واکاوی وقوع حادثه عاشورا ابعاد و زوایایی آشکار و پنهان آن را به عنوان منشور جاوید فرهنگ ناب اسلامی برای همگان معرفی می کند.
خبرگزاری شبستان – اردبیل:
حادثه عاشورا نه تنها یک فداکاری بزرگ و بی نظیر، بلکه حادثه بسیار عجیب و دارای ابعاد مختلف است که در تمام اذهان، مکتب ها و فکرها فراموش نشد و از یادها نخواهد رفت.
این حادثه، بزرگترین حماسه انسانی، فراتاریخی و فراجغرافیایی است و در کنار لایه های آشکار آن که تقابل حق و باطل است بایستی لایه های پنهانی آن نیز مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.
در ادامه این گزارش به گفتگو با «حسن مهدوی» کارشناس فرهنگی و مذهبی در خصوص واکاوی وقوع حادثه عاشورا خواهیم پرداخت:
سئوال اساسی و مهم اینست که چگونه ۵۰ سال بعد از وفات پیامبر مکرم اسلام مسلمانان فرزند پیامبر را با آن وضع فجیع به قتل می رسانند و اهل بیت او را به اسارت گرفته و مورد جسارت قرار می دهند؟
مهدوی: با نگاهی عمیق و تحلیلی به تاریخ اسلام، ابوسفیان بزرگ مکه و پدربزرگ یزید بن معاویه ۲۰ سال با پیامبر در دوران بعثت ایشان مخالفت و مبارزه کرد و عاقبت وقتی به اجبار و به صورت ظاهری مسلمان شد یک جمله بیان داشت: «حالا که مسلمان شدیم باید در حاکمیت اسلام سهیم باشیم».
و از آن زمان شروع به رخنه در حاکمیت اسلام کرد که اولین نشانه آن ۱۰ سال بعد از وفات پیامبر معاویه پسر او که همیشه همراه پدرش با اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مخالفت می کرد. در زمان حاکمیت خلیفه دوم، والی و حاکم شام (سوریه فعلی) شد و در واقع فرزند مخالف ترین شخص با دین مبین اسلام، فرماندار حکومت اسلامی شد که این حکومت ۲۰ سال به طول کشید و در واقع ۳۰ سال بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، معاویه که در آستانه شکست و نابودی جنگ صفین قرار داشت با راه انداختن قائله حکمیت و با نادانی ابوموسی اشعری توانست به عنوان خلیفه مسلمین به خلافت رسیده و خود را امیر المومنین بخواند. بعد از آن ۵۰ سال پس از وفات پیامبر پسر معاویه یعنی یزید با حمایت های گسترده و ترفندهای معاویه به عنوان حاکم و خلیفه بعد از او مطرح شد و به خلافت رسید و یزید فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را با آن وضع فجیع به قتل رساند و اهل بیتش را به اسارت کشاند.
– چگونه حزب ابوسفیان که مخالف اسلام بودند بعد از رحلت پیامبر حاکمیت و زمامداری حکومت اسلام را به دست گرفتند و نیز باید پرسید که مردم مسلمان در دوران خلافت یزید چگونه قاتل فرزند پیامبر یعنی امام حسین (علیه السلام) شدند؟
مهدوی: باید اذعان داشت با روی کار آمدن معاویه در شام به سبب ایجاد فساد در دستگاه خلافت خلیفه سوم توسط خاندان او شرایط به سمت بحرانی شدن حاکمیت اسلام پیش رفت و این خاندان ابتدا با سبب سازی برای قتل عثمان و سپس نسبت دادن مظلومیت و مسئله قتل او به حضرت علی (علیه السلام) و برداشتن پرچم خونخواهی خلیفه مقتول توسط معاویه در کنار تسلط بر منطقه زرخیر و ثروتمند شامات توانست شرایط را برای معرفی خود به عنوان مستحقترین شخص برای حکومت در اسلام مهیا نماید در واقع معاویه با استفاده از چهار عامل ۱) بیت المال و ثروت مسلمین ۲) قدرت طلبی و در اختیار گرفتن مناصب حکومتی ۳) جهالت اهل دیانت بعد از قتل خلیفه سوم ۴) روحانیت اجیر شده مثل کعب الاحبار و سایرین توانست سپاهی به نام دین علیه شخصیتی مانند علی بن ابیطالب (علیه السلام) که تربیت یافته دامن پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و دین بود تجهیز نماید و ظرف قریب به ۱۷ سال عنصر فکری اموی را در داخل فکر ناب اسلامی بگنجاند در این بین هر چه حضرت علی (علیه السلام) اعلام خطر و مسلمین را از وضعیت پیش آمده آگاه کرد، بی ثمر و بی فایده بود. حضرت علی (علیه السلام) با پیش بینی چند موضوع همچون ترویج ظلم و ستم و استبداد و دوری از عدل و مساوات و نیز طرد نخبگان و روشنفکران جامعه و از بین رفتن احترام به احکام اسلامی و تحریف آرام آرام اسلام سعی در جلوگیری از قدرت یافتن این خاندان در حاکمیت اسلام کرد اما شد آنچه نباید می شد و معاویه بر سریر سلطنت حکومت اسلام تکیه زده بود در دوران حکومت او لعن و سب علی (علیه السلام)، جعل حدیث، مسموم کردن و کشتن بیگناهان بدون تقصیر مانند سعد بن ابی وقاص و… و امتیاز قایل شدن بر اساس نژاد و فضیلت عرب بر سایرین و از همه مهم تر موروثی کردن خلافت بر خلاف مفاد صلح امام حسن (علیه السلام) از اهم امورات بود و فرزند او با چنین شرایطی به حکومت رسید او که مست غرور و حکومت و جوانی و شراب بود و متجاهر به فسق، کفر و فساد و فجور بود بر آتش تحریف حقایق اسلامی دمید و در دین زدایی از جامعه و کنار زدن احکام و معارف اسلامی و قرآن مبین تلاش وافری نمود و با این وضعیت اسفناک حاکمیت اسلام، تنها کسی که برای اصلاح جامعه اسلامی و حاکمیت آن تلاش کرد امام حسین (علیه السلام) بود و راهی جز قیام برای ایشان باقی نمانده بود تا زنگار غفلت و هتک حرمت اسلام زدوده شود.
