در واقع بین مسیحیت الهی و مسیحیت حکومتی تفاوت بسیاری وجود دارد. همانطور که مارتین لوتر میگفت مسیحیتی که ما امروز میشناسیم مبتنی بر مادّیگرایی، نظامیگری و نژادپرستی است. مسیحیت به بازو و ابزار حکومتها تبدیل شده است که از طریق آن از مردم برای تحقّق خواستههای خود استفاده میکنند، نه برای تحقّق خواستههای الهی.
ردنا (ادیاننیوز): کودک که بودم، به من یاد دادند در مسیحیت همۀ انسانهای جامعه بهیکسان دارای ارزش هستند. اما وقتی بزرگ شدم دیدم آموزۀ محوری مسیحیت، یعنی عدالت و برابریطلبی مورد بیاعتناییِ خیلیها قرار گرفته است.
حتّی در دوران امپراطوری روم نیز انسانها به جای این که پیام برابریخواهیِ مسیحیت را بپذیرند و آویزۀ گوش خود سازند، آن را تغییر دادند و با ایدئولوژی خودبرترپنداری سفیدپوستان جایگزین ساختند. طبقۀ حاکم بدون توجّه به آموزههای واقعی مسیحیت، از نزدِ خود اینطور حکم کردند که عدّهای از مردم (یعنی سفیدپوستان) نه تنها بر رنگینپوستان برتری دارند، بلکه این خداوند است که حکم به برتری سفیدپوستان داده است. اگر تاریخ امریکا را مطالعه کنیم، میبینیم حتّی روحانیان مسیحی نیز معتقد بودند «بردهداری شاید غیراخلاقی باشد، اما کار غلطی نیست». روحانیان سفیدپوست سیاهپوستانِ بیگناه را مورد ظلم و خشونت خود قرار میدادند و با سکوت خود از جنایاتی که بر سیاهان روا میرفت حمایت میکردند.
در واقع بین مسیحیت الهی و مسیحیت حکومتی تفاوت بسیاری وجود دارد. همانطور که مارتین لوتر میگفت مسیحیتی که ما امروز میشناسیم مبتنی بر مادّیگرایی، نظامیگری و نژادپرستی است. مسیحیت به بازو و ابزار حکومتها تبدیل شده است که از طریق آن از مردم برای تحقّق خواستههای خود استفاده میکنند، نه برای تحقّق خواستههای الهی.
آنچه سبب بروز این معضل شده آن است که خواستۀ حکومتها کاملاً با خواستۀ خداوند در تضاد است. خداوند خواهان ارضای نیازها و خواستههای تودۀ مردم است، ولیکن حکومتها اعتنایی به این خواستهها ندارند. خدای حکومت دوست مردم نیست و در برابر فساد و خشونتِ حکومتها سکوت اختیار کرده است. این خدا خدایی است که اجازه داده خودبرترپنداری سفیدپوستان زندگی سیاهان را به ورطۀ نابودی بکشاند. این خدا گوش شنوایی برای شنیدن فریاد عدالتخواهی سیاهان ندارد و برای مقابله با تفوّقطلبی سفیدپوستان هیچ مداخلهای انجام نمیدهد. گوش این خدا نه فقط به فریاد سیاهان، بلکه به فریاد دیگر تودههای ستمدیده مثل فقرا، کودکان، زنان و ناتوانان نیز بدهکار نیست. خدای حکومت تنها در خدمت خواست و ارادۀ حکومتهاست و بس.
من مسیحیت حکومتی را دوست ندارم. این مسیحیت تواناییِ مبارزه و غلبه بر خودبرترپنداری سفیدپوستان را ندارد. این مسیحیت صبغۀ الهی ندارد؛ بلکه مسیحیتی ساختۀ دست انسانهایی است که ثروتمند و سفیدپوست هستند و برای حفظ قدرت خود حاضرند هر کاری انجام دهند.
مسیحیت حکومتی با تمام لافهایی که میزند ضعیف است و از هیچگونه جوهرۀ اخلاقی برخوردار نیست. این دینی نیست که حضرت عیسی برای ما آورد…