بارها شنیدیم و گفتیم که هیج برگی از درخت بدون اجازه خدا به زمین نمیریزد. اکنون زمان تجربه کردن و چشیدن آن شنیدهها و گفته هاست. خدای سبب ساز، سبب سوز هم هست و این تنها از خدای حکیم، عالم و قادر ساخته است و دیگر هیچ.
به گزارش ردنا (ادیاننیوز)؛ متن زیر نوشتاری از حجت الاسلام محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است که در ادامه میخوانید؛
در نظام توحیدی هیچ چیزی منهای “علم و اراده حق” مقدر و محقق نخواهد شد و همه علل و معالیل تحت تسخیر قدرت قاهره او هستند، پس آرامش یابیم تا آسایش پیدا کنیم و برهمه عوارض منفی درونی و بیرونی غلبه پیدا کنیم.
همه میدانیم که این خداست که دارد خدایی میکند، پس دانستن را به داشتن و دانایی را به دارایی بدل سازیم که بقول بزرگان حکمت و عرفان: ” لاموثرفی الوجود الا الله”.
بدانیم و بیابیم که زیستِ دینی غیر از زیستِ سِکولار است. در میادین آزمایش و عمل، به گونهای نباشیم که در مقام اندیشه “دینی” و در مقام عمل “سکولار” باشیم. رفتارمان طرزی نباشد که در اعتقاد “الهی” و در اعمال “الحادی” باشیم. بگذاریم اعتقاد با اعمال و اندیشه با رفتار هماهنگ باشد و آنچه در دل است برزبان جاری شود و آنچه برزبان جاری میگردد از دل برآید و در دل یاری شود. همه ما دیدیم که در وحدت و هماهنگی دل و دیده، ذهن و زبان، اندیشه و رفتار یا بینش و کنش آرامش و آسایش بیشتر و بهتر قابل دریافت است، زیرا تجربههای دین شناسانه و دیندارانه زیادی پیش روی ماست و آن قدرتی که ابراهیم (ع) را از درونِ آتش و یوسف (ع) را از دلِ چاه و محمد (ص) را با تارعنکبوتی در غارِ ثور نجات داد، اکنون نیز هست و نسبت به همه چیز علیم و قدیر است. پس آرام باشیم که عالم تحت تدبیر حق تعالی است. بارها شنیدیم و گفتیم که هیج برگی از درخت بدون اجازه خدا به زمین نمیریزد. اکنون زمان تجربه کردن و چشیدن آن شنیدهها و گفته هاست. خدای سبب ساز، سبب سوز هم هست و این تنها از خدای حکیم، عالم و قادر ساخته است و دیگر هیچ.
با مقدمه یاد شده، به سراغ نکاتی از آیه «کبد» در سروه «بلد» و دو حدیث از «آدمِ اولیا الله» و سخنانی از «عالمان دینی» و «تربیت یافتگان» مکتبِ وحیانی میرویم.
خدای سبحان در قرآن میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ» که رنج را جز سرشت و سرنوشت انسان به شمار میآورد، سرنوشتی که در سه عالم رقم میخورد :۱- عالمِ قبل از دنیا ۲- عالمِ دنیا
۳- عالمِ بعد از دنیا و رنج بنابرا تفاسیری متناظر به همه عوالم یاد شده حضور دارد و از انسان جداناشدنی است. این نکته را میتوان به روشنی هم در کتب لغوی و هم درتفاسیر مشاهده کرد:
الف) لغتشناسان برای «کبد» دو معنا ذکر کردهاند: ۱- «کبد» به معنای رنج و مشقت ۲- «کبد» به معنای استواء و راست قامتی”. اینکه انسان در دل رنج و سختی آفریده شده، یعنی کامیابیهای دنیوی آمیخته با رنج و زحمت است. حضرت علی علیه السلام میفرماید: دنیا خانهای است که با سختیها عجین شده است. «دار بالبلاء محفوفه»
ب) برخی از مفسران نیز معانی ذیل را طرح کرده اند:
۱- “شبهه نیست که آدمی به انواع رنج و زحمت گرفتار است در ابتدا و انتها، از ظلمت رحم و ضیق آن، تولد و رضاع و فطام و معاش و تکالیف شرعیه و موت و بعث و حساب و عقاب و غیر آن از سایر مصائب دنیا و شدائد آخرت”.
۲- “نزد بعضی مراد به کبد، شدت امر و نهی است. یعنی ما آدمی را خلق کردیم برای آنکه متعبد شده در عبادات شاقّه تا بداند که دنیا دار مشقّت و محنت است و بهشت دار ریاض و نعمت”.
