از بنیانگذاری مکتب تا واقعیت زیستجهان اسلام در عصر پساسلیمانی
به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت آیت الله محمدباقرصدر؛
پس از گذشت چهلسال از شهادت شهید صدر، باید تحقّق تامّه و تجلّی عینی نظریه مکتب اسلام او را در «مکتب حاج قاسم» رهگیری کنیم و عصرپساسلیمانی را دوره بلوغ حیات اجتماعی بشریّت تعبیر کنیم.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، متن زیر یادداشتی از علی قجری، دانشجوی دکتری علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران است که به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت استاد شهید آیت الله سیدمحمدباقر صدر (ره) نگاشته شده است؛
آنچه که در چهلمین سالگرد شهادت استاد شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر (ره)، میتواند به عنوان روشی برای مطالعه اندیشه اجتماعی این عالم ذوالفنون و نیز تبیین ابعاد واقع نمایی، رهگشایی و راهبردی بودن چارچوب «نظریه مکتب» او در حیات اجتماعی امروز ما در جهان اسلام موردتوجه قرار گیرد، عنایت به پدیداری واقعیتی برجسته و جهانگیر طی ماههای اخیر با عنوان «مکتب حاج قاسم سلیمانی» در جهان اسلام است.
۱- مقدمه
در طول قریب به یک سدهی اخیر، مسئلهی تحلیل اجتماعی جوامع اسلامی و وضعیت عمومی جهان اسلام -به معنای گسترهی فرهنگی و جغرافیایی زیستبوم مسلمانان– به طور فزایندهای مورد توجه اصحاب اندیشه و نحلههای مختلفی از متفکران و گروههای فرهنگی، اجتماعی و بهویژه تشکلهای سیاسی قرار گرفته است. از یک منظر شاید بتوان قدر مشترک مسئلهشناسی قاطبه جریانهای فکری-فرهنگی جهان اسلام در این دوره را، موقعیت و مختصات «زیست اجتماعی انسان مسلمان در جهان مدرن» و یا به تعبیری وضعیت جامعه اسلامی در این دوره به شمار آورد. جریانهایی مثل: مروّجان ایده بازگشت به الگو و عصر سلف صالح در اندیشه “اخوان المسلمین”، طرح ایدهی علل فکری عقبماندگی مسلمانان و جوامع اسلامی در جریان “نواعتزال” با نمایندگانی مثل طه حسین، فضل الرحمان، نصرحامد ابوزید، محمد ارکون، محمدعابد الجابری و…، بحث پیرامون استثمار و استحمار فکری و «از خودبیگانگی» جهان اسلام و طرح اندیشه “بازگشت به خویشتن” در میان متفکرانی همچون دکتر علی شریعتی، مسئله ضرورت شناخت “میراث غنی اسلام راستین (ناب) ” در بین اندیشورانی چون شهید مرتضی مطهری، اندیشه و سودای تشکیل و بازسازی “امپراطوری یا خلافت اسلامی” در آرای سیدقطب، عبدالرحمن کواکبی و…، مسئله جمهوریت و دموکراسی و ملّیگرایی در جریانات موسوم به “جریان نوسازی اسلامی” همانند فتحاله گولن و…، بحث از تأثیرات جنگ جهانی بر وضعیت کشورهای اسلامی، حضور استعمارگران اروپایی و آمریکایی در پهنه جغرافیای کشورهای جهان اسلام و متغیرهای متعدد درونزایی مثل جنبشها، انقلابات و کودتا در این کشورها و…، همه و همه نمونههایی از انواع تلاشها و تتبعات فکری در راستای پاسخگویی به پرسش و مسئلهی مزبور، یعنی وضعیت جهان اسلام -اعم از امّت اسلامی، روابط اجتماعی اسلامی و نظام اجتماعی اسلامی- در جهان جدید و یافتن راهحل و مدلی برای زیست اجتماعی انسان مسلمان امروزی، به شمار میآیند. وضعیتی که برخی محققان و شرقشناسان از آن با عنوان وضعیت فلاکتبار جهان اسلام در قرن نوزدهم یاد کردهاند. (شولتسه، ۱۳۸۹)
در این میان، آیت الله شهید سیدمحمدباقر صدر که به عنوان یکی از متفکران پرکار، پیشرو و مسلّط به علوم اسلامی و علوم جدید در دوره متأخر جهان اسلام شناخته میشود، مسئله «نظام اجتماعی» و جامعه اسلامی را به عنوان یکی از محوریترین پروژههای فکری خود برمیگزیند. در اندیشه شهیدصدر، به عنوان نمایندهای فعّال از جریان فلسفی جهان اسلام و همزمان محقق و استادی برجسته در حیطه فقه، اصول، تفسیر و فلسفه -و به تعبیر مقام معظم رهبری، «مسلّط در همه دانشهای اصلی و فرعی مربوط به این علوم» -، میتوان توجه و تمرکز عمدهای را بر مقولاتی همچون: نظام، روابط، ارکان و عناصر ترکیب اجتماعی یک جامعه انسانی بر مدار تفکر و اندیشه اسلامی رهگیری نمود.
