در این یادداشت برای درسآموزی از کلام و مرام امام علی(ع) چندی از گفتار و کردار آن امام همام بازنویسی می شود
ردنا (ادیاننیوز): درسآموزی از کلام و مرام امام علی(ع)
یکم. سرسپردگی به قانون
هنگام رفتن به نبرد صفین یعنی درست در همان زمانی که حاکم سرزمین پهناور اسلامی بود سپرش افتاد و او رفت. بعدها که آن را نزد مردی نامسلمان(مسیحی) یافت برای پسگرفتن آن، نه از نامش استفاده کرد و نه از جایگاهش و نه از زور بازوی خود یا هوادارانش و نه از هیچ چیز دیگری؛ او تنها به قانون متوسل شد و راه قانونی را در پیشگرفت. در دادگاه هم چون نتوانست ادعای خود را ثابت کند قاضی بر اساس قانون به نفع او رأی نداد. حضرت هم بدون کوچکترین اعتراضی رأی حق دادگاه را پذیرفت (ر.ک به الکامل ۲/۴۴۳، الغارات ۱/۱۲۴).
قانونشکنی، دورزدن قانون، برخورد گزینشی با آن، همراه با چاشنی توجیه، قانون برای غیر ما، اجرای نرم آن برای ما و اشد مجازات آن هم بدون تخفیف برای ضعفای جامعه، روحیۀ فرار از قانون و … همه با مرام علی(ع) بیگانهاند.
دوم. گلایۀ امام علی(ع) از کارگزاران و زیردستانِ نافرمان
نافرمانی کارگزاران و زیردستان، عاملی مهم ما پوشیده از دیدۀ مردم، در ناتوانی ادارۀ یک جامعه از سوی رهبر آن است. همان چیزی که امام علی(ع) از آن گلایه کرد:
«آگاه باشید که شامیان بر شما پیروز خواهند شد؛ اما نه به سبب آن که از شما به حق نزدیکترند؛ بلکه برای این که شتابان به سوی باطلِ فرماندۀ خویش میروند و شما برای آمدن به سوی حقی که من شما را به آن میخوانم سستی میورزید … رهبر شما خدا را اطاعت مىکند و شما او را نافرمانی مىکنید و فرماندۀ شامیان (معاویه) خدا را معصیت مىکند و مردمش فرمانش را اطاعت مىکنند. به خدا سوگند! دوست داشتم معاویه در مورد شما با من معاملهای میکرد؛ مانند تبادل دینار به درهم؛ ده نفر از شما را میگرفت و یک نفر از آنها را به من مىداد.» (نهجالبلاغه، خ۹۷)
این نافرمانی تا جایی پیش رفت که برخی به امام علی(ع) نسبت ناتوانی و نابَلدی در مدیریت دادند (ر.ک به همان).
این را امروز هم میتوانیم ببینیم. برای نمونه: مردم از وضعیت اقتصادی در رنجاند و برخی چرایی آن را در ناتوانی رهبری در ادارۀ جامعه نشان میدهند در حالی که با کمی دقت پیداست که این کاستی ریشه در نافرمانی و کارشکنی برخی کارگزاران دارد. مبارزه با فساد، قاچاق کلان کالا، بهادادن به تولید داخل و تعاونیهای تولیدی، حمایت از فکر و کار خودی و … تنها بخشی از فرمانهای رهبری است که با بیحالی یا بیتوجهی عمدی برخی کارگزاران و زیردستان روبرو است. کلمۀ «بارها» در سخن زیر شاهد این مدعاست:
«جنسی که مشابه داخلی دارد، مطلقاً از خارج وارد نشود؛ این را من بارها گفتهام.» (۹۵/۲/۸)
امروز سرگذشت امام علی(ع) را گفتن و بر رنجهای او گریستن، کار دشواری نیست؛ علیوار و پسندیدۀ او زندگی کردن مایۀ نجات ما و این جامعه است.
سوم. ستم، هرگز؛ حتی به موری یا گیاهی
گفت: به خدا سوگند اگر هفت آسمان و زمین را به من بدهند تا در عوض، پوست جُوِی را به ظلم از مورچهای بگیرم این کار را نخواهم کرد(نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۴). این یعنی ذرهای ظلم در مرام علی(ع) نیست؛ آشنا یا بیگانه؛ دوست یا دشمن؛ انسان یا حیوان و یا حتی گیاه؛ کوچکترین ستمی از علی(ع) ندید.
