آن گناه پاک میشود!
آیا حضرت عسیى(ع) شریعت و احکام و دستورهای عملی داشت یا نداشت؟ مگر میشود یک دین بدون دستور عمل باشد؟ کتاب آسمانی داشت یا نه؟ انجیلهایی که امروز وجود دارند و به نام عیسى(ع) است، نوشته خود او و وحی بر اوست یا نوشته دیگران؟ اگر وحی بر اوست ـ که نیست ـ به چه دلیل آن را بپذیریم؟ اگر نیست، چرا باید نوشتههای دیگران برای ما مقدس باشد؟
مگر دیگران پیامبر بودند؟ به چه دلیل حرف آنان حجت باشد؟
اگر تورات را حضرت عیسى تصدیق کرده، باید وحیانیت تورات و انتساب آن به حضرت موسى(ع) قطعی باشد؛ آیا هست؟ به چه دلیل؟
آیا حضرت عیسى به آمدن پیامبری پس از خودش بشارت داده است؟ اگر بعد از ایشان پیامبری بیاید، آیا باید اطاعت شود؟ به چه دلیل نبوت پیامبر اسلام را ردّ میکنید؟
کسی که مسیحی میگردد، باید برای این سؤالها جواب قانع کننده داشته باشد و گر نه هیچ حجتی در پیشگاه الهی نخواهد داشت.
به یاد داشته باشید که ما نیز مسیح را قبول داریم و بدو عشق و محبت داریم، چون پیامبر الهی است، اما تفاوت ما با مسیحیان آن است که آنها پیامبر اسلام را رد میکنند و آن حضرت و حضرت علی(ع) و امامان شیعه را باور ندارند و انکار میکنند! اما آیا برای این کار دلیلی دارند؟