در جوامعی که زنان به هر دلیل، نوع نگرش مذهبی یا عرف، با محدودیتهای اجتماعی بیشتری مواجهاند، امکان نفوذ موج معنویتگرایی نوین، بیشتر است.
۱. وودهد، محقق برجسته ادیان و معنویت، معتقد است گرایش به معنویتهای نوپدید و عضویت در گروههای معنویتگرا در میان زنان بیش از مردان است. این حقیقت را که درباره جوامع غربی بیان شده است، با یک بررسی میدانی ساده در جامعه ایران نیز میتوان مشاهده کرد. اما حتی اگر عوامل جنسیتی مثل شدیدتر بودن گرایشهای معنوی در زنان را بپذریم، رغبت به گروههای نوپدید و شرکت در حلقه های معنوی خاص را باید به زمینه هایی دربافت فرهنگی و اجتماعیافراد نسبت داد. محدودیتها و تبعیض جنسیتی از مهمترین مؤلفه های اجتماعی و فرهنگی در این رابطه اند.
۲. در جوامعی که زنان به هر دلیل، نوع نگرش مذهبی یا عرف، با محدودیتهای اجتماعی بیشتری مواجهاند، امکان نفوذ موج معنویتگرایی نوین، بیشتر است. به طور خاص وقتی که به درست یا غلط، زنان احساس میکنند محدودیتهای اجتماعیشان به آموزههای مذهبی یا گفتمان دینی حاکم برمیگردد، در مقابل شعارآزادی دینی و حق انتخاب عقیده، که از سوی معنویتهای جایگزین سرداده میشود، مقاوت ناپذیرتر خواهند بود. این نکته به ویژه در مورد معنویتهای خودمحور و خودکیشها (self religions) اهمیت و شدت بیشتری مییابد. به عنوان مثال در معنویت عصر جدید (New Age Spirituality) که انتقال اعتبار دینی از نهادهای رسمی مثل کلیسا و سازمان روحانیت به خود شخص، پررنگتر دیده میشود، این امکان که زن از بندهای عقیدتی خویش و جامعه رهایی یابد و با حفظ مزایای دینداری (در معنای عام آن) آزادیهای بیشتری را تجربه کند، فراهمتر است.
۳. فرصتهای برابر لااقل آنچنان که در ابتدای راه در گرایشهای مختلف معنوی جدید برای جنسیت های مختلف فراهم میشود، این معنویتها را برای زنان بیش از مردان جذاب ساخته است. بهویژه در مورد رهبری گروه و ایفای نقش محوری، همچنان که در بسیاری از جنبشهای نوین دینی (NRMs) قابل مشاهده است، فرصتی که در اختیار زنان قرار میگیرد به شدت وسوسهکننده و برای کسانی که در این باره دچار تردید باشند، یک شاهد اطمینانبخشاز عدالت جنسیتی به شمار میرود. بسیاری از زنانی که به معنویتهای نوین روی میآورند، قصد جدا شدن از بدنه اجتماعی و همه تعلقات مذهبی خود را ندارند و تنها به دنبال ترمیم زخم تبعیض، ارتقای حس ارزشمندی و مطالبه حقوق انسانی خویشاند.
۴. البته محدودیتها و تبعیضهای آزار دهنده، در عرصهها و در سطوح مختلف، کمابیش جریان دارد. این وضعیت خاص کشور ما یا جوامع سنتی نیست بلکه در همه جای دنیا نگاه تبعیض و تحقیرآمیز به زنان با نمودهای متفاوت وجود دارد و اغفال زنان توسط فرقهها و کیشهای جدید، مسأله ای است که در برابر اغلب جوامع مسیحی قرار دارد. اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که برای گرایش به گروه های معنوی جدید، همچنان که نسبت به گروه های فمنیستی، «احساس محدودیت»، کافی است. در وضعیت مدرن، یا جامعه ای که لااقل از میزان مناسبی آزادی عمومی،هرچند غیر رسمی، بهره ببرد، نقش رسانه ها در شکل گیری این احساس، تعیین کننده است. از این جهت، حضور فعال رسانه ای برای گروه هایی که به عضوگیری می اندیشند مهم و یک راهبرد تضمین شده به شمار میآید. کافی است به مصادیق محدودیت، حتی مواردی که به طور طبیعی و در بهترین شرایط اجتماعی نیز احتمال وقوعشان میرود، ضریب رسانهای بدهند تا فضای لازم برای القای حس محدودیت ایجاد و بعد، در فرایندی خودتقویت کننده و در رسانه ها و گروه های اجتماعی مستقل، به سرعت رشد کند.معنویتهای جدید میوه این احساس را برداشت میکنند.
