از بردگی تا انقلاب؛ نگاهی به وضعیت آفریقاییهای مسلمان در قاره آمریکا
به بهانه برپایی تظاهرات علیه نژادپرستی در آمریکا
بردگی، استثمار و نابودی هویت بخشی از اقدامات وحشیانهای است که اروپاییها و آمریکاییها از قرن شانزدهم میلادی تاکنون علیه مسلمانان آفریقایی مرتکب شدهاند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، کشته شدن «جرج فلوید»، مرد سیاهپوستی که هفته پیش قربانی خشونت نژادپرستانه پلیس شهر «مینیاپولیس» ایالت مینهسوتا در آمریکا شد، اعتراض مردم بیش از ۲۰ ایالت آمریکا را برانگیخته است.
درباره ظلم و ستمی که آمریکاییها و اروپاییها در طول تاریخ بر مردم آفریقا روا داشتهاند پایگاه اطلاعرسانی «إضائات» به بررسی کتابی با همین مضمون پرداخته است که ترجمه این گزارش در ادامه میآید:
بردگی، استثمار و نابودی هویت بخشی از اقدامات وحشیانهای است که کتاب «بندگان خدا: بردگان مسلمان آفریقایی در قاره آمریکا(شمالی و جنوبی)» نوشته «سیلوان آی دیوف» نویسنده و تاریخنگار فرانسوی از آن پرده برداشته است. این کتاب درباره مشکلاتی است که آفریقاییهای مسلمان در آمریکای شمالی و جنوبی با آن مواجه هستند؛ مسلمانانی که از وطن و سرزمین خود مهاجرت کردند تا در کشتیها با بردگی مورد استفاده ابزاری قرار گیرند، باربری کنند تا به قارههای جدید برسند و خوشبختی سفیدپوستان را تأمین کنند.
این افراد از ابتدای اسارتشان در سرزمین خود تا سفرهای باربری، انواع مختلف عذاب را متحمل شدند؛ این بخشی از عذابی بود که آنان را با رسیدن به دزدان و قاتلان وارد مرحلهای دشوارتر کرد و این بردگان مسلمان با استثمار و نابودی هویت خود به ویژه هویت دینی روبهرو شدند.
مردم آفریقا با گرسنگی و ارعاب به بردگی گرفته شدند
قرن ۱۶ میلادی آغاز تجارت برده از طریق اقیانوس اطلس بود. کشورهای غربی برای دستیابی به بردگان آفریقایی از راههای قانونی و غیرقانونی استفاده میکردند و حملات رعبآوری علیه آنان انجام میدادند. آنها مردان، زنان و کودکان را از خانههای خود در روستاهای آفریقا ربودند، محصولات آنها را نابود کردند و روستاهایشان را آتش زدند و مردم ساکن این روستاها را مجبور کردند که به جای مرگ از گرسنگی یا سوزانده شدن، بردگی را بپذیرند.
این اقدامات به ناامنی عمومی و درگیریهای سیاسی و مذهبی در منطقه ساحل طلایی (کشور غنای کنونی) و ممالک هوسا (نیجریه کنونی) کمک کرد و کشورهای غربی نیز گروههای درگیر را با سلاحهای خود مجهز میکردند تا آنان را برده خود کنند. در نتیجه این کشورها توانستند مردم آفریقا را به بردگی بگیرند با وجود اینکه این مردم در کشورهای خود از معلمان سرشناس، رهبران قبایل و یا نظامیانی بودند که زیردستانی داشتند.
این آفریقاییها در طول سفر به دو قاره آمریکای شمالی و جنوبی و کشورهای غربی، انواع مختلف عذاب ـ از گرسنگی گرفته تا تهدید به قتل و شلاق خوردن و شکنجههای گوناگون ـ را متحمل شدند.
کشتی مخصوص حمل بردگان از آفریقا به اروپا و آمریکا
همزمان با آغاز سال ۱۵۰۳ میلادی بردگان آفریقایی از سنگال، گامبیا، گینه، مالی و نیجریه به اقیانوس اطلس و جایی که قاره آمریکا قرار دارد رسیدند. در میان این بردگان، مسلمانان تعداد بیشتری از آنها را تشکیل میدادند؛ به گونهای که شمار آنها طی سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۹۰۰ میلادی صدها و هزاران نفر تخمین زده میشد.
