سید محمدهادی گرامی ضمن اشاره به تأثیرات کرونا بر سطوح مختلف الهیات، تصریح کرد: الهیات آکادمیک یک دردی دارد به نام بیدردی اجتماعی ولی فشار کرونا و چالشی که جامعه جهانی با آن روبهروست آنقدر جدی بوده که توانسته این درد بیدردی را التیام بدهد.
به گزارش ردنا (ادیاننیوز)؛ نشست مجازی «الهیات در عصر پساکرونا» با حضور قاسم پورحسن، دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی و سیدمحمدهادی گرامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به صورت مجازی برگزار شد.
گرامی در این نشست به پرسشهایی از جمله اینکه «کرونا چه تأثیری در حوزه الهیات داشته است» و همچنین «جایگاه الهیات در عصر پساکرونا به چه صورت خواهد بود؟» پاسخ داد که در ادامه میخوانید:
نگاه به این موضوع، نگاه انسانشناسی وجودی است. کسانی که اهل انسانشناسیاند میدانند که انسانشناسی وجودی یک رویکرد جدید در انسانشناسی است؛ انسانشناسی وجودی چیست؟ یک گونه رها کردن انسانشناسی از پارادایمهای اجتماعی و فرهنگی است. مسئله اصلی در انسانشناسی مطالعه فرهنگ و جامعه است. به گونهای انسانشناسی وجودی نه گفتن به فرهنگ است و پرداختن به انسان در ساحت وجودیاش است. انسان شناسی وجودی موضوع مطالعه انسان را وجود انسان در سطح ملموسش قرار میدهد؛ یعنی آن درک تجربی که انسان از امر وجودی و امر زیستی خودش در مواجهه با پدیدههای اطرافش دارد. به تعبیری، انسان شناسی وجودی توصیف و تحلیل لحظات زیستن است یا به تعبیر دیگر، غلظت زیستن را به دور از کلیشههای فرهنگی و اجتماعی بالا میبرد.
با این بیان رویکرد پاسخگویی در اینجا «توصیف و تحلیل لحظات زیست کرونایی در نسبت با الهیات» است.
باید در ابتدا به این پرسش پاسخ گفت که «الهیات چیست؟». الهیات ترجمه تئولوژی است. تئولوژی سامانه خداشناسی را به عنوان سامانهای جدای از سایر سامانههای معرفتی در نظر میگیرد. فرق تئولوژی با مطالعات ادیان این است که در تئولوژی یک نگاه درون دینی وجود دارد. با این حال، نگاه به الهیات در اینجا مبتنی بر تجربه وجودی مواجهه بنده با الهیات است. من درباره درک و تجربه زیسته خودم وقتی انگاره الهیات را میشنوم، سخن خواهم گفت. درک و تجربه زیسته من از انگاره الهیات یک مجموعهای است نه فقط شامل عقاید و خداشناسی و کلام؛ بلکه مجموعهای است از عقاید سنتی، مناسک مردمی، مطالعات دانشگاهی، تجربههای معنوی و شریعت و فقه. وقتی درباره «الهیات» همه اینها در ذهن بنده مرور میشود.
نگاه من از یک سو مبتنی بر یک تجربه زیسته شخصی است، با این حال تلاشی است برای ارائه پاسخی عینی و کاربردی به یک پرسش روشن یعنی: سرنوشت الهیات در عصر پساکرونا چه میشود؟ اگر الهیات در آن معنای موسّعی که بیان شد در نظر گرفته شود، در الهیات سنتی و فضای عقاید که بخش زیادی از مباحث الهیاتی را به خودش اختصاص میدهد، محتوای غالب جدالهای الهیاتی، عقایدی و ردیهنویسیهاست. وقتی در دوران کرونا گفتگوها مجازی میشود و رو در رو نیست، از جنبه تخاصمی و تقابلی آن کاسته میشود؛ یعنی در جدالها و ردیهنویسیها هرچه از فضای حضور عینی فاصله گرفته شود و به فضای مجازی نزدیک شویم، جنبه تقابلی در آن کمتر میشود.