۳- حتی نگاهی به زندگی انبیا و اولیا اللّه نیز نشان میدهد که زندگی این گلهای سرسبد آفرینش نیز با انواع ناملایمات و درد و رنجها قرین بود، هنگامی که دنیا برای آنها چنین باشد، وضع برای دیگران روشن است.
بنابراین دنیا میدان رشد و رشد زاییده رنج است و انسان نیز برای پیمودن مراحل رشد وجودی باید با حوادث سخت و دشوار دست و پنجه نرم کند. همانگونه که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: “درختهای کویر که آب نمیخورند، چوبشان محکمتر است از درختهایی که کنار جوی آب هستند” و شترِ در کویر، مقاومتش از طاووس در باغ، بیشتر است. اکنون توجه و تدبر در دو حدیث از احادیث معرفتی – معنویتی، لازم است:
الف) حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام: ”لا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّی یَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُخْطِئَهُ وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ وَ أَنَّ الضَّارَّ النَّافِعَ هُوَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل” (هیچ بندهای مزۀ ایمان را نمی چشد مگر آنکه یقین داشته باشد که آنچه به او میرسد امکان نداشت که نرسد؛ و آنچه از دست میدهد امکان نداشت که به او برسد؛ و اینکه ضررزننده و نفع رساننده تنها خداوند عزّوجلّ است).
ب) امام علی علیه السلام: ”إنّکَ إن صَبَرتَ جَرَت عَلَیکَ المَقادیرُ و أنتَ مَأجُورٌ، و إن جَزِعتَ جَرَت عَلَیکَ المَقادیرُ و أنتَ مَأزورٌ”. [شما را از برخی تقدیرها گریزی نیست] اگر صبوری کنید، بلا بگذرد در حالی که اجر و پاداش صبر دارید و اگر ناله و بیتابی کنید، بلا بگذرد در حالی که ملامت شده و بی اجر خواهید بود.
معارفی از عالمان ربانی
از عالمان ربانی سخنانی سدید و کلماتی کامل به ارث رسیده که نتیجه :۱- تحصیل و تحقیق ۲- تجربه و تدبر است که با متن واقعیاتِ زیستِ مومنانه در ارتباط تام و تمام است، نمونه هائی از آنها عبارتند از:
۱- تهذیب نفس در پرتو تفکّر توحیدی
علّامه طباطبایی (رض):”طریقۀ اختصاصی اسلام (برای تهذیب نفس) …در پرتو توحیدِ خالص صورت میگیرد؛ زیرا هنگامی که انسان یقین پیدا کرد که هستیِ حقیقی ویژۀ خداست، خواهد دانست که مالک تمام وجود و هستی و آثار آن و پروردگار کلّیه جهانیان، اوست و دیگران در برابر او مالک نفع و ضرر، مرگ و زندگی و یا زنده کردن نیستند. در این حال است که انسان جز آنچه را که خدا بخواهد، اراده نمیکند، و جز از آنکه خدا از آن کراهت دارد، متنفّر نیست”.
۲- مهمترین کار انسان چه باید باشد؟
علامه حسن زاده آملی: ”سرمایه ی همه سعادتها و اهم واجبات، ”معرفت نفس” یعنی “خودشناسی” است؛ و آنکه خود را نشناخت، عاطل و باطل زیست و گوهر ذاتش را تباه کرد و برای همیشه بی بهره ماند. هیچ معرفتی، چون “معرفت نفس”، بکار انسان نمیآید. انسان کاری مهمتر از خود سازی ندارد و آن مبتنی بر “خودشناسی” است”.
بلا از نظر عالمان و بزرگانِ اهل معرفت
۱- علامه حسن زاده آملی: ”در نظام عالم، بلا دیدن و زجر کشیدن، ارزش آفرین است. کسی که نظام عالم را نمیداند و از نقش بلا و رنج در کسب کمال غافل است، بلایا را بد و منکر میداند، مانند بسیاری از مردم که بلافاصله در برابر مصائب زبان به شکوه میگشایند و توان تحمل مشقات را ندارند”.
۲- آیه الله علی سعادت پرور (پهلوانی) در توصیهای نوشته اند: ”تصدّقت شوم! ابتلائاتی که برای بشر پیش میآید، اکثراً برای آن است که متوجه حضرت حق بشود و از غفلت، خارج شود، و متوجه منبع فیض گردد. و ابتلائاتی که برای سالک پیش میآید، ابتدا برای همان معنی است و پس از آن، برای آن است که منقطع از عالم و خود گردد تا هر روز منزلی را پس از منزلی سیر نماید. پس باید این ابتلائات را که برای هر کس- به خصوص برای سالک- پیش میآید، از الطاف و عنایات حضرت حق نسبت به بنده اش دانست”.
