ادیان نیوز, ردنا: از اینکه گاه مشاهده میشود اساتید محترم و معزز دانشگاه ادیان و مذاهب در موضوعات مختلف ازجمله موضوعاتی که نقشآفرین در جامعه دینی ماست، قلم میزنند و اظهار نظر مینمایند، اظهار مسرت مینمایم، زیرا از سویی نشان از دغدغهمندی آنان و از سویی دیگر نمود مسئولیتباوری آنهاست که جای ستودن و ستایش دارد.
چندی پیش مطالبی ذیل عنوان «عرفی شدن و فروکاهش به جنبه نمادین» درباره عزاداریها نظرم را به خود جلب کرد و چنانچه در متن آمده بود، انصافاً نهیبی بود که صدالبته باید نسبت به مراسم مذهبی که بر اثر گذر زمان و علل و عوامل مختلفی دستخوش تحریفها و آسیبها میشوند، داده شود؛ چونانکه در سیره علمای گذشته نیز شاهد این نهیبها بوده و هستیم. اما به نظر آمد نوع گفتار و تبیین این دغدغهمندی به گونهای است که بعضی از فرازها به نظر حقیر جای تأمل و درنگ داشت. از این رو نکاتی را لازم به تذکر دانستم.
۱- گفته شده «همه پیام عاشورا ایستادن در مقابل دینی بود که با دنیا آشتی کرده بود». بهتحقیق دین اسلام هیچ کجا سخن از قهر با دنیا ندارد تا بر سر آشتی آن دعوایی شده باشد. باید توجه داشت که چنین سخنانی چهبسا هدف قیام امام حسین (ع) را به تحریف میکشاند وآنهایی که در هر حال علاقه وعلقه های عاطفی و حتی فطری با مظاهر دنیا دارند که البته بسیارند ومانعی هم ندارد، چه بسا بگویند که اگر واقعا امام حسین(ع) یک چنین هدفی را داشته، پس چه خوب شد که نگذاشتند او به هدفش برسد وگرنه تمام دنیای ما را خراب میکرد. بلی آنچه از نگاه دین مذموم دانسته شده است دنیا گرایی و دنیا پرستی افراد است که البته محقق ارجمند خود در جایی دیگر به این مطلب اشاره کرده است میگوید: «سیدالشهداء(ع) حقیقتاً معترض به دنیاگرایی بودند که اهلش را فراگرفته بود. دنیایی که زیورآلاتش قدرت، ثروت و … است» پس آنچه گفته شده که « اساساً همه پیام عاشورا ایستادن در مقابل دینی بود که با دنیا آشتی کرده بود» سخنی نا سازگار با مدعای قبلی است زیرا اولا پیام دین و آموزه های آن چنین نگاهی را به شدت نفی میکند وثانیا چنانچه اشاره شد پیامد مخاطره آمیزی را بدنبال میآورد. لذا نباید به قیام امام حسین (ع) راهبانه و یکسویه نگریست که در مکتب هیچ یک از امامان چنین نگاهی جایگاه ندارد.
۲- گفته شده « اگر در عزاداری محرم، نمادها را برجسته کردیم، ناخواسته مقهور سکولاریزاسیون میشویم» بلی تردیدی وجود ندارد که نباید دین گرفتار عرفی شدن ونمادگرایی شود، و البته سخن بجا وبایسته ای است که در تمام ابعاد دین ودینداری باید مورد توجه قرار گیرد. اما سخن بر سر این است که آیا عزاداریها از شئون دین بشمار میروند یا اینکه از شعائر وآیینهای دینی اند، اگر از شعائر محسوب شوند بی تردید در حفظ شعائر سنتها وآئینهای جوامع مختلف نیز دخالت دارد که باید کوشش نمود و اطلاع رسانی کرد که مغایرت با آموزه های دینی پیدا نکند و یا موجب وهن دین نشود. بعبارت دیگر از عنوان عزاداری میتوان استفاده کرد که هر کس به هر نحو ممکن با استمداد از آداب ورسوم خود تلاش میکند برای امام حسین(ع) مراسم عزا بر پا کند وهیچ منعی هم ندارد زیرا گونه های عزاداری آنقدر متنوع است که شمارش آنها چه بسا غیر ممکن مینماید، وهیچ کجا نیز منع دینی از عزاداریهای متنوع نشده است. بنابراین به نظر میرسد اساسا بکار بردن «عرفی شدن دین و فروکاستن نمادین دین» در مورد عزاداریها متناسب نباشد، اضافه اینکه « برجسته کردن ناخواسته نمادهای عاشورا را مقهور سکو لاریزاسیون» دانستن نیز مناسب این مقام نیست، زیرا سکولار به کسی گویند که هر گونه تفکردینی را میخواهد از ابعاد زندگی بشر نفی کند، بعبارتی با تعالیم دینی وشرعی سر سازش ندارد، وچنین باور ونگاهی در اکثریت متولیان امر عزاداری امام حسین( ع) وجود ندارد. بنابراین بخشی از عزاداریها عرفی ونمادین است و البته که باید چنانچه تا بحال چنین بوده از این آیینهای عرفی ونمادین برای تحکیم مبانی دینی استفاده بهینه کرد وچنانچه شهرت یافته باید از جنبه شعاری آن به نفع جنبه شعوری آن استفاده نمود نه اینکه بطور کل جنبه شعاری آن را نفی کرد ویا مقهورسکولاریزاسیون دانست.
