۷۷ درصد افرادی که در یکی از نظرسنجیهای اخیرِ «تودی» شرکت کرده بودند، بین دیانت و معنویت تمایز قائل هستند و بیش از ۷۰ درصد شرکتکنندگان بیان داشته بودند که برای آنها معنوی بودن مهمتر از مذهبی بودن است.
به گزارش ردنا (ادیاننیوز)، خانم سوزی لولا (Suzi Lula) نیز یکی از افرادی است که همین طرز فکر را دارند. او روزانه به طور مرتّب به نیایش و شکرگزاری میپردازد. لولا که توسّط مادری یهودی و پدری مسیحی بزرگ شده است تعریف میکند که بزرگ شدن طبق سنّتهای دینی برای او آرامشبخش بوده است. اما وقتی در برنامههای «مرکز بینالمللی معنویت اگاپه» (Agape International Spiritual Center) در کالیفرنیا شرکت کرد، توانست ارتباط عمیقتری با خداوند برقرار کند.
او میگوید: “برای من معنویت بهتر از هر آن چیزی است که ادیان درصدد ارائۀ آن هستند. وقتی با «آگاپه» آشنا شدم، گویا لب و اساس معنویتی را که در پی آن بودم در آنجا یافتم.
«آگاپه» که یک نهضتِ فرافرقهای است و پدر روحانی مایکل بکویت (Rev. Michael Beckwith) آن را در سال ۱۹۸۶ تأسیس کرده است، دارای ۹۰۰۰ عضو محلّی و یک میلیون هوادار در سراسر دنیا است که همگی در پی معنویتِ ژرفتر هستند.
بکویت میگوید: “من فکر میکنم که گاهی اوقات این تصوّر غلط وجود دارد که انسانهای معنوی خیالاندیش هستند. اما من عکس این را میگویم. شخصی که عمیقاً معنوی باشد، تلاش میکند استعدادها و قریحۀ خود را در این دنیا نشان دهد تا جهان را به مکانی بهتر تبدیل سازد.”
گفتگوها دربارۀ خداوند، نیایش و تأکید بر شرکت در مراسم مذهبی، بازتابِ عناصر دین است. اما «آگاپه» فاقد ساختار سنّتیای است که بسیاری از آمریکاییها آن را با دین مرتبط میشمرند.
بکویت میگوید: “خداوند حضوری است که هیچوقت غایب نمیشود. این حضور در همهجا هست، لذا ما هیچ وقت دعا نمیکنیم که خدا به اینجا بیاید، چراکه حضور خداوند لایتناهی است.”
خانم کشیش لیندا مرکاندانت (Rev. Linda Mercadante) نیز در یک خانوادۀ غیرمذهبی بزرگ شده است، اما در دوران جوانی خود حسرت و آرزوی چیزی بیشتر از این را داشته است. او پس از سفر معنویِ خود، احساس رضایت را در ساختار دینِ سازمانیافته پیدا کرد.
مرکاندانت که هماکنون کشیش و استاد دانشگاه در دانشگاه الهیات متودیستی (Methodist Theological School) در اوهایو است میگوید: “وقتی دیدم معنوی هستم، اما مذهبی نیستم، کمی احساس تنهایی کردم. بعضی مسائل برایم جای سؤال داشت، اما قادر نبودم پاسخی برای آنها پیدا کنم.”
مرکاندانت بخش قابلتوجّهی از پژوهشهای خود را روی افرادی انجام میدهد که خود را افرادی معنوی، و نه مذهبی میدانند. این شاخه شامل ۱۱ درصد مردم آمریکا میشود. او میگوید: “مردم میخواهند این دو واژه را از هم تفکیک کنند، اما من فکر میکنم که این دو موضوع با هم همخوانی دارند.”
مرکاندانت برای تحقیقات خود با افرادی از نژادها، قومیتها و پیشینههای اجتماعی-اقتصادیِ مختلف در سراسر آمریکای شمالی مصاحبه کرده است. دیدگاههایی که افراد راجع به معنویت ارائه میدادند بسیار مشابه بود.
او میگوید: “اکثراً آن قسمت از دین که مردم از آن خوششان نمیآمد، بعضی از مسائل در حوزۀ الهیات و کلام بود. آنها احساس میکردند که دین آنها را ملزم میکند از قوانینی تبعیت کنند که اعتقادات و رفتار آنها را تحت کنترل میگیرد.”
وقتی از بکویت پرسیدیم: “چه چیزی است که میتواند مردم را به سوی معنویت سوق دهد؟” پاسخ داد: “یک ضربالمثل قدیمی وجود دارد که میگوید دین برای کسانی است که نمیخواهند به دوزخ بروند و معنویت برای کسانی است که دوزخ را پشت سر گذاشتهاند. بنابراین بیشتر اوقات دلیلِ وجود معنویت در افراد آن است که در زندگی شرایط بسیار بسیار دشواری را پشت سر نهادهاند. اما دین پاسخی برای این سؤال نداشته است. یافتن پاسخ این پرسشها بخش لاینفکّی از معنویت است. ما خوب میدانیم که راههای بسیاری برای رسیدن به روشنگری وجود دارد، راههای بسیاری برای برقراری پیوند مقدّس انسان با خداوند وجود دارد. این طور نیست که بگوییم حتماً باید یک راه باشد و بس!”
ممکن است تفاوتهای گوناگونی بین دین و معنویت وجود داشته باشد و مرکاندانت معتقد است کسانی که خود را جزو یکی از این دو دستهبندی میدانند، میتوانند در این زمینه اطلاعات بیشتری به ما بدهند.
او اضافه میکند: “من واقعاً خواهان آنم که دینِ سازمانیافته افراد معنوی را جذب خود کند و به ذهن بازِ آنها پی ببرد. و امیدوارم افرادی که معنوی و نه مذهبی هستند، با ذهنهای بازی که دارند بتوانند به طور جد چیزهایی را که دین سازمانیافته به آنها میدهد درک کنند.”
لولا نیز دیدگاه خود راجع به معنویت را در دو جمله خلاصه میکند: “خداوند عشق است”، و نقل قولی که به دالایی لاما نسبت داده میشود: “دین من مهربانی است.”
او اضافه میکند: “از نظر من این همه چیز است. من فکر میکنم مهربانی چیزی است که از درون انسان به بیرون او سرایت میکند.”