چرا این اتفاق میافتد؟ وقتی در فضای مجازی گفتوگویی صورت میگیرد گرایش ذهنی افراد بیشتر به سمت ایجاب است تا سلب. یعنی به جای اینکه تمرکز بر پاسخگویی سلبی به مطالب مخاطب باشد، بر ارائه ایجابی مطالب از سوی خودش خواهد بود. وقتی نگاه ایجابی باشد طبیعتاً جنبه جدلی و تخاصمی کم میشود. پس اگر فرض شود در عصر پساکرونا امکان مکالمات رو در رو کم میشود ـ که اینطور شده است ـ در نهایت این وضعیت جدید منجر به حرکت به سوی رواداری بیشتر میشود و الهیات روادارانهتری در جنبه عقاید شکل میگیرد.
پررنگ شدن جنبههای کارکردی مناسک دینی در پساکرونا
از نظر مناسک و آیینهای مردمی، همواره جنبه مادی برگزاری مراسم خیلی جدی و مهم بودی است. افرادی که به مسئله مناسک نگاه آسیبشناسانه دارند و بحث تورم مناسکی را مطرح میکنند باید توجه داشته باشند که در اثر کرونا در این مسئله یک چرخش رخ میدهد؛ یعنی جنبههای نمایشی و بدنی مناسک کم میشود و جنبههای کارکردیاش بیشتر میشود.
دقیقاً اگر بخواهیم به یک نمونه اشاره کنیم باید به همین روضههایی که از حرم رضوی پخش میشود، اشاره کرد. وقتی روضه به این شکل برگزار میشود کاملاً جهت کارکردی و معنوی مناسک تقویت میشود و جنبههای شکلی آن کم و تضعیف میشود؛ یعنی دقیقاً اتفاقی که ما در مناسک برایمان میافتد این است که جنبههای صوری مناسک ضعیف میشود و جنبههای کارکردیاش قوی میشود. یا مثلاً فراخوانهایی که در فضای مجازی برای کمکهای مردمی منتشر میشود اگر بخواهد به صورت حضوری انجام شود قطعاً ارائههای شخصی و مناسکی آن جدیتر و بیشتر است، ولی در شرایط کنونی یک فرد به صورت کاملا ناشناس قربه الی الله مبلغی میپردازد؛ پس امر انفاق نیز از جنبههای نمایشی و مناسکی تهیتر شده و بعد کارکردی آن تقویت میشود.
رهایی رشته الهیات از درد بیدردی در پساکرونا
در مطالعات دانشگاهی الهیات چه اتفاقی میافتد؟ مهمترین اتفاقی که در الهیات آکادمیک میافتد این است که «درد بیدردی الهیات آکادمیک» التیام پیدا میکند. این حرف به چه معناست؟ به این معناست که همواره با یک چالش دوطرفه در الهیات مواجهیم. اگر الهیات، ترویجی و سنتی باشد حُسنش این است که به امر اجتماعی و به درد مردم میپردازد، ولی از واقعبینی و بیطرفی آکادمیک فاصله میگیرد و جنبه پژوهشی آن ضعیف میشود.
از سوی دیگر، وقتی الهیات جنبه کاملا آکادمیک پیدا میکند و وجوه ترویجیاش کاملا وانهاد میشود، جنبه دردمندی اجتماعیاش ضعیف میشود و کاملا به فضایی انتزاعی ـ تاریخی تبدیل میشود که با زندگی روزمره مردم ارتباطی ندارد. اتفاقی که در اثر کرونا افتاده این است که کرونا درد بیدردی الهیات آکادمیک را التیام داده است. الهیات آکادمیک دردی دارد به نام «بیدردی اجتماعی». در رشتههایی که با زندگی روزمره مردم س رو کار دارند این مشکل وجود ندارد، ولی در الهیات این مشکل بسیار جدی است؛ الهیاتی که تاریخی است و به موضوعاتی میپردازد که عمدتا مربوط به بیش از یک هزار سال پیش است. فشار کرونا و چالشی که جامعه جهانی به آن روبروست آنقدر جدی بوده که توانسته این درد بیدردی را التیام دهد و خیلی از دوستان و فعالان حوزه الهیات مجبور شدهاند نسبت گفتمانی خود با بحران کرونا را روشن کنند.
