گزارشی از درس فرهنگ و تمدن اسلامی
۱. در فرهنگ تاریخی ما مسلمانان، نگاه تمدنی به تاریخ نبوده و غالبا همان نگاههای سیاسی و احیانا اجتماعی غیر پویا به تاریخ گذشته وجود داشته است. نگاه تمدنی، نگاهی است که تاریخ را در چارچوب پیشرفت بررسی کند و از همه عواملی که در این زمینه وجود داشته، سخن میگوید.
۲. آنچه سبب میشود تا ما بگوییم نگاه تمدنی نداشتهایم، این است که اصطلاحات لازم برای این کار در میان ما نبوده است. حتی کلمه تمدن که در لغت به معنای شهرنشینی است، و در دوره جدید به معنای تکامل و پیشرفت و ترقی بکار میرود، در گذشته ادبی ما، تنها در معنای لغوی بکار رفته و معنای اصطلاحی آن مورد توجه نبوده است.
۳. کلمه الحضاره، به معنای شهر نشینی همراه با ترقی و رشد در فرهنگ اصطلاحات اجتماعی ابن خلدون به کرات بکار رفته است. اما جالب این است که پس از ابن خلدون، تا دوره اخیر، این اصطلاح یعنی الحضاره، دیگر به معنای تمدن و ترقی و تکامل بکار نرفته است. ابن خلدون از کلمه العمران هم استفاده میکند که باز این کاربرد در ادبیات مسلمانان رایج نشده است. همه اینها نشان میدهد، نگاه ابن خلدون، نه ریشه در میان ما داشته و نه بعد از وی مورد قبول و کاربرد قرار گرفته است.
۴. به نظر میرسد، گرایش تاریخ تمدنی، در حوزه علوم تاریخی، امری متأخر و تازه است، و در گذشته دور با این نگاه به تاریخ نگریسته نشده است. ما کتابهای تاریخ سیاسی، و احیانا ادبی و اجتماعی داشتهایم، اما تاریخ تمدن، به صورت رسمی نداشتهایم.
۵. شاید یک دلیلش این است که در تمدنهای قدیم، نگاه تکاملی مانند آنچه که امروزه در تمدن بشری وجود دارد، یا وجود نداشته یا بسیار نادر بوده است، بلکه بیشتر نگاههای ادواری و هزاره گراییها بوده و در ادیان توحیدی هم تکامل بیشتر معنوی و جاودانی بوده و این جهان مادی ارزش و اعتبار مستقلی نداشته است.
۶. در عصر جدید، دست کم از نگاه برخی، بحث از تمدن از نظر محتوا، به عنوان یک فلسفه برای زندگی بشری مبتنی بر نظریات تازهای در حوزه مادیگری و لذت گرایی و اینجهانی آمده و از نظر تاریخی هم تبدیل به یک گرایش علمی شده است. این مسأله دست کم از لحاظ تئوریک یک خط فاصلی میان زنگی بشر قدیم و جدید ایجاد کرده و سبب شده است تا کسانی ماهیت بشر جدید را جز بشر قدیم بدانند. این محل تأمل است اما مکرر گفته شده است.
۷. گرایش علمی تاریخی با عنوان تاریخ تمدن، مورد توجه بسیاری از مورخان دو سده اخیر اروپا قرار گرفته و با نگاه انحطاط یا ترقی به تاریخ ملتها پرداخته شده است. بسیاری از مورخان اروپایی، مورخ تاریخ تمدن بودهاند، این در حالی است که در قدیم چنین پدیدهای وجود نداشته، هرچند ممکن است علائقی شبیه به آن، در آثار برخی از مورخان دیده شود.
۸. این نگاه یعنی نگاه تاریخ تمدنی، در حوزه مطالعات اسلامی و خاورمیانهای منجر به تأسیس گرایش تاریخ تمدن اسلامی شده است. اکنون در ایران، رشته تاریخ فرهنگ و تمدن وجود دارد و سعی میشود به گذشته، با نگاه تمدنی نگریسته شده و تحقیقاتی صورت گیرد.
