در این وضعیت، بعثت رخدادی بزرگ بود که با رسالت گسترش معنویت و مدنیت در این جماعت، پدیدار شد و نیرویی شگرف برای دگرگونی آن فراهم کرد.
ردنا (ادیاننیوز)/ پیوند وحی و سیاست در رسالت پیامبر(ص)، نگرشی نو به حاکمیت و اقتدار سیاسی به ارمغان آورد، که برپایه آن فرمانروایی غیر خداوند نفی و همگان در سایه ولایت خداوند، از اقتداری برابر برخوردار شدند. قرآن با جایگزینی اطاعت به جای عبودیت، رابطه سروری را در زندگی سیاسی از میان برداشت و پیروی از پیامبر را نیز از این مقوله جدا کرد.
بر این اساس، هیچ پیامبری، به استناد اینکه خداوند به او کتاب و داوری و نبوت را واگذار کرده است، نمیتواند مردم را به جای خداوند به بندگی خود فرا خواند. از این دیدگاه شیوههای خودکامانه اطاعت، که بر استخفاف و تحقیر مردم استوار است، با جدیت طرد شد. قرآن همچنین، با انتقاد از روحانیسالاری در میان یهود و نصاری و اشاره به پیامدهای زیان بار آن، خودکامگی در پوشش دین را نیز باطل کرد.
بعثت پیامبر(ص) رویدادی دورانساز در جامعه عربی و جهان بود که تحولی شگرف در همه حوزههای زندگی در پی داشت و اهدافی گوناگون را دنبال میکرد. پیامبر(ص) در جامعهای بر انگیخته و هدایت مردمانی را عهدهدار شد که از معنویت و مدنیت بیبهره بودند و پیشینهای در خردورزی نداشتند. تازیان شهرنشین که در حیره و هاماوران میزیستند، خراجگذار پادشاه ایران بودند و بادیهنشینان که بیابان خشک و ریگزار نجد و تهامه سکونتگاه آنان بود، نیز در حاشیه این تمدن قرار داشتند.
شرایط اقلیمی این سرزمین، فرصتی برای رشد تمدن و فرهنگ در آن فراهم نکرده بود و گذشته از جاهایی اندک، که آب و گیاه داشتند و یا در مسیر کاروانهای تجاری واقع شده بودند، از زندگی شهری خبری نبود. زندگی این تازیان بیابانگرد به غارت و غنیمت وابسته و تنها قانون آنان زور و شمشیر بود که بر آزمندی و وحشیگری آنان میافزود و چشماندازی فراتر از افق تنگ مادی به رویشان نمیگشود. در این وضعیت، بعثت رخدادی بزرگ بود که با رسالت گسترش معنویت و مدنیت در این جماعت، پدیدار شد و نیرویی شگرف برای دگرگونی آن فراهم کرد.
وحی قرآنی بر پیامبر امی، در جماعتی سامی نژاد، فرو فرستاده شد که زندگی پراکنده قبیلهای را تجربه میکردند. این جماعت، از افرادی بیشتر بیسواد تشکیل یافته بود که به خواندن، نوشتن و اندیشیدن بهایی نمیدادند. در مرده ریگِ آن دیار، به جز پارهای سرودهها، که برجستهترین فراورده فرهنگی آنان بود، نوشتهای یافت نمیشد. نظم سیاسی نه بر پایه اندیشه، بلکه بر منطق قبیله استوار بود و نسب، غنیمت و عقیده ارکان آن را تشکیل میداد. دگرگونی احوال این جماعت، پیش از هر چیز به خواندن، نوشتن و فراگیری علم و دانش وابسته بود، از این رو نخستین آیات قرآن که با فرمان خواندن آغاز شد، علم و قلم را مایه برتری انسان معرفی کرد. بر این اساس پیامبر مردم را به اندیشیدن و جستجوی دانش فراخواند و از تقلید سنت و رویه گذشتگان بازداشت. بدین گونه در مکه دعوتی آغاز شد که در نخستین گام ارزش آگاهی و دانش را مورد شناسایی قرار داد.
