الکساندر دوگین در این مقاله ضمن طرح مفروضات همیشگی خود که معطوف به پایان لیبرالیسم و جهانی سازی و فروپاشی نظم جهانی است، مفهومی در فیزیک جدید که بر اساس آن پایان جهان صورتبندی شده است را بر گرفته و به طرح دیدگاه خود در خصوص جهان پس از کرونا که به باور وی پس از گذراندن دوره شوک، همچنان تا زمان رسیدن به آن نقطه خاص به روند پیشین خود ادامه خواهد داد، پرداخته است.
به گزارش ردنا (ادیاننیوز)؛ الکساندر دوگین در این مقاله ضمن طرح مفروضات همیشگی خود که معطوف به پایان لیبرالیسم و جهانی سازی و فروپاشی نظم جهانی است، مفهومی در فیزیک جدید که بر اساس آن پایان جهان صورتبندی شده است و از مقولات چالش برانگیز مکانیک کوانتوم و کیهان شناسی است را بر گرفته و به طرح دیدگاه خود در خصوص جهان پس از کرونا که به باور وی پس از گذراندن دوره شوک، همچنان تا زمان رسیدن به آن نقطه خاص – که دقیقا نگفته است چه ویژگی هایی دارد و کی خواهد رسید – به روند پیشین خود ادامه خواهد داد، پرداخته است.
مقدمه مترجم:
الکساندر دوگین، متفکر نامدار و جریان ساز روس، برای ایرانیان چهره ای آشناست که شوربختانه این آشنائی بیشتر به سبب بهره برداری های تبلیغاتی از پاره ای مواضع افراطی وی در قبال موضوعاتی همچون لیبرالیسم، جهانی سازی، هژمونی تمدن غربی و باورهای آخرالزمانی وی در سطح باقی مانده است و فرصت آشنائی، تحلیل و نقد منطقی آراء و اندیشه های وی را در مجامع و محافل علمی کشورمان فراهم نیاورده است.
این نظریه پرداز ۵۸ ساله روس که با نظریه «اوراسیاگرائی جدید» و کتاب «تئوری چهارم سیاست» خود شهره است، نمایندگی افراطی ترین نگرش ملی گرایی در سپهر اندیشه و سیاست روسیه امروز را بر عهده دارد و با نقد بنیادین مبانی تمدن امروز غرب، بدیل اوراسیائی آن را به مثابه نسخه شفابخش بحران های فراگیر بین المللی که با گذار از سه مکتب سیاسی و فلسفی لیبرالیسم، سوسیالیسم و فاشیسم حاصل می شود، معرفی می نماید.
شاکله تمدن اوراسیائی جدید دوگین، محوریت روسیه اسلاو در این تمدن و نقش و جایگاهی که برخی تمدنهای دیرین از قبیل تمدن چین و ایران در آن دارند، از نکات مهمی است که در تبیین دیدگاه های این اندیشمند روس در کشورمان تقریبا مغفول واقع شده و آنگونه که شایسته است مورد بررسی، بحث و تبادل نظر قرار نگرفته است. و از این روست که می بینیم بر خلاف بزرگنمائی برخی مواضع ضد غربی و شبه آخر الزمانی وی در برخی رسانه های کشورمان، از نگره های به شدت افراطی وی در خصوص برتری نژاد اسلاو، مواضع شاذ او در جنگ های بالکان و حمایت ویژه اش از صرب ها و دیدگاه تمدنی توسعه طلبانه وی که به قرار گرفتن تمدن های کهنی چون تمدن ایرانی در ذیل تمدن اوراسیائی اسلاو محور منجر می شود کمتر سخن به میان آمده است و متاسفانه نقدها و جبهه بندی هائی که در کشور ما در برابر وی شکل گرفته است بخشی متاثر از تبلیغات شدید غربی ها علیه وی که به نوعی «دوگین هراسی» بیشتر شبیه است و بخشی واکنش به بهره برداری های یکسویه و تبلیغاتی از پاره ای دیدگاه ها و اقدامات او بوده است.
