به گزارش ادیاننیوز (ردنا)؛ زنان در تاریخ به واسطه فرهنگ، آیین و سنت ها دچار نوعی انزوا هستند گاهی این انزوا به واسطه فرهنگ قبیله ای است و گاهی نام دین بر آن نهاده می شود.
دین اسلام که پیامبر آن منادی آزادی و عدالت بود در تمام طول زندگی خود نشان داد که زنان و مردان در یک رتبه قرار گرفته اند؛ از ازدواج با بانویی به نام خدیجه(س) گرفته که زنی تاجر و توانمند در زمانه خود بود تا دخترش فاطمه (س) که دست او را می بوسید و کرامتی که برای او قایل بود زبانزد همه مردم می بود.
حال در دنیای امروز با تمامی پیشرفت ها و ادعاهای حقوق بشری همچنین زنان زیادی مورد هجمه و خشونت و یا تبعیض قرار می گیرند که متاسفانه آمار آن در کشورهای اسلامی چشم گیر است و باعث شده تا بدگمانان نام اسلام را علت این همه ظلم بدانند.
آنچه که مربوط به قرآن میشود و آنچه که در تاریخ اسلام و یا آنچه که قبل از اسلام اتفاق افتاده متفاوت است شاید به همین دلیل هم است که ما بخشی از تاریخ اسلام را عین خود اسلام میدانیم در صورتی که تاریخ متحول است و تغییرات دارد؛ یعنی افراد، امتها و قدرتها میآیند و میروند؛ اشکال مختلفی از ساختارهای جامعه و ساختارهای عشیرهای و قبیلهای یا مثلاً ساختارهای پدرسالار یا ساختارهای اشرافیگری؛ همه اینها طبیعتاً در تاریخ مؤثر بودند و لزوماً بنا نیست که قرآن از تاریخ، تبعیت کند بلکه باید قرآن تاریخساز باشد.
شاید به همین دلیل است ما بخشی از حقوق و بخشی از سنتهایمان را بیش از این که از قرآن گرفته باشیم از تاریخ و سنتهای تاریخی استفاده کردهایم شاید بخشی از اینها را هم به پیامبر (ص) و ائمه (علیهمالسلام) نسبت دادهاند اما واقعیت این است که پیامبر (ص) و ائمه،خلاف قرآن که عمل نمیکردند و طبیعتاً، ما بر مبنای این کتاب که اصل بوده است، عمل میکردیم.
حال مشکل از کجا شروع میشود؟ در جایی حضرت رسول یک جمله جالبی دارد و میگوید که: آنچه باعث شد که این فرادستی و فرودستی اتفاق بیفتد و فضا و روابط نابرابری بین جنسیت و همچنین نابرابری جنسیتی به وجود بیاید برمیگردد به ماهیچه؛ یعنی به این دلیل بوده است که ماهیچه مردان قویتر از ماهیچه زنان بوده و آن هم به دلیل مسئله شکار و ویژگیهای فیزیکی بدنی که مردان برای کارهایی از قبیل مبارزه و زندگی باید استفاده کنند نیاز دارند.
در واقع قویبودن ماهیچهها باعث شده است که هر گاه زنان مقاومت کرده و اعتراض کردند با زور مواجه شوند جالب اینجاست که این موضوع نیز در قرآن به آن صحه گذاشته شده است.
یعنی در قرآن بخشی از آیهای را داریم که در آن بحث ذکور را مطرح میکند این کلمه عضله را مطرح میکند در قرآن این گونه بیان میشود که “با قدرت فیزیکی و قدرت بدنی خودتان برای زنان مانعتراشی نکنید” که حالا مثلاً بخواهند جدا شوند و به سراغ زندگی خود بروند یا هر کار دیگری بخواهند انجام دهند؛ زور نگویید.
در واقع این فعل امر به اصطلاح، یک مقدار زیادی برمیگردد به آنچه که امروز ما از آن با نام خشونت یاد میکنیم یعنی این باید سرلوحه همه کارهای ما باشد یعنی این ارتباطی که بین زنان و مردان برقرار میشود مردان حق ندارند که از قدرتهای عضلانی خود که بخشی از طبیعت و فیزیک بدنیشان است، استفاده کنند.
