عشق و عرفانی که توسط امام حسین(ع) در کربلا نمایان شد به صورت ناگهانی ظاهر نشده، بلکه در تمام عمر، سرتاسر وجود امام متأثر از آن بوده است و نمونه برجسته آن در دعای عرفه نمایان است.
به گزارش ادیان نیوز (ردنا) از خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین علی نصیری استاد تمام دانشگاه علم و صنعت در یادداشتی با عنوان عشق و عرفان در دعای عرفه به بررسی اجمالی دعای عرفه از منظر عشق و عرفان پرداخته است:
عشق و عرفان در دعاها و برخی از سخنان امام حسین (ع) به ویژه در لحظات پیش از شهادت به صورت تام تبلور یافته است. از نمونههای آن دعای عرفه است که از زیباترین دعاهای شناخته شده است که آموزهها و معارف فراوان را در خود جای داده است.
این دعا به دو بخش اساسی تقسیم میشود: در بخش نخست که بخش عمده دعا را تشکیل میدهد، امام بسیاری از نعمتهای مادی و معنوی انسان از آغاز آفرینش و در مسیر زندگیاش را برمیشمرد و پیوسته بر عدم امکان سپاس این همه نعمت خداوند پای میفشارد.
در بخش دومِ دعا ناگهان لحن سخن امام تغییر میکند و از مرحله حکمت پا را فراتر گذاشته با زبان عرفان با خداوند به گفتگو میپردازد و صراحتاً راه نخست یعنی رهنمون شدن به خداوند از رهگذر آیات و آثار را ناکارآمد و کم لطفی دربرابر خداوند میانگارد.
در بخشی از این دعا چنین آمده است: الاهی أنا الفقیر فی غنای فکیف لا أکون فقیراً فی فقری… الاهی من کان محاسنه مساوی فکیف لا تکون مساویه مساوی و من کانت حقائقه دعاوی فکیف لا تکون دعاویه دعاوی؛ خدایا! من در غنای خود فقیرم پس چگونه در فقرم فقیر نباشم. خدایا! آنکه خوبیهایش زشتی باشد چگونه زشتیهایش زشتی نباشد و آن که حقیقت او ادعا باشد چگونه ادعاهای او ادعا نباشد.
امام در بخشی دیگر از دعای عرفه اعلام میکند که چگونه میتوان از هستی ای که همه چیز خود را وامدار خداوند است، برای اثبات وجود و توحید او کمک گرفت: الهی تردّدی فی الآثار یوجب بعد المزار فاجمعنی علیک بخدمه توصلنی الیک. کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک، متی بعدت حتی تحتاج الی دلیل یدلّ الیک و متی بعدت حتی تکون الآثار هی التی توصل الیک. عمیت عین لا تراک علیها رقیباً و خسرت صفقه عبد لم تجعل له من حبّک نصیباً؛ خدایا تفکرم در آثار و نشانههای تو باعث دوری از دیدارت شده است. پس مرا چنان به خدمتت بارده که مرا به تو برساند. چگونه به چیزی که در هستی خود محتاج توست برای وجودت استدلال میشود. آیا غیر تو ظهوری دارد که تو نداری تا آن آشکار کننده تو باشد. تو چه زمان غایب و پنهان بودهای تا نیازمند دلیل باشی تا بر تو رهنمون شود و چه زمانی دور بودهای تا آثار و نشانهها ما را به تو برساند. کور است چشمی که تو را بر خود نگاهبان و حاضر نبیند و زیانبخش است معامله بندهای که از محبت تو برایش بهرهای مقرر نفرموده باشی.
امام در فقره دیگر از این دعا از خداوند میخواهد که او را به حقایق اهل قرب و اهل جذبه که ناظر به مقامات عالی سیر و سلوک است، برساند و اعلام میکند که این خداوند است که انوار را در دلهای اولیاء خود میافکند و محبت اغیار را از دلهای آنان میزداید: الاهی حقّقنی بحقائق اهل القرب و اسلک بی مسالک اهل الجذب… الهی… انت الذی اشرقت الانوار فی قلوب اولیائک حتی عرفوک و وحّدوک و انت الذی أزلت الاغیار عن قلوب احبائک حتی لم یحبوا سواک و لم یلجئوا الی غیرک، انت المونس لهم حیث أوحشتهم العوالم؛ خدایا مرا به حقائق اهل قرب واصل کن و به راه راهپیان جذبهات رهمنمون باش… خدایا… این تو هستی که انوار محبت را در دلهای دوستانت افکندی تا تو را شناختند و یکتایت دانستند و این تو هستی که اغیار را از دلهای دوستانت زایل کردی تا جز تو کسی را دوست ندارند و به غیر تو پناه نگیرند، تویی مونس و یار آنان هر جا که در تنهایی هستی گرفتار آیند.
یادکرد این فقرات از دعای عرفه به رغم التزام به گزیدهگویی در این نوشتار، بدان جهت است تا مشخص گردد که آموزههای عرفان در مناجات امام منعکس شده و عشق و عرفانی که در کربلا نمایان شد به صورت ناگهانی ظاهر نشده، بلکه در تمام عمر، سرتاسر وجود امام متأثر از آن بوده است.