به گزارش ادیان نیوز (ردنا) به نقل از مؤسسه فرهنگی هنری دین و معنویت آل یاسین، مطالعه انتقادی رسانه ها و شبکه های اجتماعی به واسطه هجمه هدفمند رقیبان فرهنگی و دامنه گسترده کارکردهای منفی آنها که امروزه کاملا محسوس و ملموس است، ضروری و جدی است ولی نباید این مطالعه انتقادی به معنای بی توجهی به استفاده از جنبه های اثباتی و کاستن از مخاطرات و بهرهمندی از فواید آن باشد. بر این اساس، نگرانی هایی که در این بخش مورد اشاره قرار میگیرد، سبب نمیشوند از ویژگی های مثبت رسانه و فضای مجازی چشمپوشی کنیم. این نوشتار تلاش دارد به این نکته توجه دهد که ایران در زمره کشورهایی است که میزان استفاده از فضای مجازی در آن، بیش از آنکه به انگیزههای علمی و پژوهشی و به منظور بهرهگیری از کارکردهای مثبت رسانه و شبکه اجتماعی صورت گیرد، جنبه سرگرمی و گذران اوقات فراغت به خود گرفته و از فواید مثبت آن کمتر بهره برداری شده است. در ادامه به برخی از نگرانی ها و آسیب ها در این زمینه اشاره میشود:
یک. نبود امکان نظارت و کنترل و در نتیجه بروز ناهنجاری های اخلاقی. امروزه اینترنت و شبکههای اجتماعی جای تلویزیون را گرفته اند و اگر در گذشته از طریق نظارت ها تلاش می شد برنامه های تلویزیونی آسیب کمتری داشته باشند، امروزه این کنترل بر شبکه های اجتماعی نامقدور است. گستردگی فضای مجازی امکان کنترل دقت و صحت آنها و اعتبار سنجی داده های آنها را دشوار کرده و حجمی از اطلاعات را بصورت گزینشی و هدفمند با میانداری موتورهای جستجو و شبکههای اجتماعی در اختیار کاربر قرارمیدهد که نتیجه آن تأثیرگذاری بر انتخاب های او به صورت ناخواسته خواهد بود.
یکی از مهمترین تأثیرهای منفی فضای مجازی بر افراد، از راه محتوای نامناسبی است که به راحتی در اختیار همه افراد قرار دارد و میتواند امنیت اخلاقی خانواده ها را به خطر اندازد. بر این اساس، اینترنت همانگونه که امکانات جدیدی در اختیار افراد قرار داده، مخاطرات جدیدی نیز به وجود آورده است. در اینترنت مشکلات و مسائل اخلاقی جدیدی ایجاد شده که پیش از این وجود نداشته و نیازمند رسیدگی است. دسترسی آسان به محتوای هرزنگارانه را از این نوع میتوان دانست. این جهان مجازی مبتنی بر ارزشهای نظام لیبرالیستی است و فرهنگ برساخته پسامدرن غربی را ترویج میکند. به همین دلیل نمیتوان منکر شد که زشتیزدایی، تغییر الگوها و ارزشها و دامن زدن به مصرفگرایی از ویژگی های برنامه های رسانهای است.
دو. کم رنگ شدن قدرت تامل و اندیشه در اثر بمباران رسانه. ویژگی رسانه این است که تمام تمرکز مخاطب را به خود معطوف داشته و او را چنان با روایت خود همراه میکند که مجال تامل و اندیشه را از او میگیرد و مفهوم مورد نظر خود را ناخواسته و ناآگاهانه بر او تحمیل میکند. در اثر سرعت و حجم انبوه اطلاعات، چگونگی و اندازه و کوچکی بسیاری از پیامهای رسانه که اغلب به طور غیر مستقیم ارسال می شود، بر ما پوشیده است. به بیان دیگر، این نکته که موضوعاتعمده مورد توجه در پیامهای منتشر شده چیست؟ و اهداف و روش این پیامها کدام است؟ و این که اینپیامها به چه نیازی از نیازهای انسانی پاسخ میگویند؟ و از چه تکنیک ساختاری برخوردارند؟ پوشیده مانده است. در واقع بر ما معلوم نیست که این پیامها چه سبکی از زندگی را به مردم معرفی میکنند و حاویکدام الگوها و ارزشهای اجتماعی هستند؟
سه. نقش رسانه ها در زدودن مرزهای فرهنگی و سیاسی و غلبهدادن فرهنگ غربی ـ امریکایی و در نتیجه بروز تهدیدات امنیتی. در دوران استعمار نو که بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد، فضای مجازی ظرفیت عظیمی را برای تحقق خواسته های استعماری فراهم آورد و رسانههای جدید در زدودن مفهوم مرز، (مرزهای اعتقادی و سیاسی)، نقش مهمی ایفا میکنند. در جریان انتقال اطلاعات، فرهنگهای خاصی بیش از همه در جایگاه پیامفرست و فرهنگساز نشستهاند و زمینهای را پدید میآورند تا ساکنان جامعه جهانی از زاویه نگاه آنان جهان را تحلیل کنند. در این میان، جریان تبلیغ اعتقادات برای همه فرهنگ ها یکسان نیست و فرهنگ غربی با توجه به امکاناتی که در اختیار دارد بیشترین میزان تبلیغ و ترویج را به خود اختصاص داده و در حال تبدیل شدن به فرهنگ مسلط جهانی است. اینترنت در این فرآیند جهانی شدن فرهنگ نقش مهمی دارد.