همین جا مشکل پیش آمده یعنی شما میگویید آنچه که عنوان خشونت فیزیکی در روابط زن و شوهر و در زندگی اجتماعی خودمان میبینیم و معمولاً نیز در جوامع جهان سوم یا در جوامعی مثل جوامع ما این خشونت به صورتهای مختلفی وجود دارد و اشکال مختلفی را شاهد هستیم این موضوع از این مسئله نشأت میگیرد.
طبیعتاً این نیز یک بخشی از قرآن است که اگر سرلوحه قرار بگیرد ما برای هر گونه خشونت فیزیکی و خشونت بدنی باید قوانینی داشته باشیم که از آن ممانعت کند. حتی اگر در حریم خصوصی خانهها این موضوع اتفاق بیفتد کما اینکه تحقیقاتی که در خصوص خشونتهای خانگی در کشور ما صورت پذیرفته، نشان میدهد که این وضعیت همچنان وجود دارد یعنی چیزی نیست که مربوط به بخشهای عشیرتی و قبیلگی جامعه ما باشد ؛ در جوامع متوسط ما و در جوامع شهری ما نیز این گونه خشونتها وجود دارد؛ بخشی از آن اعلام می شود و بخشی از آن اعلام نمیشود و بخشی از آن به مراجع قانونی کشیده میشود و بخشی نیز به مراجع قانونی ارجاع داده نمیشود برخوردی نیز وجود ندارد به همین دلیل بخشی از این خشونت و آزار فیزیکی است که همچنان وجود دارد.
طبیعتاً این آزار فیزیکی به اشکال دیگری از خشونتهای روانی تسری پیدا میکند. ما در این حوزه نیز آیات مختلفی در قرآن داریم که میفرماید: هرگز از زبان بدن برای تحقیر دیگران یا اشکال مختلفی از نشان دادن طمع خودتان استفاده نکنید.
چون ما معمولاً با زبان، چشم، حرکات بدن و انواع و اقسام حرکات بدن ناشی میشود اینها شکلهایی است که مردم را آزار میدهد همه این آیات و سورهها از جمله سورههای لقمان، مجادله، حجرات و یا سورههای دیگر قرآن مراجعه کنید؛ خواهید دید که کاملاً نقشهای مختلف را بیان کردهاند. زنان حق ندارند همدیگر را مورد تمسخر قرار دهند و مردان حق ندارند همدیگر را با القاب مورد خطاب قرار دهند انواع و اقسام توصیهها در سورههای قرآن صورت گرفته برای این که این شکل از طعنه زدنها و آزار و اذیت روانی حتی این گونه موارد در ارتباط با زندگی اجتماعی صورت نگیرد.
طبیعتاً این موارد دستورات قرآنی است و مسلمانان نیز بایستی این دستورات را جدی میگرفتند ولی همانگونه که قبلاً عرض کردم ساختارهای اجتماعی که از بقایای زندگی بدوی و از بقایای زندگی طبقاتی ناشی میشود ، بازتولید شده و در زندگی اجتماعی همچنان خودش را نشان میدهد اینها نکاتی است که در ارتباط با مباحث مربوط به بحث خشونت مطرح میشود.
آیهای در قرآن داریم که به آیه “قوامیت” مشهور شده و در انتهای این آیه مبحثی مطرح شده است که بحث مربوط به نشوز است؛این هم از آن دست مسائلی است که به دلیل فهم نادرست از قرآن اتفاق نیفتاده و این موضوع تبدیل به یک فرمان ظاهری شده است. در صورتی که زمانی که شما آیهای با مضمونی دارید که بیان میکند؛ مردان در ارتباط با زنان تا میتوانند تحت هر شرایطی نباید از خشونت فیزیکی و زور بدنی استفاده کنند. در این آیه طبیعتاً مفهوم، این نیست که از زور بدنی استفاده شود؛ به همین دلیل است که این آیه متأسفانه دچار بدفهمی تاریخی شده و در این بدفهمی تاریخی با توجه به اینکه خیلی از علما و فقها میدانستند که خداوند چنین فرمانی را نمیدهد در نتیجه سعی کردند که این موضوع را تلطیف کنند یعنی مثلاً می گوند پیامبر با چوب نازک و سواک تنبیه زنان را انجام میدادند.
