حقوقدانی در مسلک درویشی و با بینشی جامعهشناسانه
ردنا (ادیان نیوز) / محسنحسام مظاهری: مرحوم دکتر نورعلی تابنده که دیروز به رحمت خدا رفت را تنها یک بار ملاقات کردم؛ چند سال پیش و در مراسم محرم دراویش گنابادی در حسینیهی امیرسلیمانی. در سالهای اخیر تابنده بیشتر بهعنوان یک رهبر مذهبی و قطب یکی از شاخههای تصوف ایرانی شناخته میشد. اما چند دهه پیشتر، او را به وجهه و جایگاه علمی و سیاسیاش میشناختند. وکیل سرشناسی که سال ۱۳۳۶ از دانشگاه پاریس دکترای حقوق گرفت و در مدت اقامتش در فرانسه با هانری کربن ارتباط داشت.
تابنده سالها در دادگستری بود و مدتها سمت سرپرستی دادسرای استان تهران را برعهده داشت. وکالت برخی از روحانیون سیاسی (آقایان سیدمرتضی پسندیده و سیدجلالالدین طاهری اصفهانی) را پیش از انقلاب و وکالت عباس امیرانتظام را پس از انقلاب برعهده داشت و در دولت مرحوم مهندس بازرگان هم مدتی معاون وزارت ارشاد ملی و مدتی هم معاون وزارت دادگستری بود.
اما یکی از موارد جالب توجه در کارنامهی وی، ترجمه کتاب «سال پنجم انقلاب الجزایر» اثر فرانتس فانون است که زمستان ۱۳۶۱ با نام «جامعهشناسی یک انقلاب» منتشر شد. این کتاب، یکی از آثار مشهور در مطالعات اجتماعی انقلابات است که در تحلیل انقلاب الجزایر نوشته شده است. مرحوم تابنده مقدمهی کوتاه اما مهمی در آغاز کتاب آورده که نشان از عمق درک اجتماعی وی دارد. در ادامه برشهایی از آن را نقل میکنم. روانش شاد.
[فانون در] کتاب حاضر که در اوج انقلاب نوشته شده است همه چیز را از دریچه چشم انقلابی میبیند. … در فصل اول به عنوان تجلیل از روشی که انقلاب به وجود آورده مسأله «حجاب» را که اهمیت فراوانی داشت در درجهی دوم اهمیت قرار میدهد و بحث مفصلی میکند. با توجه به نوشتههای خود وی در فصول دیگر، کاملاً روشن است که حجاب اهمیت خویش را از دست نمیدهد، بلکه امری مهمتر یعنی «پیروزی انقلاب و سرکوبکردن ظلم» در درجه اول اهمیت واقع شده، عنداللزوم سایر مصالح فدای آن میگردد. (انقلاب باید پیروز گردد، چه با چادر، چه بیچادر. مادر، نظم خانواده، سنتها و خلاصه هرچه مانع راه باشد باید تا حدی که ضرورت دارد از بین برود). حتی مشاهده شد که بعضی برای پیشبرد انقلاب به فحشا نیز تن دردادند. علیهذا سنتشکنیهای عظیم فقط تا حد ضرورت مجاز است نه بیشتر.
قبول ارزشهای استعمارگر جز در صورت ضرورت همان نتیجهای را به وجود می آورد که استعمارگر خواهان آن است. یعنی توپ و تانک و سرباز و پلیس ستمکار را جمع میکند و فرهنگ استعمار را جایگزین آن میسازد. به قول فانون در کتاب «دوزخیان روی زمین» در نظام استعمار فرهنگی هر چین مغزی افراد مستعمره سنگر یک سرباز استعماری است و مغز روشنفکران استعمارزده، کار سرباز استعمارگر را انجام میدهد.
بنابراین برای استعمارگر چه بهتر از آنکه ارزشهای عینی او مورد قبول واقع شود. منتها لباس خاصی به خود بگیرد تا قابلیت قبول آن از طرف توده مردم بیشتر گردد. مثلا کراوات، کفش نوع فرنگی، اتومبیل تجملی و… مورد قبول قرار گیرد، در جامعه ارزش یابد، آنگاه برای گولزدن و استحکام این فرهنگ بگویند باید کراوات وطنی زد، کفش وطنی به پا کرد، اتومبیل ساخت وطن خرید. اقتصاد مصرف که بالنتیجه و بالمآل هدف استعمارگر است بر همهجا حاکم میشود و حتی رنگ ملی به خود میگیرد. این بار خود ملت است که ملت خویش را به یوغ استعمار در بند میکشد.
اسلام، بنا به یک تشبیه، مانند آب است که سیلابوار مخالف را درهم میشکند، و به فرض هم که ایمان مسلمانان ضعیف باشد، مانند قطرهی آب، پی و بنیان ساختمان ستمکاری را سست میسازد. از جهت دیگری میتوان گفت که اعتقاد مذهبی اصولاً مانند شاسی بهترین و قویترین وسیلهی نقلیه است. هر اتاقی را که روی آن سوار کنند و هر باری را که بر آن گذارند به بهترین و سریعترین نحو به مقصد میرساند؛ حتی خرافات را هم اگر بر آن الصاق کنند چنان قدرت و تحرکی پیدا میکند که پیادهکردن آن مشکل است.
این امر برعهدهی رهبران دلسوز، مؤمن، نترس و فداکار است که این موتور قوی را با محمولهی مناسب بهسمت هدف صحیح رهبری کنند. مثلاً اسلام معتقد به عدل و نظم و حق است و با ستم و بینظمی و تجاوز مخالف. بیان آنکه در زمان معینی نظم و عدل و حق چیست؟ به منزلهی هدفگیری و باربندی این اتومبیل (اعتقاد مذهبی) میباشد. یزید و معاویه نیز با ادعای خلافت اسلامی و رهبری مسلمانان آنان را گول میزدند. اینک که از آن دوران دوریم، همگی میگوییم اسلام آن چیزی نبود که آنها داشتند بلکه آن چیزی بود که علی(ع) و حسین(ع) داشتند.
بررسی جامعهشناسی یک انقلاب یا سال پنجم انقلاب الجزایر
نوشتهی فرانتس فانون
ترجمهی نورعلی تابنده
تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
پایان پیام/م