نمیتوان منکر شد که فناوری اطلاعات و ارتباطات، اجتماعات و هویتهای قومی و محلی را به طور مستقیم به هویتهای جهانی پیوند میزند و موجب تزلزل پایههای انسجام و هویت ملی و محلی میگردد. باید یادداشت که غربی ها برای آن که خود را بشناسانند، شرق را بر ساخته اند و به هر چه غیر از آنان است این عنوان را اطلاق کرده اند. به همین خاطر بدون توجه به تنوعات و تکثرات فرهنگی که آنها شرقی مینامند آن را، به تبلیغ درآمیختگی شرق با کهنگی، غیرعقلانی و غیراخلاقیبودن میپردازند و خود را مدرن و عقلانی و حسابگر و اخلاقی معرفی میکنند. این دو گانه ها به فروکاهش ارزش های سبک زندگی شرقی در مقابل سبک زندگی غربی انجامیده است. بدون شک حداقل تاثیر شبکه های مجازی در برتر جلوه دادن ارزشهای غربی و امریکایی است و حتی اگر هیچ تبلیغ مستقیمی انجام ندهند، فرهنگ برتر بوجود آورنده این شبکه ها به صورت ناخودآگاه برای خود، تبلیغ و جذب نموده است.
به همین واسطه، از طریق اینترنت و شبکه های اجتماعی، الگوی رفتار غربی برای اعضای سایر جوامع از جمله جامعه ایران بازنمایی میشود و به تدریج به صورت الگوی غالب در جوامع مختلف پذیرفته میشود. به این ترتیب سبک زندگی غربی در این جوامع رواج پیدا میکند. چرا که بسیاری از امپراتوری های مجازی از آنِ امریکا هستند و خوانش امریکایی از مفاهیم و ارزشهای غربی همچون لیبرالیسم، پلورالیسم، فردگرایی، اومانیسم، حقوق بشر و… را عرضه میکنند. چنین میشود که در فضای مجازی، کاربران ناخواسته و عمدتا ناآگاهانه به عضویت یک نظام اجتماعی دارای غلبه فرهنگ و سبک زندگی امریکایی در می آیند.
میزان هماهنگی و مشارکت بخش های سیاسی و امنیتی امریکا در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی حاکی از آن است که این ورود آنان به فضای مجازی، صرفا فرهنگی و اجتماعی نیست و کاملا حائز منافع سیاسی و امنیتی برای مدیران این شبکه هاست. برخی کارشناسان بر این باورند در فتنه سال ۱۳۸۸، نقشی که توئیتر در ایجاد تشنج و جهتدهی به اعتراضها بازی کرد با نقش سی ان ان در جنگ خلیج فارس برابری میکند و این حاکی از اهمیت شبکه های اجتماعی است. لذا دیگر نباید انتظار دخالت امریکایی و انگلیسی به سبک ۲۸ مرداد در ایران را داشته باشیم و بیش از هر چیز می بایست منتظر تغییرات با ابزار توئیتری و به سبک رخدادهای پس از انتخابات ۱۳۸۸ باشیم.
این تاثیر فرهنگی و سیاسی رسانه ها و شبکه های اجتماعی آن گاه اهمیت چند برابر مییابد که نیمنگاهی به پشت صحنه آنها انداخته شود. از دهه ۱۹۹۰، پس از فروپاشی شوروی سابق و افزایش تأثیرات جهانی انقلاب اسلامی، شاهد تحولاتی در رسانههای جهانی به سمت حاکمیت هرچه بیشتر صهیونیستها هستیم. موج ادغام شرکتهای رسانهای و تشکیل شدن غولهایی جدید، از ویژگیهای این مقطع زمانی است که البته یهودیان جایگاه ممتازی در مدیریت آنها دارند.