۵. اگر معنویتهای نوین میتوانستند نیاز زن امروز را واقعا برآورده سازند و او را برای بهترزیستن یاری کنند، نه تنها جایی برای نگرانی وجود نداشت بلکه باید زمینه را برای دسترسی و پیوستن آسانتر به این گروهها فراهم میآوردیم. اما در شرایطی که گزارشهای متعدد از وجود آسیبهای جدی در این مورد حکایت میکند،گرایش به معنویتهای نوین را نه تنها نمیتوان فرصتی برای بازیابی هویت ارزشمند انسانی در زنان دانست بلکه به عنوان یک تهدید، ضرورت آگاهسازی و مصونیت بخشی نسبت به این جریان را در مقابل ما قرار میدهند. جدای از آسیبهای مستقیم که از آموزهها و تکنیکهایاغلب جعلی و ناقص برمیآیند، مشارکت زنان در این گروهها با نوعی بهرهکشی از آنها همراه است؛ بهرههایی که بر خصوصیات اخلاقی زنانه، جذابیتهای جنسی و قابلیتهای خاص روحی (مثل مدیوم شدن در ارتباط با ارواح) استوار است.
۶. اما رشد قارچگونه این معنویتها را میتوان فراتر از تهدید، فرصتی دیدبرای درک دردی که تا به حال و تا این اندازه آشکار خود را نشان نداده بود. بهویژه در مورد زنان، که بیش از مردان هم در معرض گرایش و هم پس از پیوستن، در معرض آسیب قرار دارند، تلاش برای بازیابی هویت شخصی و احساس رضایتمندی از هویت زنانه، آن هم در بستر سالم اجتماعی، یک اولویت انکارناپذیر است.راهحل ایجابی برای نجات زنان از بیراهههای فرهنگی، اصلاح وبازسازی شاهراهههای خوشبنیانی است که با کجفهمیها و کجرفتاریها آسیب دیدهاند. از این منظر، معنویتهای دینی چنانچه از رویههای مردسالار پالایش شوند و متکی بر کرامت عام انسانی، نیاز زنان را به احساس ارزشمندی درونی تأمین کنند، گرایشهای جنسیتی به معنویتهای سکولار را چاره خواهند کرد.
۷. حتی در وضعیتی که اصول عقیدتی و قوانین اجتماعی، بر روی کاغذ با کرامت انسانی زنان همراهی میکنند، اغلب، ذهنیتهای معیوب و اعمال سلیقههای شخصی مانع از تحقق رویای عدالت جنسیتی میشوند. گره خوردن این موانع با ادعاهای دینی، باعث میشود گذر از این موانع، چه توسط افراد و چه در تحولات طبیعی جامعه، به منزله عبور از دین و بهدنباله آن، عبور از معنویتهای دینی تلقی شود و زمینه را برای پذیرش معنویتهای نوپدید، فراهم سازد. بنابرینعلاوه بر تحول تئوریک که در فهم عالمان صورت میگیرد، نیازمند تغییرات وسیع در عرف و عادتها نیز هستیم؛ عرف و عادتهایی که در واقع، هیچ نسبتی نه با گوهر باطنی دین و نه کرامت انسانی زن، ندارند.