یکی از آفات سنت، تکرار بی تأمل است که گریبان آدمی را می گیرد. مناسبت یعنی رخدادی که من می خواهم نسبت خویش با آن را در دایره وجود تعیین کنم ولی این تعیین نسبت بی تفکر ممکن نیست.
به گزارش ادیان نیوز (ردنا) از خبرنگار مهر، سیدجوادمیری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی با عنوان چارلز تیلور و مناسبت غدیر به اهمیت تفکر و تأمل در مناسبتها پرداخته است:
چارلز تیلور، بحث مستوفایی در باب تمایز دنیای مدرن و عصر قدیم دارد ولی یکی از مولفه هایی بنیادینی که به زعم او عصر جدید را از دوره های پیشامدرن متمایز می کند، نظم واره ای با عنوان «شرف» است که از این جهان رخت بربسته است و جای آن نظم واره ای دیگری با عنوان «اصالت» جایگزینش شده است. البته او به دقت تلاش می کند اولی را در نسبت با «جامعه بسته» و دومی را در نسبت با «سوژه» تبیین کند.
حال پرسش اینجاست که این بحث چه ربطی به «غدیر» و شخصیت محوری آن «علی بن ابی طالب» دارد؟ به نظر من، یکی از آفات سنت «تکرار بی تأمل» است که گریبان آدمی را می گیرد و در مناسبتها بی آنکه در باب مسائل بیاندیشیم اورادی را تکرار می کنیم بدون اینکه به مفهوم «مناسبت» اندیشیده باشیم. مناسبت یعنی یک رخدادی که «من» می خواهم نسبت خویش با آن را در دایره وجود تعیین کنم ولی این تعیین نسبت بی تفکر ممکن نیست.
هنگامی که تعیین نسبت یک قالب صوری عمومی پیدا می کند، آنگاه «مناسبت» تقلیل به یک امر تقویمی پیدا می کند و مولفه ایی «هویتی» می گردد بی آنکه در آن اثری از عناصر «حقیقتی» وجود داشته باشد. به سخن دیگر، برای من امسال آنچه اهمیت ویژه ای در این مناسبت پیدا کرده است صوّرِ عمومی واقعه غدیر (مانند تبریکات …) نیست بل نسبت «من» با شخصیت محوری این رویداد است که اگر فهمی حاصل شود شاید این «مناسبت» (که در بیرون واقع شده است) تبدیل به «رویدادی» در درون «من» گردد و پیامدهایی در نسبت «من» با «حقیقت» داشته باشد و نه صرفا منجر به تشدید «هویت جمعی» ما گردد.
از این منظر به نظر می آید بحث ما نسبتی با سخن چارلز تیلور پیدا می کند و آن در تفسیر من این است که با دگرگونی جهان از دال «شرف» به دال «اصالت» چه مولفه های بنیادینی در زیست انسانی محو یا کمرنگ شده است و چه بعدی از علی در این بستر در خوانش من از اهمیت والایی برخوردار است که امروز نیاز مبرمی به آن حس می شود؟
سخنی در تاریخ به یادگار مانده است که به مانند بسیاری از سخنان عمیق دیگر و به دلیل صغارت اندیشه بشری آن را به «صدایی از آسمان» نسبت داده اند و آن سخن این است «لا فتی الا علی …» که معنایش این است که «هیچ کس چون علی اهل فتوت نیست». حال چرا این سخن را به صدایی در آسمان نسبت داده اند خود حکایت از این دارد که راویان این سخن در دایره هیئت بطلمیوسی زیست می کردند و کسانی که امروز هم کماکان این سخن را به همان نحو در منابر به مردم نقل می کنند از فیزیک جدید و کیهان شناسی مدرن خبری ندارند و «آسمان» را در ذیل هیئت قدیم درک می کنند.
حال اجازه دهید به اصل سخن بپردازم و آن خود سخن است که در باب «علی و فتوت» است. آیا گذر از دال شرف به دال اصالت معنایش این است که فتوت جایگاهی در زندگی انسان معاصر نمی تواند داشته باشد؟ بسیاری از اهل نظر فتوت را تقلیل به صفات طبقه شوالیه ها می دهند که از طبقه اشراف و نجباء بودند و با از بین رفتن این طبقه هر نوع احیای صفات شوالیه ای را حرکتی دونکیشوت وار تلقی می کنند و آن را از نظر تاریخی ناممکن می دانند و یکی از دلایل عمده عدم امکان احیای آنرا این می دانند که این صفات در نسبت با شیوه های جنگ شکل گرفته بود و با تحول در فرم های جنگی صفات شوالیه ای هم محو گردید.
اما آیا فتوت صرفا در نسبت با فرم های جنگی و آداب میدان جنگ و طبقه اشراف قابل تحلیل است؟ این پرسشی است که کمتر به آن پرداخته شده است و کسانیکه در ایران به موضوع فتوت پرداخته اند یا آن را به عیاری تقلیل داده اند (که منجر به بحث های تاریخی و معطوف به گذشته شده است) یا آن را بخشی از طریقت های تصوف خوانش کرده اند (و با این خوانش از دسترس جامعه آن را خارج کرده اند و مختص اهل طریقت دانسته اند). حال آنکه فتوت صفتی انسانی است و در نسبت با انسان و شیوه سلوک او قابل فهم است و در این بستر است که علی به عنوان «الگو» می تواند در بستر جهان مدرن که در آن فتوت و دستگیری و خدمت به خلق و اهتمام به دیگری کمرنگ شده است می تواند معنایی دوباره یابد.
به سخن دیگر، در این روز غدیر آنچه مرا در نسبت با «علی» قرار می دهد این بعد از شخصیت اوست که با مفهوم «فتوت» تحدید شده است و اینکه چگونه می توان در دنیای امروز اهل فتی بود و به مانند چارلز تیلور این گونه نپنداشت که هر آنچه ذیل دال شرف بود متعلق به جهان پیشامدرن است و احیای صفات انسانی به معنای برگشت به مناسبات سیاسی/اقتصادی/دینی/اجتماعی در گذشته است، البته از سوی دیگر نیز باید مراقبت کرد که گرفتار مناسبت های هویتی بدون نسبت های حقیقتی نشد. به عبارت دیگر، برای من مسئله این است که چگونه می توان اهل فتوت بود و علی چه سیره ایی و الگویی از خویش برای ما در این جهان معاصر ترسیم کرده است و آیا ترسیماتی که روحانیون و خوانش های سنتی پیش روی ما می گذارند قابل اتکاء در عصر اصالت هستند یا خیر؟!