با همه این احوال، الکساندر دوگین نظریه پرداز و متفکری جدی است که در برهوت روسیه امروز که از چهره های متفکر و جریان ساز تقریبا سترون است، شایسته توجه و بررسی عالمانه اهالی اندیشه و نظر است تا آراء و افکار « خلاف آمد عادت»ِ وی که ریشه در پاره ای از اصیل ترین و دیرپاترین باورها و گرایش های فکری و فرهنگی روسیه دارد، کما هو حقه در بوته نقد نهاده شود و جوانب مختلف و مهم تر از آن پیامدهای متفاوت مترتب بر آن مورد بررسی قرار گیرد.
در گرماگرم دست و پنجه نرم کردن جهان امروز با پاندمی ویروس کرونا که بی تردید پدیده ای منحصر به فرد در تاریخ بشر به شمار می رود و شاید هنوز برای سنجیدن آثار آن بر زیست انسان معاصر در بسیاری از ابعاد خیلی زود باشد، الکساندر دوگین در مقاله ای که برای هفته نامه زافترا که ارگان جریان فرهنگی سنتی – ملی گرای روسیه امروز به شمار می رود، از منظری دیگر به تحلیل تحولاتی که جهان معاصر با فراگیری ویروس کرونا با آن مواجه خواهد شد پرداخته است.
وی در این مقاله ضمن طرح مفروضات همیشگی خود که معطوف به پایان لیبرالیسم و جهانی سازی و فروپاشی نظم جهانی است، مفهومی در فیزیک جدید که بر اساس آن پایان جهان صورتبندی شده است و از مقولات چالش برانگیز مکانیک کوانتوم و کیهان شناسی است را بر گرفته و به طرح دیدگاه خود در خصوص جهان پس از کرونا که به باور وی پس از گذراندن دوره شوک، همچنان تا زمان رسیدن به آن نقطه خاص – که دقیقا نگفته است چه ویژگی هایی دارد و کی خواهد رسید – به روند پیشین خود ادامه خواهد داد، پرداخته است.
اشاره وی به ناکامی نظام های مختلف جهانی از جمله نظام حاکم بر ایران در تعامل با این فرآیند، سمت و سوی واقعی و بی پرده نظام فکری این متفکر روس را به خوبی نشان می دهد.
امید که برگردان این مقاله در شناخت بیشتر جامعه علمی کشور ما از آراء و اندیشه های یکی از نظریه پردازان مهم و جنجالی امروز روسیه مثمر ثمر واقع گردد.
الکساندر دوگین
خدای طاعون : ژئوپولتیک اپیدمی و «حباب های تهی» (حباب هیگز)
ویروس کرونا و فروپاشی نظم جهانی
ما در دهه های اخیر در انتظار رویدادی کشنده، غیرقابل بازگشت و تعیین کننده زندگی می کنیم. شاید اپیدمی کرونا دقیقا همان چیزی است که به آن رویداد منجر خواهد شد.
فعلا برای نتیجه گیری خیلی زود است ولی برخی فرآیندها در ژئوپولتیک و ایدئولوژی به سرعت از نقطه غیرقابل بازگشت گذشته اند.
اول: اپیدمی کرونا پایان جهانی شدن است. جامعه باز یک عفونت است. کسی که می خواهد مرزها را از میان بردارد قلمروئی را برای نابودی کل بشریت آماده می کند. البته می توانید این نظر را به ریشخند بگیرید ولی مردمان پوشیده در لباس ها و روپوش های سفید ضد ویروس جلو خنده ها و تمسخرهای بی جا را میگیرند. نجات فقط در گروه بسته و محدود بودن است. بسته بودن از هر نظر: مرزهای بسته، اقتصادهای بسته، کالاها و محصولات ضروری بسته. فیخته[۱] آن را «حکومت بازرگان بسته» نامیده بود. سوروس را باید به خاک سپرد ولی فیخته را مجسمه گرفت. این درس اول.
دوم: ویروس کرونا صفحه لیبرالیسم را می بندد. لیبرالیسم از هر نظر تسهیل کننده ویروس است. به انهدام هر نوع اختلافی نیاز دارد. لیبرالیسم خود ویروس است. اندکی زمان می گذرد و لیبرال ها با «جذامی ها»، با «دیوانه های» عفونی برابر انگاشته می شوند که در میان طاعون به شادی و تفریح مشغول اند. لیبرال به مثابه دوره گردی است که ویروس کرونا کالای اوست، تطهیر کننده اوست. به ویژه اگر معلوم شود که حقیقت چیست، و این که آن را در «ارگ لیبرالیسم» یعنی ایالات متحده آمریکا به عنوان سلاحی بیولوژیک ساخته اند. درس دوم: لیبرالیسم می کُشد!
