یک پژوهشگر قرآن در یادداشتی، کتاب «جهاد و ترور در اسلام» نوشته اشرف بروجردی را نقد کرده و نوشته است: روزه، جهاد و امر به معروف یک دستور دشوار الزامی است، حجاب یک دستور اکراهی است که گاهی برخی از همین طیفها میخواهند با طرح مسئله «لا اکراه فی الدین» زیر آب آن را بزنند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، رادیو فرهنگ ۱۱ خردادماه گفتوگویی با اشرف بروجردی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران درباره کتاب «جهاد و ترور در اسلام» اثر تألیفی وی داشته است. وی در این گفتوگو درباره سؤال مجری مبنی بر اینکه با توجه بهعنوان این کتاب، آیا ترور در اسلام وجود دارد، پاسخ مشخصی نداد و فقط به تعریف دو واژه جهاد و ترور پرداخت و سپس با استناد به آیه قرآن بیان کرد: در دین هیچ اجبار و الزامی در پذیرش آن نیست.
در همین راستا، حجت الاسلام والمسلمین ابوالفتح دعوتی، مترجم و پژوهشگر قرآن یادداشتی را در این زمینه نوشته و نسبت به ترجمه سطحی این آیه از سوی اشرف بروجردی انتقاد کرده است.
حجتالاسلام دعوتی معتقد است: این برداشت مورد استفاده افرادی نظیر مرحوم مهندس بازرگان نیز قرار گرفته است، که استدلال کردهاند که اسلام مردم را در انجام کارهایشان آزاد گذاشته و هیچ نوع اکراهی در این مورد از جانب شریعت وجود ندارد و در واقع به نوعی اشاره به مکتب لیبرالیسم کردهاند.
ادامه این یادداشت از نظر مخاطبان میگذرد:
آیه مبارکه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» مربوط به خلقت انسان است که خداوند انسان را آزاد آفریده است و چنین نیافریده که همه به صورت اجباری از ناحیه خلقت مجبور به اطاعت فرمان الهی و سنتهای الهی باشند.
بر خلاف آسمانها، زمین، عناصر و همه موجودات که آنها خواه و ناخواه مطابق برنامه خداوند، باید حرکت بکنند و حرکت میکنند. مثلاً ستارگان، زمین و خورشید حتی یک لحظه هم از برنامه مقدر خودشان تخلف ندارند و هم مطابق برنامه از پیش تهیه شده، حرکت و سیر میکنند، «کل فی فلک یسبحون»؛ هرکدام در مدار خودشان حرکت میکنند خواه و ناخواه، طوعاً و کرهاً فرمان خدا را انجام میدهند.
ولیکن در مورد انسان مسئله فرق میکند، زیرا خداوند انسان را مختار آفریده است و به او درک و شعور داده و خوب و بد را به او الهام کرده و او را در انتخاب راه خودش آزاد گذاشته است.
«إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛ خواه اطاعت کند و فرمان ببرد و خواه کفران بنماید و عصیان کند، لاجرم خداوند آنها را آزاد و مختار و صاحب اراده و تشخیص آفریده است و انسان مانند دیگر مخلوقات مجبور به طی طریق یک راه نیست، بلکه میتواند راههای گوناگونی را انتخاب کند، بنابراین «لااکراه فی الدین» اکراهی در دین، عقیده و سلوک راه از ناحیه خلقت به انسان تحمیل نشده است.
در مورد دیگر هم میفرماید؛ اگر خداوند میخواست همه را به یک راه و یک دین وامیداشت و خلق میکرد، چنانکه در حیوانات و جمادات این طور است و آنها بر سر دو راهی قرار ندارند و خواه و ناخواه باید اطاعت کنند و راههای خدا را طی کنند، مانند زنبور عسل و دیگر موجودات. اما در مورد شریعت و حکومت در بسیاری موارد اکراه وجود داشته و مقررات سخت برای ادیان به یک نحو و برای پیروان به نحو دیگر وجود دارد.
