برخی از دلسوزان دین، به قضیهی قضا و قدر متوسل شده و میگویند: ترس از ابتلا به ویروس و فرار از اجتماعات ازجمله اجتماع مساجد، مخالف باور به اصل اعتقاد به قضا و قدر بوده و مخل به عقیده میباشد و به مستندات زیر متوسل میشوند، اما ….
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، ماموستا سید مصطفی محمودیان، مفتی فقە امام شافعی در مناطق کردنشین آذربایجان غربی و امام جمعه و جماعت یوسف کندی مهاباد در یادداشتی با عنوان «کرونا و دیدگاه فقه دربارهی بیماریهای واگیر» به تبیین این موضوع از منظر فقه اهلسنت و فقه امام شافعی پرداخت که در ادامه میآید:
بروز خطر کووید١٩ یا همان کروناویروس، تحولات فراوانی را در حیات و ممات و جسم و روان جامعهی بشری موجب شد و تاثیر زیادی بر اوضاع اجتماعی و اقتصادی مردم نهاد، صداقت مؤمنان و انساندوستان واقعی را به منصهی ظهور رساند و خباثت انگلها و سودجویان را برملا ساخت. به تعبیری کافر و مسلمان، موحد و مشرک، غنی و فقیر، آزاد و اسیر، کاخنشین و کوخنشین، سلطان و شبان، شجاع و جبان، هریک به نحوی در برابر آن عکسالعمل نشان داده و موضع مناسب گرفتند. حوزه دین و عبادت هم به نحوی به هم خورد، برخی از احکام پنجگانهی دین جا عوض کردند و واجبات به محظور و ممنوعات به میسور مبدل گشتند، مساجد تعطیل و نصوص دینی و احکام شرعی، زیر چادر و چاقوی تأویل رفتند. اگرچه تابهحال مطالب فراوانی راجع به تکلیف اجتماعات دینی بهویژه راجع به جمعه و جماعت، از طرف اهل منبر و صاحبنظران دینی خاصه در فضای مجازی گفته و نوشتهشده است ولی چون افراد و طیفهای زیادی هنوز برای ترک نمازهای جماعت به قناعت نرسیدهاند و متأسفانه خطر و غایلهی این بیماری واگیردار هنوز برطرف نشده است، بنده نیز وظیفهی خود دانستم مطالبی را برای استفاده عموم یادداشت و در دسترس قرار دهم. امید است که مایهی خیر برای همگان باشد.
باور به وجود کرونا ویروس
برخی هنوز میپرسند آیا اصلاً میکروب یا ویروسی به نام کرونا وجود دارد و آیا به مرحلهی یقین رسیده است و میتوان بسبب خطری مظنون وظایف دینی، ازجمله واجبات را ترک کرد؟ این سؤال در اساس بیاساس است، زیرا اولاً گرچه ما شخصاً ویروس یا میکروب را نمیبینیم ولی آثار آن بهوضوح پیدا است و اهلفن و پزشکان و کلیهی تحصیلکردگان حوزهی سلامت و بهداشت آن را پذیرفته و در مقابل آن موضع گرفتهاند و میتوان گفت جود ویروس موسوم به کرونا به قول اهل حدیث به تواتر ثابت گشته و جای انکار باقی نگذاشته است؛ زیرا میدانیم که از نگاه فلاسفه و دانشمندان مسلمان، یکی از ابزار شناخت در کنار حواس، خبر صادق است؛ و شک در وجود این ویروس درحالیکه تابهحال بیش از هشتاد کشور جهان و کلیهی مجامع بهداشتی و حتی سازمان بهداشت جهانی را نیز به عکسالعمل واداشته است، سر از نادانی یا ندانمکاری و تجاهل برمیآورد؛ و ازیکطرف میتوان گفت تمامی احکام فقهی که در حوزه اجتهاد قرار میگیرند، مبنای ظنی دارند و هیچ مجتهدی استنباطات خود را صد درصد، صحیح و مطابق با مراد شارع، تلقی نکرده است. از سوی دیگر چنانچه اینگونه موارد را به دلیل اینکه خود آنها را مشاهده نکردهایم، رد کنیم باید به اکثریت معلومات خود در زمینههای مختلف با دیدهی شک و تردید بنگریم.
از حقیقتی دیگر هم غافل نمانیم و آن اینکه در فقه اسلامی، صدور حکم راجع به مسائلی که به حوزه فقه مربوط نمیشوند، به حوزهی مربوط و رأی اهلفن آن حوزه واگذارشدهاند برای مثال: رأی دربارهی انتساب کودک مورد اختلاف به یکی از طرفهای ادعا، که به قائف (قیافهشناس) واگذار گردیده است (الأم للإمام الشافعی، ج۶، ص٢۶۵)، همچنین است نظر دربارهی اینکه کدامیک از اعضای بدن با فروکردن سوزن در آن، باعث مرگ میشود که به پزشکان متخصص ارجاع دادهشده است (الفقه المنهجی، الخن و دیگران، ج٨، ص١٣)، رأی در مورد از بین رفتن یا نرفتن بینایی در چشمی که صدمه خورده، به نظر اطبا موکول گردیده است (التنبیه فی الفقه الشافعی، ابواسحاق شیرازی، ص٢٢۵)، مسئلهی مباح یا حرام بودن شکاری که توسط سگ شکاری کشتهشده که به کامل تربیت شدن سگ، ارتباط پیدا میکند و آن را نیز باید اهل فن تأیید نمایند (نهایه المطلب فی مذهب الإمام الشافعی، الجوینی، ج١٨، ص١٠۵)، جهت قبله که با نظر ستاره شناسان تعیین میگردد (المجموع، الامام النووی، ج٣ص٢٠١)، نظر نهایی راجع به اینکه صدای عود برای بهبودی از برخی بیمارها مفید است یا نه به ابرازنظر پزشکان موکول گردیده است (حاشیه الشروانی علی تحفه المحتاج، ج١٠، ص٢١٩) و هکذا بسیاری از مسائل که فقه و فقها به خود اجازه اظهار نظر نداده و آن را به اهلفن موکول نمودهاند.
