مانکنیسم و دستکاریهای بدنی از نگاه اسلام
در شریعت اسلام، اهتمام به حفظ سلامت بدن به قدری است که در فرمایش رسول خدا(ص)، علم ابدان در کنار علم ادیان قرار میگیرد و طبابت در کنار دین، احترام بالایی مییابد؛ به گونهای که در فقه اسلامی، فراگیری علوم مورد نیاز جامعه از قبیل علم طب، واجب کفایی است و بر تمام کسانی که توان تحصیل چنین علمی را دارند واجب است تا در حد رفع نیاز جوامع اسلامی، آن را فرا گیرند.
به گزارش ادیان نیوز (ردنا) به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه سبک زندگی آل یاسین؛ در انسانشناسی اسلامی، بخش مهمی از توصیههای دینی، معطوف به صحت و سلامت بدن و حفظ آن از ابتلا به بیماریهای گوناگون است. پیامبر و امامان همواره در طول حیاتشان تلاش کردهاند تا از طریق سخنان خود، خواص درمانی بسیاری از خوراکیها و گیاهان را به اصحابشان آموزش دهند و آنها را در اهتمام ورزیدن به سلامت و صحت بدن تشویق کنند. اساساً در نگاه اسلامی، علاوه بر توصیه به طهارت قلبی و درونی، به نظافت ظاهری و جسمی نیز سفارش شده و نظافت، بخشی از ایمان دانسته شده است.
به همین دلیل است که اموری نظیر طول عمر، صحت و سلامت، پاکیزگی، و قوت و قدرت جسمی در نظام اندیشه اسلامی بهمثابه ارزش مطرح شدهاند و راهکارهایی برای دستیابی به آنها در روایات سفارش شده است؛ برای مثال امام علی(ع) در روایتی، صحت و سلامت بدن را بالاترین نعمتها توصیه میکند: «الصحه افضلُ النعمِ» و در روایتی دیگر ابتلا به مریضی بدن را از بلای فقر و تنگدستی بدتر میداند: «اَلاو اِنَّ البلاءَ الفاقهَ و اَشدُّ من الفاقهِ مرضُ البدنِ، واشَدُّ من البدنِ مرضُ القلبِ اَلا و اِنَّ مِن النِّعمِ سِعَهُ المالِ، و افضل من سِعَهِ المالِ صِحَّهُ البدنِ و افضل من صِحَّه البدنِ تقوَی القلب؛ بدانید که فقر و تنگدستی، بلایی بزرگ است و بدتر از آن مریضی بدن و بالاتر از مریضی بدن، مریضی دل است. همچنانکه ثروت، نعمتی بزرگ و بهتر از آن سلامت و صحت بدن و بالاتر از صحت بدن، تقوا و خویشتنداری دل است.»
همچنین پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «طُوبی لِمَن اَسلَمَ و کانَ عیشُهُ کفافاً و قُواه سداداً؛ خوشا به حال کسی که اسلام بیاورد و درآمدش برای تأمین معاش او کافی و بدنش نیرومند باشد.»
اساساً میتوان گفت که بسیاری از احکام فقهیِ قرآن، علاوه بر اینکه جنبههای ملکوتی و باطنی را مد نظر دارند، ناظر به حفظ سلامتی بدن انسان و پرهیز از ابتلا به بیماریهای گوناگون نیز هستند. احکامی نظیر حرمت بسیاری از خوراکیها، ذبح اسلامی حیوانات حلال گوشت، حرمت مشروبات الکلی، نجاست سگ، خوک، خون و مردار، ممنوعیت ازدواج با محارم، وجوب یک ماه روزه در سال، نهی از پر خوری، نهی از سخنگفتن در میانه صرف غذا، نهی از عصبانیت و خشم، توصیه به حسن خلق و آرامش، استحباب مسواک و افزایش ثواب نمازگزاری که بعد از مسواک نماز میخواند، سفارش به سحرخیزی و پرهیز از خواب زیاد، دوری از زنا و فحشا و توصیه به رعایت بهداشت جنسی، کراهت تناول گوشت قرمز، توصیه به استفاده از میوه جات، سبزیجات و خوراکیهای مفید و مقوی نظیر عسل و خرما، و بسیاری دستورهای دیگر که حجم انبوه آنها منجر به تألیف کتبی نظیر طب الرضا و طب اسلامی شده است.
