محیط زیست و بحران آن؛ رویکردی قرآنی
امروزه بایددلنگران طبیعت و زیستگاه انسان بود؛ هرچند فناوریهای فریبنده، زشتی خفقانآوری را که فرهنگ تجدد جایگزین هماهنگی، زیبایی و آرامش طبیعت بکر کرده، زیبا جلوه نماید؛ این نوشتارتلاش میکنداین موضوع را با نگرشی تطبیقی بین چشمانداز قرآنی و دیدگاه برخی عالمان علوم جدید بررسی میکند فناوری افسارگسیخته، فزونی جمعیت، فراوانی فراوردههای مصرفی، و نظام سرمایهداری مهد انسان را دچار این بحران ساخته و چاره رهایی از آن در کنترل این وضع است.
از چشمانداز قرآنی، این معضل، معلول جهانبینی جدید و تغییر نگرش انسان نسبت به خود و طبیعت است؛ نگرشی که ریشه در بنیانهای علم جدید و تفکر تجددگرایانه دارد و به فاصله گرفتن انسان از نگاه قدسی و معنوی به طبیعت، و چنگ انداختن تجاوزگرانه و خودخواهانه به آن انجامیده است.
کلید واژهها: طبیعت، محیط زیست، رویکرد قرآنی، فرهنگ تجدد.
۱٫ بحران محیط زیست
در تخریب و تباهی محیط زیست مرثیه بسیار سرودهایم و اغلب بیثمر. انفجار جمعیت، مهاجرت بیرویه به شهرها و گسترش بیضابطه شهرنشینی، بیابانی شدن جنگلها و سبزهزارها، کاهش تنوع زیستی و نابودی گونههای گیاهی و جانوری، فرسایش خاکهای حاصلخیز، مصرف بیش از حد سموم و مواد شیمیایی، آلودگی رودها و آبهای ساحلی به وسیله فاضلابهای صنعتی و شهری، آلودگی نفتی دریاها، صید بیرویه و کاهش ذخایر صید، افت شدید سطح آبهای زیرزمینی در برخی از مناطق، گازهای گلخانهای، بارانهای اسیدی، آلودگی هوا، گرم شدن هوای کره زمین و تخریب لایه ازن، بخشی از این نابسامانی زیست محیطی است. بر پایه مطالعات:
۱٫ چنانچه تا اواسط قرن ۲۱ میلادی درجه حرارت زمین سه درجه سانتیگراد افزایش یابد، سطح دریاها تا یک متر بالا خواهد آمد و تا پایان همین قرن (بر اثر ذوب شدن تودههای یخ و کوههای یخ) این میزان به دو متر خواهد رسید و آنگاه بسیاری از شهرهای ساحلی و حتی برخی از کشورها به زیر آب خواهند رفت؛[۱]۲٫ به سبب صید بیرویه، هر روز ۱۴۰ گونه و هر سال ۵۰۰۰ گونه حیاتی نابود میشوند؛[۲]۳٫ سالانه ۱۷ میلیون هکتار، منطقهای به وسعت دو برابر کشور اتریش، از وسعت جنگلهای کره زمین کاسته میشود؛[۳]
۴٫ وضع وخیم مهد انسان به جایی رسیده است که ساکنان آن، با تأسیس حزبها، صدور بیانیهها، و شیوههای گونهگون دیگر نسبت به این بحران جهانگیر و جهانسوز بانگ هشدار برآوردهاند. آمارها نشان میدهند که در بین سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۴، ۵/۴۸ درصد تظاهرات مردم کشورهای اتحادیه اروپا مربوط به محیط زیست بوده است.[۴] این در حالی است که ایالات متحده تنها با داشتن ۵ درصد از جمعیت جهان، از حدود یکسوم منابع طبیعی جهان را استفاده، و دستکم یکسوم آلودگی دنیا را تولید میکند.[۵] توجه به آمارهای سازمان ملل نیز نشان میدهد که حدود ۹۸ درصد دیاکسیدکربن و سایر گازهای مضر جو، مربوط به کشورهای صنعتی، و فقط ۲ درصد سهم کشورهای جهان سوم است.[۶]
۲٫ عوامل و راهکارهای بحران زیستمحیطی
