ردنا (ادیان نیوز): در این که مردان و زنان از نظر تکوینی و وجودی – چه در بُعد جسمی، چه در بُعد روحی و روان شناختی، و چه از جهت دستگاه های ادراکی و معرفت شناختی – به گونه ای متفاوت خلق شده اند تردیدی نیست؛ اگرچه این تفاوت، بار ارزشی ندارد تا بهانۀ برتری و شرافت مردان بر زنان یا بالعکس شود.
این اختلاف در خلقت، تا حدودی و در برخی زمینه ها، باعث تفاوت مرد و زن در فهم، برداشت و قرائت آن ها در موضوعات گوناگون – به ویژه در مواجهه با نصوص دینی – می شود؛ یعنی در عین اشتراکاتی که زنان و مردان در فهم دین دارند مانند تلقّی یکسان از ممدوح بودن عدالت و خوش اخلاقی یا مذموم بودن ظلم و تعدّی، اما در عین حال، در برخی دیگر از مسائل، از برداشت و قرائتی متفاوت و حتی متعارض با یکدیگر برخوردارند.
از دیدگاه ما، زنان هم مانند مردان، باید به طور جدّی تر به میدان علم بیایند و فهم و قرائت زنانۀ خودشان از نصوص دینی را ارائه دهند؛ زیرا فهم مردان؛ یعنی فقها و مفسرینِ مَرد از آیات و روایات – بدون این که لزوماً تعمّد و غرض بدی داشته باشند، بلکه صرفاً به دلیل حاکمیت نظام روان شناختی و روحی و معرفت شناختی مردانه -، با فهم زنان متفاوت و گاهی متقابل است!
از همین رو، زنان باید مجتهد و عارف و فقیه و فیلسوف و متکّلم و مفسّر و حدیث شناس و در یک کلمه «دین شناس» و «صاحب مبنا» بشوند، و در کنار قرائت مردان، اظهار وجود کنند و قرائت متفاوت خودشان از دین – حداقل در برخی حوزه ها و موضوعات – را در برابر فهم عالمان مرد، ارائه بدهند و با صراحت و شهامت بگویند ما زنان، قرآن و روایات را چنین می فهمیم و شما مردان، فلان مطلب را که دربارۀ مسائل و حقوق زنان است، خطا متوجه شده اید!
البته باید دقّت داشت که این نگرش نباید به نوعی تقابل ساختگی و نزاع گونه که مبتنی بر غرض ورزی و مردستیزی یا زن ستیزی است منجر شود، بلکه باید فضایی سالم برای رقابت علمی با رعایت موازین انسانی، اخلاقی و فراجنسیتی پدید آورد.
و اما به میان آمدن فهم و برداشت زنان از متون دینی، حداقل دو فایده و اثر مهم در بر دارد که ضرورت آن را آشکار می سازد.
فایدۀ اوّل: احقاق حقوق زنان
اوّلین اثر مثبتِ مطرح شدن جدّیِ قرائت های زنان از معارف دینی این است که جامعۀ زنان به راحتی می توانند با زبان خودشان – و نه از زبان مردان و به واسطۀ ایشان – نیازها و حقوق خودشان را تبیین کنند و به نحو علمی و استدلالی با صدای بلند بگویند “فهم فقها از فلان مسأله و حقِّ مربوط به زنان خطا است و باید به گونه ای که ما معتقدیم و برای اعتقاد خود دلیل هم داریم، تصحیح و تغییر داده شود”.
جامعۀ علمی زنان باید به میدان تقابل سالم علمی با دین شناسان مرد وارد شوند، نه اینکه در حاشیه بنشینند تا عالمان و فقیهان مرد، دین را آن طوری که خودشان می فهمند – ولو نه به قصد سوء و دشمنی با زنان – تفسیر کنند و دربارۀ دنیا و آخرت زنان از کوچک ترین مسأله گرفته تا کلان ترین امور، حکم وضع کنند و بعد از آن، زنان فقط به گونه ای احساسی گله کنند. بلکه باید صدها و هزاران کتاب فلسفی و عرفانی و تفسیری و فقهی و اصولی عمیق بنویسند و توان علمی و قدرت تاریخ سازی خودشان را در وادی علم و اندیشه ورزی، اثبات کنند و داشته های علمی و حتی توانمدی های عملی و مدیریتی خودشان را به رخ مردان بکشند، البته همان طور که بیان شد و باز تکرار و تأکید می گردد، با رعایت اخلاق و بدون ایجاد دودستگی های کینه توزانه و رقابت های ناسالم و تخریبی بین زنان و مردان.
باید توجّه داشت که نگاه اخلاقی و فراجنسیّتی، در همۀ مراحل این نگرش حاکم است.
فایدۀ دوّم: تکمیل و تعمیق فهم مردان از دین
دومین اثر و فایدۀ به میان آمدن دین شناسی زنان، تکمیل نمودن و تعمیق بخشیدن به فهم و قرائت مردان از معارف دینی است؛ یعنی از دیدگاه ما نه تنها مردان بی نیاز از قرائت و دینفهمی زنان نیستند، و نه تنها عقل و شعور زنان کمتر از عقل و فهم مردان نیست، بلکه عالمان مرد، نیازمند قرائت و دین شناسی زنان از نصوص دینی هستند، تا از این طریق شناخت و قرائت خودشان از آیات و روایات را گسترش و تکامل ببخشند!
به بیان دیگر، نگاه تعاملی و تکاملی در حوزۀ روابط زناشویی، باید به عرصۀ دین شناسی و تکوّن معرفت دینی تسرّی پیدا کند؛ در غیر این صورت، هم قرائت زنانۀ صِرف از دین ناقص است، و هم قرائت مردانۀ صِرف از دین ناقص می باشد.
دین شناسی صحیح و عمیق، حاصل مجموعِ فهم عالمان مرد و عالمان زن از نصوص دینی، در طول تاریخ علم است. اگر از یک سو زنان متعددی در حوزۀ مطالعات دین شناسی، فقیه و فیلسوف و مفسّر بشوند و به تولید علم و اندیشه بپردازند (به عنوان نمونه، مثل خانم لیندا زاگزِبسکی در زمینۀ «معرفت شناسی فضیلت»، و خانم هانا آرنت در حوزۀ «فلسفۀ سیاست» در فرهنگ غرب)، و از سوی دیگر فقها و فلاسفه و مفسرین و دین شناسان مرد، خودشان را بی نیاز از برداشت زنان از دین ندانند و قرائت و فهم آن ها را هم لحاظ کنند و بخوانند و بفهمند، در مجموع و نهایتاً نظام معرفتی و دین شناسی جامعۀ اسلامی، تغییر و تکامل محسوس و قابل توجّهی می یابد.
طبق این مبنا، عالمان دین نه تنها نباید به حرف ها و دیدگاه های زنان بی تفاوت باشند، بلکه باید داوطلبانه به استقبال فهم زنان از دین بروند و به عقل و شعور ایشان احترام بگذارند؛ زیرا به دلیل وجود تفاوت های جدّی، مهم و ارزشمند بین زنان و مردان از نظر فهم و دستگاه ادراکی و معرفتی، فهم زن و مرد از دین، می تواند در عین تفاوت و تمایز، مکمّل و هم افزا باشد.
این نگرش، یکی دیگر از تفاوت های جوهری و بنیادین روش دین شناسی بنده با دیدگاه مشهور در حوزه های علمیه نسبت به زنان از دیدگاه اسلام است که در طول تاریخ، تسلّط و حاکمیّت داشته و هم اکنون نیز دارد!
پایان پیام/م