در شریعت اسلام، اهتمام به حفظ سلامت بدن به قدری است که در فرمایش رسول خدا(ص)، علم ابدان در کنار علم ادیان قرار میگیرد و طبابت در کنار دین، احترام بالایی مییابد؛ به گونهای که در فقه اسلامی، فراگیری علوم مورد نیاز جامعه از قبیل علم طب، واجب کفایی است و بر تمام کسانی که توان تحصیل چنین علمی را دارند واجب است تا در حد رفع نیاز جوامع اسلامی، آن را فرا گیرند.
از طرفی در توصیههای شرعی دین اسلام بر بیماران واجب است که در صورت ابتلا به امراض مهلک به طبیب، مراجعه و خود را معالجه کنند و از کوتاهی در این امر بپرهیزند. دلیل این حکم نیز امور بسیاری است؛ نظیر قاعده فقهی «لا ضَررَ و لا ضِرارَ فی الاسلام؛ هیچ زیانی در اسلام، مقبول نیست» و آیه شریفه «لا تُلقُوا بایدیکُم اِلی التَهلُکَه»؛ «با دست خود، خود را به هلاکت نیندازید» و احادیث بسیاری، مانند «تَداوَوا فانَّ الّذی انزلَ الداءَ انزلَ الدَّواءَ؛ خود را مداوا کنید، همان کسی که بیماری را فرستاده است دوای آن را نیز نازل کرده است» و «انَّ موسی مَرضَ فَعادَه به نو اسرائیل و وَصَفوها لَه دواء فامتنعَ منه فَاوحی اللهُ الیه یَامُره بذلک و الا لم یَشفِه؛ موسی(ع) بیمار شد. بنیاسرائیل دوایی را به او معرفی کردند و موسی(ع) از استعمال آن سرباز زد. پس خداوند به وی امر فرمود که از آن دوا استفاده کند؛ وگرنه شفا پیدا نخواهد کرد.»
از سویی دیگر بر طبیب نیز علاج امراض، واجب است و امتناع و خودداری وی از درمان، علاوه بر حرمت، ضمان نیز دارد. در حدیثی ابان بن تغلب از امام صادق(ع) نقل میکند که آن حضرت فرمود: عیسی مسیح(ع) چنین فرمود که اگر طبیبی از مداوای مریض امتناع ورزد با وارد کننده جرح و زخم شریک است؛ زیرا شخص وارد کننده جرح، قصد فساد و از بین بردن مجروح را داشته و آن کسی هم که توانایی مداوا را دارد؛ ولی از معالجه امتناع میورزد، فساد او را طالب است؛ یعنی همانطور که وارد کننده جرح، مقصر و ضامن است، طبیبِ ممتنع از علاج نیز ضامن است. بنابراین طبیب، حق امتناع از معالجه را ندارد.
به طول کلی میتوان گفت دین از اولین و مهمترین نهادهایی بوده است که به بدن عنایت خاصی داشته و آن را در کانون توجهات ویژه خود قرار داده است. یکی از پیامدهای مهم این توجه و عنایت، ایجاد و توسعه پدیده بدن آگاهی بوده است. دین توانسته است از طریق مناسک و دستورهای خود درباره نحوه آرایش، نحوه پوشش، نحوه رعایت نظافت شخصی، استفاده از خوارکیهای مختلف و… بدن را به عنوان یک موضوع و ابژه، پیش روی فرد قرار دهد و این زمینه را ایجاد کند که انسان بتواند از بیرون به خود بنگرد.
بنابراین میتوان گفت که اهمیت بدن و برخوردار شدن آن از جایگاهی ویژه، نتیجه مدرنیته نیست و پیشینهای بسیار طولانیتر در تاریخ ادیان دارد. با این حال میتوان گفت: دیدگاه مدرنیته به اهمیت بدن، تفاوتهایی با تلقی دین و نگاه شریعت از آن دارد. در نگاه دینی، انسان تنها در بدن خلاصه نمیشود و در کنار بعد بدنی که از همیت ویژهای نیز برخوردار است، بعدی روحی هم دارد که به طور مستقل از بدن قابل تفکیک است؛ علاوه بر این در نگاه دینی، اهتمام به بدن، امری فردی و مرتبط به سلائق شخصی نیست و به طور عمده، در حیات جمعی بشر و مرتبط به ویژگی مشترک انسانی وی مطرح میشود.