درباره عوامل و راهکارهای بحران زیستمحیطی رویکردهای گوناگونی از سوی دانشمندان ارائه شده است. در اینجا نخست بهاجمال دیدگاه اندیشمندان جدید و سپس دریافت خود از قرآن را بررسی میکنیم. برخی از زیستشناسان مانند گارت هاردین[۷] بر این باورند که مسئله آلودگی، اثر مستقیم فزونی بیش از حد جمعیت ساکن است.[۸] عدهای دیگر علت را در فراوانی محصولات مصرفی میدانند. به گفته والتر هوارد (زیستشناس)، جامعهای که در آن محصولات مصرفی فراوان باشد، به زبالهدان مبدل میشود؛ چنانکه ایالات متحده، که تنها ۶ درصد از جمعیت جهان را داراست، بیش از ۷۰ درصد زباله را به جهان تحمیل میکند.[۹]
برخی از سیاستمداران، فناوری افسار گسیخته را مقصر میدانند. انیشتین در کتاب جهانی که من میشناسم مینویسد: «پیشرفتهای صنعتی با ماشینهای غولپیکر خود به جای اشیا و مواد ضروری، گیوتینی برای قطع ریشه انسانیت میسازند».[۱۰] باری کومونر[۱۱] نیز عقیده دارد که علت اصلی تولید آلودگی در میان ملل صنعتی و ثروتمند، ظهور فناوری زیانمند برای محیط زیست پس از جنگ جهانی دوم است. گروه دیگری مسبب این بحران را کاپیتالیسم میدانند؛ چه با تولید بیشازحد، از منابع زیستی بهرهجویی غیرعادلانه انجام میگیرد و با ایجاد جوامع پرشمار مصرفکننده، این منابع به زبالهدانهایی بزرگ تبدیل میشوند.[۱۲]
بسته به دیدگاههای گوناگون، چارههای مختلفی از سوی دانشمندان برای بحران محیط زیست ارائه شده است. به اعتقاد میلر باید هم از «خوشبینی تکنولوژی» برحذر بود و هم از دام «روزهای خوش گذشته»؛ ایده خیالیای که بازگشت به گذشته و زندگی سادهتر را سفارش میکند؛[۱۳] چراکه امروزه امید به زندگی و برخی دیگر از شاخصهای زندگی بهبود یافتهاند.
پس باید فناوری زیانآور را کنترل کرد و متکی به فناوری متناسب بود. مردمی که خود را مجهز به کیسه خواب میکنند، غذای خشک منجمدشده را در یخچال کاروان مجهز خود نگاه میدارند و با آن به سوی جنگلها میروند، در حقیقت به طبیعت بازنگشتهاند؛ بلکه اینان در پوشش فناوری خود را از سختیها و واقعیتهای طبیعت حفظ میکنند. برخی دیگر برپایه دیدگاه خود در باب علل این بحران، کنترل جمیعت را منجی منابع طبیعی میدانند و برخی دیگر کنترل محصولات مصرفی را.
بیان علل و چارههای بحران زیستمحیطی از دیدگاه دانشمندان تجربهگرا، پژوهشی دیگر میطلبد که در این نوشتار بر آن نیستیم؛ ولی میتوان مدعی شد که هرچند هر یک از دیدگاههای اشارهشده بهرهای از حقیقت دارند و به جنبههایی از مجموعه عوامل یا یک عامل کلی اشارههایی سودمند کردهاند، باید دلیل اصلی بحران و چاره آن را جای دیگری جست و به گونهای دیگر نگریست.
با اندیشیدن در کلام وحی و تحلیل آن میتوان به دست آورد که نگرش نادرست انسان جدید به جهان و طبیعت (جهانبینی جدید) است که موجب چنین رفتاری با طبیعت شده است. خالق این تراژدی، انسان امروزی و چاره آن تغییر نوع نگرش به طبیعت و منابع طبیعی است. انسان مدرن ارزشهای افزوده بسیاری را از طبیعت بهرهکشی کرده است، که باید آنها را بازپس دهد. انسان مدرن، مولود اندیشه مدرن ـ مدرنیسم یا تجددگرایی ـ است. شاخصهای پرشماری برای تجددگرایی ارائه شده که از جمله آنها، فردگرایی، عاطفهگرایی، تأکید بر تغییر بیرون به جای درون، اندیشه پیشرفت، برابریگرایی انسانها، استدلالگرایی، اومانیسم، تجربهگرایی افراطی و تعبدستیزی هستند،[۱۴] تأکید نگارنده از بین این شاخصها بر «تغییر بیرون»، و «اومانیسم» است.
