به گزارش ادیان نیوز (ردنا)؛ استاد کریم زمانی مولوی شناس، محقق، نویسنده، پژوهشگر، مفسر قرآن کریم و شارح مثنوی شامگاه چهارشنبه ۲۲ آبان ماه ۹۸ در برنامه آئین عاشقان تحت عنوان عشق از منظر مولانا جلال الدین محمد بلخی که در سینما بهمن سنندج برگزار شد، اظهار داشت: زبان قاصر است از این همه لطف، عشق و دوستی مردم فرهنگ پرور و اهل معرفت و صاحب دل با استقبال بی نظیری که از این برنامه دارند.
وی با اشاره به اینکه مولانا اهل وحدت بود، افزود: مولانا نه تنها وحدت میان شیعه و سنی بلکه وحدت میان تمام ادیان را مدنظر داشتند و معتقد بود جان ادیان یکی است.
زمانی با بیان اینکه داعیان حقیقی ادیان، همه را به سوی پاکی ها، صداقت و وفا دعوت می کنند، ادامه داد: مقصود همه دعاها یکی است هرچند در ظاهر و در آداب متفاوت هستند اما به اعتقاد مولانا در فیه ما فیه، مقصد ما کعبه است و فرقی ندارد که با چه ابزاری و در چه راه و جهتی آمده است، اما مقصد یکی است.
وی با اشاره به اینکه ادیان مختلف در ظاهر مثل چراغ های متعدد هستند، گفت: انوار با هم تعارض ندارند بلکه با هم تعامل دارند و از گره خوردن انوار، دریای نور حاصل می شود.
استاد کریم زمانی اظهار داشت: از نظر مولانا و بسیاری از عرفای دیگر که بر مسلک عشق سیر و سلوک می کنند، سرچشمه جهان هستی بر رحمت و محبت قرار گرفته است و عالم بر مبنای رحمت و محبت دایر شده است .
وی افزود : به لحاظ عقلی و عدلی جهان برمبنای عشق آفریده شده است و پیدایش جهان بر مبنای رحمت است نه غضب و مخلوق محبوب خداوند است.
وی با بیان اینکه عرفا نقشه و جغرافیای جهان هستی و جایگاه انسان را بر مبنای عشق تعریف می کنند، افزود: انسان عاشق است و چه چیزی از این بهتر است که این عشق بر یک هستی برتر تعلق گیرد همچنین انسان منفعل محض نیست که فقط معشوق واقع شود بلکه انسان در واقع منفعل فعال است یعنی عشق به خداوند را با عشق جواب می دهد.
زمانی گفت: عالی ترین ارتباط انسان با خدا رابطه عاشقانه است که بسان آب مطلق است و اخلاص فقط مختص انسانهای عاشق است که احساس نیاز کرده اند و قدم اول را که عشق نیاز به کمال است را به سوی صاحب کمال برداشته اند.
وی با تاکید بر اینکه عشق تعریف به ذات ندارد، اضافه کرد: عشق قابل تعریف نیست و هیچکس نتوانسته عشق را تعریف کند چرا که تمام مخلوقات غرق در عشق هستند و تعریف مستلزم تجزیه است ولی چون ما محاط واقع شده ایم از تعریف آن قاصر هستیم.
وی با مقایسه نظر افلاطون و مولانا در خصوص عشق گفت : افلاطون در رساله مهمانی یا ضیافتش که درباب عشق است نظریه اش این است که عشق باعث از بین رفتن فاصله میان خلق و خیر محض (خدا) می شود اما مولانا این را نمی گوید.
وی افزود : مولاتا وحدت بنده و حق را برمبنای عشق می سنجد . وقتی یک شخص در معشوقش غزق می شود و دیگر نه گوش می شنود و نه چشم می بیند به این معنای روانشناختی اگر بگویییم آدم عاشق عالم را انکار می کند .اون عالم و … برتر چنان برتر و شکوهمند است که دیگر این جهان مادی در برابر آن حنایی بیش نیست .
زمانی تأکید کرد: آدم عارف وقتی مستغرق در عشق می شود عالم را انکار نمی کند ولی از لحاظ روحی در عالم برتر حل می شود.
وی افزود : جنبه دیگر این وحدت از بعد اخلاقی است یعنی اینکه بنده عاشق نگاه می کند هز صفتی در خداوند است می کوشد به آن اخلاق و صفت در آید. مثل آهن که وقتی در آتش قرار گیرد بعداز ساعتی آهن خود تبدیل به اتش می شود چون صفت آتش را پیدا کرده است .
وی در پایان گفت : امروزی بودن مباحث مولانا بدلیل انسانی بودن آن است و مولانا توحید را وجه انسانی به آن می دهد.