استاد شهید آیتالله صدر به عنوان عالمی زمانشناس و درعینحال کنشگری اجتماعی و سیاسی، دغدغههای روز جهان اسلام را محور تأمّلات و تتبّعات اجتهادی خود قرار داده است. ایشان مستقیماً بر موضوعاتی همانند «عناصر و روابط اجتماعی در قرآن» تمرکز میکند (صدر ۴: ۱۳۹۵: ۱۲۱) و سعی بر استخراج مفاهیم کلیدی از سنت قطعی اسلامی برای تبیین «الگوی آرمانی جامعه الهی» یا به تعبیر خود ایشان «المثل الأعلی»، دارد. (همان، ۱۳۵) شاکله و منظومهی معرفتی منسجمی که وی از آن با عنوان «مکتب» اسلام یاد میکنند (صدر ۵، ۱۳۹۳: ۲۶۳) و همین رویکرد است که بهحق استاد شهید را شایسته عنوان «بنیانگذار مکتب» مینماید. (خامنهای، ۱۳۹۷)
در چارچوب رویکرد مکتبی شهیدصدر به آموزههای اسلامی و الهی، مکتب اسلام در تضاد بنیادین با دو مکتب مهم دیگر در جهان امروز یعنی «دموکراسی سرمایهای» (صدر ۵، ۱۳۹۳: ۲۹۳) و «سوسیالیسم- کمونیسم» (صدر ۵، ۱۳۹۳: ۳۰۷) -که جنبهی علمی آن نیز در «ماتریالیسم تاریخی» (صدر ۱، ۱۳۹۳: ۵۲) و نظریه اجتماعیاقتصادی «مارکسیسم» نمود دارد (صدر ۵، ۱۳۹۳: ۳۰۹)- قرار میگیرد. آنچه اهمیّت و بداعت اندیشه اجتماعی شهیدصدر را در دوره معاصر بیش از همه نمایان میسازد، طرح بحث مکتب اسلام ناظر به صورتبندی چالش اصلی در جامعه اسلامی معاصر است و آن: «انسان امروزی و قدرت او بر حل مشکلات اجتماعی است». (صدر ۵، ۱۳۹۳: ۲۶۹)
آنچه که در چهلمین سالگرد شهادت استاد شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر (ره)، میتواند به عنوان روشی برای مطالعه اندیشه اجتماعی این عالم ذوالفنون و نیز تبیین ابعاد واقعنمایی، رهگشایی و راهبردیبودن چارچوب «نظریه مکتب» او در حیات اجتماعی امروز ما در جهان اسلام موردتوجه قرار گیرد، عنایت به پدیداری واقعیتی برجسته و جهانگیر طی ماههای اخیر با عنوان «مکتب حاج قاسم سلیمانی» در جهان اسلام است. واقعهای که تحولات امروز و فردای یکایک مسلمانان، بلکه سرنوشت آحاد بشر را وارد مرحلهای جدید از تاریخ حیات جمعی نموده است. گرچه غصهی رخداد ترور ناجوانمردانه مشهورترین سردار جبهه مقاومت اسلامی هنوز برای ما تازه است و التیام و انتقامی الهی میطلبد، توجه به معنایابی و ترجمان این پدیده در قالب واقعیت اجتماعی امروز جهان اسلام و کاربستی که شهیدصدر با عنوان «مکتب اسلام» پیشروی ما میگشاید و جز به جز عناصر و شبکهی مفهومی آن را طراحی مینماید، مهم و ضروری است.
