پس ازسال ها تلاش بالاخره ، توانستیم کارگاهی را خریداری کرده و با دلگرمی بیشتری به کارمان ادامه دهیم .این بود که توانستیم دامنه و ظرفیت تولیدات را هم توسعه دهیم .
به گزارش ردنا (ادیاننیوز)، یکشنبه دوازدهم اسفند یکهزارو سیصد و نود وهفت پس از تماسها و هماهنگی ها موفق شدیم با یکی از استادان صنعت ارامنه همیشه در صحنه، که نقش بسزایی در دوران هشت سال دفاع مقدس و جنگ تحمیلی داشته دیدار و گپ و گفتگو کنیم و از موفقیت های ایشان وهمچنین نقشی که در دوران دفاع مقدس و خدماتی را که به هم میهنان و کشور کرده، از زبان خود وی بشنویم.
این گفت و گو دریکی از اتاق های کلیسای تارگمانچاس ارامنه واقع در محله ارمنی نشین زرکش تهران انجام شده که در آن یکی از نام آوران صنعت ایران مانوک ابراهیمیان در مورد فعالیت های صنعتی و تجربیاتش در این زمینه صحبت کرده است.
مانوک آبراهامیان ظاهری آراسته ، نسبتأ درشت اندام و البته خوشرو، و بدون نشان دادن اینکه سنی از او گذشته با کوله باری از تجربه ، پس از سلام و خوش و بش گرم به آرامی و با آن لبخند همیشگی بر روی یکی از صندلی ها در کنار گروه جای گرفت .
ازایشان خواستیم گذشته و راز موفقیتش را برایمان تعریف کند.اینکه چگونه شد در دوران جنگ تحمیلی با تمامی امکانات، چه از نظر نیروی انسانی و چه از ماشین آلات و کارخانه را در کناردیگرهم وطنان صنعتگر خود قرار گرفت و در آن دوران سخت و طاقت فرسا درراه دفاع از میهن مشارکتش را دریغ نکرد .
مانوک آبراهامیان با همان متانت و آرامش وآن لبخند ملایم و صدای گرم خود شروع به تعریف زندگی خود کرد .
– مانوک آبراهامیان متولد سال ۱۳۱۴ هستم؛ هنوز ۹ سالم نشده بود که در سال ۱۳۲۳ به همراه خانواده و جمعی از اهالی همانند دیگر همکیشان خود از روستا به تهران مهاجرت کردیم و در یکی از محله های ارامنه نشین ساکن شدیم . پس از پنج سال وگذراندن تحصیلات ابتدائی وارد بازار کار شدم، پس از تحمل سختی های زیاد درسال ۱۳۳۲ به همراه برادر بزرگترم، میران، که چهار سال باهم اختلاف سنی داریم توانستیم کارگاهی را در محل دروازه دولت اجاره کنیم . آن زمان مجوز اشتغال را مرکزی بنام برزن صادر می کرد، پس از آن بود که این وظیفه به شهرداری، وبعدها به اتحادیه محول گردید .
پس از اخذ مجوز اشتغال به کار؛ ما با دلگرمی بیشتری ادامه به کار دادیم . تولیدات ما بیشتر ماشین های پرس بخار و لباسشوئی بود که تا پانزده سال ادامه داشت . سپس شروع به ساخت ماشین آلات بافندگی و خورده کاری های مختلف و بعد شروع به قطعه سازی کردیم که به واسطه دستگاه تراشی که با تلاش فراوان و با گرفتن وام های مختلف و کمرشکن خریداری کرده بودیم میسر شد.
پس ازسال ها تلاش بالاخره ، توانستیم کارگاهی را خریداری کرده و با دلگرمی بیشتری به کارمان ادامه دهیم .این بود که توانستیم دامنه و ظرفیت تولیدات را هم توسعه دهیم . کلیه ماشین آلاتی که تولید می کردیم بنام برادر بزرگترم “میران” مینامیدیم وبه همین نام نیز در بازار معروف شده بود . همه تریکوباف های تهران که از ماشین های بافندگی ساخت کارخانه ما استفاده میکردند؛ ما و تولیدات مان را به نام میران میشناسند و تا امروز هم هیچ رقیبی برای آن معرفی نشده . ناگفته نماند که همزمان با تولید ماشین های بخار، ساخت جک های ماشین های کمپرسی را هم در دستورکارقرارگرفت.