انسان سنتی همانند رواقیان، دلمشغول دگرگونی درون است. او آنچه را نمیبیند، میطلبد، و آنچه را میبیند نمیطلبد؛ یا بیرون را باید دگرگون و مطابق خواستهاش سازد، یا درون را تا خواستهاش برابر بیرون باشد. هسته اصلی جهانبینی مدرنیسم و انسان جدید این است که طالب تغییر در بیرون است و این ندای درونش که «چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم باشد.»[۱۵] بدینجهت چاره بحران محیط زیست آغاز از خود است. به تعبیر وبلیس هارمون «ما باید در این زمینه فرایند تغییر و تحول را با خودمان آغاز کنیم.»[۱۶]
اگر این ویژگی مدرنیسم در کنار ویژگی دیگرش، اومانیسم یا انسانگرایی، تصور شود، به مطلوب خود نزدیکتر خواهیم شد. اومانیسم دستکم دو معنای اصلی دارد و هر معنا برای انسان متجدد امروزین دارای اهمیت است. معنای اول امانیسم، نظری و معرفتشناختی است. برابر با این معنا، اومانیسم یعنی هر گونهای از معرفت، معرفت برای انسان است و دستکم برای انسان نسبیت و وابستگی دارد.
اومانیسم در معنای دوم، بعدی عملگرایانه دارد که در نوشتار پیشرو این معنا مورد تأکید است. اومانیسم در مقام عمل بدین معناست که هیچ موجودی ارزش، اهمیت یا شرافت وجودیاش بیش از انسان نیست؛ به گونهای که ارزش داشته باشد انسان فدای او شود. بهدیگر سخن در مقام عمل و در مقام دخل و تصرف در جهان هستی باید این عمل و دخل و تصرف چنان باشد که پیوسته قدر اول بودن انسان در جهان هستی باقی بماند. برپایه این دیدگاه حتی انسان نباید فدای مقدسی بالاتر از خود شود و همه چیز حتی طبیعت کاملاً در اختیار و دخل و تصرف انسان است.[۱۷]
چنین انسانی که تأکیدش، همه بر تغییر بیرون است؛ همه چیز را برای خویش میخواهد؛ برای هیچ چیز جز خود و انسان ارزشی بالاتر از انسان قایل نیست و از سویی تعبدگریز و جاهل یا منکر وحی و ماورای طبیعت است، پیداست که چگونه با طبیعت رفتار خواهد کرد و تلقی او از طبیعت چه تفاوتی با تلقی سنتی و قرآنی خواهد داشت؛ رویکردی که از سویی انسان را جانشین خدا و نقش او را در زیستگاهش، آباد ساختن آن، و از سویی دیگر طبیعت را ذیشعور، آموزگار انسان، مایه عبرت و دارای ویژگیهای بسیار میداند. بدینسبب گروهی را عقیده بر این است که تا وقتی انقلاب فکری در تفکر بشر جدید و اندیشههای سکولاریستی کشورهای صنعتی، پیشرفته و روبهتوسعه حاصل نشود، زخم طبیعت التیامی نخواهد یافت.
حال جایگاه محیط زیست و علل بحران آن را با کاوشی در کتاب قدسی اسلام، به منزله کاملترین متون مقدس بررسی و آنگاه اصول و سفارشهای عملی آن را بهاختصار بازگو میکنیم. پر واضح است که نجاتبخش بودن آموزههای دیگر کتابهای آسمانی به هیچ روی مورد نفی و انکار نیست؛ چه به عقیده بسیاری «نگرش به طبیعت به منزله مربی اخلاقی انسان، جهانشمول است و در منابع هندو، بودایی و نیز منابع یهودی و مسیحی نیز وجود دارد.»[۱۸]
۳٫ محیط زیست و بحران آن از چشم انداز قرآنی
شرایط امروز مسلمانان شاید اینگونه به نظر آورد که نگرش اسلامی به طبیعت نسبت به نگرش غرب متجدد که نخستین بار بشر را به بحران محیط زیست مبتلا کرده است، تفاوت چندانی ندارد؛ اما تأملی ژرفتر آشکار میسازد که نگرش اسلامی و قرآنی به محیط زیست، با آنچه در چند سده اخیر در غرب شایع بوده، بسیار متفاوت است.[۱۹] آثار این نگرش را میتوان در استنکاف جامعه اسلامی از تسلیم کامل در برابر فرمانهای ماشین و همچنین فریاد بلند گفتارهای وحیانی اسلام درباره ارزش متعالی و لزوم حفاظت از محیط زیست بهوضوح مشاهده کرد.