در صورتی که این آیه این گونه نیست این را من به عنوان یک زبان شناس و متخصص زبان عربی خدمت شما عرض میکنم که واژه ضرب واژهای است که در قرآن یا در هر جای دیگر در زبان عربی کاربردهای زیادی دارد و در فارسی هم همین گونه است مثلاً در فارسی شما میگویید که من قدم زدم “قدم زدم” از فعل زدن استفاده میشود در زبان عربی هم به این صورت است مثلاً گفته میشود ضربت فی سبیل الله ؛ یعنی اینکه در راه خدا حرکت کردم یا مثلاً فرض کنید که بحث ضْرِبَنَّ بِخُمرِهِنَّ ارجو بِهِم باز در اینجا نیز بحث “ضرب” مطرح میشود که در اینجا ضرب چه مفهومی دارد؟! یعنی اینکه محکم چیزی را بزنی؟! قطعاً یک چنین چیزی نیست.
یا عبارات بسیاری که در خصوص کلمه ضرب به کار برده میشود، مثلاً فرض کنید که شما یک تعداد واژه دارید که از زدن ناشی میشود و این فعل از جمله افعالی است که کاربردهای بسیاری در زبان دارد مثل زد و خورد، مثلاً خوردن، که شما میگویید که کتک خوردم، طبیعتاً کتک که خوردنی نیست!! این موارد بازمانده زبان است که باقی مانده و در جاهای مختلف به اشکال مختلف و به عنوان اصطلاح استفاده میشود در نتیجه کلمه ضرب با کلماتی در قرآن مثل ضرب فی، ضرب به، ضرب إلی، ضرب منه و به همه شکل استفاده شده است یعنی این تعبیر شکلی از عبارتی است که میتوان از آن استفادههای مختلفی کرد این آیه فَإِنْأَطعْنَکمْ فَلاتَبْغُوا عَلَیهِنَّ سبِیلاً ؛ وَاضرِبُوهُنَّ اصل این آیه این است که در صورتی که زنان بخواهند از خانواده خارج شوند(به صورتی که بر هم زدن خانواده را به دنبال داشته باشد) شما ضرب سبیل کنید یعنی سد راه او باشید این کلمه به مفهوم خشونت فیزیکی نیست بلکه به معنای ممانعت ایجاد کردن است طبیعتاً واژهای که این قدر کاربرد در قرآن دارد شما حق ندارید که یک تفسیر دیگری داشته باشید به خصوص اینکه در قرآن کلمه ضرب معنای زور را پیدا میکند مثل سیلی زدن یا چیزهای دیگری؛ حتماً مفهوم با واسطه خودش را نیاز دارد یعنی واژه مبهمی نیست این واژه به دلیل اینکه مطالعات زبانشناسی روی آن صورت نگرفته در فقه و حقوق ما جنبه کاربردی برای ضربه زدن و به اصطلاح چیزهای دیگر پیدا کرده است.
در حالی که در قرآن برای زدن واژههای دیگری به کار گرفته شده مثلاً فرض کنید که اگر شما بخواهید مشت بزنید همانطور که در داستان حضرت موسی هم وجود دارد از یک واژه خاصی استفاده میشود از زدن با پا استفاده میشود هر کدام از اشکال زدن در قرآن واژه به خصوص خودش را دارد اما این واژهها مثل ضرب، اخذ، جاء یا عطا فعلهایی هستند که پرکاربرد بوده و کاربردهای مختلفی دارند و در آیات قرآن بیشترین استفاده از این افعال در خصوص کاربردهای اصطلاحیشان است به همین دلیل است که حتی این واژه هم در قرآن مورد بهرهبرداری یک زندگی مردسالاری قرار گرفته است یعنی بیش از اینکه این آیه تحلیل درستی از آن صورت بگیرد تفسیر ظاهری از آن صورت گرفته شده و همین تفسیر ظاهری به احکام دیگر تسری پیدا کرده است.
حال آیات دیگری نیز در قرآن آمده که نشان میدهد که واقعاً این تفاوت وجود ندارد در مفهومی که در حال حاضر عرض میکنم زمانی که شما حق ندارید فرض کنید از یک مورچهای حتی یک دانه و گندمی را بگیرید این چگونه ظلمی است و اصلاً اختلاف عدلی است که شما بخواهید از یک شکلی از خشونت فیزیکی در مورد انسان استفاده کنید و بخواهید که از این خشونت فیزیکی برای پیشبرد حالا هر چیزی استفاده کنید طبیعتاً این موضوع در قرآن خلاف رفتار عادلانه انسانی است بنابراین میخواهم بگویم که بخشی از آیاتی که در ارتباط با زنان در قرآن مورد تفسیرهای این شکلی یعنی تفاسیر ظاهری قرار گرفته، زندگی ما انسانها را تحت شعاع قرار داده است و لذا این موضوع مجوزی برای بخشی از خشونتهای خانگی و اجتماعی شده است.