مکه؛ میعادگاه اسماعیل و پایگاه یکتاپرستی که ابراهیم خانه خدا را در آن بنیان نهاد، اینک در شرک و بتپرستی غوطهور بود. کعبه که درگذر زمان، بتکده حجاز شده بود، تازیان را از همه سو به خود میکشید و موقعیت جغرافیایی مکه، در میان شام و یمن و حبشه، تجارت را در آن رونق میبخشید. بدینگونه، مکه از نظر مذهبی و اقتصادی، مرکزیت یافت و حرمت آن مورد پذیرش قرارگرفت.
شهروندان آن نیز،که «حُمًس» نام گرفتند، از حقوق امتیازاتی ویژه برخوردار شدند. دیرزمانی بود، که قریش با رهبری قصی بن کلاب، اداره شهر را به دست گرفته و با تقسیم مناصب در بین تیرههای گوناگون، تداوم حاکمیت را در این خاندان تضمین کرده بودند. با وجود این، همواره نبرد بر سر قدرت، در میان تیرهها جریان داشت و در پایان، بنی هاشم و بنی امیه را رودرروی یکدیگر قرار داد.
کشمکش درونی و ستم در حق بینوایان، سلطه خاندان قریش را با بحران روبرو و به فروپاشی نزدیک میکرد. تهدید بیرونی از سوی حبشیان و متحدان آنان بر عمق این بحران میافزود، از این رو برخی برای حل آن، پیشنهاد نزدیک شدن به روم را دادند که ناکام ماند. بنابراین، مکه در آستانه بعثت، با شکاف و بحرانی شگرف روبهرو بود که همگان را در اندیشه نجات فرو برده و شرایط را برای ظهور یک منجی فراهم ساخته بود.
اسلام در مکه، در رویارویی با آیین بتپرستی که با رنج و دشواریهای فراوان همراه بود، مشرکان را بر پایه عقل و تفکر به هماوردی طلبید و ناتوانی ایشان را از آوردن آیهای مانند آیات قرآن، نشان داد. در جریان این مبارزه، بنیان سست این آیین فروریخت و مذهبی جدید پا به عرصه وجود نهاد که بینشی نو به عالم و آدم داشت. بر اساس این بینش، خداوند به عنوان آفریدگار دانا، توانا و دادگر آسمانها و زمین، دارنده آنها، و پروردگار همه مردمان، فرمانروای مطلق جهان، شناخته شد. انسان نیز، همچون تنها جانشین او، برترین آفریدهای معرفی شد که بار سنگین امانت را بر دوش گرفته و انتخاب راه نیکی و بدی و هدایت و گمراهی به وی واگذار شده است. برای هدایت به راه مستقیم، او به یگانهپرستی، اعتقاد به زندگی پس از مرگ و پرهیز از شرک و بتپرستی فراخوانده شد.
در جریان این دعوت، نَسَب، که شالوده نظم قبیله برآن چیده شده بود، به چالش کشیده و بنیاد هویتی جدید نهاده شد که بر بنیانِ هم فکری و یگانه پرستی استوار بود. در این راستا همسانی زن و مرد در آفرینش، برابری انسانها در خلقت، پرهیز از ستم، خون ریزی، دخترکشی، مالاندوزی، گردنکشی، سختگیری بر بردگان و پیروی از شیوه نیاکان، درآیات مکی مورد تأکید قرارگرفتند. همچنین مسلمانان به دستگیری از بینوایان و تهیدستان، یاری ستمدیدگان، مهربانی و گذشت نسبت به دیگران، ایثار و از خودگذشتگی و بردباری در سختیها و گرفتاریها، توصیه شدند.
بر این اساس، اصول زیست مسلمانی، که بیانگر سبک زندگی اسلامی بود، بیان و شالوده نظمی پیریزی شد، که راستی، وفاداری، امانت داری و عدالت، اصول بنیادین آن را تشکیل میدادند. مکه اما، همچنان در دست مستکبرانی بود، که هرگز به آیین جدید روی خوش نشان نمیدادند و در مبارزه با آن از هیچ اقدامی دریغ نمیورزیدند، از این رو برای رهایی از این فشار و تحقق نظم جدید، فرمان هجرت صادر شد.