پرسشی که میبایست در قالب موقعیت انسان مسلمان امروز و چالشهای فردی و اجتماعی پیشروی از این پس بیشتر مورد بحث و توجه قرار گیرد. اینکه جهان اسلام و امّت اسلامی در چه شرایط بهسر میبرند و مجموعهی فعالیتهایی که ذیل گفتمان جریان مقاومت و با محوریت شهیدسلیمانی در طول دهههای اخیر شکل گرفته و در جریان بوده، چه آثاری بر حیات فکری و اجتماعی مسلمانان داشته که در «عصر پساسلیمانی» شاهد جوشش و ثمردهی آن خواهیم بود و لذاست که مختصات فردی و اجتماعی زیستجهان اسلام در آن مدار ترتیب و تنظیم یابد.
چارچوب نظری شهیدصدر و مفاهیم کلیدی اندیشه او مانند «نظام شایسته»، «نظامسازی اجتماعی»، «تنظیم زندگی اجتماعی»، «چشمانداز حرکت در جوامع اسلامی»، «ارزشها و نظام شناختی حق و باطل» و…، همگی نویدبخش تصویری نظاممند و راهبردی از شرایط زیستجهان اسلام و تصویرگر دورنمایی از مسیر پیشروی امّت اسلامی در پیوند با واقعیتهای اجتماعی همچون شهادت سردار سلیمانی و یارانش ایشان است. آنچه نیازمند دقت است، لزوم ژرفنگری در بازخوانی منظومه فکری شهیدصدر است؛ چرا که بیان نظری و مفهومپردازیهای دقیق ایشان، ضمن ارائه منطق و بهتعبیری، دینامیزم درونی جامعه آرمانی اسلامی، منطبق و متکی بر واقعیتهای اجتماعی کشورهای اسلامی -در دوره حیات بابرکت این عالم و اندیشمند سترگ- است و این شاخص، منزلت و ارزش دوچندان میراث فکری استاد شهید برای حیات علمی، اجتماعی و فرهنگی امروز ما را نمایان میسازد.
۲- مشکل جهان اسلام در دوره معاصر
کشورهای اسلامی در دهههای پایانی بیستم موقعیتی را همنوا با سایر کشورهای جهان تجربه کردند که بهواسطه فشار غالب سپهر بینالمللی و ضرورت ادغام سیستمهای اجتماعی و اقتصاد ملّی کشورها در روند جهانیسازی اقتصاد و فرهنگ، نظام اجتماعی آنها با چالشهای هویتی و گفتمانی مواجه شد. این چالشهای بیرونی از یکسو، در کنار ناکارآمدی سیستم داخلی کشورهای اسلامی در اداره امور جوامع خود، سبب نوعی بدبینی مردم مسلمان نسبت به ساختار و قوانین حاکم بر جامعه را ایجاد نمود. قوانینی که یا بهطور کامل و یا به صورت عمده، از چارچوبها و موازین اسلامی -در قرائتهای مختلف آن- ملهم بوده است و در ظاهر امر به نام و نشان اسلام بر مردم حکومت مینمودند. در میان انواع تحلیلها و مطالعات جامعهشناسی تاریخی معاصر، تصویری که دکتر احمد امین، مورخ و نویسنده فعال مصری ارائه میکند، واجد آن حدّی از بزرگنمایی تحلیلی است که بتواند گویای ابعاد ریز و درشت واقعیات اجتماعی جهان اسلام در این دوره باشد: «جهان اسلام در قرن ۱۵-۱۴ هجری کاملاً از دنیا، جدا و متفرق است. علم و فرهنگ از دوران جنگهای صلیبی، درهای خود را به روی آن بسته است. بعضی بعض دیگر را میخورد. مسلمانان هیچگونه ترقی در علم و صنعت ندارند، نه اختراعی، نه ابتکاری، نه نوآوری، هیچ گونه تحولی در علم و اندیشه رخ نمیدهند. نه در صنعت نه در کشاورزی نه در شهر سازی و …؛ آنچه هست رواج زندگی سنتی و تأکید بر رسومات و عادات و رسوم قدیم است و شهرها و