من معتقدم که دختران به طور کلی نگاهِ عاطفیتر و متعصبانهتری به ایدئولوژی اخوانالمسلمین دارند. حتی تعصب بسیاری از زنان هوادار و مؤید السیسی هم همینگونه است و عقلانی نیست. بنابراین، گرایش زنان به اخوانالمسلمین مبتنی بر سازوکارها و اصول معینی نیست.
ردنا (ادیاننیوز) – ما با «أ.م» در رستوران دیدار کردیم؛ جایی که تنها به دختران اختصاص دارد. آنها در این مکان به مشاهده سریالهای کارتونی و به ویژه کارتون «شیرشاه» میپردازند. علاوهبراین، آنها در این مکان موسیقیهای «سامی یوسف» را گوش میدهند و پیتزاهای بسیار لذیذِ روزی میزهای رنگارنگ را با اشتهای فراوان میخورند. دختران عادت کردهاند که در این رستوران رفت و آمد داشته باشند. بسیاری از آنها محجبه هستند و دوست ندارند در مکانهای مختلط حضور داشته باشند. این انتخابِ خود آنها است. از اینجا بود که ما در سایت «میدان» گفتگو را آغاز کردیم و از او درباره تجربهاش از پیوستن به جمعیت «اخوانالمسلمین» پرسیدیم. او صورت خود را به پشت بازگرداند، به گونهای که گویی نوار خاطراتش را به عقب بازمیگرداند. سپس گفت: «من در سال ۲۰۰۹ میلادی به جمعیت اخوانالمسلمین پیوستم. در آن هنگام ۲۳ سال داشتم. پیوستن من به اخوانالمسلمین زمانی اتفاق افتاد که در یک فضای به شدت غیردینی زندگی میکردم. لذا جمعیت اخوانالمسلمین را پناهگاهی امن برای خود دیدم. گرایش من به اخوانالمسلمین اساسا بر مبنای یک نیاز عاطفی بود که در آن زمان به شدت به آن احتیاج داشتم».
وی ادامه داد: «من معتقدم که دختران به طور کلی نگاهِ عاطفیتر و متعصبانهتری به ایدئولوژی اخوانالمسلمین دارند. حتی تعصب بسیاری از زنان هوادار و مؤید السیسی هم همینگونه است و عقلانی نیست. بنابراین، گرایش زنان به اخوانالمسلمین مبتنی بر سازوکارها و اصول معینی نیست. به عنوان نمونه، شاید یک دختر هیچ یک از کتابهای حسن البنا را مطالعه نکرده باشد اما به شدت نسبت به وی تعصب دارد». این دختر در واقع، جمعیت اخوانالمسلمین را به عنوان یک پناهگاه دینی و اجتماعی برای خود دیده است.
افزون براین، «ن.ح» ۴۳ ساله در گفتگو با «میدان» به روایت فضای موجود در جمعیت اخوانالمسلمین برای انجام فعالیتهای داوطلبانه و ارائه کمک به دیگران، پرداخت. وی در این زمینه تصریح کرد: «پیش از پیوستن به اخوانالمسلمین من برای کمک کردن به دیگران شور و اشتیاق بسیاری داشتم و همواره به دنبال آن بودم تا باری را از روی دوش دیگران بردارم. من در دوره دبیرستان به اخوانالمسلمین پیوستم و ۲۰ سال از عمر خود را در این گروه سپری کردم. اخوانالمسلمین فکر و اندیشه من به عنوان جزئی از اجزاء تشکیلدهنده یک انسان را هدایت و به آن ابعاد و انگیزههای دینی اعطاء کرد. این جمعیت در من روحیه محبت و بخشش ایجاد نکرد، بلکه چگونگی بکارگیری این ویژگیها را به من آموخت».
اظهارات «ن.ح» در خصوص اخوانالمسلمین نشان میدهد که ویژگی و جنبه مادرانه وی در توصیف فضای کلیِ حاکم بر این جمعیت تأثیرگذار بوده است. همین ویژگی و جنبه مادرانه است که موجب شده تا وی جامعه را به جامعهای سرشار از غم، اندوه و سختی که به شدت نیازمند کمک است، توصیف کند.
نگاهی به ۲ تجربه ذکر شده ـــ فارغ از اختلاف سنی میان ۲ عضو سابق اخوانالمسلمین ـــ به خوبی نشان میدهد که برخورد زنان با فضای کلی اخوان دارای ابعاد، جنبهها و انگیزههای عاطفی بوده است. هر دو بانوی مذکور با هدف یافتن پناهگاهی امن و نیز میل و رغبتشان به بخشش و کمک کردن، پیش از انقلاب ۲۵ ژانویه سال ۲۰۱۱ میلادی به اخوانالمسلمین ملحق شدند.