– در خصوص دوران امامت امام حسین (علیه السلام) بیشتر توضیح دهید و رابطه ایشان با خلفای وقت (معاویه و یزید) چگونه بود؟
مهدوی: در دوران امامت امام حسین (علیه السلام) که حدود ۱۰ سال به طول کشید ۹ سال و ۴ ماه در عصر و دوران معاویه و حدود ۶ ماه آن در دوران یزید بود، شرایط حکومت و جامعه اسلامی خصوصاً حاکم وقت یعنی یزید طوری بود که بایستی یک اقدام اساسی و تصمیم سرنوشت ساز گرفته می شد چون اساس دین و قرآن و احکام اسلامی در خطر بود حداقل معاویه ظاهر دینی خود را حفظ می کرد خود را «مُحدِّث» و راوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفی می کرد مقید به نماز و احکام بود ولی یزید جوانی سرمست از فسق و فجور و غرق در گناه که دین را مزاحم عیش و نوش خود می دانست و در صدد آن بود که دین و دستورات قرآن و احکام اسلامی را از جامعه اسلامی بردارد و حکومت اسلامی را به سلطنت اسلامی مبدل سازد و در این راستا بعد از روی کار آمدن، فوراً از والی مدینه بیعت حسین بن علی (علیه السلام) را خواستار شد در چنین شرایطی اقدام متقابل امام حسین (علیه السلام) می توانست در ۳ حالت متصور شد ۱) بیعت کرده و تسلیم شود ۲) بیعت نکند ولی خودش را به کنار کشیده و کنج عزلت را انتخاب کند ۳) بیعت نکرده و ایستادگی نماید و در مقابل حکومت جور مقاومت کند.
برخی مانند مروان بن حکم و ولید نظر اول را به امام پیشنهاد کردند و خواستار بیعت امام شدند برخی دیگر مانند ابن عباس، ابن حنیفه، عبدالله بن عمر (فرزند خلیفه دوم)، عبدالله بن جعفر نظر دوم یعنی عدم بیعت و کنار رفتن امام حسین (علیه السلام) از مسائل جهان اسلام را پیشنهاد می کردند اما امام حسین (علیه السلام) راه انبیای عظام و بر طبق معارف غنی قرآن کریم عدم بیعت و ایستادگی را انتخاب کرد و تا پای جان بر مواضع و راه و هدف خود پایمردی و مقاومت کردند.
– ماهیت و اهداف قیام امام حسین (علیه السلام) چه بود؟
مهدوی: امام حسین (علیه السلام) ماهیت، هدف و علت قیام و نهضت خود را چنانچه خود بیان داشته و فرموده است: «إِنّی لَمْ أَخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی، أُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَهِ جَدّی و و سیره علی ابن ابیطالب»
من قیام نکرده ام برای گردن کشی و تکبر و قبول نکردن حق، فساد و ظلم بلکه من خارج شده ام برای اصلاح در امت جدم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و بر پا داشتن امر به معروف و نهی از منکر و عمل به سیره جدم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و پدرم علی بن ابیطالب (علیه السلام) این بیان هدف اصلی و منشور قیام سید الشهدا (علیه السلام) بود و در واقع می توان گفت امام حسین (علیه السلام) عناصر بر پایی نهضت خود را چنین بیان داشت:
۱- نابودی فساد (ظلم، جهل، تبعیض) در حکومت و جامعه اسلامی
۲- اصلاح در میان امت اسلام
۳- برافراشته شدن پرچم دین
۴- اقامه امر به معروف و نهی از منکر
۵- سرکوب قدرت طاغوتی (یزید)
۶- اقامه عدل و حق
۷- نجات بندگان از جهل و گمراهی
۸- بیان حقایق به مردم
– آیا حرکت امام حسین (علیه السلام) یک هجوم به دستگاه خلافت بود یا یک نوع دفاع از خود تحلیل می شود؟
مهدوی: در تحلیل ماهیت این نهضت ۲ نظر در تقابل همدیگر قرار دارند:
۱- قیام امام حسین (علیه السلام) یک انفجار بدون هدف بر اثر فشارها و تشدید سخت گیریهای حکومت علیه ایشان واقع شد.