روستاها آن چنان دورند که ساکنان آنها هیچ گونه مشارکتی نه در شئون و امور سیاسی دارند و نه در امور جنگی؛ نه در ارتشی هستند و نه ارتش منظمی دارند که رهبری و قیادت آن را به عهده بگیرند و نه صاحب رأی و نظر در کشورداری و امور سیاسی حکومت هستند. مرکز خلافت عثمانی از هم پاشیده و داغون است و همه ولایتها و ایالتها از مصر و شام و عراق و حجاز ورشکسته و عقب ماندهاند، روح استقلال و هویت ملی مرده و دیو استبداد بر آنها تسلط یافته است. علم و اندیشه تنها در خواندن و مطالعهی کتابهای دینی خلاصه شده است و آنچه خوانده میشود، تکرار مکررات است، حاشیه بر یک متن قدیمی با شرح الفاظ و عبارت پردازیهای پیچیده است. از علم دنیا، هیچ خبری نیست، نه هندسه و ریاضیات و نه علم طبیعی و کیهان شناسی. اگر حسابی و جدول ضربی خوانده میشود فقط برای محاسبات فروض ارث و میراث اموال مردگان است. اگر علم هیأتی مطرح است فقط برای تعیین اوقات نماز و اول ماه است. علم سیاست و حقوق سیاسی تنها در مشاجره و نزاع امراء و مستبدان خلاصه میشود و هر امیر و مستبدی حزب خود را دارد که کورکورانه از مواضع رهبرشان دفاع میکنند. هر حزبی میخواهد فقط از رقیبش پیروز شود نه برنامهای دارد و نه از تدبیری برخوردار است. ایالتها آشفته و پریشاناند. خلاصه در این قرن جهان اسلامی بسان پیرمرد افتادهای شده است که حوادث بدفرجام از پایش درآورده و بدآوری روزگار فرتوتش کرده است. دین اسلام روح خود را باخته و به شعائر و قالب سازی پرداخته، شعار جای شعور نشسته، روح امید مرده و نورها به خاموشی گراییده، خرافات حاکم است، اوهام و خیالات، حلال مشکل شده، تصوف انزوا طلبی، به عنوان بازی و پهلوانی گرفته میشود، دین و مذهب در زنجیر شکل قالب گرفتار آمده است. و فاقد روح حیات است. دیگر کوشش و تلاش و رمز پیروزی نیست، وقتکشی و بطالت شغل روزگار شده است. کشورهای ایران و افغان اوضاعاش بهتر از جهان عرب و دولت عثمانی نیست. اگر ایران به ظاهر استقلالی دارد، دولتمردان آن هرکدام هوای دولت استعمارگری را دارد یا انگلوفیلاند یا راشافیل و اخیراً آمریکنفیل». (توسلی و همکاران، ۱۳۸۹: ۶۵-۶۴)
اقتصاد نفتی، رشد فزاینده بیکاری، نبود فرصتهای برابر اجتماعی، تبعیض جنسیتی و از همه مهمتر، «اقتصاد مصرفی و وابسته» در کشورهای اسلامی، در کنار جذابیتهای ظاهری و مادی تمدّن غربی، زمینهساز بحرانی اساسی برای نسلهای جدید را در جوامع اسلامی ایجاد نمود. بحرانی که شاید مهمترین ثمرهی آن از دست دادن اعتماد بهنفس مردم و ناامیدی مفرط نسبت به مدیریت اسلامی -دینی- در جامعه است. به عبارتی شاید بتوان مشکلهی بنیادین جهان اسلام و قاطبه کشورهای اسلامی در دهههای اخیر را به عدم داشتن تصویری درست از نظام اجتماعی احسن، کارآمد و پاسخگوی نیاز انسان امروز تعبیر نمود. بحرانی که شهید صدر به تفصیل، ذیل تشریح مکتب اسلام، در باب آن بحث میکنند: «مساله نظام اجتماعی ریشه در اعماق تاریخ بشریت دارد. از همان آغاز پیدایش زندگی اجتماعی و ظهور پدیده انسان اجتماعی