این همان مسألهای است که یکی از پسران جوان نیز در جریان گفتگو با «میزان» بدان اشاره کرده است. او در این گفتگو تأکید کرد: «در اخوانالمسلمین فضای مناسبی برای استقبال از زنان وجود دارد؛ به ویژه زنانی که از التزام دینی و محافظهکاری اجتماعی برخوردار باشند». اما سؤال اینجاست که چه چیزی موجب میشود تا دختران وارد محفلی بشوند که آن را نمیشناسند و یا به حزبی گرایش پیدا کنند که از اهداف و نیتهای آن بیاطلاع هستند؟ به ویژه اینکه آنها در چنین شرایطی احساس امنیت هم میکنند.
پژوهشهای فمینیستی: حجاب مانعی در برابر آزادی زنان و فعالیتهایشان در عرصه عمومی است
در بسیاری از تحقیقات، مطالعات و پژوهشهایی که در آنها به مسأله مشارکت زنان در عرصه عمومی پرداخته شده، اهتمام ویژهای به جنبه عاطفی در مسأله مشارکت زنان وجود نداشته است. در مطالعات و پژوهشهای مربوط به فعالیتهای زنان در داخل جریانهای اسلامی، تنها بُعد نقشآفرینی سیاسی زنان، نقش آنها در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها و همچنین شکل و ظاهر لباس و حجابشان، مورد اهتمام قرار گرفته است.
در خصوص مسأله حجاب، «حمید دباشی» استاد دانشگاه «کلمبیا» تأکید میکند: «مسأله حجاب در دانشگاههای غربی به نبرد آزادی برای زنان تبدیل شده است. در واقع، این گزینه که یک گزینه شخصی برای هر بانویی محسوب میشود، به مسأله آزادی و رهایی بانوان از زیر یوغ سنتهایِ سرکوبکننده هویت زنان، تبدیل شده است. درست به همین دلیل است که تصاویر زنان محجبه شرکتکننده در تظاهراتهای یمن در مرحله خیزش انقلابی در این کشور، نظر بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرد. آنها این سؤال را از خود پرسیدند که چگونه این تعداد فراوان از زنان با پوششهای سیاهی از این دست، در برابر اقدامات سرکوبگرانه نیروهای امنیتی میایستند؟ آیا این زنان محجبه که از لحاظ پوشش جسمی از آزادی برخوردار نیستند اساسا چیزی از ارزشهای مربوط به آزادی میدانند که اکنون شعار لزوم سقوط نظام را سَر میدهند و برای رقم زدن انقلاب، در میدانهای مختلف حضور مییابند»؟
تمامی این سؤالات بر مبنای منطقی طراحی شدهاند که در آن [منطق] منحصرا تصویر زنان مبارز غربی دیده میشود و به همین دلیل تصویر حجاب زنان در داخل جریانهای اسلامی و یا در جوامع اسلامی به طور عام، همواره در بسیاری از مطالعات و پژوهشهای آکادمیک غربی مورد انتقاد واقع شده است.
پژوهشهای فمینیستی با چنین نگرشی به تصویر حجاب به دنبال توجیه جنگافروزیهای بیگانگان و دخالتهای نظامیشان در کشورهایی نظیر افغانستان هستند، زیرا یکی از عوامل این جنگافروزیها را تلاش برای آزادی زنان مسلمان معرفی میکنند.
درهمینحال،«لیلا ابولقود» استاد «انسانشناسی و مطالعات زنان» در پژوهشی تحت عنوان «آیا زنان مسلمان نیازمند رهایی و نجات هستند؟» به دیدگاه و نگرش ایالات متحده به حجاب زنان افغانستانی و نیز تأثیر پوشیههای مشکیِ آنها در بسط هیمنه طالبان بر زنان، اشاره میکند. نکته اینجاست که پژوهشهای ذکرشده به بررسی شرایط اجتماعی و تاریخی زنان در افغانستان و اینکه چگونه پوشیههای مشکی به آزادی تحرکاتشان در عرصه عمومی کمک میکند، نمیپردازند.
این گفتمان یعنی گفتمان «آزادی زنان» به عنوان دستاویزی برای اشغالگری ایالات متحده آمریکا در افغانستان قرار گرفت تا جایی که نجات زنان یکی از اهداف اشغالگری عنوان شد. نکته قابل تأمل در این زمینه که خود حکایت از نوعی تناقض دارد، این است که پس از بسط سیطره طالبان در افغانستان به کمک آمریکا، تغییری در حجاب زنان افغانستانی ایجاد نشد، زیرا آنها حتی پس از حمله آمریکا به کشورشان هم پوشیههای مشکی خود را با شلوارهای جین آبی تعویض نکردند.