اتفاق دیگری که در الهیات میافتد این است که استادان و دانشجویان بیشتر در فضای مجازی حضور دارند و شاید در آینده نسل جدیدی از دانشجویان و اساتید مجازی شکل بگیرد. در نتیجه این امر، چه اتفاقی میافتد؟ در اینجا یک دوگانگی اتوریته شکل میگیرد. حضور استاد در کلاس یک آتوریته و تفوق شخصیتی ـ روحی برای او ایجاد میکند. از آن طرف وقتی این حضور نباشد این آتوریته شخصی ضعیف میشود، ولی از جنبه دیگری یک مزیت برای استاد ایجاد میشود.
در مباحث آتوریته این مسئله شناخته شده است که کاهش فاصله تاریخی ـ اجتماعی با فردی که کاریزما دارد، وجه اسطورگی و کاریزمای او را نیز کاهش میکند. حضور استاد در کلاس همانقدر که برای او تفوق روحی ـ شخصیتی ایجاد میکند، به همان میزان به خاطر نزدیک شدن زیادش به دانشجو، از آتوریته اسطورگی او میکاهد. مثلاً وقتی اسم برخی بزرگان از دور شنیده میشود، در نظر شخصیت بسیار بزرگی جلوه میکنند، ولی وقتی مواجهه مستقیم با آنها موجب شکستن آن اسطوره ذهنی و تضعیف کاریزمای او میشود. خب این دوگانگی در فضای حقیقی هست، ولی در فضای مجازی چه اتفاقی میافتد؟
افزایش کاریزمای دانشی و کاهش کاریزمای شخصیتی
در فضای مجازی تفوق شخصیتی استاد کاهش پیدا میکند و امکان آتوریته شخصیتی برایش کم میشود، ولی از آن طرف فاصله اجتماعی او زیاد میشود و از این جهت آتوریته اسطورگی علمی استاد تقویت میشود. اینها دو نیرویی است که همدیگر را خنثی میکند. در نهایت در شرایط جدید چه اتفاقی میافتد؟ اتفاقی که میافتد به نفع دانش است؛ یعنی کاریزمای دانشی استاد افزایش پیدا میکند، ولی کاریزمای شخصیتی او کاهش پیدا میکند.
اگر الهیات را به معنای تجربههای معنوی در نظر بگیریم در پساکرونا فرصت درونگرایی و وجوه اخلاقی دینورزی بیشتر میشود. همانطور که بیان شد فاصله از خشونت جدلی بیشتر میشود و شرایط برای نوع جدیدی از زیستن در میانه «ترس از مرگ و امید به زندگی» شکل میگیرد. به گمان من، همه ما در دوران پساکرونا امکان داشتن تجربههای معنوی بهتر و بیشتری را خواهیم داشت.
احتمال تابوشکنی در عرصه شریعت
نکته آخر درباره شریعت و فقه است. اتفاقی که در حوزه شریعت و فقه میافتد اتفاق متفاوتی است؛ به دلیل زندگی ملالآور که مردم به آن دچار میشوند به دنبال کارهایی میروند که آنها را از زندگی ملالآور قبلی خارج کند؛ لذا در این حالت با برخی تابوشکنیها مواجه میشویم؛ یعنی افراد برای ایجاد تنوع و شاد بودن در زندگی به کارهایی رو میآورند که برخی تابوها را در حوزه فقه خواهد شکست.
البته ما در جامعه با یک وضعیت سهقشری روبرویم. برخی افراد مذهبی نیستند، برخی خاکستری هستند و برخی مذهبی هستند. آنچه در مورد تابوشکنی بیان شد به افراد غیر مذهبی مربوط میشود. افرادی که مذهبی هستند به یک معنا به دین رو میآوردند و متشرعتر و مذهبیتر میشوند.
قشر خاکستری هم کمکم به یکی از این دو طرف کشیده میشوند. به طور خلاصه، اتفاقی که در پساکرونا برای فقه و شریعت میافتد این خواهد بود که قشر خاکستری در حوزه فقه و شریعت از بین میرود و از آن طرف قشر مذهبی و قشر غیرمذهبی فربهتر میشوند. به گمانم، این قرائتی که از سرنوشت سطوح مختلف الهیات در عصر پساکرونا داشتم پاسخ خوبی بود به این سؤال که: الهیات در پساکرونا چه وضعیتی خواهد داشت؟