فاطمه مرنیسی (۱۹۴۰-۲۰۱۵) از نواندیشان مراکشی محسوب میشود. عمده تأملات وی در خصوص زن در اسلام است. مرنیسی معتقد است که بدفهمی بزرگی درباره متون دینی در جوامع اسلامی اتفاق افتاده است. این بدفهمی از آنجا ناشی شده که جوامع اسلامی، عمدتاً مردسالار بودهاند و به همین سبب، متن دینی را هم به سمت یک رویکرد مردسالارانه تفسیر کردهاند. این در حالی است که متون دینی، در ذات خود دارای یک رویکرد مثبت نسبت به زن بودهاند.
ردنا (ادیان نیوز) – مرنیسی معتقد است که هر چه محدودیت در قبال زنان اِعمال شده، از رفتارهای مسلمانان بوده و نه متون دینی. به باور او، قبل از اسلام، زنان از حق مالکیت برخوردار نبودند و حتی در آداب و رسوم عرب جاهلیت، همواره زنان مانند اشیاء به ارث برده میشدند، اما با ظهور اسلام و بعد از نازل شدن سوره نساء که دربردارنده قوانین جدید ارثی بود، امتیازات مردان در این زمینه حذف شد و زنان هم مانند مردان صاحب ارث شدند.
مرنیسی برای اثبات برابری کامل زن و مرد به سوره نساء ارجاع داده و معتقد است خداوند در این سوره اعلام میکند زن و مرد را برابر آفریده و تنها مالک برتری آنها تقواست. وقتی که ملاک تقوا شد، مردان هیچگونه برتری نسبت به زنان نداشته و با یکدیگر برابرند.
فاطمه مرنیسی به این مسئله تأکید بسیار دارد که جنسیت معیار به دست آوردن رحمت خداوند نیست. با این مبنا، مرنیسی حتی به برابری و همسانی حقوق زن و مرد نیز حکم میکند.
مرنیسی همچنین به مسئله آموزش در اسلام توجه داده و آن را نیز میان زن و مرد یکسان میداند. وی معتقد است که اگرچه در متون دینی به برابری انسانها در این زمینه و حق زن و مرد برای آموزش حکم شده است، نظامهای اجتماعی مردسالار، سبب شدهاند تصور شود که این دیدگاه متعلق به اسلام است، در حالی که در متون دینی، هیچگونه تمایزی میان زن و مرد در امر آموزش وجود ندارد.
مرنیسی معتقد است که نگاه غالب به اسلام دچار انحراف شده به گونهای که اگر زنی بخواهد در مورد حقوق زنان در فرهنگ مردسالارانه کار کند، به احساس عذاب و گناه دچار میشود. در حالی که در متون دینی، این برابری میان زن و مرد وجود دارد اما نظامهای اجتماعی مردسالار، آن را به نام دین معرفی کردهاند و محدودیتهایی را برای زنان بهوجود آوردهاند.
مرنیسی معتقد است که دین اسلام اجازه داده تا زنان مسلمان بتوانند آزادانه حق انتخاب شغل و درآمد داشته باشند. در متون اسلامی، زنان میتوانند در محیطهای عمومی و بیرون از خانه فعالیت کنند، اما این فرهنگ مردسالار جامعه عرب است که باعث شده زنان دارای حریم و مرز مشخصی باشند و نتوانند استعدادهای خود را بروز دهند.
به باور مرنیسی فرهنگ مردسالار است که باعث شده تا زنان از فعالیتهای بیرون از خانه دور باشند. جامعه مردسالار، حریم برای زن را یک پدیده ضروری میداند؛ چرا که مردها معتقدند با ایجاد حریم از زنان دفاع میکنند تا از خارج هیچ آسیبی نبینند.
مرنیسی معتقد است مردها با ایجاد حریم برای زنان، میخواهند نشان دهند که زنان را دوست دارند و برایشان لباس زیبا و جواهرات میخرند.
فاطمه مرنیسی میگوید در نظامهای مردسالار، مردها میگویند مگر زن برای خوشبخت شدن به چیزهای غیر از این نیاز دارد؟
به باور مرنیسی، این اقتضائات تنها در نظامهای مردسالار وجود دارد و ربطی به دستورات اسلامی ندارد. در خصوص حق سیاسی زنان نیز مرنیسی معتقد است که اسلام حق مشارکت سیاسی زن را به طور کامل به رسمیت میشناسد.
مرنیسی با ذکر قسمتی از سیره پیامبر(ص) میگوید که پیامبر در مواقع جنگ به صورت قرعه، دو تن از زنان خود را انتخاب میکرد که در جنگ او را همراهی کند و همین زنان در تصمیمگیریهای مهم و مسائل سیاسی شرکت میکردند و پیشنهاداتی میداند. گاه این پیشنهادها نیز سازنده بود و سبب پیشرفت اسلام میشد؛ یکی از آنها پیمان صلح حدیبیه بود که پیامبر(ص) با ام سلمه مشورت کرد و این پیمان را پذیرفت.
مرنیسی میگوید همسران پیامبر و زنانی که با ایشان مخالفت داشتند، سعی میکردند که بتوانند حقوق خود را از جامعه مردسالار عربی بگیرند و روایتی را که مردان در ارتباط با زنان تعریف میکردند تغییر دهند. اسناد تاریخی و جزئیات زندگی اصحاب پیامبر(ص) حاکی از آن است که زنان دوشادوش مردان جامعه اسلامی را بنا نهادند.
مرنیسی معتقد است که با این تصویر از رفتارها و مواجهه با زنان در صدر اسلام، نمیتوان محدودیتهایی را پذیرفت که امروزه علیه زنان اعمال میشود. در حالی که رفتار پیامبر با زنان بهگونهای بوده که تمامی حقوق برابر با مردان را برای آنها در نظر داشته، چگونه میتوان امروزه این حقوق را از آنها سلب کرد؟
مرنیسی به دنبال فعال کردن زنان در جوامع اسلامی بود. معتقد بود که از درون سنت دینی هم میتوان آموزههایی را استنباط کرد که با فعالیت و پیشرفت زنان برابری میکند.
فاطمه مرنیسی گفته بود که زنان مسلمان میتوانند با افتخار پا به دنیای مدرن بگذارند، با آگاهی از شأن و کرامت انسانی، دموکراسی، حقوق بشر، مشارکت در موضوعات سیاسی و اجتماعی، در فعالیتهای کشورشان سهیم باشند. او معتقد بود که این امور نه تنها ارزشهای غربی نیست، بلکه ریشه در سنتهای اسلامی دارد.
مرنیسی در بازخوانی اسلام سنتی به این نتیجه دست یافته بود که میتوان از دل همین سنت اسلامی به مقبولیت حضور زنان در اجتماع حکم کرد.
مرنیسی علت تن ندادن به برخی از آموزههای دنیای جدید را در ترس میدانست. معتقد بود که آنچه موجب رد کردن دموکراسی در جوامع اسلامی است، نه بدعت و نو بودن آن، بلکه ترس است؛ ترس از فروپاشی مرزهای تعریف شده و نظم و امنیت برخاسته از حدودی که برای خود ترسیم کردهایم و به فراتر از آن نمیاندیشیم و همین ترسها سبب شده تا حقوق زنان در جوامع اسلامی نادیده گرفته شده یا مورد بی توجهی قرار گیرد.
میتوان نقدهایی به رویکرد مرنیسی داشت. در این متن فقط به گزارشی از دیدگاه وی بسنده شده است.