۹. غربیها نگرش تاریخ تمدنی را نسبت به خودشان و سایر ملل باب کردند. در باره ملل دیگر، اول سفرنامه مینوشتند و سعی میکردند دیگران را شناسایی کنند، اما به تدریج در این کار پیشرفت کرده، به صورت علمی و گسترده شروع به بحث در باره تاریخ تمدن در باره تمامی سرزمینهای دیگر کردند.
۱۰. بخشی از حوزه کار غربیها، شرق شناسی، و به طور خاص، شناخت دنیای اسلام بوده، و از قرن نوزدهم و حتی پیش از آن، به طور مرتب به شناخت تاریخ زبان و ادبیات عرب، و همین طور فرهنگ و تمدن اسلامی پرداختهاند. آنها نخستین کتابها را با عناوین تاریخ تمدن اسلام و عرب نوشتهاند. این نخستین باری است که میتوان از شکل گیری دانش تاریخ تمدن اسلامی یاد کرد.
۱۱. کتابهای تاریخ تمدن اسلام و عرب، به تدریج از فرانسوی، آلمانی و انگلیسی به فارسی ترجمه شده و آنگاه در مصر و سوریه شروع به نگارش آثاری در تاریخ تمدن عرب شد که نمونهاش کتاب جرجی زیدان مسیحی است. در مغرب اسلامی هم آثاری با عناوین تمدنی و حضاره و جز اینها نوشته شده است. آن هم تحت تأثیر فرنگیها ایجاد شده است، با این که میتوانسته ریشه در ادبیات ابن خلدونی داشته باشد، اما ظاهرا ندارد.
۱۲. عربها، به تدریج خودشان مبتکر نگارش آثاری در حوزه تاریخ تمدن دنیای اسلام بوده و گاه این را با نگارش آثاری در تاریخ تفکر اسلامی دنبال میکردند. آثار احمد امین مصری با عنوان فجر الاسلام و ضحی الاسلام و ظهر الاسلام، از این دست آثار است. این آثار اغلب تکرار مکررات بوده و عمیق نیستند. در سه چهار دهه اخیر، مجددا روشهای تازهای در میان مسلمانان عرب، در مغرب اسلامی یا مناطقی از شامات، برای تولید نظریات تمدنی در بررسی گذشته تمدنی عرب و اسلام ایجاد و دنبال شده که نمونه آن کارهای ارکون و جابری و دیگران است.
۱۳. در ایران اواخر قاجاری و اوائل پهلوی هم، آثار فرنگی و یا عربی شده که اصلش فرنگی بوده، به فارسی ترجمه شد. کتاب تمدن اسلام و عرب گوستاولوبون در دوره رضاشاه با حمایت میرزا علی اصغر خان حکمت و برخی از رجال دیگر، ترجمه شد و تاثیر زیادی روی گرایش به تمدن در ایران گذاشت.
۱۴. مسأله تمدن از نظر احساس انحطاط و ضعف، در میان مسلمانان و از جمله مسلمانان ایرانی، مربوط به وضعیت داخلی مسلمانان بود. وقتی علم تمدن آمد، و مسلمانان در مقایسه میان خود و اروپائیان احساس عقب ماندگی کردند، سعی کردند در باره گذشته تمدن خود تحقیق کنند. این کار با دلایل مختلف صورت گرفت. یکی درک عظمت گذشته و تحریک مردم، دیگری علل انحطاط خود و سوم یافت راهی برای نجات خود. رسائل دوره مشروطه، پر از بحثهای تمدنی است. این که چرا ایران عقب افتاده، از عظمت دیرین فاصله گرفته و چه راهی برای رسیدن به تمدن و پیشرفت وجود دارد.
۱۵. در اینجا، نیاز به فلسفههای جدیدی بود که گاه با تاویل برخی از مسائل دینی و نگاههای مذهبی میبایست صورت گیرد. این وضعیت، منجر به تولید آثار فکری تازهای شد که میکوشید نگره دینی تازهای را که با فلسفههای جدید بشری ملایم با تمدن مادی جدید است، پدید آورد.
پایان پیام/م