پس از گذشت ۲۵ سال؛ با کسب اعتباردر بازارها ومهیا شدن توان مالی مناسب، صلاح را در آن دانستیم که با ایجاد کارگاه های جداگانه، هرکدام از ما مستقلاً به صنعتی که پایه گذار آن بودیم ادامه دهیم. و به این ترتیب شراکت میران و مانوک بالاخره درسال ۱۳۶۳ خاتمه یافت .
کارگاهی را با کلیۀ ماشین آلات و تمامی امکانات خریداری کرده همراه دو پسرم (هروس) و (وارس) با اتکا به فکر و ایده های نوین و نیروی جوانی که در دو فرزندم دیدم، در مسیر جدیدی برای پیشرفت صنعت و آینده قدم برداشتیم .
متأسفانه آن دوران همزمان شد با شروع حمله حزب بعث عراق به میهن عزیزمان، که منجر به کشته و زخمی شدن بسیاری از هم وطنان گردید و خرابی های بسیاری را در شهرهای کشور بجای گذاشت، و در کنار آن باعث رکود اقتصادی ومشکلات بسیاری در زمینه های تولید و صنعت کشور شد که ماهم بی نصیب نماندیم از این وضعیت.
اکثرکارخانه های کشورچه کوچک و چه بزرگ ، جهت کمک به دفاع از کشور و رزمندگان، و اینکه سهمی دردفاع از کشور در این جنگ نابرابر داشته باشند تولیدات خود را تغییرداده و شروع به ساخت قطعاتی که مربوط به ادوات و ماشین آلات جنگی بود پرداختند. حتی کارخانه خاور تولید کامیون را متوقف کرد و شروع به ساخت قطعات و ادوات مربوط به جنگ کرد. ما نیز جهت خدمت به میهن عزیزمان و در اینکه دین خود را به این مرز و بوم ادا کرده باشیم تمامی امکانات خود رادر خدمت جنگ و دفاع از وطن گذاشتیم . ناگفته نماند در این فاصله زمانی که تقریباً ۹ ماه بطول انجامید، ما تولیدات خود را با چند شرکت داروسازی منجمله هوخست ، روزا و چند شرکت دیگرهمگرا کردیم و امکانات فنی جهت تولید خشاب قرص ها و داروها را فراهم کردیم. همزمان شروع به ساخت سیلندر مارپیچ و ساخت بازوهای دستگاه های اکسودر برای همکاران و بعد ساخت کامل دستگاه اکسودرجهت عرضه به بازار مصرف را نمودیم .
پسر بزرگم هروس ابراهیمی در سال ۱۳۷۴ از ما جدا و کارخانه کاجاران در خرمدشت را تأسیس و شروع به ساخت دستگاه های “اکسترودر” کرد که در صنعت لاستیک مورد استفاده دارد .
من به همراه پسرکوچکترم وارس آبراهامی که طی سالیان متمادی تجربیات فراوانی کسب کرده بود و با نیروی جوانی خود روح تازه ای به شرکت مانوک بخشیده بود ، ادامۀ کار دادم .
آقای مانوک سرگذشت و راز پیشرفت خود، برادر و فرزندانش را نکته به نکته برای ما با دقت تعریف کرد. وقتی از خدماتی که در دوران جنگ تحمیلی از او پرسیدم، کمی مکث کرد، انگار داشت افکارش را جمع میکرد و آرام، آرام به دوران ۸ سال دفاع مقدس بر می گشت، زمانی که صدای آژیر خطر، صدای غرش هواپیماهای جنگی دشمن بعثی ، بر فراز شهرهای بی دفاع ما، که صدای انفجار مهیب بمب هایشان را به همرا داشت، و همچنین موشک های دشمن بعثی، که بر سرخانه های مردم مظلوم ایران فرود می آمد را مرور می کرد، تا مبادا نکته ای فراموش شود.