مطلبی دیگر اینکه جایگاه علم پزشکی از دیدگاه دین مبین اسلام نهتنها به رسمیت شناختهشده بلکه این علم بهعنوان عدیل و همتای دیگر علوم قراردادهشده است و در منابع اسلام آمده که العلم علمان: علم الأدیان و علم الأبدان و حتی بعضی این جمله را بهعنوان حدیث ذکر کرده و عنوان حدیث مرسل به آن دادهاند که اگر حدیث نبوی هم نباشد با واقعیت تطابق دارد زیرا علوم و معارف بشری یا از نحوهی عبادت و ارتباط باخدا در قالب شعایر دینی بحث میکنند و یا اینکه از زندگی دنیوی و خدمت به جنبهی مادی و جسمانی انسان میگویند.
تداوی و قرنطینه از نگاه اسلام
علاوه بر مطالب فوق، بر اهل ایمان، بهویژه آگاهان از تعالیم دین اسلام پوشیده نیست که نهتنها تداوی و معالجهی انواع بیماری، از نگاه مکتب رهاییبخش اسلام، یک وظیفه بشمار میرود بلکه پیشگیری از بیماری و حتی اقدام به قرنطینه از دستورات اساسی این دین قرارداده شده است و میدانیم که رعایت بهداشت و نظافت که رسول خدا -صلیالله علیه وآله- در کنار دستورات اکید و مکرر قرآن به پاکی، به آن امر کرده و آن را نصف ایمان دانسته که فرموده: «الطُّهُورُ شَطْرُ الْإِیمَانِ»(صحیح مسلم به شماره ٢٢٣) ونیز نهی قرآن حکیم از اسراف و زیادهروی در خوردن و آشامیدن (الاعراف/٣١) و همچنین تحریم ناپاکیها از طرف قرآن (الاعراف/١۵٧، البقره/١٧٣و المائده/٣) و… بیشتر به هدف پیشگیری از بیماری و حفظ تندرستی است. تا جایی که رسول مکرم اسلام -علیه و علی آله الصلاه والسلام- در حدیثی سلامتی جسمی و روحی را در کنار امنیت و معیشت، بهمثابهی احراز تمامی نعمتهای دنیا، بهحساب آورده آنجا که فرموده است: «مَنْ أَصْبَحَ مُعَافًى فِی بَدَنِهِ آمِنًا فِی سِرْبِهِ عِنْدَهُ قُوتُ یومه فکأنما حیزت له الدنیا» (صحیح ابن حبان به شماره ۶٧١) پیامبر بزرگ-صلیالله علیه وآله- دربارهی تداوی نیز فرموده است: «تَدَاوَوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ یضَعْ دَاءً إِلَّا وَضَعَ لَهُ دَوَاءً، غَیرَ دَاءٍ وَاحِدٍ الْهَرَمُ»(سنن ابو داود به شماره/٣٨۵۵)«دنبال معالجه بروید زیرا خداوند برای هر دردی جز پیری دوا قرارداده است» ونیز فرموده است: «إنَّ اللَّهَ لَمْ ینْزِلْ دَاءً إِلَّا أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً فَتَدَاوَوْ»(الطب النبوی، أبو نعیم الإصفهانی، به شماره ١١) «خداوند هر دردی که فرستاده دوا برایش قرارداده است پس دنبال درمان بروید»
در رابطه با قرنطینه هم ازجمله به فرمودهی حضرت رسول-صلیالله علیه وآله وسلم- استناد میشود که در جریان داستان امام عمر-رضی الله عنه- نقل شده و ایشان فرمودهاند: «إذَا سَمِعْتُمْ به بِأَرْضٍ فلا تَقْدَمُوا عَلَیهِ، وِإذَا وَقَعَ بِأرضٍ وَأنْتُمْ بِهَا فَلا تَخْرُجُوا فِراراً مِنْهُ»(صحیح بخاری، به شماره ١١٢٠) «هرگاه شنیدید که وبا در محلی سربرآورده آنجا نروید و اگر در جایی که هستید پیدا شد آنجا را به هدف پرهیز، ترک نکنید»
ترک عبادت در صورت بیم از خطر بیماری
دین اسلام که برنامهای است از جانب خالق جهان و برای زندگی و بندگی انسان، تمامی جوانب حیات دنیوی و اخروی را در بر گرفته، روح و جسم را به هم پیوند داده و همهی حقوق مادی و معنوی کلیهی اقشار مختلف جامعه را به رسمیت شناخته است و در صورت پایمال شدن کمترین حق هرکسی به دفاع و رفع ستم دستور داده است و بهطور خلاصه آنچنانکه اصولیون نوشتهاند شریعت اسلام آمده تا از ضروریات پنجگانهی انسانها محافظت کرده و به دفاع از آنها برخیزد که عبارتاند از حفظ دین، نفس، نسل، عقل و مال (الموافقات، للشاطبی، ج١، ص٣١) البته برخی آبرو، امنیت و آزادی را هم اضافه نمودهاند؛ و بهطور خلاصهتر گفتهاند تشریع احکام دین، مطابق فطرت انسان و در راستای جلب مصالح انسان و دفع مفاسد از وی هست. (الفکر السامی فی تاریخ الفقه الاسلامی، الحجوی، ج١، ص١۴٠)
بنابراین در عین انجام عبادت که در راستای تقویت ایمان و حفظ دین و مصالح دیگری عملی میشود، باید نفس و مال و … نیز محفوظ بمانند و در معرض خطر قرار نگیرند و احکام دینی طوری پایهگذاری شدهاند که در راستای مصلحت و تکمیل همدیگر میباشند نه اینکه مثلاً در راستای تحقق عبادت جمعه یا جماعت نفس، یا مال خود را در معرض آسیب و زیان قرار دهیم تا جایی که علمای مرتبط گفتهاند دفع مفسده بر جلب مصلحت مقدم داشته شده است. بدین معنی که اگر انجام کاری مشتمل بر مصلحت و مفسده باشد به خاطر پرهیز از مفسده، از مصلحت مترتب بر آن، صرفنظر میشود (حاشیه العطار علی شرح الجلال المحلی علی جمع الجوامع، ج٢، ص٣٣١).