گذرِ همراه با بیخیالی و انواع توجیهات، از رو یا کنار حقوق پدر و مادر، همسر و فرزندان، همسایه و مشتری و مردمی که کارشان به ما افتاده است و آنهایی که با هزاران امید به ما رأی دادهاند تا گره از کارشان بگشاییم نیز نادیده گرفتن حقوق حیوانات و گیاهانی که در کنار ما نفس میکشند و نیز وانهادن بینوایانی که در آن سوی مرزها دادرسی ندارند و ما را به کمک میخوانند؛ همگی ظلم است که با مرام علی(ع) نمیخواند.
چهارم. نظم در زندگی
اینکه دهِ ما، دهونیم است؛ اینکه هر چه پیش آید خوش آید؛ اینکه مدام به دنبال وسایلمان میگردیم؛ اینکه زمان شروع معلوم است و پایانش نامعلوم، اینکه ثانیهها، دقیقهها و حتی ساعتها برای ما ارزشی ندارند؛ همه نشان از بینظمی ما دارد.
امام علی(ع) به نظم در کارها سفارش کرد و فرمود:
شما (حسن و حسین علیهماالسلام) و همۀ فرزندان و خاندانم و هر که این نوشته به او میرسد را به تقواى الهى و نظم در زندگى و آشتی بین مردم سفارش میکنم(نهجالبلاغه، نامه ۴۷).
نظم در کار و زندگی، مرام علی(ع) است. این مرام بین ما قدری غریب است. برای همین کارمان سامان نمییابد و پیش نمیرود.
پنجم. قدرت، خرج خدمت به ملت
پنج سال بخش گستردهای از کرۀ زمین تحت فرمانِ امام علی(ع) بود. در این مدت برای خودش آجری روی آجر نگذاشت و وجبی از این سرزمین پهناور را مالِ خود نکرد. جز رقم ناچیزی، ثروتی از او به ارث نماند. به مردمش نان و گوشت میداد(بهترین غذا) و خود مقداری نان را در روغن و سرکه میخیساند و میخورد(کمارزشترین خوراک) (ر.ک به کافی، ۸/۱۲۹ و امالی صدوق، ص۲۸۱).
چقدر فرق است میان مرام علی(ع) و خوی آنان که برای بستنِ بار خود و هفت نسلِ آیندهشان نیز دوستان و بستگان، به سوی میزهای دولتی هجمه میبرند و با لگدکوبکردن شریعت و شرافت، به تنها چیزی که نمیاندیشند مردم است. این را میتوان در تفاوت بین سفره و خانه و سبک زندگی آنها با مردم دید. همانها که بیشباهت به علی(ع)اند و از معاویه پیشی گرفتهاند.
این حقوقهای نجومی و زمینها و پاداشها و بسیاری دیگر که با مصوبات به اصطلاح قانونی از جیب مردم برمیدارند و مالِ خود میکنند چه تناسبی با حکومت علوی دارد؟
نمیدانم اینکه برخی صاحبان میز و امضاء، مردم را از اندوختههای خود آگاه نمیسازند و از بیان آن طفره میروند؛ برای ناچیزیِ آن است یا چون آن قدر درشت و سنگین است روی گفتنش را ندارند؟
براستی این پَلیدیها و زشتیها کجا، مرام پاک و زیبای علی(ع) کجا!
ششم. سطح و سبک زندگی کارگزاران نظام
امروز اگر کسی از رئیس، وزیر، وکیل، مدیر و یا کارگزاری ارشد در نظام بپرسد: چرا تو (برادر، دختر، داماد و بستگان سببی و نسبی او بماند)، خانهات کاخ و ماشینت لوکس و درآمدت نجومی و خرجت کهکشانی است و من فرسنگها زیر خط فقر، فقط زندهام و او پاسخ دهد: «من که مانند تو نیستم؛ من در این مملکت، مسئولیت دارم؛ داشتنِ درآمد بالا و زندگی مرفه، حق طبیعی و قانونی من است»؛ آیا این پاسخ پذیرفتنی است؟
در جواب میگویم: این باور و نگاه به مسئولیت در جامعۀ اسلامی و حقدانستنِ پیامدهای یادشدۀ آن، از نظر امام علی(ع) کاملاً نادرست و مردود است.
امام علی(ع) کسی را که از دنیا بریده بود سرزنش کرد و از او خواست از حلال خدا بهرهگیرد؛ غذای خوب بخورد و لباس مناسب بپوشد.
او در جواب، همین اشکال را به خود حضرت برگرداند و گفت: پس یا علی! چرا خودت اینگونه زندگی میکنی؟ این لباس ارزانت، آن هم غذای نامرغوبت!
امیرمؤمنان پاسخ داد: «إنی لَستُ کأنتَ، من که مانند تو نیستم.» من در این مملکت مسئولیت دارم. در مملکت اسلامی کسانی که پست و مقام دارند باید همسطح «قشر ضعیف» جامعه زندگی کنند(ر.ک به نهجالبلاغه سخن ۲۰۹).