روانپزشک اگزیستانسیالیست امریکایی معتقد است که مرگ و زندگی به یکدیگر پیوستهاند. به هر میزان که تصویر ما از مرگ متعالی و پختهتر باشد، سبک زندگی ما نیز متعالیتر خواهد شد.
ردنا (ادیان نیوز) -آروین دیوید یالوم (۱۹۳۱-) روانپزشک اگزیستانسیالیست آمریکایی است؛ کتابهای وی رواج بسیاری یافته است. در ایران نیز پارهای از آثار او ترجمه شده و مورد استقبال قرار گرفته است. وی با تجربیاتی که در مواجهه با بیماران به دست آورده، به منظومهای میاندیشد که بر اساس آن، معنا را به زندگی تزریق کند. در این میان، مرگ یکی از موضوعات برجسته و موردتوجه آروین یالوم است.
مرگ در اندیشه آروین یالوم
یالوم معتقد است که مرگ و زندگی به یکدیگر پیوستهاند. به هر میزان که تصویر ما از مرگ متعالی و پختهتر باشد، سبک زندگی ما نیز متعالیتر خواهد شد. به باور او وقتی که بیاموزی خوب زندگی کنی، میآموزی که خوب نیز بمیری و بالعکس. وی با وامگیری از سخنان بزرگان فلسفه، ایدههای خود را صورتبندی میکند. یالوم از نعمت مرگاندیشی سخن به میان میآورد و عنوان میکند که اگرچه نفس مرگ، آدمی را نابود میکند ولی اندیشه مرگ، نجاتش میدهد. یالوم با وامگیری سخنی از مارتین هایدگر، اذعان میدارد که خودِ مرگ بهعنوان یک رخداد ازنظر فیزیکی ما را نابود میکند، ولی ایده آن، ما را نجات میدهد.
یالوم با تأکید بر نقش مثبت مرگاندیشی اینگونه اذعان میکند که: قضاوت را برای لحظهای به تعویق بیندازید و زندگی را بدون اندیشه مرگ تصور کنید. بدون مرگ، زندگی بخشی از شور و هیجانش را از دست میدهد. وقتی مرگ انکار شود زندگی کوچک میشود و نقصان مییابد. وقتی مرگ را طرد کنیم و توجهمان را به مخاطرات مرگ از دست بدهیم، زندگی فقرزده و مایه باخته میشود و به قول فروید تبدیل به چیزی سطحی و توخالی میشود.
وی حتی تحمل بار زندگی را اینگونه به تصویر میکشد که: اگر میخواهی زندگی را تاب بیاوری، خود را برای مرگ مهیا کن. مرگ از چنان اهمیتی برخوردار است که اگر درست با آن مواجه شویم، میتواند چشمانداز زندگی فرد را دگرگون کند و او را به غوطهوری اصیل در زندگی رهنمون سازد.
التفات به مقوله مرگ برای یالوم، در پیوند تام با زندگی معنا میشود. به باور او وحشت از مرگ نیز از آن روست که افراد زندگی مناسبی را تجربه نکردهاند و لذا از مرگ نیز بیم دارند. به باور او: وحشت از مرگ عبارت است از وحشت مُردن همراه با زندگیهای نازیسته موجود در بدنمان. وی از نیچه نقل میکند که: آنچه کامل شده و هر آنچه رسیده و پخته، خواهان مرگ است. آنچه نارس است، میخواهد زندگی کند.
به باور وی، آدمی وقتی که زندگی پختهای را تجربه کند، از مرگ نیز بیم نخواهد داشت. وی همچنین از سزار نقل میکند که گفته بود: بیمار نمیتواند با مرگ مواجه شود مگر آنکه انسان کامل باشد. بااینحال فقط زمانی به انسان کامل بدل میشود که با مرگ مواجه شود. انسان در صورتی مواجهه با چشمانداز مرگ اجتنابناپذیر را تاب میآورد که زندگی را تماماً زیسته باشد. به باور یالوم، هرچه رضایت از زندگی کمتر باشد، اضطراب مرگ نیز بیشتر خواهد شد.
یالوم یکی از علل اصلی ترس از مرگ را استفاده نکردن از امکانات و فرصتهای زندگی میداند. او با اشاره به این جمله نیچه که: به هنگام بمیر این هنگام را زمانی میداند که فرد از امکانات خودش استفاده کرده باشد. وی این ایده را تمام چیزهایی که انجام ندادهام مینامد. به این معنا که هرچقدر فکر کنیم که امکانات بالقوه و حوزههایی از زندگی وجود دارد که شخصی تجربه نکرده است، اضطراب در مواجهه با مرگ بیشتر خواهد شد.