مسئلهی مورد بحث را میتوان در روشنایی اصول دینی زیر یافت: وَما جَعَلَ عَلَیکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حرج (الحج/٧٨) «خداوند هیچ مشکل و سختیای را در دین برای شما قرار نداده است» یرِیدُ اللَّهُ بِکُمْ الْیسْرَ وَلَا یرِیدُ بِکُمْ الْعُسْرَ (البقره/١٨۵) «خداوند برای شما آسانی میخواهد نه سختی را» یرِیدُ اللَّهُ أَن یخَفِّفَ عَنکُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا (النساء/٢٨) «خدا میخواهد کارها را آسان کند چون میداند که انسان ضعیف و ناتوان است» لَیسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَلا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ (الفح/١٧) «بر نابینا و لنگ و بیمار-در انجام ندادن برخی از کارها- گناه نوشته نمیشود» فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیه مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَه أَوْ نُسُکٍ (البقره/١٩۶) «اگر کسی از شما بیمار بود یا آزاری در سر داشت- و نتوانست بعضی از کارهای حج را انجام دهد- میتواند فدیه بپردازد» و از کلمات جامع رسول خدا-صلیالله علیه وسلم-مانند یسِّرُوا، وَلَا تُعَسِّرُوا (مصنف ابن ابی شیبه به شمارهی ٢۵٣٧٩) «بر مردم آسان بگیرید نه سخت» إِنَّ خَیرَ دِینِکُمْ أَیسَرُهُ (مسند امام احمد به شماره ١۵٩٣۶) «بهترین بخش دین– از موارد اجتهادی- آن مورد است که آسانتر است» أَحَبُّ الدِّینِ إِلَى اللَّهِ الحَنِیفِیه السَّمْحَه (صحیح بخاری به شماره ٣٨) «محبوبترین دین نزد خدا دینی است حقگرا و آسان است» إن الدَّین یسرٌ (همان/٣٩) «بیگمان دین همهاش سهولت و آسانگیری است» و همچنین از محتوای قواعد فقهیی چون: لا ضرر ولا ضرار (الوجیز فی ایضاح القواعد الفقهیه، محمد صدقی، ج١، ص٣٢) «در دین زیان دیدن و زیان رساندن پذیرفتنی نیست» الضرورات تبیح الْمَحْظُورَات و الْمَشَقَّه تجلب التَّیسِیر (المدخل إلى مذهب الإمام أحمد بن حنبل، عبدالقادر بدران، ج١، ص٢٩٨) «ضرورت ایجاب میکند که موارد ممنوع، مباح شوند».
رخصتهای ترک نماز جمعه
امام نووی-رحمه الله- در منهاج الطالبین گفته است: وَلَا جُمُعَه عَلَى مَعْذُورٍ بِمُرَخِّصٍ فِی تَرْکِ الْجَمَاعَه (کنز الراغبین شرح منهاج الطالبین، جلالالدین المحلی، ج١، ص٢٨٢) «جمعه بر کسانی که عذرهای مؤثر در ترک نماز جماعت را دارند واجب نیست» یعنی هریک از اعذار و رخصتهای ترک نماز جماعت که قابلتصور باشد، برای نماز جمعه نیز عذر و رخصت به شمار میآید. رخصتهای نماز جماعت هم در منابع فقهی مذهب امام شافعی-رحمه الله- به دودستهی عمومی مانند باران، تگرگ، برف زیاد یا خیسکننده، باد شدید در شب یا در وقت نماز صبح، گل، تاریکی و …و عذرهای خاص مانند بیماری، گرما و سرمای شدید در شب یا روز، بیم آسیب جسمی یا جانی، بیم ضرر مالی و…-که بالغبر سی مورد میباشد- تقسیمشدهاند و برای اجتناب از اطالهی کلام از ذکر همهی موارد خودداری میشود. (مغنی المحتاج، الشربینی، ج١، ص۴٧٣-۴٧٨)
البته با بررسی منصفانه و دقت کامل در عذرها و رخصتهای ترک نماز جماعت، کاملاً روشن است که علت و سبب این رخصتها در سه مورد خلاصه میشود که عبارتاند از:١- آسیب رسیدن به نماز و کم شدن خشوع و حضور قلب در آن مانند نیاز به قضای حاجت و تجدید وضو، گرسنگی و تشنگی مفرط و… ٢- رسیدن آزار و آسیب به خود نمازگزار در نفس، جان، مال و آبرو و حیثیت، مانند برف، باران، تگرگ، سرما، گرما، گلولای، تاریکی، بیماری، بیم از ستمگر یا طلبکار، جا ماندن از رفقای سفر، نداشتن لباس کافی و مناسب و… ٣- رسیدن آزار و آسیب به دیگران اعم از اهل نماز مانند بوی بد دهان ناشی از خوردن چیزی، بوی لباس ناشی از ناپاکی یا شغلهای دارای بوی آزاردهنده، بوی بد ناشی از دهان، (به عقیدهی نگارنده بوی دهان برخی از افراد سیگاری هم در این حکم داخل میشود)، بوی زیر بغل و زخم و بیماری و… ویل غیر اهل نماز مانند بیماری که نیاز به پرستار دارد و هر کس دیگری که نمیتوان او را تنها گذاشت. (همان)
در مسئلهی موردبحث، خطر انتقال یا ابتلا به بیماری کرونا بهمراتب از خطر و آزار ناشی از بوی بد، سرما و گرما، بازداشت شدن و… بیشتر است و هر سه مورد از زیانهای فوق در آن متصور است تازه که یک اتفاق و اجماع جهانی بر خطرآفرین بودن آن تا مرز یک تراژدی، به وجود آمده است.