با توجه به این تفاوتها میتوان ویژگیهای نگاه اسلام به بدن را به عنوان نظام انسانشناختی مستقلی در برابر رویکرد مدرنیته به بدن دانست که از مختصات متفاوتی برخوردار است. در ادامه به دو تفاوت مهم نگاه اسلامی با نگاه مدرن درباره بدن و مدیریت آن میپردازیم:
۱٫ روح و تمایز آن از بدن
بدن در اندیشه اسلامی همواره مقابل روح قرار دارد. این امر بدان معناست که اولاً: انسان را نمیتوان در بدن وی خلاصه کرد و ثانیاً: تفکیک میان روح و بدن باعث میشود تا نتوان هیچکدام از آنها را به دیگری قابل تحویل و تبدیل دانست و تنها به وجود یکی قائل شد.
در قرآن کریم، مرحله نفخ روح در کالبد و جسم انسان، بهوضوح از مرحله خلق بدن وی تفکیک شده و این امر نشان از آن دارد که آدمی در کنار بعد بدنی و مادی خود، از بعدی روحانی نیز برخوردار است. قرآن در دو نوبت در سورههای حجر و صاد بهصراحت میان خلقت جسم انسان و روح وی تفکیک میکند. قرآن، دمیدن روح در بدن انسان را مرحلهای پس از خلقت بدن معرفی میکند: «فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ»؛ «هنگامی که کار آن را به پایان رساندم و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگی برای او سجده کنید!»
«ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِه»؛ «سپس کار خلقت او را به پایان رسانید و در او از روحش دمید.»
همچنین در آیاتی دیگر نیز بر دو مرحلهای بودن خلقت انسان اشاره دارد و پس از خلق بدن وی، مرحله دمیدهشدن روح انسانی در کالبد آدمی را با عباراتی نظیر «کُن فَیَکون و اَنشاناهُ خَلقاً آخَر» بیان میدارد:
«خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیکُون»؛ «او را از خاک خلق کرد. سپس به او گفت: موجود شو، پس موجود شد.»
علامه طباطبایی در تفسیر این آیات میفرماید: جمله «ثُمَّ قالَ لَهُ کن فیکون» ناظر به ایجاد روح، یعنی نفس انسانیت است؛ نه درباره بدن؛ همچنانکه در آیه «ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَهً فِی قَرارٍ مَکِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»؛ «پس او را نطفهای در جای امن قرار دادیم، پس از آن، نطفه را علقه کردیم، آنگاه علقه را مضغه و مضغه را استخوان کردیم و سپس آن استخوانها را با گوشت پوشاندیم و در آخر، او را خلقی دیگر کردیم.» بعد از آنکه خلقت تدریجی را بیان میکند، درباره خلقت روح چنین تعبیر میکند: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ.»
با توجه به آیات قرآن میتوان دانست، اولین موجودی که بعد روحی انسان را انکار میکند و در توصیف وی، او را خلاصه در بدن و جسم معرفی میکند، شیطان است؛ ازاینرو خلاصهکردن انسان در بدن وی و انکار بعد روحانی او که در دوران مدرنیته به این سو انجام میشود، از نگاه قرآنی، عملی شیطانی است. مطابق آیات قرآن پس از آنکه شیطان از سجده به آدم امتناع میورزد در پاسخ به سؤال خداوند که علت این امر را از وی جویا شده میگوید:
«قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیدَی أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ قَالَ أَنَا خَیرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ»؛ «گفت: ای ابلیس، چه چیز تو را از سجدهکردن در برابر آنچه من با دو دست خود آفریدهام، منع کرد. آیا بزرگی فروختی یا مقامی ارجمند داشتی؟ گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفریدهای و او را از گل. گفت: از اینجا بیرون شو که تو مطرودی.»
«قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلاَّ تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ قَالَ لَمْ أَکُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ»؛ «خدا گفت: ای ابلیس، تو را چه شده که با سجدهکنندگان نیستی؟ گفت: هرگز من بر آن نیستم که در برابر بشری که او را از گلی خشکیده و برآمده از لجنی بدبو آفریدهای سجده کنم. خدا گفت: پس، از اینجا بیرون شو که همانا تو راندهشده هستی.»