۳- گفته شده «در دنیای جدید با فروکاهش دین مواجه هستیم. در اثر فزونی یافتن دنیاگرایی و عرفی شدن، ما دین داریم، اما دینی که همرنگ با دنیاگرایی است. غربیها چنین دینی را «دین سکولار» نام نهادند. دینی که پیوستهایش با پیوستهای دنیاگرایی یکسان و همگون است. حال اگر ما به وضعیت دین در غرب بنگریم، به عیان میتوانیم این فروکاستی را مشاهده کنیم. در غرب از ۹ بُعدی که برای دین معرفی میشود، دین به چند بعد محدود فروکاسته شده است. اساساً دین در دنیای جدید فروکاسته شده و مقهور شدن دین در برابر دنیاگرایی، برجسته است» بلی آنچه در این فقره آمده است در باره دین در غرب بجاست اما اولا بطور مطلق دینداری جامعه ما را با دینداری جوامع غربی یکی دانستن جای بسی تامل دارد زیرا اگر کسی در این جامعه زیست کند بدرستی مییابد که نمود دینداری مجموعا در حوادث گوناگون بگونه ای است که مشابه آن در جوامع غربی کمتر مشاهده میشود. بلی تردیدی نیست که دنیاگرایی در بین ما در بسیاری موارد غلبه بر دینداری پیدا کرده است چونانکه در غرب، اما این بدین معنا نیست که بطور مطلق دینداری ما با دینداری غربیها یکسان وسکولاریزاسیون است . ثانیا چنانچه قبلا اشاره شد گویا خلط مبحث بین عزاداریها ودین شده است که ساحت آنها متفاوت و غیر قابل قیاس است.
۴- گفته شده «طبق تعریفی که از سکولاریزاسیون مطرح میکنند، برجستهترین معنای سکولاریزاسیون، حذف بُعد شناختی و معرفتی دین و فروکاهش آن به نماد است که بخش حداقلی از دین است. به عبارت دیگر، سکولاریزاسیون یعنی برجستگی نمادگرایی و فروکاست دین به بخش نمادی. در اثر فروکاست دین به نماد، محتوا از بین میرود و فقط اسطورههای دین باقی میماند» این قسمت از سخن تایید وتاکیدی است بر آنچه در فقرات پیش به آن اشاره شد و گفته شد سکولاریزاسیون مربوط به دین میشود و عزاداریها آیینی مذهبی محسوب میشوند که البته مورد سفارش دین قرار گرفته ونحوه بپا داری آن به عرف جوامع واگذار شده است، چونانکه نحوه عزاداری جوامع مختلف و عرفهای گوناگون برای از دست رفتگان خود متفاوت است.