با وجود اینکه مقامات اسپانیایی تلاش کردند که با ایجاد ترس و وحشت، مسلمانان را از ورود به آمریکا منع کنند اما با آغاز دو قرن ۱۸ و ۱۹ و زمانی که جوامع بردگان آفریقایی بیشترین آرامش و امنیت را یافته بودند، برخی از مزرعهداران، بردگان مسلمان را به دلیل اینکه قدرت بیشتری داشتند، ترجیح میدادند.
پایبندی مسلمانان آفریقایی به دین اسلام
در این سرزمین جدید ضروری بود که مسیحیت نخستین دین مردم باشد. لذا تبلیغ مسیحیت بهانه بزرگی برای بردگی آفریقاییها بود. طی این پویشهای تبلیغی مسلمانان آفریقایی که در غرب زندگی میکردند نیز مانند سایر بردگان برای حفظ دین خود و آزادی بیان، با موانع بسیاری روبهرو شدند و به دلیل اینکه به طور کلی برده و به شکل خاص مسلمان بودند، در معرض فشارهای بسیاری قرار گرفتند.
تلاشهای بسیاری برای دور کردن آنها از دینشان و تقویت سلطه مزرعهداران بر آنها صورت گرفت. به عنوان نمونه نخستین تلاشها تغییر نامهای اسلامی این افراد بود و هرکس که نام جدیدی مرتبط با نام قدیمی خود بر میگزید، از شانس بیشتری برخوردار بود. مانند «موسی» که تبدیل به «موسیز» و «ابراهیم» که تبدیل به «آبراهام» شد و همچنین «ایوب» به «جاکوب» یا «جوب» و «سلیمان» به «سولومون» تبدیل شد.
نسل اول آفریقاییهایی که به آمریکای شمالی رفته بودند، به این تلاشها پاسخ مثبت دادند به امید اینکه جایگاه اجتماعی آنها بالاتر رفته و از بردگی رهایی یابند. اما آفریقاییهایی که در اواخر قرن ۱۷ و اوایل قرن ۱۸ برای کار به عنوان برده به غرب برده شده بودند، بیشتر به دین خود پایبند بودند و سعی میکردند حتی مخفیانه از این دین محافظت کنند.
این آفریقاییها نمازهای خود را به پا میداشتند، در ماه رمضان روزه میگرفتند و با وجود اینکه اموال بسیار ناچیزی داشتند، به پرداخت زکات اهتمام میورزیدند. آنان همچنین به رغم اینکه از گرسنگی و کمبود غذا رنج میبردند، از خوردنیها و آشامیدنیهای حرام خودداری میکردند. همچنین این مسلمانان مدارس اسلامی مخفیانه تأسیس کرده بودند و تلاش داشتند بیسوادی را در میان کودکان خود از بین برده و به آنان قواعد دین اسلام را آموزش دهند.
موفقیت مسلمانان در پایبندی به دین و هویت اسلامیشان موجب نشد که بردگی آنان در آمریکا نادیده گرفته شود؛ اما آنها از قدرت و مهارت خود و توانایی استفاده از تناقضهای در نظام بردهداری به سود خود استفاده میکردند و همین امر در نهایت موجب تشکیل جوامعی قدرتمند برای حفظ دین و هویت آنان شد.
این امر به پیشینه فرهنگی و اجتماعی آنان و تعلیماتی که در قاره آفریقا دیده بودند بازمیگشت، چرا که بسیاری از آنان آموزشهای عالی دیده بودند؛ به گونهای که حتی میانگین آشنایی بردگان با خواندن و نوشتن بیشتر از صاحبانشان بود. همین مسئله نیز به آنان کمک کرد تا در میان بردگان تأثیرگذار باشند.