در این آیات، شیطان در توصیف انسان و توجیه امتناع خود از سجده، وجود آدمی را در بدن خاکی وی که آفریده شده از گلی خشکیده و لجنی بدبوست تنزل میدهد و هیچ اشارهای به وجود روح در کالبد او نمیکند که امری مقدس و منسوب به خداوند و در واقع علت سجده فرشتگان نیز است؛ به عبارت دیگر شیطان، آدمی را مساوی با بدن وی معرفی میکند و وجود بعد روحی وی را منکر میشود. به همین دلیل حکم به رانده شدن وی از عالم غیب میشود؛ زیرا اساساً چنین تفکری از سنخ عالم غیب نیست و در حد عالم ظهور توقف دارد. میتوان گفت مدرنیته نیز در عالم ظهور توقف کرده و به همین دلیل تنها بدن انسان را که به رؤیت وی میرسد، میپذیرد و از پذیرش روح در آن سر باز میزند. به همین دلیل است که اندیشه مدرن در پایگاه فکری قرآنی، تفکری تبعیدی و رانده شده از وطن خویش به حساب میآید. تفکری که دوگانگی میان روح و بدن را به نفع بدن مرتفع میسازد و وجود انسان را به بدن وی فرو میکاهد.
۲٫ تغییر در بدن
شکلگیری ایده مدیریت بدن به معنای مدرن آن، معلول انسانشناسی تک بعدی در دوران مدرن است که وجود انسان را فقط در چهارچوب بدنمندی وی تحلیل میکند. غیاب امر قدسی و غیبی در این دوره، آدمی را حاکم مطلقِ بدن خود ساخت و حق هرگونه تغییر و دستکاری در آن را مشروعیت بخشید. به همین دلیل است که بسیاری از پیشرفتهای پزشکی در حوزه تغییر در بدن، در این دوره رخ میدهد؛ برای مثال دکتر آلکیس کارل، پیوند عروق را در سال ۱۹۰۲ برای نخستین بار انجام داد. پس از آن، راه برای پیوند سایر اعضا از جمله کلیه باز شد. در سال ۱۹۵۴ در امریکا اولین پیوند کلیه صورت گرفت و پرفسور برنارد در سال ۱۹۶۸ در افریقای جنوبی، برای اولین بار، پیوند قلب را انجام داد.
در سال ۱۹۹۷ ایان ویلموت، جنینشناس اسکاتلندی اعلام کرد که در سال قبل، نخستین پستاندار را بدون نیاز به تماس جنسی به دنیا آورد و به این ترتیب، اولین تجربه شبیهسازی صورت گرفت. همچنین در سال ۱۹۵۲ برای اولین بار در غرب عمل تغییر جنسیت با موفقیت انجام شد و توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد. به همین شکل اولین عملهای زیبایی و دستکاری چهره و اندام، شکلگیری دانش تغذیه و رژیمهای لاغری و چاقی همگی مربوط به همین دوره هستند و تابعی از طرز فکر رایج در دوران مدرنیته محسوب میشوند.
مهمترین دستاورد انسانشناسی مدرن در زمینه بدن، اعطای حق مالکیت بدن به هر فرد است که وی را در هر گونه تصمیمگیری درباره ویژگیهای بدنیاش آزاد میگذارد. این حق مالکیت، تنها در قلمرو تصمیمگیری برای بدن خود فرد، محدود نمیماند و علاوه بر جراحیهای زیبایی، رژیمهای غذایی، تغییر جنسیت، و اوتانازی یا مرگ خود خواسته، حوزههای دیگری نظیر غربالگری و کشتن معلولان ذهنی، تشریح جسد، پیوند اعضای فرد متوفی و سقط جنین را نیز – که به نوعی تصمیمگیری درباره بدن دیگران است – فرا میگیرد.
اما تفاوت نظر اسلام با رویکرد مدرن به تغییر در بدن را میتوان در چند محور خلاصه کرد:
الف) از نظر قرآن، تغییر در خلقت جانداران (اعم از حیوانات و انسانها) عملی شیطانی است که ابلیس به آن امر میکند. در آیه ۱۱۹ سوره نساء، ابلیس پس از رانده شدن از درگاه خداوند چنین میگوید: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّینَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیغَیرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ»؛«و آنها را گمراه میکنم و به آرزوها سرگرم میسازم و به آنان دستور میدهم که گوش چهارپایان را بشکافند و آفرینشِ خدایی را تغییر دهند.»