۵- گفته شده «ما در خصوص عاشورا این امر را نهیب میدهیم که مبادا ناخواسته مقهور عرفیشدن واقع شویم. اگر عاشورای ما در نمادها و صرف مناسکها و آیینها خلاصه شد، ما ناخواسته مقهور عرفی شدن واقع شدهایم؛ عرفی شدنی که در جهان مسلط است و غرب و شرق را فراگرفته است» اولا نهیب شما چنانچه گفته شد در جایگاه خود مناسب و بایسته است، چه بسیار از مراسمهایی که نیازمند چنین نهیبهایی هستند اما باید در نهیبها متوجه همه ابعاد عزاداریها باشیم تا دچار افراط وتفریطهایی که سایقه دیرینه دارد نشویم.ثانیا عرفی ونمادین بودن جزء لا ینفک عزاداریهاست واین عرفی شدن با عرفی شدن دینی که در غرب تحقق پیدا کرده متفاوت است باید متوجه بود که در طول تاریخ از همین مجالس عرفی ونمادین چه استفاده های دینی ومذهبی که داشته اییم ، از باب نمونه همین راهپیمایی اربعین -که البته ناشی از عشق وعلاقه ای است که خداوند در قلبها نسبت به امام حسین (ع) ایجاد کرده است_ در ظاهر امری عرفی و صد البته نمادین است وانجام وعدم انجام آن نیز ربطی بدین ودینداری کسی ندارد اما چه بسیار بهره برداریهایی که میتوان بنفع مذهب،دین و دینداری از آن نمود.
۶- گفته شده «اگر از فرهنگ عاشورا فقط به دسته، فقط به نذورات و فقط به هیئات پرداخته شود و اگر عاشورا را به بخش نمادها تقلیل دهیم، برجسته شدن نمادگرایی منجر به تضعیف مفاهیم عمیق عاشورا خواهد شد» بسیار بجا وسخن حقی است و مسلم نباید بگونه ای عمل شود که مفاهیم عمیق عاشورا بر اثر نمادگرائیها رنگ ببازد و البته تردیدی وجود ندارد که باید توجهات معطوف همه جوانب عزاداریها بشود، این سخن نباید چنین تلفی شود که عزاداریها باید عاری از هر گونه نماد و آیینهای عرفی باشد که چنین سخنی بمعنای این است که گفته شود اصلا نباید عزاداری باشد.
۷- گفته شده «خوب است نگاهی کنیم به سبک عزاداری در سنت خودمان که هنوز مورد عرفی شدن واقع نشده است. در گذشته، زمان روضهخوانی کوتاه بود، ولی منبر طولانی و برخاسته از دانش بسیار جهت مطلع کردن مردم از قیام عاشوا بود. الآن متأسفانه منبرها بسیار کوتاه و مداحیها بسیار طولانی شده است و تلویزیون هم مداحیها را برجسته میکند» در این قسمت مقایسه ای بین سبکهای پیشین و سنتی عزاداری با عزاداریهای فعلی شده است عزاداریهای پیشین غیر عرفی دانسته شده زیرا روضه ها کوتاه ومنابر طولانی و بر خاسته از دانش بوده است اما اکنون جریان بعکس است، از برجسته نمودن مداحیها توسط تلوزیون گله شده است. سخن این است که آیا تا کنون کسی تحقیقی عالمانه در باره مراسم پیشین انجام داده و ثابت کرده است که بین مراسم امروز ودیروز یک چنین تفاوتی وجود دارد؟ ویا صرفا یک ادعاست؟ واقع این است که آنچه ما از مراسم سنتی بیاد داریم چنین ادعایی در باره غالب مراسم گذشته مطابق با واقع نیست وبر فرض اینکه بعضی از مراسمها دارای شرایط مورد نظر محقق محترم بوده است، باید اذعان کرد که امروزه شرایط به مراتب مطلوبتر از هر زمان دیگر است زیرا مراسمهای مطلوب مد نظر چندین وچند برابر وجود دارد که بصورت فراگیر در آنها منبریهای مطلع وآگاه به روشنگری نسبت به مفاهیم عاشورا میپردازند و بدون اغراق در هیچ زمانی عزاداریها به این حد از روشنگری ومحتوایی بر گزار نمی