زینب الغزالی… مبارزه به سبک زنان!
اتفاقاتی که برای زنان افغانستانی رخ داد تنها مختص آنها نبود، چراکه این اتفاقات امتداد پیدا کرده و شمار دیگری از زنان اسلامگرای مبارز را نیز دربرگرفت. از جمله این زنان اسلامگرا میتوان به «زینب الغزالی» اشاره کرد. ظهور و بروز این زنان اسلامگرای مبارز با انتشار برخی کتابها و مقالات پیرامون کاهش نقش زنان در سایه فعالیت جمعیت اخوانالمسلمین، همزمان شد. در تمامی این نگاشتهها عنوان شد که جمعیت اخوانالمسلمین یک جمعیت پدرسالارانه است که جز بها دادن به نقش سنتی زنان، ارزشی برای آنها قائل نیست. در این میان، حتی برجستهترین زنان فعال در کمپینها و پویشهای اجتماعی همچون «زینب الغزالی» که هم در فعالیتهای مختلف حضور داشت و هم از کاریزمای بسیار خوبی برخوردار بود، یک شخصیت منزوی توصیف شد.
مسأله تنها به پژوهشها و مطالعات غربی پیرامون مسلمانان و مشارکت آنها در عرصه عمومی محدود و محصور نشد و بسیاری از نگاشتههای بانوان اسلامگرا هم تحت تأثیر مسائل و قضایای جنجالبرانگیز غربی قرار گرفت. به عنوان نمونه، در طول دهه ۸۰ موجی از اظهارنظرها پیرامون حجاب در دانشگاههای غربی به راه افتاد. همزمان با آغاز این موج، بسیاری از کتابهای زنان اسلامگرا در رابطه با حجاب به چاپ رسید که از جمله آنها میتوان به انتشار کتاب «بُعد سیاسی حجاب» توسط «شهرزاد عربی» اشاره کرد. البته در این کتابها تنها به دیدگاه و نگرش غربیها در برابر حجاب پاسخ گفته شد و نمیتوان محتوای آنها را به عنوان یک گفتمان نقادانه قدرتمند در قبال نگرش غرب قلمداد کرد.
سازماندهی بانوان مسلمان و توسعه دایره مشارکت زنان در عرصه عمومی
علیرغم فضایی که در آن زمان حاکم بود، اما دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که میگوید تشکیل مرکز «خواهران مسلمان» و همچنین تأسیس انجمن «زنان مسلمان» توسط «زینب الغزالی» در سال ۱۹۳۶ میلادی دروازهای برای ورود بسیاری از زنان به عرصه فعالیتهای اجتماعی و مشارکتشان در حیات عمومی و سیاسی بود. هرچند که چنین اقداماتی از سوی «زینب الغزالی» نتوانست نقش برجستهای در دفاع از حقوق زنان ایفا کند اما نقش مهم و تأثیرگذاری را در زمینه گسترش آموزههای دینی و فرهنگسازی در محافل بانوان ایفا کرد.
در این ارتباط همچنین تجربه «لبیبه احمد» اولین رئیس مرکز «خواهران مسلمان» به چشم میخورَد؛ فردی که به همراه «هدی شعراوی» در سال ۱۹۱۹ میلادی در نهضت و خیزش علیه اشغالگران انگلیسی مشارکت داشت. پس از تأسیس اتحادیه فمینیستی توسط «هدی شعراوی» در سال ۱۹۲۳ میلادی بود که «لبیبه احمد» با افکار و ایدئولوژیهای اروپاییها مخالفت کرد و حاضر نشد به عضویت اتحادیه مذکور درآید. او معتقد بود که اتحادیه شعراوی نمایندگی قشر وسیعی از بانوان مصری را برعهده ندارد. بنابراین، خود دست به کار شد و انجمن «نهضت بانوان مصری» را تشکیل داد؛ انجمنی که از جنبههای اجتماعی و اخلاقی برخوردار بود.