هماکنون بزرگترین شرکت رسانهای جهان، که از ادغام امریکن آنلاین، Aol و تایموارنر پدیده آمده، تحت سیطره صهیونیستها (برادران وارنر) است؛ چنانکه دومین شبکه بزرگرسانهای ادغامشده، والت دیزنی، را یک مدیر اجرایی یهودی، به نام میشل آیزنر، مدیریت میکند. ریاست سومین شرکت بزرگ رسانهای، با نام ویاکام، را یهودیای به نام سامر رودستون بر عهده دارد. NBC یونیورسال، غول رسانهای دیگری است که اوگار برافمن آن را مدیریت میکند که پدرش رئیس کنگره جهانی یهودیان است؛ و بالاخره پنجمین غول رسانهای جهان، شرکت نیوز کورپرشین، مشتمل بر شبکههای پرشماری از جمله شبکه تلویزیونی فاکس (fox) است که روبرت مرداک آن را اداره میکند. شبکه فاکس نماینده ای کلیدی برای تبلیغ برنامه یهودیان نومحافظهکار است.
در سال ۲۰۰۲، خبرگزاری یونایتدپرس فاش ساخت که نتانیاهو، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی، به امریکا پیشنهاد داده است که با ایجاد شبکههای ماهوارهای، با محوریت سکس، ایران را آماج هجوم قرار دهد. این نشان دهنده آن است که جنگی حقیقی در جریان است. بر همین اساس، تأسیس شبکه ام بی سی فارسی با همکاری امریکا و برخی دولتهای عربی، تأسیس شبکه تلویزیونی صدای امریکا (Voa)، و نیز راهاندازی تلویزیون BBC فارسی و شبکه فارسی وان و من و تو در سالهای اخیر را میتوان در راستای جنگ نرم بر ضد انقلاب اسلامی تحلیل کرد. به این لیست باید نقش برجسته برخی شبکه های اجتماعی از جمله توئیتر بر روی ایران را در ایجاد اغتشاش در ایران افزود.
چهار. کمرنگسازی ارزشها و نهادهای دینی و چیره کردن اقتصاد بر فرهنگ و دین و در نتیجه کاهش همبستگی اجتماعی. ویژگی و آنچه سبب اهمیت رسانه ها و شبکه های اجتماعی شده این است که در شرایطی که دین به سمت فردی و خصوصی شدن سوق مییابد و نهادهای دینی به خاطر تحمیل ارزشهای دینی تقبیح میشوند، همان نقش ایدئولوژیک که در گذشته منفی دانسته میشد، امروزه با اشتیاق به رسانه داده میشود و ارزش نهادهای دینی به رسانه ها و شبکه های اجتماعی سپرده میشود. در واقع الگوهای دینی اثرگذاری خود را از دست داده و نقش آنها به ارزشها و قواعد ترویج یافته از سوی رسانه ها و شبکه ها واگذار شده است.
از سوی دیگر، عصر اطلاعات، عصر حاکمیت نگاه اقتصادی بر مقوله فرهنگ است و امر دین و ارزشهای فرهنگی جوامع، زیر سایه ارزشها و فرهنگ حاکم بر رسانه ها و شبکه های اجتماعی قرار میگیرند. تکثر افکار و عقاید موجود در این فضا، علاوه بر کاهش ارزش و جایگاه دین و فرهنگ، به کمرنگسازی انسجام اجتماعی نیز میانجامد. چرا که این شرایط، به هر فردی اجازه میدهد آنچه را متناسب با سلیقه خود میداند انتخاب کند. اندیشه ها و حتی شیوه های رفتاری که توسط هر فرد انتخاب میشود، ممکن است با ارزشهای حاکم بر جامعه پیرامون متفاوت باشد، لذا این فرد با ایدههای جدید از جامعه جدا خواهد شد. اگر این مسئله در مورد افراد دیگر هم تکرار شود و هر کدام عقایدی متفاوت با دیگری انتخاب کنند، با جامعهای دارای اندیشهها و ارزشهای ناهمگون روبه رو خواهیم شد که با توجه به نقش بیهمتای اعتقادات و دین در انسجام بخشی، اعضای آن همبستگی نخواهند داشت و به جای آن با فرهنگی متعلق به جامعه ای دیگر پیوستگی خواهند یافت.