پیشنیاز فهم آموزههای قرآنی درباره طبیعت و محیط، پرداختن به برداشت قرآن از دو مفهوم کلیدی انسان و طبیعت است. برای طبیعت میتوان جایگاهی قدسی در قرآن یافت. قرآن طبیعت را در نهایت یک تجلی الاهی بر انسان میداند که خداوند را هم محبوب میدارد و هم مکشوف میسازد.شکلهای طبیعت نقابهای بسیاریاند که صفات متنوع خدایی را میپوشانند؛ درعینحال برای آنان که چشم باطنشان کور نشده است، همان صفات را مکشوف میسازند. حتی به معنایی ژرفتر میتوان ادعا کرد که بنا بر دیدگاه قرآنی، خداوند محیط فرجامین است که محیط بر انسان و دربرگیرنده اوست. خداوند در قرآن محیط علی الاطلاق خوانده شده است؛ مانند این آیه که «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداوند است و خداوند بر همه چیز محیط است» (نساء: ۱۲۶). اینکه واژه محیط به معنای محیط پیرامون هم هست، از اهمیت بسیاری برخوردار است.
انسان درحقیقت در محیط الهی غوطهور است و تنها به سبب نسیان و غفلتش که گناه اساسی نفس است، و تنها با ذکر میتوان بر آن چیرگی یافت، از آن بیخبر شده است. ذکر خداوند یعنی دیدن او در همه جا و تجربه کردن واقعیت او به منزله محیط.[۲۰]بر این پایه میتوان مدعی شد که در نگرش توحیدی، یک نظام «محیط و محاطی» در عرصه محیط زیست برقرار است که خالق طبیعت و ماورای آن به مثابه محیط و غیر او، از جمله زیستمندان زمینی، محاط شمرده میشوند.
از این نکته میتوان استفاده کرد که انسان که خود آیهای از آیات الهی است، میتواند نشان، بل حضور خداوند را در جایجای محیط زیست درک کند. حضور خداوند همواره در طبیعت و هستی، جاری و ساری است و اوست که همه عناصر محیط زیست را هدایت تکوینی میکند. به گفته قرآن از زبان حضرت موسی(ع) «پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی آنچه را لازمه آفرینش او بوده است، داده، سپس او را در مراحل هستی هدایت کرده است.» (طه: ۵۰)
طبیعت بکر، کارگاه صانع الهی نیز هست؛ کارگاهی که در آن میتوان مهمترین شاهکارهای هنر مقدس را یافت. طبیعت بکر، همتای هنر مقدس و دال بر حضور الهی است و اثری نجاتبخش دارد.[۲۱] ازاینرو، نزد انسان سنتی و انسان دیندار هیچ چیزی که تا کنون به دست انسان ساخته شده است، ارزش تخریب طبیعت را ندارد و بیحرمتی به طبیعت بکر فجیعتر از تخریب بزرگترین آثار هنری بشری است.
خود واژه Nature (طبیعت) از ریشه لاتین Nat به معنای زاده شدن، تنها به این معنا نیست که نیای اشکالی است که از او زاده شده است بلکه بر نیروی حیاتبخش برای روح بشر نیز دلالت دارد؛ زیرا در بر او و در آغوش حضور معنویاش که بازتابی از خود روح الهی است، روح انسان جان تازهای میگیرد و انسان از نو زاده میشود.[۲۲] بدینسبب حفاظت از طبیعت بکر در برابر یورش انسانهای آزمند که تنها به خواستههای دنیوی دل بستهاند، بهراستی وظیفهای معنوی است.
درنتیجه نگرش قرآنی به طبیعت که اهمیت و جایگاه آن را با بیانهای بیشتری از قرآن شرح خواهیم داد، مسلمان معتقد به قرآن همواره به طبیعت، به منزله آیات سبز قدسی و بازتابدهنده واقعیتهایی از بهشت در جهان خاکی، عشق میورزیده و از آن درسها میآموخته است. این عشق و ادب در آثار گوناگون عربی، فارسی و ترکی بهزیبایی بازتابیده است. به گفته سعدی:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
آن گونه که از قرآن برمیآید، رابطه ژرفی بین کیهانشناسی (طبیعت) و انسانشناسی برقرار است. قرآن کریم انسان را جانشین (خلیفه) خداوند در زمین دانسته، بهصراحت میگوید: «در زمین جانشینی خواهم گماشت.» (بقره: ۳۰)و این مقام برین را با فرهنگ زیستمحیطی در هم میآمیزد؛ چه «خدای سبحان که خلعت خلافت را بر اندام موزون انسان وارسته پوشانید، تاروپود استبرق جانشینی را، معرفت اسمای حسنای الهی و مرمت قلمرو خلافت و آباد و آزادسازی منطقه جانشینی از نفوذ تخریبی اهریمنان قرار داد و از جهت علمی چنین فرمود: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ» (بقره: ۳۱)، و از لحاظ عملی چنین فرمود: هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ.» (هود: ۶۱) مهمترین عنصر خلافت الاهی بعد از فراگیری معارف دینی، آباد ساختن زمین و نجات آن از هرگونه تباهی و تیرگی است.