اگر ما به درستی به زبان برگردیم همانطور که گفتم بنده به عنوان یک زبانشناس و نه به عنوان یک فقیه و یا یک مفسر دینی این صحبت را میکنم در واقع آن چیزی که از زبان عربی میفهمم و در زبان عربی کاربرد دارد و مورد استفاده قرار میگیرد؛ نه اینکه از برداشتهایی که دیگران میکنند بگویم، با آنها کاری ندارم منظور بنده این است که دین صرف نظر از آن که خلاف عدلی یا خلاف رفتار عادلانهای در قرآن باشد و منادی خداوند است و دعوت میکند به لِیَقُومَالنَّاسُبِ الْقِسْطِ و یا در جایی بیان میکند و شما به عدل دعوت میشوید طبیعتاً دعوت به ضرب نخواهید شد اینها چیزهایی است که متأسفانه با سوء فهم و کجفهمیهای زبانی باعث شده است تا این برداشتهای تاریخی صورت بگیرد و این برداشتها نهادینه شود و در قوانین حقوقی ما خودش را ظاهر کند و لذا مجوزهایی را برای برخی افراد ایجاد میکند که از این آیات سوءاستفاده کنند در صورتی که اگر ما برگردیم به خصلت و خصوصیات واژههای قرآن، متوجه خواهیم شد که چنین تعبیراتی اساساً صحت نداشته و صحیح نیست و نبایستی این گونه استفاده از آنها کرد.
ما در زبانشناسی یک اصطلاحی داریم که به آن سازههای صفر میگوییم در زبان عربی سازههای صفر خیلی زیاد است؛ به دلیل اینکه مخاطب ما هوشمند است در زبان بسیاری از چیزها را حذف میکنیم حال به قرینه معنوی یا قرینه ظاهری؛ این آیه هم از آن دست آیاتی بوده که این قرینه و حذف شدگی را داشته و لذا وقتی که شما “واضربوهن سبیلا” قبل از اینکه این مسئله بیان شود بحث سبیل مطرح شده بود که منظور این است که اگر خوهستند این راه را ادامه دهند آن وقت شما این راهشان را ببندید بنابراین بحث راه است و بحث فیزیکی و جسمی نیست که در این زمینه مطرح شده باشد اینها چیزهایی است که متأسفانه همانگونه که گفتم به دلیل آن که متأسفانه در حوزه مباحث زبانشناسی جدید که فهم جدیدی از زبان را بیان میکند این فهم مورد بررسی قرار نگرفته است لذاما همچنان تفسیرهای سنتی خودمان را داریم و این را بخشی از بازتولید خشونت و این گونه مجوزها عنوان می کنیم.
ما چیزهای دیگری را نیز در قرآن داریم که این گونه کجفهمیها صورت گرفته این کجفهمیها حتی در سطح علما و حتی مفتیان بزرگ اهل سنت هم بوده حتی کسانی که از عربیدانی خوبی برخوردار بودند اما در واقع این مربوط به فهم است و ما مشکل فهم را همیشه داشتیم.
مثلاً فرض کنید که در ارتباط با خروج زنان از خانه در آیاتی از قرآن است که یانِساءَالنَّبِیِّلَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَا لنِّساءِ و بعد ادامه میدهد که؛ بیوتکم معنی این آیه این است که؛ ای زنان پیامبر (ص)! شما مثل سایر زنان نیستید به همین دلیل مثلاً فرض کنید که این کار را کنید یا آن کار را انجام دهید و بعد میگوید که بیوتکم یعنی قرین خانه شوید معنی این جمله این است که شما خودتان را بیشتر در خانه همنشین باشید یعنی بیرون نروید نه اینکه خودتان را در خانه حبس کنید بلکه این گونه نیست و بحث این است که وارد فضای عمومی نشوید باز مفتی عربستان که چند وقت پیش هم فوت کرد گفته بود که خداوند وقتی که به زنان پیامبر میگوید که شما در خانه بنشینید تکلیف زنان مؤمن که خیلی روشن خواهد بود در نتیجه اینها حق ندارند که از خانه خارج شوند و خروج از خانه را فتوا داده بود که مترادف زنا است یعنی اینکه خروج از خانه در واقع حکم فحشا را دارد.