هجرت به مدینه، فرصتی ارزشمند برای تأسیس نظام سیاسی، برپایه هویت نوبنیاد امت، فراهم کرد. پیامبر(ص)، در نخستین اقدام با پیمان فراگیر مدینه، که چارچوب همزیستی و همکاری بین قبایل را تعیین میکرد، این کار را به انجام رساند و از سوی اهل مدینه به عنوان حاکم برگزیده شد.
اینک زمان تحقق آرمانها و اصولی فرا رسید، که اسلام مکی نوید آن را میداد. در این راستا و با توجه به موقعیت و شرایط تاریخی مدینه، تشریع نظامی حقوقی در دستور کار قرار گرفت، که با تعیین حقوق و تکالیف فردی و جمعی، زندگی امت را سامان می بخشید و به استقرار و تثبیت نظام سیاسی جدید، کمک میکرد. همچنین، آیین ها و مراسمی وضع شدند، که به شکلی نمادین، تجلی بخش نگرش و سبک زندگی دینی بودند. اسلام مدنی، در طول سیزده سال، مدنیتی جدید را بنیان نهاد، که نمونه و الگویی برای نظام سیاسی آرمانی اسلام، قلمداد میشود.
پیوند وحی و سیاست در رسالت پیامبر(ص)، نگرشی نو به حاکمیت و اقتدار سیاسی به ارمغان آورد، که برپایه آن فرمانروایی غیر خداوند نفی و همگان در سایه ولایت خداوند، از اقتداری برابر برخوردار شدند. قرآن با جایگزینی اطاعت به جای عبودیت، رابطه سروری را در زندگی سیاسی از میان برداشت و پیروی از پیامبر را نیز از این مقوله جدا کرد. بر این اساس، هیچ پیامبری، به استناد اینکه خداوند به او کتاب و داوری و نبوت را واگذار کرده است، نمیتواند مردم را به جای خداوند به بندگی خود فرا خواند. از این دیدگاه شیوههای خودکامانه اطاعت، که بر استخفاف و تحقیر مردم استوار است، با جدیت طرد شد. قرآن همچنین، با انتقاد از روحانیسالاری در میان یهود و نصاری و اشاره به پیامدهای زیان بار آن، خودکامگی در پوشش دین را نیز باطل کرد.
بر اساس این بینش، سیاست نه همچون فعالیتی در راستای دستیابی، حفظ و افزایش قدرت گروهی خاص، بلکه به عنوان فعالیتی رهایی بخش نگریسته شد که آزادی انسانها از یوغ بندگی دیگران و بهرهمندی یکسان از حقوق و امتیازات اجتماعی را پیمیگیرد. از این دیدگاه، سیاست از اخلاق گسسته نیست و مسئولیت سیاسی با تعهد اخلاقی ناسازگاری ندارد، از این رو نمیتوان به بهانه مصالح سیاسی، اصول اخلاقی را نادیده گرفت. حکومت نیز، نه تنها نمیتواند نسبت به نقض ارزشهای اخلاقی بیتفاوت باشد، بلکه در مورد گسترش فضیلتهای اخلاقی مسئولیت دارد. در انجام این مسئولیت، به جای بهره بردن از شیوههای اجبارآمیز و همراه با خشونت باید روشهای مسالمتآمیز و مبتنی بر حکمت و پند نیک، را در پیش گیرد. افزون بر این، به جای کوشش برای تأمین منافع طبقه حاکم، مصلحت همگانی را در کانون توجه قرار دهد.
بینش توحیدی با نفیِ هرگونه سروری در زندگی انسانی، مرجعیت شوری را در امور عمومی شناسایی کرد و آن را به عنوان یکی از ویژگی های بنیادین جامعه مؤمنانه مورد ستایش قرار داد. از دیدگاه قرآنی، شورا، به تصمیمگیری بر اساس رایزنی با کسانی اشاره دارد که آن تصمیم در سرنوشت آنان تأثیرگذار است. شکل و الگوی این شورا و شرایط آن به موضوع و زمینههای اجتماعی و سیاسی بستگی دارد، از این رو الگوی خاصی برای آن، پیشنهاد نشده است. پیامبر(ص) نیز به عنوان رهبر امت، مأموریت یافت تا در رهبری و حکمرانی آن را اصل قرار دهد. افزون بر این، امر به معروف و نهی از منکر به عنوان برجستهترین ویژگی امت و راهکاری برای تداوم نظارت همگانی بر اداره امور عمومی مطرح شد. همچنین، مشروعیت نظام سیاسی، به دو اصل عدالت و امانتداری پیوند یافت. اعتدال و میانهروی نیز، به عنوان ویژگی برجسته جامعه و امت اسلامی شناخته شد.