نماز هم یک دستور اکراهی است، روزه و جهاد و امر به معروف یک دستور دشوار الزامی است، حجاب یک دستور اکراهی است که گاهی برخی از همین طیفها میخواهند با طرح مسئله «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» زیرآب حجاب را بزنند و اصولاً مجادله اقوام و ملل اهل شرک با پیامبران بر سر همین مسئله آوردن احکام و مقررات و از آن جمله جهاد بوده است، و اینکه چرا انبیا اجازه نمیدهند که ما هر طور میخواهیم عمل کنیم.
در نهایت اعلام برائت به مشرکان و ممانعت کردن طوافهای آنها به شکل عریان و مسائل دیگر احکام اکراهی بوده و تخلف از آنها مجازاتهای بسیار سنگین و جدی داشته است و این دستور صریح قرآن است که میفرماید؛ بعد از اعلام یک حکم از طرف خدا و رسول دیگر برای مؤمنان جای اختیاری نیست که بخواهند یک حکم دیگر را اجرا کنند.
اصولاً مسئله حکومت مهدوی برای همان اعلان و اعلام احکام و مقررات اکراهی است، زیرا قهراً ملتهای مخالف و مستکبران عالم، حاکمیت هیچ شریعتی را نمیپذیرند و از پذیرش آن اکراه دارند، چون نمیفهمند و باور ندارند و نخواهند فهمید و باور هم نخواهند کرد و دولت مهدوی بعد از اینکه پس از سالها غیبت ظهور کرد، حالا دست روی دست نمیگذارد تا مستکبران عالم به همان کفر و الحاد و استکبار و فساد خودشان ادامه بدهند و قهراً یک غلبه قهرآمیز واقع خواهد شد و خداوند حاکمیت را به رهبران الهی خواهد داد؛ «وَلَو کَرِهَ المُشرِکونَ» و «وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» «وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ».
لاجرم خانم اشرف بروجردی باید به این آیات هم نظری داشته باشند و از این گونه تفسیرهای سطحی و در راستای لیبرالیسم پرهیز کنند. در مورد جهاد ابتدایی هم که اصلاً نوبت به احادیث و اختیارات ائمه(ع) و فقها نمیرسد و این آیه قرآن کریم است که از جانب سلیمان میفرماید؛ جناب سلیمان به ملکه سبا نامه نوشت و پیغام جنگ ابتدایی داد و آنها را تهدید کرد و قدرت خود را به رخ آنها کشید، به طوری که ملکه سبا و لشکریان او تسلیم شدند و به درگاه جناب سلیمان رفتند، قبل از آنکه آنها را دستبسته و خوار به محضر ایشان بیاورند. البته وقتی ملکه سبا به قصر سلیمان آمد و تشکیلات و ساز و برگ آنها را دید از حکومت خودش خجل شد و اظهار اسلام کرد. یعنی اینکه حکومت الهی میفهمد که با مردم چگونه رفتار کند و عظمت خود را به نمایش بگذارد و آنها سر تسلیم فرود بیاورند.
در عین حال این یک فرمول است برای غلبه بر مشرکان و فرمولهای دیگر هم وجود دارد، طوفان نوح(ع) هم یک فرمول است، غرق شدن فرعون و هلاکت عاد و ثمود هم انواع دیگر از فرمولهای الهی هستند که همه این فرمولها با قهر و غلبه انجام گرفته است. «وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ»؛ اراده خداوند از سر ستمکاران دست بردار نیست و در نهایت جهان بشریت را مغلوب آیین اسلام خواهد کرد. البته آنها زندگی خود را خواهند داشت و هیچ کس اجازه تجاوز و تزاحم برای آنها نخواهد داشت، ولیکن تحت حاکمیت و قهر و غلبه حکومت اسلامی و در مواردی شریعت به آنها اجازه آزادی میدهد و در جاهایی هم به آنها اجازه توطئه و اظهار اندام نمیدهد.
درست مانند دوران پیامبر اکرم(ص)، گاهی کاروان مسیحیها وارد مدینه میشدند و میهمان پیامبر (ص) بودند و به آداب خودشان عمل میکردند، یک وقت هم مانند قبائل بنی قریضه و دیگران مجبور به اطاعت و یا مهاجرت اجباری میشدند به هر طور که حاکم اسلام مصلحت میدانست.