تصور اینکه اعذار مورد اشاره برای افراد است و نمیتوان جمعه و جماعت را کلاً تعطیل نمود، تصور بیجا است چون در هیچ منبع فقهی به این مطلب تصریح نشده است بلکه در منابع فقهی عکس آن ثابت شده و برخی علما گفتهاند: تَسْقُطُ الْجُمُعَه عَنْ أَهْلِ مَحَلٍّ عَمَّهُمْ عُذْرٌ کَمَطَرٍ (تحفه المحتاج، ابن حجر، ج٢، ص٢٧٣ به نقل از النهایه) «نماز جمعه از اهل محلی که همگی از باران زیان میبینند، ساقط میشود» و اگر بتوان نماز جمعه را به خاطر باران بهکلی تعطیل کرد جای چه پرسش و گمانی برای ترک آن به خاطر خطر جانی که از ویروس کرونا انتظار میرود، باقی میماند؟ همچنین عبارت زیر در منابع آمده است که: نَقَلَ الْقَاضِی عِیاضٌ عَنْ الْعُلَمَاءِ مَنْعَ الْأَجْذَمِ، وَالْأَبْرَصِ مِنْ الْمَسْجِدِ وَمِنْ اخْتِلَاطِهِمَا بِالنَّاس (حاشیه البجیرمی، زکریا الأنصاری، ج١، ص٣٠٢) «قاضی عیاض- از علمای برجستهی قرن ششم- از علمای معاصر یا پیش از خود نقل کرده که به منع شخص جذامی و شخص مبتلا به بیماری پیسی، از رفتوآمد به مسجد و میان مردم، فتوا دادهاند» بیگمان منع اینگونه افراد به خاطر دفع و رفع خطرات و ضرر و زیان، از مردم و حفظ سلامتی آنان بوده است. (البته اینگونه فتاوا به قرن پنج و شش هجری برمیگردند که علمای وقت با استفاده ازنظر پزشکان زمان خود ارائه دادهاند و اینکه امروز هم باوجود تحولی که در عالم طبابت به وقوع پوسته باید ازاینگونه بیماران پرهیز کرد یا نه پزشکان محترم باید نظر بدهند) رسول خدا-صلیالله علیه وسلم- در کلامی دیگر فرموده است: فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَکَ مِنَ الْأَسَدِ (مسند الإمام احمد، به شمارهی ٩٧٢٢) «از دست شخص جذامی فرار کن آنگونه که از دست شیر فرار میکنی»
اقسام رخصت
رخصت این است که به خاطر عذری برخلاف دلیل و سند شرعی رفتار کنیم (الْمُهَذَّبُ فی عِلْمِ أُصُولِ الفِقْهِ الْمُقَارَنِ، عبد الکریم النمله، ج١، ص۴۵٠) در منبعی دیگر گفتهشده که رخصت به حکمی گفته میشود که به هدف رفاه و توسعه بر صاحبان عذر، از حالت اصلی تغییر پیداکرده و به تخفیف سهولت گراییده است (کشف الأسرار شرح أصول البزدوی، علاء الدین البخاری، ج٢، ص٢٩٩).
رخصت تعریفات و تقسیمات فراوانی دارد که آوردن آنها ضروری به نظر نمیرسد، ولی بههرحال احکام مبتنی بر رخصت از نعمتهای خدا بر بندگانش بوده و محبوب خدا نیز بشمار میروند؛ زیرا رسول الله-صلیالله علیه وسلم- فرموده است: إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ تُؤْتَى رُخَصُهُ کَمَا یحِبُّ أَنْ تُتْرَکَ مَعْصِیتُهُ (صحیح ابن خزیمه، به شماره ی ٢٠٢٧) «خداوند عمل به رخصتهای دین را بهاندازهی ترک گناهان میپسندد»
آنچه از بحث رخصتهای شرعی، ضروری به نظر میرسد، این است که علمای فقه و اصول گفتهاند همهی رخصتها اختیاری نیستند، بلکه «رخصت واجب» هم داریم مثل خوردن از حیوان مرده بهاندازهی سد رمق برای حفظ نفس (تیسیرُ علم أصول الفقه، عبد الله العنزی، ج١، ص۶٧) میبینیم که خوردن از حیوان ذبح نشده حرام است ولی برای معذور به یک حکم واجب تبدیل میشود. بنا براین میتوان با استفاده از مصدر قیاس گفت: حکم وجوب اقامهی جمعه و همچنین حکم مندوب بودن اقامهی نماز جماعت، به دلیل عذر خطر جانی نمازگزاران، به یک حکم حرام تبدیل میشود، زیرا میتوان در حوزهی رخصت نیز به قیاس متوسل شد (تذکیر الفحول بترجیحات مسائل الأصول، ولید بن راشد، ج١، ص٢٧) البته دستهای از صاحبنظران از این هم بالاتر رفته و میگویند نیاز به قیاس نیست و حکم اصلی در اینگونه مسائل بر حالت و نام خود باقی نمیماند بلکه بهحکم دیگر تبدیلشده و از مقولهی رخصت خارج میگردد و به یک حکم مستقل تغییر پیدا میکند (التقریر والتحبیر، ابن أمیر حاج، ج٢، ص١۵٣) بنابراین اقامهی نماز جمعه و جماعت در شرایط موردبحث، به یک حکم حرام تبدیلشده و اقامهی آنها ممنوع خواهد بود.