بر اساس آنچه که گفته شد، در بسیاری از پژوهشهای صورت گرفته پیرامون واقعیتِ زنان در عرصه عمومی جامعه، دیدگاههای خودِ زنان مغفول واقع میشود. این دست از پژوهشها معمولا مشارکت زنان در حوزههای رسمی سیاسی را مبنای ارزیابی میزان فعالیتها و نقشآفرینی آنها قرار میدهند. در واقع، در این پژوهشها تنها نقشآفرینی زنان در کسوت نمایندگی پارلمان و یا فعالیتهایشان در احزاب و جریانهای سیاسی مورد توجه قرار میگیرد و هیچ اهتمامی به مشارکت فعالانه زنان در سایر حوزهها که منجر به توسعه پایگاههای جنبشهای اسلامی در جامعه میشود، صورت نمیگیرد.
با تمامی اینها، پژوهشها و مطالعات دیگری انجام شده است که تصویر جامعتری از فعالیتهای زنان و مشارکت آنها در عرصه عمومی جامعه ارائه میدهند. به عنوان نمونه میتوان به پژوهش «RagnaLillevik» پژوهشگر نروژی درباره حقوق سیاسی زنان در گروههای اسلامی اشاره کرد که در آن از تجربه زنان عضو جمعیت اخوانالمسلمین مصر نیز سخن به میان آمده است. علیرغم اینکه این پژوهشگر نروژی در پژوهش خود به علل و عوامل ضعف نقشآفرینی سیاسی زنان در داخل جمعیت اخوانالمسلمین اشاره کرده است اما در عین حال، تصریح کرده که حضور زنان در داخل جریانها و جنبشهای دینی نقش مهم و برجستهای در اسلامی ساختن جامعه داشته است.
وی تأکید میکند: «زنان نقش مهمی در شکلگیری شبکههای اجتماعی جدید ایفا کردند؛ شبکههایی که نفوذ جریان اسلامی در جامعه را بیش از پیش توسعه دادند. با این حال، این زنان در فعالیتهای خود از ابزارها و گفتمانهای جنبش فمینیستی برای پیشبرد اهدافشان بهرهبرداری نکردند. همین مسأله موجب شده است تا در بسیاری از پژوهشها سخنی از نقشآفرینی زنان در جوامع مسلمان و فعالیتهای مؤثر آنها به میان نیاید».
از سوی دیگر، «فاطمه عبدالهادی» در کتاب «همنشینی من با خواهران مسلمان» به تجربه خود با جمعیت اخوانالمسلمین اشاره کرده و چگونگی نفوذ بانوان مسلمان در جامعه را شرح میدهد. وی در کتاب خود تأکید میکند که بانوان مسلمان در زمینههای مختلفی ازجمله خیاطی، گلدوزی، آموزش و همچنین ارائه کمک به خانوادههای فقیر فعالیت میکردند تا جایی که دامنه حضور آنها به مؤسسات و نهادهای دولتی نیز گسترش یافت. عبدالهادی همچنین تصریح میکند: «دعوت از بانوان مسلمان تنها محدود و محصور به فعالیتهای تحصیلی یا دیدارهای خانوادگی نبود، بلکه بسیاری از استانها برای انجام فعالیتهای گوناگون از این بانوان دعوت به عمل میآوردند. بنابراین، آنها از قاهره خارج شدند تا شعبههای مختلف مرکز بانوان را در استانهایی نظیر پورت سعید، اسیوط و المنیا تأسیس کنند». درهمین حال، عبدالهادی میگوید که زنان مسلمان در یک خانه مشخص گردهم جمع میشدند و به فراگیری علوم و همچنین مطالعه کتابهای مشخصی میپرداختند».
فعالیت تبلیغی؛ انگیزهای برای مشارکت زنان در عرصه عمومی
فاطمه عبدالهادی در کتاب خود تحت عنوان «همنشینی من با خواهران مسلمان» به این مسأله نیز اشاره میکند که یکی از علل و عوامل اصلی فعالیتهای زنان در داخل جنبشها و جریانهای اسلامی و تلاششان برای خروج از فضای خانوادگی جهت نقشآفرینی در عرصه عمومی، به انگیزه آنها برای انجام فعالیتهای تبلیغی بازمیگشت. وی تأکید میکند: «ازهمینروی، جمعیت اخوانالمسلمین برخی از بانوان را به سمت خود جذب کرد و فضایی را برای آنها فراهم آورد که بتوانند در چارچوب آن به انجام فعالیتهای تبلیغی بپردازند. لذا بانوان به پایگاهی جهت تبلیغ برای جمعیت اخوانالمسلمین در نزد طبقات اجتماعی مختلف جامعه پیش از انقلاب ۲۵ ژانویه، تبدیل شدند. این پدیده نقش مهمی در ارتقاء جایگاه سیاسی اخوانالمسلمین مصر داشت. در یمن نیز سلسله اقدامات و فعالیتهای زنان تأثیر بسزایی در به را افتادن جنبشهای اجتماعیِ جریانهای اسلامی و همچنین توسعه شبکههای اجتماعی وابسته به آنها، داشت».