سوم: ملاک های موفقیت و ثبات کشورها و جوامع به طرز چشمگیری تغییر می کنند. در نبرد با اپیدمی کرونا، نه ثروت چینی، نه سیتم اجتماعی اروپائی، نه فقدان سیستم اجتماعی در امریکا که در عین حال از بزرگترین قدرت های مالی و نظامی برخوردارند نجات بخش نخواهند بود. حتی رژیم دینی – ولایت مدار ایران نیز کمکی نمی کند. ویروس کرونا نوک قله تمدن بشری را قطع کرده است – نفت، امور مالی، ارز آزاد، بازار، تسلط کامل فدرال رزرو … رهبران جهان کاملا ناتوان هستند. معیارهای کاملا متفاوتی در پلان اول ظاهر می شوند:
– تملک ضد ویروس و
– توانایی تأمین زندگی مستقل برای خود و نزدیکان و بستگان در شرایط محدودیت و قرنطینه حداکثری.
ولی این به معنای ارزیابی دوباره همه ارزش هاست. واکسن سهم کسانی است که به احتمال زیاد خود ویروس را ایجاد کرده اند و از این رو هیچ اعتمادی بر آن نیست. و این بستن مرزها و رفتن به سمت استقلال و خودکفائی قابلیت انجام کارهای بسیاری دارد. ولی تحقق آن مستلزم چندقطبی بودن است. کشاورزی و تجارتِ در مقیاس کوچک در شرایط فروپاشی کلی همه چیزها، به نوعی نجات دهنده است.
بنابرین پس از غلبه بر این ویروس جهان گستر چه چیزی منطقی خواهد بود؟ در بهترین حالت سر برآوردن چند منطقه بسته جهانی – تمدن ها، فضاهای بزرگ یا در بدترین حالت [۲] Mad Max و [Resident Evil [3. سریال روسی «اپیدمی» پیش چشمان ما به واقعیت تبدیل می شود.
خدای طاعون
من اکنون می فهمم که چرا در پاره ای جوامع خدای طاعون پرستیده می شود. ظهور طاعون این امکان را به شما می دهد که به طور کامل زندگی اجتماعی را نوسازی کنید. این بیماری فراگیر هیچ منطقی ندارد و هیچ استثنائی نه برای طبقات خاص، نه برای ثروتمندان و نه برای قدرتمندان قائل نیست. او همه تبعیض ها را از بین می برد و مردم را به حقیقت ساده و پیش پا افتاده ی بودن باز می گرداند. خدای طاعون عادل تر است. آنتونن آرتو[۴] در این بار مطلبی نوشته و آن را با تئاتر طاعون مقایسه کرده است. هدف تئاتر به زعم آرتو با همه خشونت ها و ستم های ممکن، بازگرداندن آدمی به این واقعیت است که او هست، اینجا و هم اکنون – که او سرسختانه و به جدیت در صدد فراموش کردن آن است- وجود دارد. طاعون پدیده ای وجودی و اگزیستانس است. یونانی ها آپولون اسمیتئیس را «خدای موش» می نامیدند و قدرتی برای او قائل بودند که می توانست طاعون را پدید آورد. همه می دانیم که «ایلیاد» هومر با این داستان شروع می شود.
این همان کاری است که آپولون اگر به بشریت مدرن نگاه می کرد انجام می داد : به بانکداران، وبلاگ نویسان، خواننده های رپ، نمایندگان مجالس و پارلمان ها، کارمندان اداری، مهاجران، فمینیست ها و غیره و غیره
لوئیس بونوئل فیلمی دارد با نام «فرشته مرگ» که به این موضوع نزدیک است.
پس جهان پایان می یابد.