پرهیز از بیماری و باور به قضا و قدر
برخی از دلسوزان دین، به قضیهی قضا و قدر متوسل شده و میگویند: ترس از ابتلا به ویروس و فرار از اجتماعات ازجمله اجتماع مساجد، مخالف باور به اصل اعتقاد به قضا و قدر بوده و مخل به عقیده میباشد و به مستندات زیر متوسل میشوند: أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ (الأعراف/۵۴) «آفریدن و فرمان دادن در انحصار خداوند است» وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ ولکنَّ اللَّهَ یفْعَلُ مَا یرِیدُ (البقره/٢۵٣) «اگر خدا میخواست- برخی از پیروان انبیا- باهم نمیجنگیدند» قُلْ لَنْ یصِیبَنا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنا (التوبه/۵١) «بگو هیچ خیر و شری جز آنچه خدا نوشته است به ما نمیرسد» وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یشَاءَ اللَّهُ (الإنسان/٣٠) «و شما نمیتوانید جز آنچه را خداوند اراده کرده است، اراده کنید» وَما یعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّه فِی الْأَرْضِ وَلا فِی السَّماءِ وَلا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَلا أَکْبَرَ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ (یونس/۶١) «هیچ شیئی از ذرهای موجود در آسمان و زمین گرفته تا کوچکتر یا بزرگتر از آن، بر پروردگارت مخفی نیست و همه در کتابی آشکار و روشن مکتوب گردیده است»…َیقَالُ لَهُ: اکْتُبْ عَمَلَهُ، وَرِزْقَهُ، وَأَجَلَهُ، وَشَقِی أَوْ سَعِیدٌ…(صحیح بخاری، به شماره ٣٢٠٨) «به فرشته دستور داده میشود که عمل، رزق، اجل و سعادت یا شقاوت کودک- در آینده- را بنویسد» مَا مِنْ قَلْبٍ إِلَّا بَینَ إِصْبَعَینِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَنِ، إِنْ شَاءَ أَقَامَهُ و آن شَاءَ أَزَاغَهُ …وَالْمِیزَانُ بِیدِ الرَّحْمَنِ، یرْفَعُ أقْوَامًا وَیخْفِضُ آخَرِینَ، إِلَى یوْمِ الْقِیامَه (سنن ابن ماجه به شماره ١٩٩) «هر قلبی در میان دو انگشت خدای رحمان قرار دارد؛ اگر بخواهد او را هدایت میکند وگرنه او را منحرف میسازد… ترازو نیز در دست خداوند رحمان است گروهی را بالا میبرد و عدهای را پائین میآورد و این کارها تا روز قیامت ادامه دارد» وَاعْلَمْ أَنَّ مَا أَصَابَکَ لَمْ یکُنْ لِیخْطِئَکَ، وَمَا أَخْطَأَکَ لَمْ یکُنْ لِیصِیبَکَ وَاعْلَمْ أَنَّ الْخَلَائِقَ لَوِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یعْطُوکَ شَیئًا لَمْ یرِدِ اللهُ أَنْ یعْطِیکَ لَمْ یقْدِرُوا عَلَیهِ أَوْ یصْرِفُوا عَنْکَ شَیئًا أَرَادَ أَنْ یصِیبَکَ بِهِ لَمْ یقْدِرُوا عَلَى ذَلِکَ، فَإِذَا سَأَلْتَ فَسَلِ اللهَ، وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللهِ…وَاعْلَمْ أَنَّ الْقَلَمَ قَدْ جَرَى بِمَا هُوَ کَائِنٌ (المعجم الکبیر للطبرانی به شماره ١١٢۴٣) «و بدان که هرآنچه نصیب تو است از تو تخطی نمیکند و هرآنچه نصیب تو نیست به تو نمیرسد و بدان که اگر همهی مردم بخواهند چیزی به تو بدهند که خدا آن را برای تو نخواسته است، نمیتوانند آن را به تو بدهند یا اگر بخواهند مانع رسیدن چیزی به تو بشوند که خداوند خواسته به تو برسد، نمیتوانند مانع رسیدن آن چیز شوند، پس هرگاه چیزی را میخواهی از خدا بخواه و اگر خواهان کمکی هست از خدا طلب کمک بکن…و بدان که قلم خدا هرآنچه را قرار است اتفاق بیفتد، نوشته است» اعْمَلُوا، فَکُلٌّ مُیسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ (صحیح مسلم به شماره ٢۶۴٧) «به انجام کارها بپردازید چون هرکس رو به هدفی میرود که برایش آفریدهشده است» قُلْ لَنْ یصِیبَنا إِلاَّ ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا (التوبه/۵۱) «بگو جز آنچه خداوند برای ما نوشته است به ما نمیرسد» و غیر اینها از نصوصی که مسئلهی قضا و قدر از آنها دریافت میشود.
البته مسئلهی قضا و قدر از مسائلی است که از قدیم الأیام در میان علمای کلام و غیر آنان موردبحث و مناقشه بوده و بررسی کافی و وافی آن، در حوصلهی این نوشىته نمیگنجد، اما قضیهی جبر و اختیار در آن، از برجستهترین مطالب است و علما را بهطورکلی در دودسته قرارداده است، دستهای به این نتیجه رسیدهاند که انسان مجبور و مسیر است و اختیاری از خود ندارد و همچنین سرنوشت وی از قبل تعیین شده و او نمیتواند تغییری نه مثبت و نه منفی در سرنوشت خود ایجاد کند؛ بنابراین پرهیز از بیماری کاری است بیهوده و آب درهاون کوبیدن است. عدهای دیگر که اکثریت را تشکیل میدهند بر این باوراند که انسان اگر در دایرهای چون انتخاب والدین، مکان و زمان ولادت و مرگ، شکل و شمایل، برخی از حالات روحی، صفات ارثی، استعدادهای ذاتی و…مجبور و بیاختیار است، در اکثریت کارهایی که انجام میدهد و رفتارهایی که از او سر میزند مختار است و دستکم به قول اهل کلام از «کسب» بهرهمنداست و میتواند در سرنوشت دنیوی و اخروی خود مؤثر و تعیینکننده باشد، پس اگر در صورت بیماری به طبیب مراجعه نکند و یا قبل از ابتلا به بیماری توصیههای بهداشتی را مراعات ننماید، خود مسئول است.
شایانذکر است که قضا و قدر بر چهار پایه متکی است که عبارتاند از:
١- «علم» و دانش خداوند، به این معنی که خداوند از همهی موجودات جهان هستی ازجمله انسان و اعمال وی، از روز ازل آگاه بوده و از هر رخدادی قبل از به وقوع پیوستن مطلع است و میداند که هر انسانی به اختیار خودش چه خواهد کرد و این معلومات نزد خداوند موجود است، نه اینکه خداوند بهصورت تکوینی برایمان تعیین تکلیف نموده و ما را به انجام آن، ناچار کرده باشد؛ و فرق است میان مسیر تعیین کردن تا ابلاغ علم و آگاهی از مسیر؛ و آیاتی چون: و أن اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْما (الطلاق/١٢) «و خداوند به هر چیزی علم کامل دارد» هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهادَه (الحشر/٢٢) «او خدایی است که معبودی جز او نیست و از جهان نهان و آشکار آگاه است» و امثال اینها بیانگر این مطلب میباشند.