در جمعی از افراد و مناسبات و روابط مشترکی آنها را گرد هم آورده بود، انسان با این مساله روبه رو شد؛ زیرا این روابط به هدایت و سازماندهی نیازمندند و به میزانی که این سازماندهی با واقعیت انسان و مصالح او سازگاری داشته باشد، پایداری و سعادت جامعه را تأمین میکند… مسألهای که امروزه در جهان، فکر انسانی را به خود مشغول کرده و عمیقاً به واقعیت زندگی او مربوط است، مساله نظام اجتماعی است که در ارائه درست ترین پاسخ از سوال زیر خلاصه میشود: کدام نظام اجتماعی است که شایسته انسان است و او را در زندگی اجتماعی به سعادت میرساند؟» (صدر ۵، ۱۳۹۳: ۲۶۹) ایشان همچنین در آسیبشناسی وضعیت حیات انسان امروزی و موقعیتی که مسلمانان با مواجهه خواهند داشت بیان میکند: «تحصیلکردههای غربی و غربزدگان، زیاد این جملات را تکرار میکنند که: اسلام یک دین است نه اقتصاد. اسلام عقیده است نه برنامهای برای زندگی. اسلام رابطه بین انسان و خدای او را بیان میکند و صلاحیت ندارد که بنیاد یک انقلاب اجتماعی قرار گیرد».(صدر ۵، ۱۳۹۳: ۴۶) این نگاه شهیدصدر به دلیل تجربهزیسته او در بخشی مهم از جغرافیای جهان اسلام، بهصورت کامل با شرایط اجتماعی، فکری و سیاسی قاطبهی کشورهای اسلامی تطبیق و تناسب دارد. شرایطی که دین اسلام و آموزههای مکتب قرآن، یکسره جدا از شرایط سیاسی و اجتماعی معنا و تفسیر میگردید و توطئهی دشمنان جهان اسلام نیز بر شکلگیری و عمق این بحران بسیار دامن زده است.
۳- جهان اسلام و سنت «عصر مقاومت»
تحولات جهانی و واقعیتهای سیاسی-اجتماعی کشورهای اسلامی در سالهای اخیر، جهان اسلام را در سالهای آغازین قرن بیستویکم، بتدریج وارد مرحلهای جدید از رویارویی با جهان غرب نمود. این نزاع ساختاریافته البته سابقهای کهن در کشورهای اسلامی نداشته و با استناد به دادههای تاریخ اجتماعی و سیاسی معاصر جهان اسلام به جرئت میتوان گفت که با وقوع انقلاب اسلامی ایران در اواخر دهه ۷۰ میلادی قرن بیستم، طرح تقابل گفتمانی جهان غرب و جهان اسلام از سطح فکری-فرهنگی به سطح سیاسی و نظامی ارتقا یافته و شکلی جدید به خود گرفت. اهمیت رخداد انقلاب اسلامی ایران را نیز شهیدصدر به صورت صریح موردتوجه قرار داده و آن را الگویی از انقلاب جهانی پیامبران الهی میداند. (همان، ۴۹-۴۸)
بتدریج با استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران و افزایش قدرت نظامی و سیاسی آن در سطح منطقه غرب آسیا، همراه با دیپلماسی فعّال ایران در بین کشورهای اسلامی، هراسی فزاینده از شکلگیری موقعیت قدرتمند جهان اسلام و بازتولید امپراطوری بزرگ اسلامی سدههای ۱۳ و ۱۴، در میان دولتهای غربی سکل میگیرد. طراحی پروژههای سیاسی در قرن ۲۱ میلادی -مانند: اسلامهراسی در اروپا، مبارزه با سلاحهای کشتارجمعی و تروریسم در خاورمیانه-، جهان اسلام را با واقعیت جدیدی یعنی نبرد نظامی با دنیای غرب نمود. آنچه که با عنوان «جریان مقاومت» -هم به مثابه یک رویکرد و هم به عنوان یک تشکل سازمانیافته قوی و فعّال در کشورهای اسلامی- با