آقای مانوک کمی خودش را بر روی صندلی که نشسته بود جمع و جور کرد و صحبتش را اینطور ادامه داد؛
– وقتی جنگ شروع شد، کارگاه ما محله وحیدیه، یا انصاری کنونی بود. جنگ شدت گرفت و همانوقت بود که اکثر کارخانه ها، کارگاه ها و حتی مردم عادی هر آنچه را داشتند به خدمت جبهه ها و برای دفاع از میهن عزیزمان بکار بستند. برای هماهنگی و یکدست بودن خدمات کارخانه ها و کارگاه های صنعتی نیز اتحادیه ها و اصناف صنعت وارد عمل شدند.
در یکی از همین روزها بود که ، از اتحادیه اصناف صنعتی دعوت نامه ای دریافت کردم. وقتی به آنجا رفتیم توضیحاتی در رابطه با خدمات به جنگ و رزمندگان دادند و خواستار این شدند که صنعتگران ایرانی نیز با صنعت و امکانات خود کمک کنند، زیرا با وجود تحریم هایی که از طرف کشورهای مختلف جهت کمک به دشمن بر ما اعمال شده، نه تنها کمکی به ما نمیشود بلکه قطعات سلاح هایی را که لازم داریم نیز به ما نمیدهند وما به سختی میتوانیم آنها را تهیه کنیم . پس در اینصورت این امر بستگی به همت و توان ما دارد تا در این مورد بتوانیم خودکفا باشیم .طبیعتاً ما هم مانند دیگرهموطنان صنعتگر، با تمام امکانات و نیروی انسانی جهت ساخت قطعات لازم برای استفاده نیروهای نظامی کشور در راه دفاع از میهن عزیزمان همگام شدیم. هرسفارشی که از طرف سپاه و یا ارتش با هماهنگی اتحادیه های مربوطه به ما ارجاع میشد، ویا توان ساخت آن را داشتیم، دراسرع وقت آماده کرده و سرموعد مقرر تحویل میدادیم. البته باید اضافه کنم که در آن ایام، کل کشور با کمبود و قطعی برق مواجه بود و پیش می آمد که در طول روز چندین ساعت برق نداشتیم. به ناچار کارهایی که ازسفارش بازار بود را در طول روز و سفارشات مربوط به جبهه ها را در طول شب که قطعی برق نداشتیم انجام می دادیم .
در حال حاضرهم که نزدیک به ۳۲ سال از اتمام جنگ گذشته ولی این همکاری ها برای دفاع از میهن ادامه دارند. البته به صورت قراردادهای کاری که دستمزد آن نیز پرداخت می شود.
دستگاه های تخصصی دقیق و امکانات لازم جهت ساخت و سنگ زدن داخل لوله های جک های کمپرسی را داشتیم و بااستفاده از این تکنیک بود که توانستیم در دوران جنگ تحمیلی لوله های تیربارها، خمپاره اندازها ویا لوله توپ های جنگی که از آلیاژ خاص و بسیار سختی ساخته شده و نیاز است پس از شلیک های متداوم داخل آنها تمیزکاری و سنگ زده شود را انجام دهیم. به گفته مسئولینی که با ما در تماس بودند این امرحتی باعث شد برد این سلاح ها دو برابر شود. این را هم بگویم که در دوران جنگ توسط شرکتی سفارش ساخت قالب های ساخت فانوسقه های ارتشی را به ما دادند که ما شروع به ساخت این قالب ها نیز کردیم و بعدها این انجام این نوع کارها تنها و تنها به ما سپرده شد.
در حال حاضر؛ حدود پانزده سالی است که با حضور فعال فرزندانم لازم دیدم که رشته کار را به آنها سپرده و خودم را بازنشسته کنم. فقط گه گاهی به کارخانه رفته وبا پسرهایم خوش و بش و گپی میزنیم .
در این روزها که وقت آزاد بیشتری داشتم خودم را وقف کارهای عام المنفعه و کلیسا کردم و۱۲ سال عضو هیئت امنای کلیسای تارگمانچاس مقدس وعضو فعال شورای حل اختلاف همین کلیسا که در محلۀ ارامنه نشین زرکش منطقه ۸ تهران واقع شده هستم .
هیئت پاسداشت ارزشهای دفاع مقدس جامعه ارامنه ایران وابسته به شورای خلیفه گری ارامنه تهران و شمال ایران
ایان پیام/ص