شده است که البته توقع بیشتر میرود. درست است که بعضی کاستیها بجد وجود دارد که حتما باید برای آنها نهیب داد اما با نگاه مقایسه ای که انجام گرفته باید گفت این سخن اخیر یا ناشی از عدم اطلاع بایسته نسبت به گذشته است و یا برداشت گزینشی نسبت به امروزاست، اگر ملاک برنامه های تلوزیون است اتفاقا خود برنامه های تلوزیون این مقایسه را نقض میکند زیرا اگر نگاه فراگیر به برنامه های تلوزیون حد اقل در همین محرم وصفر امسال میشد، علاوه بر برنامه های متنوع دیگر مشاهده میشد که بیش از نشان دادن مداحیها پخش منابر متنوع از مجالس گوناگون در شبکه های مختلف بیشتر است، لذا تا کنون کجای تاریخ سراغ داشته ایید که در ایام محرم وصفر این مقدار برنامه های متنوع پیرامون حادثه عاشورا و احیای سنت حسنه عزاداری بر گزار شده باشد، وقتی همه فعالیتها نادیده گرقته میشود و فقط یکسو نگرانه دست روی مداحیها که یکی از ارکان عزاداریست گذاشته میشود نا خواسته بذهن خطور میکند گویا همه فلسفه بافیها برای این است که باید مراسم عزاداریها را عاری از این مداحیها کرد، آنهم به مداحیهایی که بعنوان بهترینها در تلوزیون پخش میشود . دیگر اینکه آیا واقعا عزاداریهای امروز از گذشته عرفیتر شده است؟ در حالی که نه منابر آنها با گذشته از حیث محتوا قابل قیاس است نه مداحان و اشعار آنها ونه متولیان مراسمها ونه مخاطبان و نه … . اگر مشاهده میشود که مداحیهای شور انگیز افزون شده است از آن روست که بخش قابل توجه هیئات مذهبی بر خلاف گذشته مملو ازجوانانی است که کانونهای شور و انرژی هستند و چه زیبا انرژی آنها در این مسیر قرار میگیرد وبه نظر حقیر باید از این ظرفیتها در راستای مفاهیم عاشورا استفاده بهینه کرد که این سخنی دیگر است. بنابراین داوری کسانی که در میان معرکه عزاداران قرار دارند ودل به این امواج میزنند با کسانی که از بیرون نظر میکنند متفاوت است. اگرکسی شبهای عملیات شور ونشاط زائد الوصف دلیران را در نوحه وبر پایی عزاداری به همین سبک امروزین مشاهده میکرد و اگر مطلع بود که همین انرژیهای متراکم در مراسمهای عزاداری در هشت سال دفاع مقدس ودیگر صحنه های محافظت از کیان دین و دفاع از نمادهای دینی چهها که نکرد، مسلم از دریچه دیگری به مراسم امروزین نگاه میکرد و چنین مقایسه نا متوازنی انجام نمی داد، و چه بسا اصلا به خود اجازه نمی داد از واژه سکولاریزاسیون غربی در باره کانونهایی که عقبه قابل توجهی برای لحظه های دفاع از دین بوده وهست استفاده کند. چگونه میتوان حتی در اوج عرفی شدن و نمادین بودن عزاداریها از چنین واژه ای استفاده کرد در حالی که بیش از هزارو اندی سال است با محوریت حب الحسین تشکیل شده ومی شود. براستی آیا تا بحال با خود اندیشیده ایم یا سوال کرده ایم که سهم مراسم عزاداریهایی که ما دغدغه سکولاریزاسیون آنها را داریم و نسبت به آنها نهیب میدهیم در طول تاریخ در دیندار نمودن یا لا اقل در دیندار باقی ماندن مردم چه سهمی داشته و کسانی که روشنفکرانه در فضای ذهنیتهای خویش فقط درنهیب دادن در گفتار و نوشتار ایفای نقش کرده اند وبا هزاران تئوری پردازی وفلسفه بافی چقدر؟بی تردید باید نهیب داد که از این ظرفیت عظیم باید بیشترین استفاده ها را نمود اما نه اینچنین.