٢- «کتابت» یعنی اینکه معلومات خداوند و آگاهی دقیق وی از موجودات و رخدادها حتی وقایعی که هنوز به وقوع نپیوستهاند به تمام و کمال در لوح المحفوظ نوشتهشدهاند و آیات فراوانی ازجمله: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیءٍ (الانعام/٣٨)، وَلا رَطْبٍ وَلا یابِسٍ إِلا فِی کِتَابٍ مُبین (الانعام/۵٩) و امثال آنها به این موضوع تصریح مینمایند. قابل ذکر است که مکتوب شدن معلومات باریتعالی نیز همانند علم محیط وی، هیچگونه جبری ایجاد نمینماید.
٣- «مشیت» یعنی اعتقاد به ارادهی نافذ خداوند و اینکه هرچه خدا بخواهد میشود و اگر او چیزی را اراده نکند به وجود نخواهد آمد.
اضافه میشود که ارادهی خداوند به دودستهی تکوینی و تشریعی تقسیم میشود که بهعنوان مثال، اولی در آیهی إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ (یس/٨٢) «فرمان خدا -هرگاه چیزی را اراده کند- جز این نیست که دستور دهد: به وجود بیا! پس به وجود میآید» و دومی در آیهی وَاللَّهُ یرِیدُ أَنْ یتُوبَ عَلَیکُمْ (النساء/٢٧) «خداوند میخواهد توبهی شمارا بپذیرد» ذکر گردیده است. این پایه از قضا و قدر نیز موجب هیچگونه جبری در اعمال انسان نمیشود چون ارادهی خداوند تابع ارادهی اختیاری انسان است.
۴- چهارمین پایهی این بخش از عقیده «خلق» است یعنی اینکه ایجاد و آفرینش هر شیئی ازجمله اعمال ما، در دست خدا است وَخَلَقَ کُلَّ شَیءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً (الفرقان٢) «هر چیزی را آفریده و آن را بهدقت مهندسی کرده است» خالقیت پروردگار در آفرینش اولیهی کائنات خلاصه نمیشود بلکه مدام در حال ایجاد و تغییر دادن است و کارهای ما را هم او نهایی میکند و نقش ما، در «کسب» و سببیت خلاصه میشود. زیرا خلق به معنی ایجاد از عدم، در انحصار قدرت خداوند است و کاری از دست ما برنمیآید، این است که برای هر کاری بعد از به کار بردن اسباب مادی باید بر خدا توکل کنیم تا کار ما را به سرانجام برساند. ناگفته پیدا است که این پایه نیز نهتنها اختیاری از ما سلب نمیکند بلکه سببیت و کسب ما را کمال میبخشد. پس میتوان نتیجه گرفت که باور به قضا و قدر و به تعبیری باور به احاطهی علم مکتوب خداوند به اعمال ما قبل از اینکه واقع شوند و نیز باور به ارادهی خلق و ایجاد عمل، بعد از تعلق گرفتن ارادهی اختیاری ما به آن، هیچگونه جبر و فشاری را برما باعث نمیشود؛ و لذا باید اذعان کرد که آیات و احادیث رسیده درزمینهی قضا و قدر بر این اساس تفسیر و تأویل میشوند. واگر از طرفی اینگونه نصوص ایدهی جبر و بیاختیاری را القا مینمایند نصوص فراوانی نیز وجود دارد که به نقش انسان در اعمالی که انجام میدهد تصریح مینمایند ازجمله: هِ إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (الرعد/١١) «خداوند اوضاع هیچ قومی را جز در صورت اقدامات خودشان تغییر نمیدهد» ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیکُمْ و آن اللَّهَ لَیسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِید (آل عمران/١٨٢) «-این عذابی که میچشید- براثر اعمال و اقدامات خودتان است- که در دنیا انجام میدادید» ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ (الروم/۴١) «فساد در همهجا براثر اقدامات انسانها پدیدار گشته است» وَأَنْفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَه وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (البقره/١٩۵) «از دارائی خود درراه خدا انفاق کنید و خود را با دستان خود، به هلاکت نرسانید»
پرهیز و توکل بر خدا
در قرآن کریم امر به توکل شده: وَعَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ (ابراهیم/١٢)، وَعَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (التغابن/١٣) «اهل توکل وایمان داران بر خدا توکل کنند» و کمدقتی برخی در حقیقت توکل باعث شده که بپرسند باوجود راه چارهی توکل چه لزومی دارد در صورت بیمار شدن دوا بخوریم و با نزدیک شدن خطر ابتلا به بیماری، به پیشگیری و احتیاط رویآوریم، مگر نه این است که بر خدا توکل کردهایم و همهچیز در دست او است؟
در پاسخ به عرض میرسد که بله همهچیز در دست خداست و هر چیزی با اراده و ایجاد او (با توضیحی که قبلاً داده شد) جامهی وجود میپوشد. لکن باید دانست که توکل مرحلهای است بعد از به کار گرفتن اسباب مادی؛ مثلاً باید اول دوا خورد و به اقدامات پیشگیرانه روی آورد و سپس بر خدا توکل کرد، فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (آل عمران/١۵٩)، قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ أُرْسِلُ نَاقَتِی وَأَتَوَکَّلُ؟ قال: «اعقلها وتوکل»(صحیح ابن حبان به شماره ٧٣١) «مردی به عرض رسول خدا رساند شترم را با توکل بر خدا رها سازم؟ حضرت در پاسخ گفت: هم آن را ببند و هم بر خدا توکل کن»
سپر دعا در برابر مشکلات
دعا یکی از مسلمات دین است و با آیات قرآن و احادیث رسول خدا-صلیالله علیه وسلم- و هم با سنت عملی ایشان ثابت گردیده است و لذا عدهای معتقدند که در مواقع احساس خطر پناه بردن به خدا از طریق دعا کافی است و باوجود سپر دعا نیازی به توسل به اسباب مادی نیست و دواخوری و پیشگیری در رابطه با بیماری، کاری است اضافی.