انقلاب و مبارزه با بردهداری
مهارتهای رهبری و قدرت تأثیری که در میان بردگان مسلمان وجود داشت، در رهبری مسلمانان برای مقابله با بردهداری و انقلاب علیه این مسئله در نقاط مختلف آمریکای شمالی و جنوبی سهم بسزایی داشت. این امر به طور آشکار در سال ۱۵۲۲ میلادی بروز یافت و مسلمانان سنگال نخستین انتفاضه را در میان بردگان آفریقایی در دنیای جدید ترتیب دادند.
در آن سال حدود ۲۰ نفر از بردگان کارگر در مزارع نیشکر دیگو(پسر کریستف کلمب) با برپایی انقلاب، اعتراضات خود را علنی و شروع به بریدن سرهای اسپانیاییها کردند. به دنبال این اقدام، اسپانیا در پنج دهه بعد، پنج مراسم را برای ممنوعیت بردهداری مسلمانان اجرا کرد.
در آغاز این سال، مسلمانان آفریقایی در سراسر نقاط دو قاره آمریکا در حال انقلاب برای دستیابی به آزادی بودند. بسیاری از این انقلابها در سال ۱۵۲۳ در مکزیک، سال ۱۵۲۹ در کوبا، سال ۱۶۲۷ در گواتمالا، سال ۱۶۴۷ در شیلی، سالهای ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۰ در فلوریدا و سال ۱۸۳۵ در باهیای برزیل اتفاق افتاد که انقلاب برزیل بزرگترین و منظمترین انقلاب بردگان در آمریکا بود.
رهبری انقلاب باهیا در برزیل به دست بزرگان هوسا(از قبایل غرب آفریقا) بود اما مقامات این کشور چند ساعت پیش از آن، از این انقلاب مطلع شده و فوراً اقدامات شدید امنیتی از جمله تخریب منازل و بازداشت آفریقاییهای برده و غیر برده مسلمان را به اجرا درآوردند. آنان همچنین راهها را به روی انقلابیون مسلمانی که از روستاهای مجاور برای پیوستن به این انقلاب آمده بودند، مسدود کردند. لذا رعب و وحشت شدیدی در میان ساکنان محلی و اروپاییهای ساکن آن منطقه به دلیل اَبعاد دینی این انقلاب، پدید آمد.
پس از خاموش شدن این انقلاب و پراکنده کردن انقلابیون و دستگیری آنان، حکم اعدام، زندان با اعمال شاقه و شلاق برای ۲۸۶ مرد و ۲۴ زن آفریقایی صادر شد. در این انقلاب و سایر انقلابها، آفریقاییهای مسلمان نه تنها مسلمانان را رهبری میکردند بلکه رهبر مبارزات آفریقاییها برای آزادی همه بردگان بودند.
آنان از زبان عربی به عنوان زبانی برای ارتباط مخفیانه خود استفاده میکردند و با وجود شکست اکثر این انقلابها، آنان به مسیر خود همچنان ادامه دادند. آنها در سال ۱۷۹۱ نیز در انقلابی در سانتو دومینگو، پایتخت کشور دومینیکن، شرکت کردند تا اینکه به استقلال هائیتی در سال ۱۸۰۴ منجر شد.
البته با وجود مبارزات این آفریقاییها علیه بردهداری و تلاش آنها برای پایبندی به دین خود، اسلامی که این افراد در آن زمان داشتند اکنون همچون گذشته باقی نمانده است. امروز در آمریکای شمالی و جنوبی و منطقه دریای کارائیب، جامعه واحدی که همچون نسل گذشته آفریقاییها به دستورات دین اسلام عمل کنند، یافت نمیشود.
این وقفه در درجه اول به این دلیل بود که بردگان مسلمان برای تحکیم دین خود در نسلهای جدید، قدرت نداشتند چرا که فشارها بر آنان افزایش یافته بود تا دین خود را به مسیحیت تغییر دهند. از سوی دیگر دشواری ارتباط با جهان اسلام و عدم حمایت قوی یا نبودِ مدارس مناسب برای آموزش دین اسلام نیز از دیگر عوامل این امر به شمار میآید. این مسئله در نهایت به جایی رسید که برخی از نوادههای بردگان مسلمانان آفریقایی حتی نمیدانند اجدادشان مسلمان بودهاند.