می توان ماهیتی ساختگی تر برای این اپیدمی تصور کرد و آنرا سلاحی استفاده شده توسط غرب در برابر مخالفان ژئوپولتیک خود قلمداد نمود (که این فرضیه ابتلای چین و ایران به آن را توجیه می کند ولی ایتالیا و دیگر کشور ها را نه) یا حتی شروع نابودی هدفمندِ این چند میلیارد آدم اضافه از سوی حلقه ای محدود که از واکسن آن بهره می برند و کسانی اند که «توسعه» و «جامعه باز» را به جد پی می گیرند. در این وضعیت «خدای طاعون» ممکن است نمایندگان کاملا مشخص نخبگان مالی جهانی باشند که مدتهاست از «محدودیت های رشد» آگاه بوده اند. ولی در این حالت – به ویژه اگر آغاز یک نسل کشی تمام عیار جهانی نباشد، بلکه فقط یک خطای محاسبه باشد – نتیجه همان است: کسانی که وانمود می کنند مسئول جوامع بشری هستند، آنهائی که می خواهند به نظر برسند نیستند. لیبرالیسم فقط بهانه ای برای نابودی گسترده و دسته جمعی است، همانطور که استعمار و گسترش معیارها و ارزش های تمدن غربی در همه تاریخ بشر بود. نخبگان جهانی و عروسک های دست آموز محلی و بومی آنها ممکن است روی زنده ماندن با توجه به واکسن حساب کنند، ولی یک چیزی به ما می گوید که نکته اصلی ماجرا دقیقا اینجاست. و ویروس ممکن است رفتاری پیش بینی نشده از خود نشان دهد و فرایندهای آغاز شده در تمدن ها و حتی رویدادهای خود به خودی پیش بینی نشده، می توانند یک برنامه به دقت طراحی شده و اندیشیده شده را مختل کنند.
ممکن است کل اقتصاد جهانی طی چند ماه دچار فروپاشی نشود، اما نکته دقیقاً در همینجاست.
هر آنچه انسان مدرن و معاصر «پایدار» و «قابل اعتماد» تصور می کند یک توهم ناب است. و کرونا ویروس این موضوع را روشن و شفاف نشان می دهد. در واقع جا دارد که به تدریج منطق اتفاقاتی که رخ می دهد را در نظر بگیریم و بعد خواهیم دید که چگونه جهان به پایان خواهد رسید. حداقل جهانی که ما می شناسیم و از آن آگاهی داریم. و در پی آن مسائل مهم و دارای اولویت بعدی پدیدار خواهند شد.
ماده در خطر است
جای سوال و کنجکاوی است که به موازات ویروس کرونا که به یک معنا به سوژه تمدن تبدیل شده است، بحث هائی در جامعه علمی پیرامون «حباب تهی» در گرفته است و برخی فرضیه های ادوارد ویتن فیزیکدان معروف اتریشی که یکی از نظریه پردازان اصلی «ابر ریسمان ها» محسوب می شود احیا شده است.
طبق نظریات و تصورات فیزیکدانان معاصر «حباب تهی» می تواند ناشی از «خلاء کاذب» باشد، یعنی خلائی که به ثبات نرسیده و فقط وانمود می کند که رسیده است. در دنیای ده بعدی (۴ بعد معمولی و ۶ بعد ایجاد شده از طریق فشرده سازی) وجود چنین «حباب های تهی» ای کاملا محتمل است. اگر آنها شکل بگیرند، کهکشانها را در خلاء مکیده و ممکن است جهان را به نوعی ببلعند. این گرداب ها، خلاء ناپایدار را تحت تاثیر قرار می دهند.
و دوباره مثل اتفاقی که با ویروس کرونا افتاد «هیچ اتفاق بدی نمی افتد، همه چیز تحت کنترل است»، نمایندگان نخبگان دانشگاهی به ما اطمینان می دهند که: احتمال پدید آمدن «حباب تهی» به نحو مسخره ای کم است.
ولی به نظر من اینگونه نیست. بلکه برعکس بیسار قابل توجه و مهم است. جهان مدرن تا حدودی شبیه «حباب های تهی» است که به سرعت رشد می کند، معانی را می بلعد و هستی را حل می کند. و لیبرالیسم و جهانی شدن روشن ترین و واضح ترین بیان های آن هستند. ویروس کرونا هم «حباب تهی» است.
خود طبیعتِ ویروس هم جالب است (من از این مفهوم «طبیعت» متنفرم، هیچ چیزی بی معنی تر از آن وجود ندارد). او چیزی بین یک موجود زنده – او دارای DNA یا RNA است – و یک ماده معدنی است (سلول ندارد). ولی بیش از همه یادآور شبکه عصبی و حتی هوش مصنوعی است. پدیده ای است که یا هست، یا نیست، یا موجود زنده است، یا بی جان است … دقیقا همان «خلاء عدم تعادل» که مولّد «حباب تهی» است.