البته جواب این مسئله از پاسخ به مسئلهی توکل-که داده شد- روشن است زیرا توسل به دعا همان توکل بر خداست، اما از باب توضیح بیشتر قضیه، عرض میشود که شکی در اهمیت دعا نیست و به تعبیر رسول خدا-صلیالله علیه وسلم-إن الدعاء هو العباده (الأدب المفرد، البخاری، به شماره ٧١۴) و نیز گمانی در مستجاب شدن و تأثیرگذاری آن در زندگی و بندگی مؤمنان نیست لاَ یزَالُ یسْتَجَابُ لِلْعَبْدِ مَا لَمْ یدْعُ بِإِثْمٍ أَوْ قَطِیعَه رَحِمٍ مَا لَمْ یسْتَعْجِلْ (صحیح مسلم به شماره ٧١١٢) «دعای بنده -اگر در قبولی آن عجله نکند- همواره مستجاب میگردد مشروط به اینکه دعایش نامشروع یا به هدف قطع روابط خویشاوندی نباشد» ولی قبول شدن دعا هم شرایط خودش را دارد و دعا از هرکس و در هر شرایط و حالتی و با هر نیت و محتوایی پذیرفتنی نیست و متأسفانه در این مختصر فرصت بیان شرایط استجابت دعا که در احادیث نبوی به آنها اشاره شده است، در دست نیست؛ و بهطور مختصر باید گفت که لازم است در ضمن توسل به دعا نباید از اسباب مادی هم غافل ماند زیرا عالم مادی عالم اسباب و مسببات است و باید مشروعیت و تأثیر اسباب را هم در باور و هم عمل پذیرفت و بدان اذعان کرد و بهعبارتیدیگر لازم است که برای رسیدن به هدفی اسباب مادی و معنوی را در کنار همدیگر قرارداد و نباید خودمان را در جاه و مقام پیامبران-علیهم السلام- و اولیای بزرگ قرار دهیم و منتظر معجزه یا کرامت باشیم. مگر نه این است حضرت رسول اکرم-صلیالله علیه وسلم- شخصاً به اسبابی چون پوشاک، خوراک، دوا، وسایل و ادوات جنگی و… متوسل شده و فقط به دعا وتوکل بر خدا-اللهم مگر در موارد ویژه- اکتفا ننموده است.
در غم ثواب نماز جماعت
برخی از کسانی که به آمدورفت مسجد عادت کرده و دارای تعهد دین بالایی هستند علاوه بر نگرانی از معذور نبودن برای ترک جمعه و جماعت نگران و دلواپس ثواب نمازها هم هستند. ولی این سروران نباید این نگرانی را به خود راه دهند زیرا خوشبختانه، رسول الله-صلیالله علیه وسلم- فرموده است: إِذَا مَرِضَ الْعَبْدُ أَوْ سَافَرَ کُتِبَ لَهُ مِثْلُ مَا کَانَ یعْمَلُ مُقِیمًا صَحِیحًا (الجامع المسند الصحیح، البخاری، به شماره ٢٩٩۶) «هرگاه بنده بیمار شد یا به سفر رفت- و نتوانست عبادت کامل انجام دهد- همهی آنچه در حال صحت و اقامت انجام میداد برایش نوشته میشود» و بر اساس این حدیث در منابع فقهی آمده که: وَجَزَمَ الرُّویانِی بِأَنَّهُ (تارک جماعت از روی عذر) یکُونُ مُحَصِّلًا لِلْجَمَاعَه إذَا صَلَّى مُنْفَرِدًا وَکَانَ قَصْدُهُ الْجَمَاعَه لَوْلَا الْعُذْرُ، وَنَقَلَهُ فِی الْکِفَایه وَأَقَرَّهُ فِی الْبَحْرِ عَنْ الْقَفَّالِ وَارْتَضَاهُ وَجَزَمَ بِهِ الْمَاوَرْدِی وَالْغَزَالِی (مغنی المحتاج، الشربینی؛ ج١، ص۴٧٧)«رویانی با تأکید فراوان گفته است: کسی که از روی عذر شرعی نماز جماعت را ترک کند و آن را تنها بخواند ثواب جماعت را احراز میکند مشروط به داشتن قصد جماعت در صورت عدم عذر. این فتوا در کتابهایی چون الکفایه و البحر آمده و مورد تائید قفال، ماوردی و امام محمد غزالی نیز قرار گرفته است»
قربانیان کرونا و شهید شدن
در دین مبین اسلام سه نوع شهید وجود دارد:
١- شهید دنیایی و آخرتی و آنکسی است که در دفاع از دین و در جنگ با کفار شهید میشود و به فرمودهی رسول الله-صلیالله علیه وسلم: مَنْ قَاتَلَ لِتَکُونَ کَلِمَه اللهِ هِی الْعُلْیا، فَهُوَ فِی سَبِیلِ اللهِ (مسند الإمام أحمد، به شماره ١٩۶٣١). جنبهی دنیایی شهید یعنی اینکه بدون غسل، کفن و نماز دفن میشود و بعد اخروی آن در کلام نبوی آمده که: لِلشَّهِیدِ عِنْدَ اللَّهِ سِتُّ خِصَالٍ: یغْفرُ لَهُ فِی أَوَّلِ دُفْعَه مِنْ دَمِهِ، وَیرَى مَقْعَدَهُ مِنَ الْجَنَّه، وَیجَارُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَیأْمَنُ مِنَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ، وَیحَلَّى حُلَّه الْإِیمَانِ، وَیزَوَّجُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ، وَیشَفَّعُ فِی سَبْعِینَ إِنْسَانًا مِنْ أَقَارِبِهِ (المسند الموضوعی الجامع، صهیب عبد الجبار، ج۵، ص٢۶١) «برای شهید شش نعمت نزد خدا هست: خوشنودی خدا، دیدن جایش در بهشت، محفوظ ماندن از عذاب قبر، امنیت در روز حشر، پوشیدن لباس ایمان، ازدواج با حوریان و شفاعت برای هفتاد کس از خویشان»
٢- شهید دنیایی نیز شهیدی است که در جنگ با کفار کشته میشود ولی از تقوی و اخلاص کامل برخوردار نیست بلکه از روی ریابازی و برای نام و شهرت به جنگ میرود یا اینکه هدفش کسب درآمد است و در مقابل کارش پول میگیرد و یا اینکه به غنائم جنگی خیانت میکند. اینگونه شهید فقط در احکام تشییعجنازه، همچون شهید با وی رفتار میشود ولی از اجر اخروی برخوردار نخواهد شد.