مقصود از زمین، گستره زیست بشر است. چنین پهنه پهناوری، از عمق دریا تا اوج سپهر و قله آسمان را دربرمیگیرد… منظور از عمارت زمین، تأمین اصول زیستمحیطی برای حیات انسانی است، نه خصوص زندگی گیاهی که خاص برخی است و نه مخصوص حیات حیوانی که عدهای به آن بسنده نمودند؛ بلکه زندگی انسانی که جامع تمام مراحل نباتی و حیوانی هم خواهد بود؛ یعنی هم زمین از خطر تباهی برهد و هم زمینه از ضرر اخلاقی مصون بماند، تا هم بدن از مزایای طب طبیعی طرفی بندد و هم روح از مواهب ویژه نفس رحمانی به روح و ریحان نایل شود.[۲۳]
بهعبارتیدیگر میتوان گفت که صفت خلیفگی با صفت بندگی (عبودیت) در برابر خداوند تکمیل میگردد. انسان بنده خداست و باید از خداوند اطاعت کند. او به عنوان خلیفه خدا باید در این جهان، حاضر به خدمت باشد و هماهنگی جهان را حفظ کند. … او نمیتواند نسبت به مراقبت از عالم طبیعت غفلت بورزد، مگر آنکه به «امانتی» که به هنگام شهادت به ربوبیت خداوند در میثاق ازلی پذیرفته بود، خیانت کند.[۲۴]
انسان بودن، یعنی آگاه بودن از مسئولیتی که این مقام خلیفگی اقتضا دارد. حتی زمانی که قرآن میگوید طبیعت را مسخر انسان کرده است، مانند این آیه «آیا ندیدهای که خداوند آنچه را در زمین است به نفع شما رام گردانید» (حج: ۶۵)، این امر به معنای چیرگی معمولی بر طبیعت نیست (چنانکه بسیاری از مسلمانان متجدد تشنه آن قدرت که علم جدید به انسان بخشیده، ادعا میکنند)، بلکه به معنای غلبه بر چیزهایی است که انسان مجاز است تنها به شرط آنکه مطابق قوانین الهی باشد، اعمال کند.[۲۵]
از سوی دیگر بنا بر آیات قرآن، خداوند تا بدان جا به انسان قدرت بخشیده است که میتواند زمین را به فساد بکشاند. در این صورت دیگر هیچ مخلوقی بر روی زمین خطرناکتر از این خلیفه الهی نیست که دیگر خود را بنده خدا نمیشمارد و وامدار موجودی ورای خویش نمیبیند.بنابراین چشمانداز، بیراه نخواهد بود اگر بحران محیط زیست را معلول استنکاف انسان مدرن از دیدن خدا به منزله محیطای واقعی دانست که او را احاطه کرده و مقوم حیات اوست.
بهواقع اندیشه تجدد، محیطی را در ذهن انسان متجدد (به معنای باورمند به ویژگیهای اشارهشده در تجددگرایی) ترسیم کرده است که ردپایی از خدا و نشانههای او در آن نمیتوان جست؛ زیرا اساساً ظرف ذهنی اندیشه تجددگرایانه نمیتواند پذیرای نگرش قرآنی به جهان و طبیعت باشد. بهدیگرسخن میتوان تخریب محیط زیست را نتیجه تلاش انسان متجدد برای دیدن محیط طبیعی به منزله نظام واقعی مستقلی دانست که از محیط الهی فاصله گرفته است.
برای روشنتر شدن اهمیت و منزلت محیط زیست از دیدگاه قرآن، ضرور است آیهها و واژگان مرتبط را از قرآن استخراج و تحلیل کنیم. نمونههایی که در ادامه میآیند حاصل مروری سریع بر آیههای سبز معرفتاند؛ با اعتراف به اینکه بیتردید تأملی بیشتر در این کتاب مقدس نتایجی بهتر و بیشتر به دست خواهد داد.
الف) واژگان مربوط به طبیعت
در تحلیل محتوایی یک متن، واژگانی که دارای بسامد بیشتری باشند، نشان از عنایت و تأکید گوینده یا نویسنده دارند و بر پایه آنها میتوان باورها و نگرشهای وی را تحلیل کرد. بسامد و تکرار بسیاری از واژگان مربوط به طبیعت در قرآن، حاکی از این اهمیت دارد که از آن جملهاند: واژه ارض ۱۵۴۱ بار، سماء ۳۱۰ بار، ماء ۶۴ بار، شمس ۳۳ بار، جبل ۳۹ بار و قمر ۲۷ بار.
ب) نامگذاری سورهها به پدیدههای طبیعی
نامگذاری سورهها به نام پدیدههای طبیعی نیز حکایت از اهمیت آنها میکند. این دسته از سورهها بسیارند مانند سورههای بقره (گاو)، رعد (رعد و برق)، نمل (مورچه)، نور، نحل، عنکبوت، دخان، نجم، فجر (فجر)، شمس (خورشید)، حدید (آهن)، سیل، ضحی (روشنایی روز)، قمر (ماه)، تین (انجیر)، علق (آویزک)، بروج (برجها)، فیل، خلق و ناس (مردم).
ج) سوگند به طبیعت
در قرآن کریم به مقتضای مقام و در موارد مختلف به برخی از پدیدههای طبیعی سوگند یاد شده است؛ از جمله سوگند به خورشید «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» ماه «وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها»، ستاره «والنجم» روز «وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها»، شب «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها»، آسمان «وَ السَّماءِ وَ ما بَناها»، زمین «وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها»، کوه، صبح و شام.
د) تسبیحگوی و ذیشعور بودن طبیعت
در بینش اسلامی پدیدههای گوناگون طبیعی موجوداتی جاندار، ذیشعور و تسبیحگوی معرفی شدهاند؛[۲۶] مانند این آیات:آسمانهای هفتگانه و زمین و هرکس که در آنهاست او را تسبیح میگویند و هیچ چیز نیست مگر اینکه در حال ستایش تسبیح او میگوید، ولی شما تسبیح آنها را درنمییابید. (اسراء: ۴۴)آیا ندانستهای که هرکه و هرچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح میگویند، و پرندگان نیز در حالی که در آسمانها پر گشودهاند تسبیح او میگویند؟ همه ستایش و نیایش خود را میدانند و خدا به آنچه میکنند داناست. (نور: ۴۱) برخی از سنگها از ترس خدا از فزار کوهها به پایین میافتند. (بقره: ۷۴)
پیامبر اعظم(ص) فرموده است که «احد کوهی است که ما را دوست دارد و ما هم احد را دوست داریم.»[۲۷]درحقیقت عالم هستی سراسر زمزمه و غوغاست و غلغلهای خاموش در پهنه گسترده آن طنین افکنده است که بیخبران یارای شنیدن آن را ندارند؛ ولی آنان که دلی زنده به نور ایمان دارند این صدا را از هر سویی میشنوند.
با تو ذرات جهان هم راز شد
گر تو را از غیب چشمی باز شد
هست محسوس حواس اهل دل
نطق آب و نطق خاک و نطق گل
ه ) حافظبودن و رازدار طبیعت
طبیعت در بینش اسلامی امانتداری است که جز به فرمان پروردگار حکیم رازها را عیان نمیکند؛ چنانکه قرآن میفرماید: «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها» (زلزال: ۲) و زمین ثقلهای خود را بیرون میآورد. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» (زلزال: ۴)؛ در آن روز زمین تمام خبرهای خود را بازگو میکند. آن روز، زمین هرچه از خوبیها و بدیهای بندگان را به امانت نگاه داشته بود، فاش میسازد؛ چه او شاهد و ناظر کردار انسان بوده است. در حدیثی از حضرت رسول(ص) چنین نقل شده است: مقصود از خبر دادن زمین این است که اعمال هر مرد و زنی را بر روی زمین، خبر میدهد؛ میگوید آن شخص در آن روز چنان کاری را انجام داده است. این است خبر دادن زمین.[۲۸]
و) تأثیر طبیعت بر انسان
در برخی از آیات قرآن و روایات به اثرات آرامبخش و نشاطآفرین جلوههای طبیعت اشاره شده است. برای نمونه، در سوره نحل به زیباییِ آمدوشد حیوانات از چراگاه، و در سوره بقره به رنگ حیوانات و اثر نشاطبخش آنها اشاره رفته است و همچنین در سورههای حج (۶۳)، ق (۷) و نمل(۶۰) گیاهانی شادیآفرین و بهجتانگیز وصف شدهاند.[۲۹] در این زمینه روایات بسیاری نیز آمده است. برای نمونه امام صادق(ع) میفرماید: «چهار چیز چهره را نورانی میکند که یکی از آنها تماشای گیاهان خرم و سبز است.»[۳۰]
همچنین امام رضا(ع) میفرماید: «بوی خوش، عسل، سوارکاری و نگاه کردن به مناظر سرسبز موجب از بین رفتن برخی از بیماریهای روانی میشود.»[۳۱]باز از امام صادق(ع) چنین نقل شده است که: «باران بدنها را نرم میکند؛ هوا را صاف و پاکیزه میسازد، وبا را از میان میبرد، آفات درختان و گیاهان را نابود میکند و… .»[۳۲]پیامبر اعظم(ص) نیز چنین سفارش کرده است: «گل نرگس را دستکم در هر روز یا در هر هفته یا در هر ماه یا در هر سال و یا در طول عمر یکبار ببویید، زیرا در دل انسان مایهای از جنون و جذام و برص وجود دارد که استشمام گل نرگس آن را میزداید.»[۳۳]
ز) دعوت قرآن به اندیشیدن درباره طبیعت و درسآموزی از آن
به نظر قرآن، تفکر و تدبر در جلوههای طبیعت و درس گرفتن از آنها، از راههای دانشاندوزی و رستگاری است. بندگان خدا کسانی هستند که در آفرینش آسمانها و زمین و گذران شب و روز و کشتی دریا میاندیشند:و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند. (آلعمران: ۱۹۱) و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است به سود شما رام کرد؛ همه از اوست. «قطعا در این امر برای مردمی که میاندیشند نشانههایی است. (جاثیه: ۱۳) راستی که در آفرینش آسمانها و زمین، و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، و کشتیهایی که در دریا رواناند… واقعا نشانههایی وجود دارد.(بقره: ۱۶۴)
در قرآن مجید در حدود ۷۵۰ آیه در زمینه خداشناسی از راه علوم طبیعی وجود دارد.[۳۴] خداوند سبحان گاه انسان را به سیر آفاقی و انفسی بهصورت کلی فرامیخواند و گاه دست او را گرفته، به مطالعه یکیک پدیدههای نظامیافته و آسمان وادار میکند. در جایی میگوید: «بگو بنگرید که چه چیزهایی در آسمانها و زمین است» (یونس: ۱۰۱) و در جای دیگر فرمان میدهد: «بگو در زمین سیر کنید و بنگرید که خداوند آفرینش را چگونه آغاز کرد.»(عنکبوت: ۲۰)
امام صادق(ع) میفرماید:فکر کن که خداوند در هر برگی رشتههایی مانند رگهای بدن از هر طرف کشیده و فواید و مصالحی در آنها قرار داده است. اگر انسان بخواهد یکی از این برگها را بسازد در صورتی که وسایل و ابزار کار هم فراهم باشد، با تحمل زحمتها و صرف وقتزیاد از عهده ساختن یک برگ برنمیآید.[۳۵]
امام علی(ع) نیز دراینباره میفرماید: «هیچ عبادتی به پایه تفکر در اسرار آفرینش الهی نمیرسد.»[۳۶]طبیعت همچنین دربردارنده درسهای معنوی بسیاری است که از نهایت اهمیت برخوردارند. اهمیت معنوی طبیعت در مراتب بسیار و از طرق بسیار جلوهگر میشود.طبیعت بکر واجد نظام و هماهنگی است؛ هماهنگی حیرتانگیزی که به معنای فنی موسیقایی در همه عوالم طبیعت جریان دارد.[۳۷] … طبیعت بکر به یک معنا نمایانگر تقدس است، هرچند به وجهی منفعلانه، مسلمانی کامل به معنای تسلیم بودن در برابر امر الاهی است. یکی از درسهایی که طبیعت میتواند به شخص روحانی بیاموزد، همین تسلیم محض در برابر قوانین حاکم بر اشیاست، در برابر اصلی که حاکم بر عالم مخلوقات است در برابر تائو.[۳۸] … زیبایی طبیعت بکر درعینحال هم آدمی را به باطن خویش متوجه میسازد و هم جذب خود طبیعت میکند.
این زیبایی یادآور آن حق معنوی است که انسان از آن نشئت گرفته است و درواقع به انسان در بازگشت به آن حق همیشه حاضر یاری میرساند. … زیبایی طبیعت بازتاب مستقیم جمال الهی است و انسان را به مرکز مطلق که در آن جمال وصفناپذیر ذات یگانه قرار دارد باز میگرداند. با اینهمه پیامهای معنوی طبیعت تنها در زیبایی کلی اشکال، حرکات و کیفیاتش محدود نیست؛ بلکه در نمادهایی هم هست که بازتابهای مستقیمی از صفات الهی گوناگوناند.[۳۹]
ازاینروی طبیعت در دیدگاه اسلامی معلم بزرگ انسان و مدرس درسهای نجاتبخشی برای بشریت است که برخی از آنها عبارتاند از: هدفداری جهان هستی و بیفایده نبودن خلقت (انبیا: ۱۶)؛ هماهنگ بودن نظام حاکم بر جهان هستی (رعد: ۳)؛ درک عملکردهای سودمند عناصر محیط زیست برای خدمت به انسان.(لقمان: ۲۰ و حج: ۳۶)؛ شناخت عوامل وفور یا سلب نعمتها (انعام: ۶)؛ فهم روش برخورد و بهرهبرداری اصولی از طبیعت؛ شناخت علل پیدایش و آفرینشها و دستیابی به علل اصلی آنها و درس توحید (واقعه: ۶۴ و احقاف: ۳۳)؛ شناخت عوامل طبیعی و علل ناقصه آفرینشها (واقعه: ۶۸ و ۶۹)؛ شناخت ساختار شکوهمند طبیعت و افعال اعجابانگیز آن (اسراء: ۴۴؛ نور: ۴۱)؛ و سرانجام تماشای طبیعت به مثابه تماشای محشر بزرگ و حضور در صحنه قیامت کبرا (اعراف: ۵۷).
پی نوشت:
[۱]. صادق اصغری لفمجانی، اصول تربیت زیست محیطی در اسلام، ص ۱۱٫
[۲]. همو، مبانی حفاظت محیط زیست در اسلام، ص ۲۵٫
[۳]. همان.
[۴]. صادق اصغری لفمجانی، اصول تربیت زیست محیطی در اسلام، ص ۲۳٫
[۵]. جی.تی.میلر، زیستن در محیط زیست، ترجمه مجید مخدوم، ص ۷٫
[۶]. صادق اصغری لفمجانی، اصول تربیت زیست محیطی در اسلام، ص ۱۰٫
[۷]. Garrett Hardin
[۸]. باری کامونر، انسان و محیط زیست، ترجمه بهروز بهزاد، ص ۳٫
[۹]. همان، ص ۴٫
[۱۰]. صادق اصغری لفمجانی، مبانی حفاظت محیط زیست در اسلام، ص ۱۹٫
[۱۱]. Barry Commoner
[۱۲]. باری کامونر، همان، ص ۴٫
[۱۳]. جی. تی. میلر، همان، ص ۳۰
[۱۴]. مصطفی ملکیان، جزوه سلسله درسهای سنت گرایی، تجددگرایی و پسا تجدد گرایی، درس ۱۳٫
[۱۵]. مصطفی ملکیان، همان، درس سوم.
[۱۶]. اسماعیل سراجالدین و ریچارد پارت، اخلاقیات و ارزش های معنوی در خدمت ارتقای توسعه پایدار بر اساس محیط زیست، ترجمه احمدرضا اشرف العقلائی، ص ۲۹٫
[۱۷]. مصطفی ملکیان، همان، درس ۷٫
[۱۸]. سیدحسین نصر، نیاز به علم مقدس، ترجمه حسن میانداری، ص، ۲۰۳٫
[۱۹]. سیدحسین نصر، همان، ص ۲۱۴٫
[۲۰]. همان، ص ۲۱۷٫
[۲۱]. همان، ص ۲۰۷٫
[۲۲]. همان، ص ۲۱۰٫
[۲۳]. عبدالله جوادیآملی، همایش بین المللی محیط زیست دین و فرهنگ، ص ۵۸٫
[۲۴]. سیدحسین نصر، همان، ص ۲۲۲٫
[۲۵]. همان.
[۲۶]. کتاب همایش اسلام و محیط زیست، ص۱۲۷٫
[۲۷]. فضلان ام خالد، اسلام و محیط زیست، ترجمه اسماعیل حدادیان مقدم، ص ۴۶٫
[۲۸]. کتاب همایش، اسلام و محیط زیست، ص ۹۴٫
[۲۹]. صادق اصغری لفمجانی، اصول تربیتی زیست محیطی در اسلام، ص ۶۸٫
[۳۰]. ر.ک: محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج ۷۳٫
[۳۱]. صادق اصغری لفمجانی، اصول تربیتی زیست محیطی در اسلام، ص ۶۹٫
[۳۲]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۳، ص ۱۲۶٫
[۳۳]. همان، ج ۶۲، ص ۹۹٫
[۳۴]. سیدمحمد شفیعیمازندرانی، تأثیر محیط زیست در انسان، ص ۱۹٫
[۳۵]. صادق اصغری لفمجانی، اصول تربیتی زیست محیطی در اسلام، ص ۵۷٫
[۳۶]. همان، ص ۵۸٫
[۳۷]. سیدحسین نصر، همان، ص ۲۰۰٫
[۳۸]. همان، ص ۲۰۲٫
[۳۹]. همان، ص ۲۰۵٫
عیسی جهانگیر/ عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه
منبع: فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی شماره۷
ادامه دارد………………..