چنانکه پیداست ظاهر آیه، این است که تغییر در خلق خدا اگر به دستور خدا نباشد به دستور شیطان خواهد بود و حرام است. پس آیه در مقام بیانِ یک اصل کلی است که نباید بدون اذن و در غیر مواردی که خداوند اجازه داده است، در آفرینش خدا تغییر ایجاد کرد؛ همانطور که مفسران بزرگ شیعه و سنی گفتهاند کارهایی نظیر اینکه فردی خود را از مردانگی بیندازد (اخصاء) مورد نظر این آیه است. شیخ طوسی در تبیان در تفسیر جمله «و لآمرنهم فلیغیرن خلق الله» میفرماید: در معنای آیه اختلاف است. ابنعباس از انس نقل کرده که مقصود اختهکردن خود است. علامه طباطبایی نیز در تفسیر این آیه میفرماید: این آیه بر انواع تصرفها در آفرینش منطبق میشود؛ مانند اختهکردن، مثلهکردن یا انجام عمل زشت لواط و مساحقه.
روشن است که مواردی که شیخ طوسی یا علامه در توضیح این آیه ذکر میکنند بیان مصادیق تغییر در خلقت خدا از باب نمونه است؛ به گونهای که در آیه مورد ذکر، تغییر در خلقت خداوند، معنایی کلی است و میتواند شامل هر گونه تغییری که از سوی خداوند مجاز دانسته نشده بشود.
ب) درباره اینکه در دین اسلام چه مواردی از تغییر در خلقت خداوند، مورد اجازه اوست، با نظری به فتاوای فقهای شیعه درباره انواع دستکاریها در بدن میتوان دانست که هر گاه تغییر در خلقت خداوند، سبب وارد شدن ضرری جانی به فرد شود و یا مستلزم مرتکب شدن فعل حرامی باشد، جایز نیست و در غیر این موارد، ایرادی بر آن وارد نیست بهویژه در مواردی که ضرورت پزشکی ایجاب میکند و جان بیمار در گرو آن است. به پشتوانه همین اجازه در موارد ضروری است که پزشکان عالم اسلامی در قرون دوم و سوم هجری برای علم به آناتومی بدن و کمک گرفتن از آن در درمان بیماریها به تشریح جسد میپرداختند.
در میان احادیث معتبر شیعی نیز برخی از روایات به جواز دستکاری در بدن در صورت ضرورت دلالت روشنی دارند؛ از جمله از امام موسی بن جعفر(ع) درباره زنی سؤال شد که از دنیا رفت و بچه در شکم او زنده بود و امام در پاسخ، به شکافتن شکم زن و بیرون آوردن بچه دستور دادند. همچنین نقل شده است که امیر المؤمنین(ع) دستِ قطعشده سارقی به نام اسود را به بازوی او پیوند زد و آن عضو، مرمت و اصلاح شد.
درباره عملهای زیبایی نیز میتوان با مراجعه به آرای فقها دید که اگر اینگونه عملها و به طور کلی هر گونه دخل و تصرف دیگری در بدن، نظیر رژیمهای لاغری ضرورت درمانی و پزشکی نداشته باشد و در عین حال ضرری نیز متوجه بدن فرد بسازد، انجام آن جایز نیست و در غیر این صورت مانعی ندارد. روشن است که بیشتر عملهای جراحی زیبایی و یا رژیمهای لاغری افراطی، عوارض قابل توجهی به دنبال دارد و به همین دلیل، اکثر پزشکانی که خود متخصص جراحیهای زیبایی هستند، اینگونه عملها را برای خود نمیپسندند.
…………………………………..
منابع
۱٫ طاهری، حبیب الله (۱۳۷۸)، پیوند اعضا از دیدگاه اسلام، مجله مجتمع آموزش عالی، ش ۳، ص ۸۵-۱۰۴٫
۲٫ تمیمی آمدی، عبدالواحد (۱۳۶۶)، غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
۳٫ آزاد ملکی، تقی و ناصرالدین غراب (۱۳۸۹)، جایگاه بدن در دین، مطالعات فرهنگی و ارتباطات، ش ۱۸ ، ص ۱۱-۳۶٫
۴٫ طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
۵٫ باریکلو، علیرضا (۱۳۸۲)، وضعیت تغییر جنسیت، حقوق خصوصی، ش ۵، ص ۶۳-۸۶٫
۶٫ عظیمی، حبیب الله(۱۳۹۱)، شبیهسازی انسان در فقه اسلامی، فصلنامه مطالعات حقوق بشر اسلامی، سال اول، ش ۱، ص ۱۱۹-۱۴۰٫
۷٫ گروه فقه (۱۳۷۴)، آناتومی از دیدگاه فقه و پزشکی، نشریه روششناسی علوم انسانی، ش ۵، ص ۶-۱۴٫.