آن روبرو هستیم، ثمره یک حرکت و پاسخ جمعی مردم کشورهای اسلامی به نیم قرن توطئهی برنامهریزیشده و هماهنگ دولتهای جنگافروز غربی علیه امّت اسلامی است. شهید صدر ذیل تفسیر آیه ۴۹ سوره یونس و آیه ۳۴ سوره اعراف، رقم زدن چنین موقعیتهای تاریخی در جوامع و حرکت پیشروندهی امّت را چنین تفسیر میکند: «هر امتی سرآمدی دارد که هرگاه فرارسد، نه به تأخیر میافتد و نه پیشی میگیرد. در این دو آیه شریفه اجل و سرآمد به امّت نسبت داده شده است. امّت یعنی وجود جمعی انسانها، نه این یا آن فرد. بنابراین در ورای اجل معین و حتمی هر انسانی به عنوان یک فرد خاص، سررسید دیگری برای هویت اجتماعی افراد وجود دارد؛ یعنی همان امّت به عنوان جامعهای که بین افراد آن، مناسبات و پیوندهایی بر پایه مجموعهای از افکار و اصول برقرار است و با نیروها و قابلیتهایی، پشتیبانی میشود. این جامعه که قرآن از آن به امّت تعبیر میکند، دارای اجل و سررسید است، دارای مرگ و حیات است، درست مثل یک فرد تا زمانی که حرکت دارد، زنده است و پس از آن میمیرد، امّت نیز ابتدا زنده است، سپس به مرگ دچار میشود و همانطور که مرگ یک انسان، تابع اجل و قانون است، امّتها هم دارای اجلهای مشخصی هستند که توسط قوانینی، معین میشوند». (صدر ۴؛ ۱۳۹۵: ۶۶) در منظر شهیدصدر، دوره تاریخی تشکلیابی جریان مقاومت اسلامی، به مثابهی یک سنت و سرآمدی برای امّت و جوامع اسلامی قابل معنایابی است. میعادی که پس از قرنها تفرّق اجتماعی-عقیدتی و تشتّت سیاسی، امروز فرصتی دوباره را برای اتحّاد و حرکت جمعی جوامع و ملّتهای اسلامی فراهم نموده است. عصری که شهید سلیمانی و یاران ایشان از جغرافیای بزرگ جهان، طی دو دههی گذشته ستونهای آن را بنیان نهادند و به برکت اخلاص، مجاهدت شبانهروزی و ابتنای ایشان به آموزههای مکتب اسلام، اراده الهی بر این سرآمد رقم خورده است.
۴- «خط خلافت و گواهی» مکتب اسلام در عصر پساسلیمانی
امّت اسلامی امروز به عنوان تنها پیروان اندیشه الهی و غیرمادی در حیات طبیعی و انسانی، در مقابل دو مکتب مادّی سرمایهداری و کمونیسم-سوسیالیسم به شمار میآیند. حیاتی که به تعبیر شهیدصدر، تأکید بر عنصر «اعتدال» و هماهنگی میان فهم معنوی زندگی و احساس اخلاقی از زندگی را محور برنامههای خود قرار میدهد. (صدر ۱، ۱۳۹۳: ۶۰) آنچه که جهان اسلام را در موقعیت پس از شهادت سردار سلیمانی و یاران ایشان فرامیخواند، تبلوّر انسجام مکتب اسلام در سطح نظر و عمل است. شهیدسلیمانی به عنوان یکی از ثمرات مشخص و بارز این نگاه و به تعبیری «انسان مکتب اسلام»، توانست هم در عرصه برنامهریزی و منطق تحوّل و هر در عرصه پیادهسازی و اجرا، کارآمدی و توانمندی این مکتب را به نمایش همگان بگذارد. او و جریان مقاومت تحت امرش، از علم و فنونی که برای تمدّن غربی هدف ویژه و محور بهرهمندی مادی از طبیعت است، به عنوان ابزاری برای تحقق رویکرد اجتماعی و به تعبیر شهید صدر «تحقق بینش سیاسی عمیق اسلام که همان رسالت صلح در جهان است» (همان، ۵۶) استفاده نمود.