۸- گفته شده «فرهنگ عاشورا این نیست که صرفاً به پخش مداحی و توزیع نذری بسنده کنیم. پس مغز عاشورا کجاست؟ آیا صرف پرداختن به صورت عاشورا میتواند جای خالی پرداختن به سیرت عاشورا را پر کند؟ باید توجه داشت اشتباهی که غرب مرتکب شد و دین را به بخشی از ابعاد آن فروکاهش داد، ابداً تأمینکننده نبود. الآن طی سالیان اخیر، عاشورای ما به جهت محتوا کمرنگ شده است؛ چون نمادها را برجسته کردیم و ناخواسته مقهور سکولاریزاسیون شدیم. اینکه عاشورا را در سبکهای مداحی خلاصه کنیم، فرهنگ عاشورا نیست». اتفاقاً با توجه به اینکه محقق محترم عزاداری را با دین داری یکی دانسته است و سکولاریزاسیون دینی را تطبیق برفرهنگ عزاداری داده است باید حتی مداحیها وتوزیع نذورات و همین مراسم عرفی نمادین را بخشی از دینداری بداند زیرا در باره این موارد از ناحیه روایات دینی سفارشهای فراوان شده است، بنابراین تعجب اینجاست که چرا موارد ذکر شده از فرهنگ عاشورا استثنا میشود؟ مگر نه این است که در سایه همین صورتها به سیرتها و مغزها توجه میشود، همین صورتها هستند که در طول تاریخ این نام ونشان را مانا کرده اند تا هر کس بخواهد از سیرتها هم سخن بگوید و بتواند از آنها بهره برداری کند، اگر نبود همین صورتهای به نظر شما عرفی ونمادین کی آن همه برکات در طول تاریخ از همین مراسمها نصیب بشریت میشد. براستی اگر حفظ صورتها موضوعیت نداشت بی جهت مورد سفارش اهل بیت علیهم السلام قرار نمی گرفت وآنقدر عالمان دین با آنها همدلی و همراهی نمی کردند. جای بسی تعجب است که بنا بر آنچه قبلا اشاره شد محقق محترم همچنان بر سخن خود اصرار دارد و باز تکرار میکند که « الآن طی سالیان اخیر، عاشورای ما به جهت محتوا کمرنگ شده است؛ چون نمادها را برجسته کردیم و ناخواسته مقهور سکولاریزاسیون شدیم» …. .
۹- در پایان گفته شده «بنده نهیب میدهم از اینکه مبادا آیین عاشورایی ما ناخواسته به دنیاگرایی آلوده شود » اگر مراد از دنیاگرایی یعنی عرفی شدن ونمادگرایی در عزاداری است که منافی با بینش وشناخت افزایی دانسته شده است، بایدگفت بسیاری از نمادها خود نقش بینش افزایی دارند لذا دنیا گرایی که امام حسین (ع) ستیزبا آن داشت چیز دیگری بود که قبلا اشاره شد، گویا ما خیال میکنیم که بینش وشناخت افزایی خلاصه میشود در اینکه مجلسی بر خوردار از منبرهای طولانی و مداحیهای کوتاه باشد، در صورتی که در عزاداریها تمام اقسام هنرها میتوانند نقش بینش افزا وشناخت آفرین داشته باشند، چه بسا یک شعر ، یک عکس، یک روضه، یک صدای حزین،یک قطعه نمایش و… چونان یک سخن حکیمانه تحول آفرین میشوند، پس اگر دغدغه معرفت افزایی است که هست باید دانست که تمام برنامه ها حتی عرفیات ونمادها نیز میتوانند معرفت افزا باشند اما بشرط آنکه بدرستی از آنها استفاده شود که این امری است که باید مورد توجه قرار گیرد.
۱۰- دیگر اینکه گفته شده «در ایام سوگواری از عزاداری باید بینش و شناخت بیرون بیاید». بلی درست است که باید از عزاداریها بینش وشناخت بیرون بیاید اما چه مانعی دارد که بعضی از رفتارها را چنانچه منع شرعی نداشته باشد از باب مقدمه بر ذی المقدمه های دیگر عرفی ونمادین بدانیم مانند نواختن در شیپور جنگ وبصدا در آوردن طبل جنگ که فقط ایجاد هیجان وتحریک احساسات برای انجام جهاد فراهم میکنند ونه تنها منعی از آن نشده انجام آن نیز نهی نشده است.
۱۱- گفته شده «همه دین باید از عاشورا هویدا باشد» بلی بدون تردید عاشورا تجلی همه ابعاد دین از اعتقادات، احکام واخلاقیات بود، وتمام دین از عاشورا هویدا بود اما شما بحثتان مربوط به عزاداریهاست که دو مقوله جدای از همند. چگونه امکان دارد همه دین از آیین عزاداریها هویدا گردد؟ اگر چنین باشد که باید کسی که در هیچ یک از آیینهای عزاداری شرکت نکرده است را بی دین مطلق دانست؟ اما اگر منظور عاشوراست که مربوط به امام حسین (ع) میشود بلی آن حضرت آمد تا تمام ابعاد دین را در عاشورا بنمایش گذارد و البته عاشورای او تجلی همه دین بود.