٣- شهید آخرتی کسی است در مراسم تشییع همانند یک فرد عادی با وی رفتار میشود، ولی در آخرت از اجر شهید برخوردار است مانند کسی که مظلومانه کشته شود یا اینکه به یکی از اسباب زیر بمیرد: شکمدرد و با یا طاعون (ازجمله ویروس کرونا)، خفه شدن در آب، مردن در غربت، مردن درراه تحصیل علم، مردن براثر زایمان، کشته شدن در حال دفاع از جان و مال خود و… . (الموسوعه الفقهیه الکویتیه، وزاره الأوقاف والشئون الإسلامیه – الکویت، ج٢۶، ص٢٧۴)
براین اساس قربانی کرونا هم جزو شهدای اخروی بهحساب میآید زیرا رسول خدا-صلیالله علیه وسلم- گفته است: الطَّاعُونُ شَهَادَه لِکُل مُسْلِمٍ (همان) اما بااینوجود نباید غافلگیر شده و به بهانهی رسیدن به درجهی شهادت توصیههای پزشکان را نادیده بگیریم و خود را به هلاکت رسانیم، زیرا این درجهی شهادت برای کسانی نیست که عمداً از اقدامات پیشگیرانه خودداری میکنند و درنتیجه مبتلا میشوند. چنین کسانی نهتنها درجهی شهیدی را دریافت نمیکنند بلکه به سبب عدم پرهیز مجازات هم خواهند شد؛ چون انسان در برابر سلامت جسم و روان خود مسئول است و باید از خود محافظت نماید و از سنت و اوامر پیامبر- صلیالله علیه وسلم- درزمینهی تداوی و محافظت از خود، تخطی نکند.
رفتار با شهدای جنگ تحمیلی کرونا
در مباحث قبلی ثابت شد که قربانی بیماریهای مسری امثال کرونا، طبق فرمودهی رسول اکرم- صلیالله علیه و آله وسلم- به درجه شهادت نائل میآید و در قیامت چون یک شهید با وی رفتار میشود، مشروط به اینکه دارای ایمان و اعتقادات دینی باشد و برای جلوگیری از مبتلا شدن به آن، از تمامی امکانات موجود استفاده کند و کلیهی دستورات و اوامر بهداشتی و دینی را به کار گیرد؛ و به تعبیری این قربانیان شهید قیامتی بهحساب میآیند، ولی در احکام دنیوی تشییعجنازه، مانند یک فرد عادی با آنان رفتار میشود؛ اما متأسفانه باکمی دقت در واقعیت امر و احکام فقهی در رابطه با چنین مردگانی معلوم میشود که از احکام دنیوی هم محروم خواهند ماند چون به علت ممنوع بودن تماس با آنها از شستن و تکفین محروم میمانند و درصورتیکه غسل داده نشوند نماز میت هم بر آنها خوانده نمیشود زیرا در کتابهای فقهی آمده که بر جنازهای نماز میت خوانده میشود که یا غسل دادهشده باشد و یا اگر غسل به هر دلیلی ممکن نبود تیمم شود و چون انجام هیچیک از این کارها بر قربانی کرونا، ممکن نیست پس از نماز میت هم محروم خواهد ماند. (وَیشْتَرَطُ) اتِّفَاقًا (لِصِحَّه الصَّلَاه تَقَدُّمُ غُسْلِهِ) أَوْ تَیمُّمِهِ بِشَرْطِهِ لِأَنَّهُ الْمَنْقُولُ وَتَنْزِیلًا لِلصَّلَاه عَلَیهِ مَنْزِلَه صَلَاتِهِ وَمِنْ ثَمَّ اُشْتُرِطَ طَهَارَه کَفَنِهِ أَیضًا إلَى فَرَاغِ الصَّلَاه عَلَیهِ (تحفه المحتاج، ابن حجر، ج٣، ص١٨٩)«بهاتفاق علما یکی از شرایط صحت نماز میت غسل یا تیمم است چون این مطلب روایت شده و از طرفی نماز بر میت به منزلهی نماز خود میت است و لذا باید کفنش نیز تا تمام شدن نماز پاک بماند»
تأثیر کرونا بر احکام دیگر
تاثیر و تغییر کرونا در تعطیل شدن جماعت نمازها خلاصه نمیشود بلکه دیگر مسائل دینی- اجتماعی- را نیز دستخوش دگرگونی کرده است برای مثال:
١. عبادت عمره در مسجدالحرام تعطیل شده است.
٢. از دست مالیدن بهصورت، بعد از دعا لازم است خودداری شود.
٣. صلهی رحم با همهی اهمیتی که در آیات و احادیث برایش بیان شده است، نباید حضوری عملی شود بلکه باید از طریق تماس تلفنی صورت گیرد.
۴. دیدار و زیارت و احوالپرسی دوستان و آشنایان که در صورت دارا بودن شرایط دینی، دربرگیرندهی ثواب فراوانی است، نباید حضوری انجام شود و ضروری است که از روبوسی، مصافحه، در آغوش گرفتن و … جدا خودداری گردد.
اللَّهُمَّ إِنِّا نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْبَرَصِ وَالْجُنُونِ وَالْجُذَامِ وَمِنْ سَیئِ الأَسْقَامِ! اللهم ربَّ السماواتِ وربَّ الأرضِ وربَّ کلِّ شیء فالقَ الحبِّ والنَّوى مُنزِلَ التوراه والإنجیلِ والقرآنِ نعُوذُ بک من شرِّ کلِّ ذی شرِّ أنت آخذٌ بناصیتِه آمین وَآخِرُ دَعْواناْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ!