روحانیت به منزله یک نهاد سنتی بهاینسادگی از میدان به در نمیرود. استراتژیهای گوناگون اختیار میکند و میماند؛ به خلاف نهادهای مدرن که به محض بروز مشکلی کوچک از صفحه روزگار محو میشوند. روحانیون در این سالهای اخیر سه استراتژی را هم زمان پیش بردند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)؛ دکتر محمدجواد کاشی، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی (ره) و عضو هیات علمی این دانشگاه در یادداشتی تلگرامی با عنوان «چراغی در دل تاریکی» نوشت:
آنها که آقامیری را خلع لباس کردهاند، در دل به موفقیت او امید بستهاند. روحانیون بیش از دو دهه است احساس انزوا میکنند. آقامیری به سمت گروههایی از مردم رفته که روحانیون خواب جذب و جلب آنها را هم نمیدیدند.
آیا او در کار خود موفق خواهد بود؟ هر چه او موفقتر شود، احتمال ظهور چهرههای تازهای شبیه به او بیشتر خواهد شد. بیآنکه خلع لباس شوند.
در دهههای چهل و پنجاه روحانیت حقیقتا به یک طبقه صاحب منزلت نزد عموم مردم تبدیل شد. سخن آنان برای اکثر مردم حجت بود. چهرههای برجستهای از میان آنان برخاستند که برای روشنفکران حتی روشنفکران لاییک و چپ نیز قابلاحترام بود.
اما یک دهه که از انقلاب گذشت، روحانیت به یک صنف خاص تقلیل یافت با حرفها و عقاید و منافع خاص و البته وزن اجتماعی خاص خودش. نهاد روحانیت دیگر نمیتوانست سخن معتبر عمومی تولید کند. مخاطبش صرفا مومنان سنتی و متشرع بودند. بسیاری از دینداران از روحانیت گسیختند و بسیاری از مردم از دین.
اما روحانیت به منزله یک نهاد سنتی بهاینسادگی از میدان به در نمیرود. استراتژیهای گوناگون اختیار میکند و میماند؛ به خلاف نهادهای مدرن که به محض بروز مشکلی کوچک از صفحه روزگار محو میشوند.
روحانیون در این سالهای اخیر سه استراتژی را هم زمان پیش بردند. اول، همان دمدستیترین استراتژی ممکن بود: پناه بردن به نهادهای نظارتی و کنترلی. این نهادها را به خدمت گرفتند تا بگیرند و خاموش کنند و کنترل کنند. اما به تجربه دریافتند این روش جز تنفر و گریز در نسل جوان برنمیانگیزد. اما البته دست از این استراتژی برنمیدارند.
دومین استراتژی در تداوم استراتژی اولی بود: بهرهگیری از نهادهای تبلیغاتی کشور. آنها طی دو سه دهه اخیر تقریبا صداوسیمای کشور را در انحصار خود گرفتند و در و دیوار را مملو از تبلیغات دینی کردند. درست مثل اینکه شما در میان یک جمع متکثر، آنقدر با صدای بلند حرف بزنید که صدای دیگران شنیده نشود.
تصور بر این بود که به این وسیله، اساسا دیگران شنیده و دیده نمیشوند. این استراتژی هیچ سودی هم نداشته باشد، این فایده را دارد که دراقلیتبودگی صدای روحانیون مخفی میماند. اما فضای مجازی این استراتژی را بیاثر کرد. امروز صدای بلند صداوتصویر فضاهای مجازی است.
سومین استراتژی، تبلیغات به زبان و بیان تازه بود. روحانیونی با چهرههای عجیب ظاهر شدند: کسانی در میان کودکان و با زبان کودکان از معارف دینی سخن گفتند، برخی به دانشهای جدید مثل اقتصاد و سیاست و جامعهشناسی و هنر مسلح شدند و در میان دانشگاهیان با زبان تخصصی سخن گفتند. بعضی زبان خارجی آموختند و در حال گفتوگو به زبانهای دیگر به تصویر کشیده شدند.
اما مشکل این گروه از روحانیون آن بود که خیمهشان اصلا بزرگ نشده بود. خیمهای از دارالمومنان هست به قدمت چندصدسال. آنها با زبانهای مختلف گروههای مختلف را فرامیخواندند تا زیر همان خیمه قدیم حضور پیدا کنند.
آقامیری مصداق و پیشگام استراتژی چهارم است. او از خیمه بیرون زده و امکانهای گفتوگو با اقشار و طبقات دیگر گشوده است. به جای آنکه سراغ اقشار تازه رود و آنها را از راه انحراف به راه راست خود دعوت کند، نزد آنها میرود و اثبات میکند آنچه آنها میگویند و میکنند، چندان هم انحراف نیست. آنها خودیاند.
او در حال گستردن دایره شمول خیمه است. سراغ یک خواننده زن ایرانی میرود که خارج از کشور زندگی میکند، اما ترکیب عجیبی است: پدرش رزمنده در جبهههای جنگ بوده است و خود او نیز گاهی به بعضی سمبلهای دینی گرایش نشان میدهد. با او گفتوگوی مجازی میکند و در کنار او ترانه میخواند.
استراتژی او موفقیتهایی دارد؛ اما بیپیامد نیست. این مسیر بهنحو تازهای میتواند اعتبار یک صنف با منزلت و جایگاه معین را به پرسش بکشد. امروز از یک روحانی خواسته میشود ترانه بخواند؛ فردا معلوم نیست به چه تقاضای دیگری باید پاسخ دهد که مقبول گروههای دیگر اجتماعی بیافتد.
حتما در میان روحانیون گروههایی هم هستند که استراتژی پنجمی را تعقیب کنند. به این نتیجه رسیده باشند که آرزوی شمولیت نهاد روحانیت را باید فراموش کرد. چنانکه آرزوی دیندار بودن همه مردم را.
استراتژی پنجم باید به فرهیختگی در میان روحانیون بیاندیشد. در این استراتژی، اقلیتبودگی را باید پذیرفت. این استراتژی به جای آنکه بخواهد سقف کل جامعه باشد، درصدد ساختن چراغی در دل تاریکیهاست. چراغی در کنار چراغهای دیگر.
روحانیونی که آقامیری را خلع لباس کردند، حظی از استراتژی پنجم نبردهاند. به همین جهت، دل به موفقیت آقامیری بستهاند.