پنج. ایجاد خدشه در نقش خانواده در تربیت صحیح و اجتماع پذیری کودکان و پدید آمدن شکاف بین نسلی و تضعیف خانواده. شتاب تحولات فرهنگی و اجتماعی از ویژگیهای مهم عصر ارتباطات است و به اذعان کارشناسان، شبکه های اجتماعی مفاهیمی همچون: خانواده، هویت، ارتباط، مشارکت، دوستی، جامعه، گزاره-های اخلاقی و حریم خصوصی را بازتعریف کرده اند. با سیطره رسانهها و تبدیل شدن آنها به مهمترین ابزار گذران اوقات فراغت، نه تنها مرجعیت خانواده در انتقال ارزشها به نسل آتی رنگ باخته است، بلکه والدین رسانههای مدرن را به منزله یکی از مهمترین منابع خود برای آشنایی با شیوههای جامعهپذیرکردن فرزندان برگزیدهاند. از این رو، الگوی هویتپذیری نسل نو تا حد زیادی از اوقات فراغت و محصولات فرهنگی فراغتی تأثیر میپذیرد. از سوی دیگر میتوان مدعی شد که فضای مجازی و اینترنت در افزایش شکاف نسل ها مؤثر است؛ زیرا فرزندان از طریق آن به اطلاعاتی دست پیدا میکنند که والدین فاقد آن هستند. همچنین در تعامل با فضای جهانی، فرزندان به ارزش هایی احساس تعلق میکنند که وابسته به دنیای مدرن است و ممکن است با نظام ارزشی جامعه یا فضای خانوادگی آنها متفاوت باشد و به همین سبب میان والدین و فرزندان کشمکش هایی ایجاد شود.
همچنین، قوانین و مناسبات حاکم بر جوامع مجازی به تغییر در آداب و شئونات حاکم بر جوامع حقیقی و خانواده ها انجامیده است و نمادها را با قدرت جایگزینی برای رفتارهای حقیقی عرضه نموده است. اینترنت و فضای مجازی که به وسیله آن ایجاد میشود، به دلیل ناوابستگی به زمان و مکان، میتواند تمایز میان فضاهای متفاوت را از بین ببرد. لذا در فضای مجازی خیالپردازی جای عملگرایی را میگیرد و سبب میشود فرزندان ما با نگاهی غیرواقعبینانه و ایدئالیستی وارد دنیای عینی شوند.
به این فهرست، این نکته را نیز باید افزود که میان کاربران اینترنت نوعی از روابط متفاوت از فضای واقعی شکل میگیرد و افراد را وابسته به روابط اینترنتی میکند. در نتیجه این امر، روابط فرد با دیگران در فضای واقعی کاهش می یابد؛ زیرا او در فضای مجازی با نوعی از فرهنگ اینترنتی جامعهپذیر شده است که برای سایرین در فضای واقعی ناشناخته است. به همین دلیل افراد از ارتباط مؤثر با اعضای خانواده خود باز می مانند. در پی این امر، تأثیر اینترنت بر زندگی خانوادگی موجب نگرانی برخی جامعه شناسان شده است. به تعبیر گیدنز «برخی از جامعه شناسان، بیم آن دارند که گسترش فناوری اینترنت به انزوا و انفراد اجتماعی روزافزون منجر بشود.
بنابر استدلال آنان، یکی از آثار و عواقب دسترسی فزآینده به اینترنت در خانواده ها، این است که مردم اوقات مفید خود را کمتر با خانواده و دوستان می گذرانند.». از طریق اینترنت، افراد بدون تغییر مکان و پیمودن مسافت از نظر ارتباطی، در کنار دیگری قرار میگیرند و در سمت مقابل میتوانند در یک فضای فیزیکی قرار داشته باشند و با اطرافیان خود ارتباط برقرار نکنند. این مسأله برای اعضای خانواده و به ویژه همسران مخاطرات بسیاری را به دنبال دارد.
یکی از نیازهای اصلی انسان برقراری ارتباط با دیگران است و در مورد همسر، انتظار برقراری ارتباط افزایش می یابد، اما زمانی که فرد این نیاز خود را از طریق اینترنت تأمین کند، ارتباط با همسر خود را کاهش میدهد. همیشه برخط(آنلاین)بودن، و تقسیم زندگی بین جهان واقعی و جهان مجازی تاثیرات فراوانی را در پی دارد. به عنوان نمونه اگر خانواده در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی بسیار مهم است و از آن به عنوان مهمترین بنا در نزد خداوند نام برده شده است. و اگر این نهاد مبتنی بر ارتباطات است و خانواده پویا نیازمند وقت جدا برای خانواده (Family time) و گفتگوهای رودرروی اعضا با یکدیگر است، میزان مزاحمتی که دنیای مجازی برای دنیای حقیقی می سازد از کیفیت و کارآمدی ارتباطات خانواده می کاهد.