۱۲- گفته شده « این نحوه پرداختن به شعائر موجب وهن شعائر است؛ چون شکل بدون محتوا ارزشی ندارد» اولا کدام نحو ه؟ اگر منظور این است که به جنبه های عرفی و نمادین توجه میشود ، باید گفت مگر نه این است که در طول تاریخ ابزار حفظ شعائر همین چیزها بوده است مانند مجموعه ای از برنامه های متعارف مانند سخنرانی، مداحی، نذورات و.. ، بنابراین در کجای تاریخ سخن از وهن دین توسط برپایی عزاداریها گفته شده است ، اما اگر منظور این است که باید علاوه بر جنبه های عرفی ونمادین به محتوا نیز پرداخته شود این سخن بایسته ای است که باید با بیان دیگری گفته میشد چنانچه بزرگان دین همیشه متذکر این امر بوده و هستند. البته چنانچه در گذشته اشاره شد فلسفه تاکید بر عزاداریها حتی بصورت عرفی ونمادین آن اینست که از درون همین نمادها محتوا نمود پیدا کند. براستی اگر همین عرفیات ونمادها از مجالس گرفته شود و مداحیها و نذورات حذف یا کم شود آنوقت مردم با چه ابزاری گرد هم آیند تا به آنها بینش و شناخت داده شود؟ اگر گفته شود بجای مداحی جایگزین دیگری گذاشته شود تا مردم گرد هم آیند میگوییم در این صورت آیا مشکل سکولاریزاسیون که دغدغه شماست بر طرف میشود؟ آیا بدون همین عرفیات موفقیتی برای معرفت افزایی حاصل میشود؟ در هر حال نمی توان برای دفاع از جنبه دیگرعزاداریها، بگونه ای سخن گفت که احساس شود بخش دیگر بی خاصیت بلکه مضر است.
بهجاست در این قست تذکر دیگری هم داده شود وآن اینکه هر مکتبی برای خود ملاک ومعیارهای سنجش درونی دارد ، مکتب ما نیز در همه امور ملاک ومعیار شرعی ارائه کرده است لذا نیازی نیست برای نشان دادن بایسته یا نبایسته بودن چیزی در درون از بیرون وامگیری کرد. اتفاقا یکی از مهمترین خطاها این است که عده ای میخواهند با سنجه های دیگران لباس بر قامت دین اندازه کنند و برای سنجش از ملاک ومعیارهای برون دینی استفاده کنند این در حالی است که برای سنجش آموزه های هر دین ومذهبی در درون همان دین ومذهب ملاک ومعیارهایی وجود دارد ، از این رو اگر سراغ ملاک ومعیارهای درون دینی خود برویم خواهیم یافت که همین عرفیات ونمادهایی که از نظر دیگران سکولاریزاسیون محسوب میشود بسیار مورد توجه قرار گرفته و سهم قابل توجهی دارد که خود بحث مفصل دارد.
۱۳- در پایان گفته شده « اینکه صرفاً جهت توجیه این نحو از عزاداری استدلال تعظیم شعائر را مطرح کنیم، این تعظیم شعائر موجب وهن محتوا را فراهم میکند» اولا اگر مراد از این نحو نحوه عرفی بودن ونماد گرا بودن است که گفته شد همینها چونان مسائل دیگر بینش افزاو در حفظ شعائر نقش دارند و صورتهای ظاهر برای محتوا بستر میسازند، و گفته شد به اندازه ای که شما برای اثبات محتوا استدلال دارید برای همین صورتها نیز استدلال شرعی وجود دارد. ثانیا اگر بناست در هرحال بپذیریم که عزاداری بر امام حسین (ع) از شعائر هست که هست بفرمایید چگونه باید تعظیم این شعائر کرد که هیچگونه عرفیت ونمادگرایی در آن دخالت نداشته باشد و وهنی رخ ندهد؟
در پایان متذکر میشود که حقیر در اصل کار با محقق ارجمند همداستانم و هرگز نخواستهام آسیبها را نادیده پندارم و رسالت عالمان دین را بی ثمر تلقی کنم بلکه نکات قابل تاملی در نوع ادبیات، استدلالها و تحلیلها مشاهده شد که تذکر آنها را لازم دانستم تا چنانچه حقیر یا دیگران بشایستگی متوجه مطالب نشده ایم مورد عنایت دوستان قرار گرفته ورفع ابهام شود.