حال شما در نظر بگیرید که فردی است که نه مشکل قرآنفهمی دارد، نه مشکل زبان عربی دارد و نه مشکل دیگری؛ حال چه مشکلی وجود دارد؟! مشکل این است که این آیه، سوء فهم دارد وقتی خداوند میفرماید َلسْتُنَّ کَأحَدٍ مِنَا لنِّساءِ این به چه معناست؟ یعنی اینکه شما استثناء هستید مثل سایر زنان نیستید یعنی اینکه سایر زنان میتوانند بروند بیرون و بیایند و بگردند و هر کاری دوست دارند بروند و انجام دهند اما شما که منتصب به پیامبر (ص) هستید و پیامبر ممکن است که از طریق شما تحت فشار قرار بگیرد و در دیگران طمع ایجاد شود و بخواهند مثل پدیدههایی که امروزه نیز وجود دارد مثل مسائل آقازادهها و این دست مسائل که سعی میکنند در لایههای قدرت و ریاست نفوذ کنند برای این که این باب را ببندند و خداوند این باب را ببندد چنین فرمانهایی میداده زنان پیامبر نیز مثل سایر زنان هستند ولی در اینجا به خاطر اینکه منتصب به پیامبر هستند نگرانی این بوده که اینها هم به دلیل انتصاب به پیامبر مورد آزار و اذیت قرار بگیرند و هم اینکه شاید مورد سوء استفاده قرار بگیرند یعنی طرف میخواهد که از پیامبر چیزی بخواهد میآید و از طریق زنان ایشان واسطه میشود ولو اینکه در تاریخ نیز بوده و از این دست اتفاقات افتاده خب حالا شما این فهم را یک فهم تاریخی را یک فهم عملی و یا فهم اجتماعی را در آیات قرآن بیایید و از آنها سوء استفاده تاریخی کنید طبیعتاً ۵۰ درصد جامعه را وادار میکنید که خانهنشینی کنند.
چیزی که در قرن ۲۱ قابل قبول نیست و طبیعتاً اگر فتوا، فتوای واقعی باشد زنان برای رفتن به بیرون از خانه احساس گناه میکنند چرا باید یک چنین چیزی باشد؟! اصلاً یک چنین چیزی امروزه دیگر قابل قبول نیست به دلیل این که فهم فقها و فهم علما ، فهم تاریخی بوده است.
طبیعتاً این فهم تاریخی مرتب در حال تغییر است درست است که کتاب ثابت اما فهم ما در حال تغییر است طبیعتاً فهم ما نیز اگر دچار یک نوعی سوء تفاهم شود و کج فهمی شود به دلیل اینکه این آیات جنبه حکمی دارند و جنبه احکام را دارند اینها در سرنوشت اجتماعی تأثیر میگذارند و زندگی عدهای را دچار بحران خواهد کرد و زندگی اجتماعی را درگیر خواهد کرد در حالی که این خواست و اراده خداوند این نبوده و اصلاً خواست خدا این است که در زندگی زن و شوهر مودت به وجود بیاید و در زندگی اجتماعی در بینش اخوت داشته باشد اینها آیاتی است که در قرآن به آنها اشاره شده است وقتی که خداوند ما را به اخوت دعوت میکند و دعوت به صله رحم میکند و دعوت به ساختارهای مهربانانه اجتماعی میکند و دعوت به مودت میان زن و شوهر میکند یک دفعه این وسط شما از کجا باید در بیاورید که حق زنان نیز بخشی از این فرض کنید که مودت باشید طبیعتاً به دلیل ناسازگاری این گونه فهم این شکل از فهم را کنار بگذارید وفهم درستتری از آیات قرآن ارائه دهید و مردم را از این فهمهای نادرستی که در میان عوام شایع میشود و در بخشی از خرافات ما قرار میگیرد ما خودمان را از این صحبتها دور کنیم. خیلی طولانی حرف زدم ولی به هر حال نیاز بود که در این خصوص صحبتی شود و شما خلاصه نمایید.
پایان پیام/م