۲- قیام امام حسین (علیه السلام) یک تصمیم آگاهانه و هوشیارانه و بر اساس انتخاب ایشان بود که اگر نظر دوم مورد قبول واقع شود ۲ سوال پیش می آید که آیا نهضت عاشورا یک قیام و نهضت و انقلاب مقدس بود یا یک دفاع شرافتمندانه مقدس بود یعنی آیا حرکت امام حسین (علیه السلام) یک هجوم بود یا یک دفاع بود. آیا امام (علیه السلام) آغازگر این حرکت بود؟ یا حکومت وقت برای سرکوب امام حسین (علیه السلام) شروع کرد. به بعبارت دیگر حرکت امام (علیه السلام) بر اساس تقوا و قیام علیه حکومت جور بود یا یک نوع دفاع برای حفظ خود بود.
در این باره می توان چنین گفت که با شناختی که از اندیشه، سیره خاندان عصمت و طهارت وجود دارد و طبق تصریح روشن حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) در بیان اهداف قیام خود، نهضت عاشورا برای حاکمیت اسلام حقیقی و راستین طبق معارف غنی قرآن کریم و سیره حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و زدودن جامعه از حاکمیت طاغوت و جور و ستم بوده و این مکتب حیات بخش برای اعتلای کلمه حق و حفظ انسان از پستی و ذلت و جهل و گمراهی حرکت کرده است و حسین (علیه اسلام) خود و خانواده و اصحابش را فدا کرد تا احکام قرآن و دین مبین اسلام زنده بماند و الگوی نسل بشر برای شرافتمندی و تحقق حکومت دینی استمرار یابد.
– دعوت مردم کوفه چقدر در آغاز قیام سید الشهدا (علیه السلام) تاثیر داشت؟
مهدوی: در خصوص تحلیل مبنای امام حسین (علیه السلام) می تواند چنین اذعان داشت که آیا مبنای حرکت امام (علیه السلام) دعوت مردم کوفه بود یا عوامل دیگری همچون اصلح بودن امام (علیه السلام) برای حکومت، اوضاع و احوال و شرایط و مصالح مسلمین، عدم بیعت، حرکت دینی بر اساس امر به معروف و نهی از منکر طبق قواعد و احکام کلی اسلام و قرآن.
از نظر تاریخی نمی توان ثابت کرد امام حسین (علیه اسلام) به قصد کربلا و کشته شدن حرکت کرد قصد امام (علیه السلام) از ابتدا رفتن به کوفه بود برخورد با حر بن یزید ریاحی و عدم اجازه ندادن حر باعث رفتن به کربلا شد البته باید اذعان کرد از لحاظ علم امامت، امام (علیه السلام) عاقبت کربلا را می دانست چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ایشان گوشزد کرده بود علامه امینی در کتاب «سیرتنا و سنتنا» به این نوع روایات اشاره داشته است: «یا حسین! کانک عن قریب اراک مقتولا مذبوحا بارض کربلا من عصابه».
امام (علیه السلام) در مواجهه با حر اعلام انصراف کرد، اعلام انصراف از رفتن به کوفه و تشکیل حکومت نه انصراف از دفاع مقدس و امتناع از بیعت، ولی تاکید حر مبنی بر رفتن امام (علیه السلام) به کوفه به نزد ابن زیاد که توسط امام (علیه السلام) رد شد و حرکت ایشان به سمت حجاز با ممانعت جناب حر و کسب تکلیف از ابن زیاد و تا رسیدن دستور انتخاب راه میانه یعنی حرکت ۲ لشکر (امام (علیه السلام) و حر) به سمت منطقه کربلا و رسیدن نامه ابن زیاد مبنی بر متوقف کردن امام و یارانش در منطقه بدون آب و علف و رسیدن سپاه دشمن زمینه را برای وقوع بزرگترین جنایت تاریخ و بی رحمانه ترین جسارت به ساحت مقدس اهل بیت (علیهم السلام) و حریم امامت و ولایت را آماده ساخت و صحنه عاشورا را برای همیشه به عنوان منشور جاوید فرهنگ ناب اسلامی ثبت کرد.
پایان پیام/۳۶۵