بودن در دنیای مجازی نبودن در دنیای حقیقی را رقم می زند و این امر گریز ناپذیر است. این امر خدشه ناپذیر است که ارتباطی مجازی نمیتواند کارایی های ارتباط حقیقی را دارا باشد. به این ترتیب یکی از نیازهایی که باید در فضای خانواده تأمین شود برای همسر او بیپاسخ میماند و میزان رضایت او از زندگی خانوادگی کاهش مییابد. علاوه بر این، حضور در فضای مجازی سبک زندگی و فرهنگ را دچار دگرگونی میکند و ارزشهای جدید، مطالباتی را از همسر به دنبال خواهد داشت که منشأ بسیاری از ستیزه ها و ناسازگاری های میان همسران است.
از دیگر پیامدهای منفی رسانه ها و فضای مجازی بر خانواده میتوان به این مطلب اشاره کرد که رسانه بر نمایش مدل هایی از خانواده اصرار دارد که شبیه به مدل هایی جعلی از افرادی است که در اغلب اوقات، وجود خارجی ندارند. به عنوان نمونه، در شبکه های اجتماعی تبلیغات و خدماتی معرفی میشوند که برای آدمهایی که با لباس هایی اتو کشیده، ماشین هایی شیک و خانه هایی در بالای شهر زندگی میکنند که مهمترین دغدغه آنها رفتن به سفر و رستوران های مشهور شهر است، تناسب دارد. به بیان دیگر، بازنمایی خانواده در اغلب رسانه ها و شبکه های اجتماعی با مفاهیمی همچون خیانت، دروغگویی، بی وفایی همسران نسبت به یکدیگر، ارتباطات خارج از چارچوب و از میان رفتن عشق و محبت و پنهان کردن حقیقت، همراه است.
به طور کلی میتوان گفت وقتگذارای در دنیای مجازی کودک را از حضور در پارک و فوتبال در کوچه و همسران را از ارتباط عاطفی با یکدیگر محروم کرده است. در نتیجه شکاف بین نسلی و کمرنگ شدن ارتباطات کارآمد در خانواده، تاثیرات منفی را برجای گذاشته است.
جمع بندی
پیدا است که امروزه هیچ یک از رسانه های داخلی و خارجی دغدغه قابل اعتنایی در شناخت و ارائه سبک زندگی دینی از خود نشان نداده اند و آنچه با آن مواجه هستیم بیش از هر چیز امریکاییسازی فرهنگ و زندگی ایرانی است. این اهتمام نه در کارشناسان دینی دیده می شود و نه در فعالان رسانهای و روند تولیدات مفاهیم در حوزه سبک زندگی دینی بسیار کندتر ا ز روند شتابان دگرگونی ها در ناحیه ارائه سبک زندگی غربی است. در اثر این دگرگونی ها، حساسیت های فرهنگی کم شده و قشر متدین جامعه امروز در مقابل برخی جلوه های انحرافی رسانه چنان خاموش و بی اعتناد رفتار می کند که در گذشته نمیتوان همانندی برای آن به یاد آورد. انتظار می رود نسل بعدی تاثیرات به مراتب بیشتری از این دگرگونی ها بپذیرد.
البته جای خوشوقتی است که فرهنگ شفاهی حاکم بر جامعه ایرانی، هنوز این فرصت را در اختیار ما می-گذارد که شبکه های اجتماعی نتوانند قدرتنمایی چشمگیری داشته باشند و دامنه نفوذ آنان بیشتر در نسل جوان است تا متوسط و کهنسال. از سوی دیگر تنها ۲۰ تا ۲۵ درصد ایرانیان از فضای مجازی استفاده مینمایند و این در حالی است که بالغ بر ۷۵ درصد مردم تلویزیون را به عنوان رسانه اصلی خود برگزیده اند.
باید توجه کرد که اینترنت فضایی است که انبوهی از فرصت ها و تهدیدها را برای انسان امروز به ارمغان آورده است و مانند بسیاری از محصولات رشد علم، پیامدهای مثبت و منفی دارد که باید منطقی با آنها برخورد کرد و نمیتوان به طور مطلق آن را نفی یا اثبات نمود. بدون شک برای کاستن از آسیب ها و تهدیدات نیازمند حضور موثر و تعریف شده در این فضا هستیم. باید قبول کرد که بشر امروز هیچ گریزگاهی از زندگی در دنیایی که ساخته دست مجموعههای رسانههای مدرن است، ندارد. مهم این است که آگاهانه به مدیریت این فضا همت گماریم و سبک زندگی خویش را به گونه ای سامان دهیم که ذوب در این دنیای جدید نگردد.
پایان خبر/