یالوم معتقد است فردی که به مرگ آگاهی میرسد، زندگی متعالیتری را نیز تجربه میکند. به تعبیر او: مرگ آگاهی موجب تحول میشود. بسیاری از بیماران سرطانی گزارش کردهاند که زندگیشان در زمان حال پربارتر شده است. دیگر زندگی کردن را به آینده موکول نمیکنند و دریافتهاند که زندگی تنها در اکنون جریان دارد. آنکه زندگی نمیکند بیش از همه از مرگ میهراسد.
ازنظر یالوم مرگاندیشی به معنای ساده یعنی اینکه زندگی هر انسانی محدود است. این محدودیت سبب ترس میشود. ترس از مرگ همواره وجود داشته است اما دنیای مدرن و تضعیف اعتقادات مذهبی انسانها، به آن نمود بیشتری داده تا آنجا که میتوان گفت به یک معنا، انسان مدرن همواره در حال گریز از مرگ است.
موجآفرینی
ایدهای که یالوم در مورد تأثیر مثبت مرگاندیشی بر معنای زندگی مطرح میکند «موجآفرینی» نام دارد. به این معنا که با موج زدن نهتنها از مرگ نمیگریزیم بلکه بهگونهای زندگی خود را در راستای آن قرار میدهیم که معنایش افزایش یابد. موج زدن به این نکته اشاره دارد که هر یک از ما (غالباً بدون قصد و بهطور نادانسته ) دوایر متحدالمرکزی از تأثیر را ایجاد میکنیم که شاید سالها یا حتی نسلها بر دیگران اثر بگذارد. یعنی تأثیری که بر دیگری میگذاریم بهنوبت خود به یکی دیگر منتقل میشود. درست مانند موجهای دایرهواری که بر سطح آب استخری میافتد تا آنجا که دیگر دیده نشده اما در سطح ریزپردازندهای ادامه مییابد.
یالوم با این ایده بر آن است که اثری که آدمی از خود در دنیا بهجای میگذارد، میتواند درمانگر باشد و او را به امید در زندگی سوق دهد. درواقع یالوم به خلق اثر اشاره دارد. اگر کسی بتواند اثری از خود خلق کند، میتواند با آسودگی بیشتری به مرگ بیندیشد و زندگی برای او معنا مییابد. یالوم سرگذشت شخصی به نام باربارا را نقل میکند که سالها دچار اضطراب مرگ بود و استدلال اپیکوری (تجربه نکردن مرگ) فایدهای به حالش نداشت، اما با یاد آوردن یکی از عبارات مادرش در سخنرانی تدفین سبب شد ایده موجآفرینی را دریابد: در میان دوستانش دنبالش بگرد. او دریافت که همواره باقی ماندن یک شخص و خاطرات شخصی او اهمیت ندارد، بلکه گاه میتوان موجها یا تکههای فرد را از افراد دیگر یافت. به نظر یالوم چارچوب نیرومندی از معنای زندگی در این عبارت نهفته است و هرکسی از اینکه بداند بهطور مستقیم یا غیرمستقیم تکهها و موجهایی از او انتشار مییابد دچار شعف میشود.
یالوم در توضیحاتی که در باب موج زدن میدهد میگوید: حالا منظور نیچه از توصیه بالفعل کردن نیروهای درونی را میفهمد. یکی از قطعات نیچه در «انسانی زیادی انسانی» تبیین مناسبی از این ایده است: همه نویسندگان شگفتزده میشوند وقتی کتابشان جدا از آنان به حیات خویش ادامه میدهد، تو گویی بخشی از اندام یک حشره جدا شده است و اکنون راه خود را دنبال میکند… کتاب در پی خوانندگان خود است، مشعل زندگی را برمیافروزد؛ اسباب شادمانی را مهیّا میسازد، در دلها اثر میافکند، منشأ نگارش کتابهای تازه میگردد و به روح طرحها و وظایف تازه بدل میشود، خلاصه آنکه کتاب چون موجودی دارای نفس درونی میزید که بااینهمه خوشبختترین دوست کسی است که میتواند چون کهنسالان بگوید که همه اندیشهها و احساسات حساسیت آفرین، نیرو دهنده تعالیبخش و روشنگر اکنون در نوشتههایش میزید و او خود چیزی نیست، مگر خاکستری رو به خاموشی، حالآنکه آتش جان او در همهجا درگرفته است و پیش میرود.
به باور یالوم، انتشار یک کتاب، چنان در معنا دهی به مرگ و زندگی افراد مؤثر است که میتواند زندگی افراد را متحول کند و اضطراب مرگ را از آنها بزداید. این تنها نگارش کتاب و اثری از خود بر جای نهادن نیست که میتواند نگاه انسان به مرگ را دچار تحول کند؛ بلکه هرگونه اثری که از آدمی در جهان ثبت شود و از وی به یادگار باقی بماند میتواند مواجهه با مرگ را نیز برای افراد، سادهتر و لطیفتر گرداند.
(دیدگاه آروین یالوم قابل نقد است. در این متن فقط به گزارشی از دیدگاه وی بسنده شده است.)