اندیشه و سلوک عملی شهیدسلیمانی که به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب باید آن را به عنوان یک «مکتب» مورد توجه قرار داد (خامنهای، ۱۳۹۸)، الگوی امروزی و روشنی از نسخهی نجات بشر و حل مشکلات نظامات اجتماعی است. آنچه که به بیان شهید صدر، «در دیگر مکاتب، محدود به تفسیر مادی از زندگی است و همین نگاه مادیگرایانه دلیل ناکارآمدی نسخههای مکاتب سرمایهداری و کمونیستی است.» (همان، ۴۹-۴۷) واکنشهای گستره مردم به رخداد شهادت سردار سلیمانی در اقصاء نقاط جهان اعم از کشورهای اسلامی و غیر آن، نشانگر اثرگذاری این الگو و مکتب بر فطرت انسانی است. در طرح نظری شهیدصدر جهان پس از شهیدسلیمانی را سطح نظام اجتماعی میبایست در «نظریه استخلاف» پیرامون مسئله جانشینی الهی نوع انسان در زمین مورد توجه قرار داد. استاد شهید با محوریت قرار دادن آیات ۳۰ تا ۳۳ سوره بقره، به بررسی دو جریان یعنی «خط خلافت» (پیامبر و امام) و «خط گواهی-شهادت» (نایب امام و پیروان بر حق او) پرداخته و سیر حرکت جوامع انسانی و اسلامی را در از این دو منظر به بحث میگذارند: «خداوند متعال، افتخار جانشینی خود بر روی زمین را به انسان داد و به این وسیله او را بر تمامی موجودات جهان ممتاز کرد. بر اثر این خلافت، انسان شایستگی آن را یافت تا مسجود ملائکه شده، همه نیروهای پیدا و پنهان جهان از او اطاعات کنند. خلافتی که خداوند در آیات یاد شده از آن سخن میگوید، به شخص آدم (ع) اختصاص ندارد؛ بلکه مراد از خلافت، خلافت از جنس آدمی است؛ زیرا آنکه در زمین فساد و خونریزی میکند، خودِ آدم نبوده، بلکه آدمیت و انسانیت در امتداد تاریخی آن بوده است. بنابراین خلافت بر روی زمین به انسانیت اعطا شده است… رشد و پیشرفت حقیقی در اسلام، آنست که انسان به عنوان خلیفه خدا روی زمین، در خودش ارزشهایی را تحقق بخشد که ایمان دارد همگی آنها با ویژگی وحدت در خداوند عزوجل جمع است، خداوندی که او را خلیفه کرده و سکان هستی را به او سپرده است». (صدر ۵، ۱۳۹۳: ۱۵۶)
این جریان و سیر تاریخی است که به عنوان واقعیت زیستجهان اسلام در عصر پساسلیمانی در کاربست نظری «خط خلافت و گواهی»، مسیر حفظ انقلاب الهی پیامبران به شمار آمده و منقطع نمیشود؛ مسیری که شهیدسلیمانی و یارانش، در آن پای نهادند و بر سر آن جان گذاشتند. این مسیر با ظهور انسانهای مکتب اسلام و به تعبیر شهید صدر «انسان سوم»، بر مدار پرچمداری از جریان الهی در زمین ادامه خواهد داشت تا خلافت به صاحب اصلیاش (اروحنافداه) تقدیم گردد. شاید این نتیجهگیری بیمناسبت نباشد که این روزها، پس از گذشت چهلسال از شهادت استاد شهید، تحقّق تامّه و تجلّی عینی نظریه مکتب اسلام او را در «مکتب حاج قاسم» رهگیری نمائیم و عصرپساسلیمانی را دورهی بلوغ حیات اجتماعی بشریّت و ورود او به مرحله جدید تاریخ تعبیر کنیم.
منابع
– توسلی، غلامعباس؛ ثقفی، محمد؛ ساعی، ایرج؛ شکربیگی، عالیه؛ محدثی، حسن؛ مدنی، سعید. (۱۳۸۹). جامعهشناسی کشورهای اسلامی. تهران: جامعه شناسان.
– خامنهای، سیدعلی. (۱۳۹۷). «پیام به کنگره بزرگداشت شهید آیتاللّه سید محمدباقر صدر»، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای.
– خامنهای، سیدعلی. (۱۳۹۸). «پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او»، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای.
– شولتسه، راینهارد. (۱۳۸۹). تاریخ جهان اسلام در قرن بیستم. ترجمه ابراهیم توفیق. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
– صدر، محمدباقر ۱. (۱۳۹۳). فلسفه ما. ترجمه حسینی ژرفا، قم: دارالصدر.
– صدر، محمدباقر ۲. (۱۳۹۳). اقتصاد ما. ترجمه مهدی برهانی، قم: دارالصدر.
– صدر، محمدباقر ۴. (۱۳۹۳). پژوهشهای قرآنی. ترجمه جلال امیرآقایی، قم: دارالصدر.
– صدر، محمدباقر ۵. (۱۳۹۳). اسلام راهبر زندگی. ترجمه مهدی زندیه، قم: دارالصدر.