۳- حاج اسماعیل دولابی از خوبان و عالمان اهل معرفت بود. ایشان میگفت: « خداوند متعال برای اینکه انسانها را در دنیا جذب کند، سه شاخص دارد »:۱- تار خدا، ۲- تور خدا، ۳- تیر خدا.
۱- تار خدا:
تار خدا، صداها و نغمههای زیبا و ملکوتی است که خداوند متعال برای جذب انسانها خلق کرده است.
تلاوت زیبای قرآن، صدای زیبای مداحی، صدای زیبای دعا و مناجات، قلب انسان را صیقل و جلا میدهد.
۲- تور خدا:
تور خدا، آن مناسبت هائی است که خداوند برای جذب انسان پهن میکند، مانند، ماه رجب، ماه مبارک رمضان، شبهای قدر، دوست خوب، همسر خوب، فرزند خوب، همسایه خوب، کتاب خوب، مجلس خوب. این مفاهیم تورهای خدا هستند که انسانها در این تور خدا گرد هم می آیند و مشتری برای خدا میشوند، انسانها وقتی که در ماه محرم در مساجد حضور پیدا میکنند، در این محافل انسان جذب خدا میشود، اینها تورهای خداست که خداوند متعال برای خودش مشتری جذب میکند.
۳- تیر خدا:
تیر خدا، بلاهایی است که از جانب خدا نشانه گیری شده است، در این بلاها خداوند دقیقاً نشانه گرفته است و این گونه نیست که خداوند تیری در تاریکی رها کرده و به یک نفر اصابت کرده است، اصلاً این گونه نیست، به همین دلیل است که در فرهنگ قرآنی، در سوره مبارکه بقره، آیات شریفه ۱۵۵ و ۱۵۶ خداوند میفرماید: ” بشر الصابرین” “اذا اصابتهم مصیبه قالوا…” بلا به عنوان “مصیبت” نامگذاری شده است. مصیبت، یعنی تیری که اصابت کرده است، دقیقاً نشانه گیری شده است. مثال، شکارچی وقتی به شکار میرود، شغال، گرگ و کفتار را نشانه گیری نمیکند، بلکه آهو را نشانه میگیرد.
خداوند متعال با خلق انسان بلا را در این عالم برای او فرستاده است. خداوند متعال میتوانست عالمی را خلق کند که بلائی در آن نباشد و یا رنجی در آن نباشد، خداوند متعال عالم را با همین بلاها و مصیبتها آفرید، اما عالم ملائکه و عالم بهشت را بدون بلا و مصیبت آفرید و کاملاً حکیمانه است، این بلاها ازسوی خداوند ابزاری برای ابتلاء و امتحان انسان هاست.
در قرآن کریم به بلای حضرت یوسف (ع)، بلای حضرت ایوب (ع)، بلای حضرت یونس (ع) و بلای حضرت یعقوب (ع) اشاره میکند.
خداوند در سوره مبارکه یوسف آیه شریفه ۱۸ میفرماید: ” فصبر جمیل و الله المستعان علی ما تصفون” من صبر خواهم کرد، صبری جمیل و زیبا، من از خدا در برابر آنچه شما میگوئید، یاری میطلبم، هرگز سخنی که نشانه ناشکری و جزع و فزع باشد، بر زبان جاری نکرد.
امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه میفرماید: ” خدایا، شکر من را بر بلاها و مصیبتها بیش از شکر بر نعمتها قرار بده ” اللهم اجعل شکرا…..”
اهل کرامت و اهل معرفت برای این مصیبتها و بلاها شکر گزاری میکردند، انسانهای عادی هنر کنند، صبر میکنند و هنر میکنند که کفر نگویند.
تیر خدا همان بلاهاست، عالمان و خوبان اهل معرفت و عرفان، اگر مدتی دچار بلا نمیشدند، میترسیدند، که نکند مشکلی داریم و خداوند ما را نمی بیند، این تیر و مصیبت و بلا از جانب خداوند برای ما نیامد.
شیخ بهایی در یکی از شعرهایش، بسیار زیبا میگوید:
شد دلم آسوده، چون تیرم زدی
ای سرت گردم، چرا دیرم زدی
اهل معرفت در مقابل مصیبتها و بلاها شکر میکنند و درمانده نمیشوند و در هنگام مصیبتها آرامش دارند، مضطرب نمیشوند، نمی بُرند، صحنه را خالی نمیکنند، دیگران را به آرامش دعوت می کنند”.