ما تصور می کنیم که خلاء جهان متعادل است، یعنی کل چرخه آنتروپی ممکن را طی کرده است. ولی اگر او فقط وانمود کند که اینگونه است چه…
وقتی داستان بازار معروف ووهان[۵] را می شنوید، برای خود تصور می کنید که با خفاش هائی می جنگید که با مارهای سمی می جنگند و انتقال و تبادل شدید عفونت از فلش ها و خارهای کشنده میکروسکوپی آنها که به شکل تاج هستند صورت می گیرد و در این حالت رها شدن از احساس «حباب تهی» غیرممکن به نظر می رسد. این احساس از گزارش های مربوط به سقوط قیمت نفت و فروپاشی شاخص های بورس حاصل می شود. حتی جنگ – با ویژگی های خاص و الزامات وجودی خود – هیچ چیزی را از حمله نجات نمی دهد زیرا انگیزه جنگ های معاصر چنان در منجلاب عمیق منافع مادی، مالی، نفتی و فساد فرو رفته است که خلوص اولیه خود – برخورد مستقیم و فوری با مرگ – را از دست داده است. و فقط به مثابه یک «حباب تهی» عمل می کند و دستور العمل های آنها را اجرا می کند تا سوژه مورد نظر را به سوی محو کامل سوق دهد.
طاعون به منزله یک رویداد
آیا می توان روی این حساب کرد که بشر با مقابله با ویروس کرونا – اگر چنین اتفاقی در عمل بیفتد – به یک نتیجه مهمی خواهد رسید و آن چیزی نیست جز جمع کردن بساط جهانی سازی، به دور افکندن توهمات و خرافات لیبرالیسم، متوقف کردن مهاجران و پایان دادن به ابداعات مبهم تکنولوژیک که مردم را عمیقا در پیچ و خم های هذیان آور و بی پایان مادی فرو می برد؟ آشکارا پیداست که نه! بلافاصله همه به شرایط قدیم بازمی گردند. در یک چشم بر هم زدن و بی آن که فرصت دفن اجساد قربانیان اپیدمی را بیابند. به محض این که – و فقط اگر – بازارها زنده شوند و داو جونز[۶] دوباره جان بگیرد، همه چیز به حالت عادی بازمی گردد. کسی که فکر می کند وضعیت غیر از این است واقعا ساده لوح است. ولی این به چه معنی است؟ این به این معناست که اپیدمی کرونا به منزله یک رویداد، به یک سوء تفاهم آزار دهنده مبدل خواهد شد. هیچ کس متوجه معنی آمدن خدای طاعون نخواهد شد و هیچکس به «حباب تهی» نخواهد اندیشید. و این یعنی همه چیز دوباره و دوباره از سر گرفته خواهد شد و تا زمانی که به نقطه بازگشت ناپذیر نرسد همچنان تکرار خواهد شد.
[۱] – یوهان گوتلوب فیخته (یا فیشته) فیلسوف معروف آلمانی است که از بنیانگذران ایده آلیسم آلمانی در فلسفه غرب به شمار می رود. (م)
[۲] – نام یک فیلم پسارستاخیزی و اکشن است به کارگردانی، تهیه کنندگی و نویسندگی جرج میلر آمریکائی. برخی منتقدان این فیلم را یکی از بهترین فیلم های اکشن تاریخ سینما می دانند.(م)
[۳] – نام فیلمی علمی تخیلی با موضوع رستاخیزی و ترسناک است که بر اساس مجموعه بازی های ویدئوئی با همین نام توسط پل اندرسون ساخته شده است.(م)
[۴] – نویسنده، شاعر، بازیگر و کارگردان تئاتر قرن نوزدهم فرانسه و از نظریه پردازان معروف تئاتر(م)
[۵] – بسیاری بر این باورند که منشاء ویروس کرونا و همه گیری جهانی آن بازاری در شهر ووهان چین است که محل فروش حیوانات مختلف است.(م)
[۶] – میانگین صنعتی داو جونز شاخص معروف بازار سهام است که توسط وال استریت ژورنال تهیه و منتشر می شود و به نوعی شاخص اقتصادی بازار آزاد محسوب می شود.(م)