بدینگونه اسلام، در دو مرحله مکه و مدینه، بنیادهای نظم و اندیشه سیاسی جدید را پی ریزی کرد. روی کرد اسلام در مورد حکومت و سیاست، در درجه نخست، نفی پندارهای نادرستی بود،که تازیان به آن خوگرفته بودند. سپس ترغیب آنان به اندیشیدن و هدایت به ارزشهای جهان شمولی که عقل و بناء عقلاء نیز، به آن رهنمون میشوند. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت اسلام بیش از آنکه به دنبال تأسیس شیوهای جدید در حوزه سیاست باشد، در پی ارشاد به یافتههای عقلی و عقلایی در این عرصه بود. به همین دلیل، قرآن با وجود تأکید فراوان بر عدالت و اعتدال، در پی تعریف و یا بیان معیاری برای آنها برنیامده است. خودداری از
تعریف این ارزشها، میتواند نشانه واگذاری آن به فهم متعارف و تحول آن متناسب با شرایط تاریخی متغیر باشد. بر این اساس، اختلاف آیات مکی و مدنی قرآن را نیز میتوان توضیح داد، در حالی که آیات مکی، به بیانِ مبانی اندیشه سیاسی میپرداختند، آیات مدنی، این اصول را در شرایط و تجربه تاریخی خاص مدینه، تطبیق میکردند.
پیامبر(ص) در حالی دیده بر جهان فروبست که تازیان را از بند پندارهای نادرست رهانید و با میراثی پربار و گرانسنگ که در میان آنان به امانت نهاد، چشماندازی نوین در برابر دیدگان آنان گشود. این میراث افزون برکتاب خدا، سنت فرستادهاش یعنی گفتار، رفتار و تقریر وی را نیز در برداشت. علم و تفسیر درست کتاب، نیز به امامان؛ یعنی بندگان برگزیدهای واگذار شد که از دیدگاه قرآن، وارثان بر حق کتاب بودند و در نیکیها بر همه پیشی میجستند. اینک امت میتوانست، در پرتو کتاب و سنت و با یاری جستن از امامت، مسائل زندگی خود را پاسخ دهد و برای دشواریهای فراروی خود، چارهاندیشی کند.
پیوند وحی و سیاست در رسالت پیامبر(ص)، نگرشی نو به حاکمیت و اقتدار سیاسی به ارمغان آورد، که برپایه آن فرمانروایی غیر خداوند نفی و همگان در سایه ولایت خداوند، از اقتداری برابر برخوردار شدند. قرآن با جایگزینی اطاعت به جای عبودیت، رابطه سروری را در زندگی سیاسی از میان برداشت و پیروی از پیامبر را نیز از این مقوله جدا کرد. بر این اساس، هیچ پیامبری، به استناد اینکه خداوند به او کتاب و داوری و نبوت را واگذار کرده است، نمیتواند مردم را به جای خداوند به بندگی خود فرا خواند. از این دیدگاه شیوههای خودکامانه اطاعت، که بر استخفاف و تحقیر مردم استوار است، با جدیت طرد شد. قرآن همچنین، با انتقاد از روحانیسالاری در میان یهود و نصاری و اشاره به پیامدهای زیان بار آن، خودکامگی در پوشش دین را نیز باطل کرد.
خداوند بیهمنا، این روز مبارک را بر همه انسانهای خواهان عدالت و انسانیت، موجب مسرت و شادمانی قرار بده.👏👏💐💐💐👏👏
به امید روزی که اخلاق و فضلیتهای انسانی راهنمای بشریت در تعاملات و مواجهاتش باشد🤲🤲🤲