به گزارش ادیان نیوز(ردنا)؛ حجتالاسلام والمسلمین مهراب صادقنیا، استاد دانشگاه ادیان و مذاهب، در دومین کنفرانس قرآنپژوهی پیشرفت که در مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه(رشد) برگزار شد، گفت: وقتی در مورد پارادایمهای تفسیری سخن میگوییم، باید ببینیم که تفاوتی میان سنتی و مدرن وجود دارد یا خیر؟ همچنین باید به سؤالاتی از این قبیل پاسخ دهیم که روش ما در تفسیر چیست؟.
صادقنیا بیان کرد: در تفسیر قرآن، این سؤال مطرح است که آیا قرآن را به مثابه مصحف میبینیم و یا فقط قرآن را تفسیر میکنیم؛ زیرا مصحف امری پسامتنی و بریده از خاستگاه تاریخی است؛ زیرا برای امروز و صد سال قبل و دورههای دیگر یکی است، ولی قرآن متنی پیشارسمیت یافته است.
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب افزود: باید تکلیف خود را روشن کنیم که در حال تفسیر قرآن هستیم و یا مصحف؛ زیرا گاهی مدعی تفسیر قرآن هستیم، ولی مصحف را تفسیر میکنیم؛ مثلا در مورد به صلیب کشیده نشدن مسیح، قرآن فرموده است که آنان عیسی را نکشتند و به صلیب نکردند بلکه امر بر آنان مشتبه شد.
وی ادامه داد: اگر این آیه را اگر براساس مصحف تفسیر کنیم مراد این است که قتل و به صلیب کشیده شدن، رخ نداده و عیسی در آسمان است، ولی اگر تفسیر ما تفسیر قرآن باشد در این صورت نتیجه متفاوتی خواهیم گرفت، زیرا قرآن متنی دیالوگی است؛ زیرا در آن دوره میان مسیحیان و یهودیان مشاجره بود که یهودیان، عیسی را به صلیب کشیدهاند و احتمال دارد که این تفسیر قابل برداشت باشد که آیه در مقام نفی قتل نیست، بلکه در مقام نفی قاتل است؛ یعنی یهودیان نبودند که عیسی را به قتل رساندند و افراد دیگری بودند، همچنین این فکر به ذهن میرسد که قرآن میتوانست فعل را به صورت مجهول بیاورد، اگر قصد نفی قاتل را نداشت.
صادقنیا با بیان اینکه باید ببینیم که قرآن پیام است یا رسانه، زیرا اگر پیام است پیامبر(ص) آن را به صورت بسته از سوی خداوند آورده است، افزود: اگر قرآن رسانه باشد در این صورت حاوی مفاهیم کلیدی است که در قالب مشاهده و گفتوگو و انعکاس وضعیت اجتماعی شکل گرفته است؛ یعنی اگر فردی سخن از دوباره زنده کردن مردگان به میان نمیآورد، قرآن هم پاسخ نمیفرمود، کسی که اولین بار شما را خلق کرد، قادر است دوباره هم انسان را مبعوث کند.
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب تصریح کرد: بنابراین اگر قرار است قرآن را فهم کنیم باید مراقب همه این ابعاد باشیم؛ زیرا اگر قرآن به مثابه رسانه باشد در این صورت خیلی از مواردی را که ما به صورت مسلم از قرآن برداشت میکنیم با نواندیشی روبرو خواهد شد.
مسئله مغفول در سنن پیشین تفسیری
وی افزود: برای مثال در مورد بحث چندهمسری، این بحث مطرح میشود که قران در مقام بیان این مسئله بوده که چند زن بگیرید یا اینکه مشکل دیگری رخ داده بوده و قرآن در صدد حل مسئله بوده است؛ بنابراین مفسر باید روشن کند که چه موضوعی را تفسیر میکند و این موضوع در سنتهای پیشین تفسیری مغفول بوده است.
صادقنیا تصریح کرد: خوشبینانهترین فرض مفسران این بوده که قرآن کلام خداست و تازه این اول بستن درب مفاهمه است؛ زیرا مفاهمه در صورتی شکل میگیرد که هم تجربگی رخ دهد که هیچ وقت میان انسان و خدا رخ نمیدهد، البته میتوانیم آن را تبیین کنیم، ولی فهم ممکن نخواهد بود.
وی با اشاره به نسبت میان مفسر و متنی که تفسیر میشود، بیان کرد: تا قبل از دوره مدرن، فهم فراورده الهی محسوب میشد؛ یعنی اینکه خداوند فهمی را به فردی القا میکند، دانش قابل آموزش نبود بلکه نتیجه ریاضت درونی فرد بود، ولی در دوره مدرن، فهم محصول انسانی شده است و قدسیت سابق را ندارد و قابل آموزش است و باید مسئولیت فهم خودمان از قرآن را قبول کنیم.
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب اظهار کرد: در این صورت فهم همه افراد متفاوت خواهد بود و در این صورت فهم مطلقی وجود نخواهد داشت؛ لذا رابطه میان متن و مفسر تغییر یافته است؛ در گذشته مفسر افتخار میکرد تا در تفسیر دیده نشود و بگوید تفسیرش کلام خداست، ولی در دوره مدرن برعکس است و فرد میگوید برداشت من این است.
وی افزود: در اینجا وقتی میخواهیم تفسیر کنیم باید به این سؤال پاسخ دهیم که چه تفاوتی میان من مفسر و متنی که تفسیر میکنیم وجود دارد؟ آیا متن ثابت یا گویا است؟.
رابطه مفسر و متن
وی همچنین با اشاره به روش فهم متن بیان کرد: روشها نوعاً متأثر از پاسخ به این سؤال هستند که معنا کجاست که دنبال آن میگردیم؛ پیشتر میگفتند که معنا در واژگان است و مفسران صرفاً لغتشناسانی بودند که آن را میفهمیدند و کلام را تفسیر میکردند، ولی در دوره مدرن، معنا در لفظ نیست بلکه در ذهن گوینده است؛ وقتی کسی میگوید، معنا در ذهن گوینده است، روش تفسیری متفاوتی خواهد داشت، همچنین برخی معتقدند که معنا در ذهن خواننده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب افزود: برای چنین فردی، قصد مهم است و ممکن است الفاظ در دورهای مقصودی داشته که امروز ندارد و در اینجا این بحث ایجاد میشود که زبان، بازی است یا کنار هم چیدن مجموعهای از کلمات است؛ اگر بگوییم بازی است باید بتوانیم خود را وارد آن بازی کنیم تا بفهمیم که چه میگوید.