تصویری که خیلی هم درخشان نیست
علیرغم اینکه جمعیت اخوانالمسلمین فضای امنی را جهت فعالیتهای تبلیغی زنان در فضای عمومی فراهم آورد، اما این مسأله نمیتواند بر قصور این جمعیت در تعامل با پرونده زنان سرپوش بگذارد. به عنوان نمونه، این جمعیت هیچگاه عرصه را برای اعطای پست سیاسی به زنان و گماردن آنها در مناصب عالیرتبه فراهم نکرد و تنها نقش تبلیغی و دیگر نقشهای مشابه را به آنها سپرد. حتی در بسیاری از موارد، یک مَرد مسئول مرکز خواهران مسلمان در مصر را برعهده داشت. از سوی دیگر، در طول تاریخ حتی یک زن هم در داخل دفتر ارشاد یا شورای مشورتی جمعیت اخوانالمسلمین مشاهده نشد.
دکتر «زکی میلاد» در جریان پژوهش نقادانه خود درخصوص جنبشهای اسلامی تأکید میکند: «رشد کمّیتی و روزافزون کتابها و مقالات اسلامگرایان پیرامون مسائل مربوط به زنان هیچ تأثیری از ناحیه کیفیتی بر محتوا و همچنین سازوکارهای رایج نداشت. بسیاری از این نگاشتهها سطحی بوده و در اغلب موارد، در آنها تنها در خصوص جوانب اخلاقی، عفت و طهارت زنان سخن به میان آمده است. در بسیاری از نگاشتههای مذکور عملا سخنی از ابعاد حقوقی مسائل مربوط به زنان به میان نیامده است».
پژهشگران عوامل متعددی را در ظهور و بروز برخی تغییرات در نگرش فقهیِ جمعیت اخوانالمسلمین به وضعیت زنان دخیل میدانند. ازجمله این عوامل میتوان به کمبود وجود اندیشمندان تجددگرا در داخل اخوانالمسلمین و همچنین باز شدن نسبی فضای سیاسی اشاره کرد؛ مسألهای که موجب شد تا اخوانالمسلمین مجوز مشارکت در انتخابات را کسب کند. بدینترتیب بود که چگونگی نقشآفرینی زنان در عرصه سیاسی و نیز نحوه اعطای نقش سیاسی به آنها مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
همزمان با آغاز سال ۲۰۰۰ میلادی بود که سخن گفتن از حق زنان در نامزد شدن برای انتخابات و همچنین لزوم برقراری موازنه میان نقشها و مسئولیتهای اجتماعی متعدد آنها آغاز شد. درهمین ارتباط، در سال ۱۹۹۴ میلادی اساسنامههای متعددی از سوی جمعیت اخوانالمسلمین صادر شد که جملگی آنها حاوی نگرشهای اصلاحشده در قبال زنان در مصر بودند. بدینترتیب، زنان عملا در انتخابات سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ میلادی شرکت داشتند و اعضای اخوانالمسلمین نیز با آراء خود از آنها حمایت به عمل آوردند. با اینحال، همزمان با راهاندازی شدن بسیاری از پایگاههای الکترونیکی، بسیاری از بانوان جوانِ عضو اخوانالمسلمین به انتقاد از موضع این جمعیت در قبال زنان پرداختند و خواستار مشارکت دادن بیشتر زنان در مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری شدند.
در هر صورت، بُعد عاطفی تأثیر زیادی در گرایش دختران به جمعیت اخوانالمسلین داشته است؛ هرچند که آنها [دختران] انتقاداتی را نسبت به سیاستهای اخوانالمسلمین مطرح میکردند. به عنوان نمونه، همزمان با رواج وبلاگنویسی در مصر شمار زیادی از پسران جوان عضو اخوانالمسلمین از زیر سایه این جمعیت خارج شدند و این درحالی است که اتفاق مذکور در خصوص دخترانِ عضو اخوان رخ نداد. علت این مسأله هم به نیاز دختران به فضای امنِ موجود در داخل جمعیت بازمیگشت. سؤال مهمی که در این زمینه وجود دارد، این است که آیا جایگزینهای دیگری برای دختران وجود دارد که آنها از رهگذر آن به فضایی امن و برخوردار از گفتمانِ دینی دست پیدا کنند؛ فضایی که دختران را به انجام فعالیتهای مختلف در عرصه عمومی تشویق کند؟
افزون بر آنچه که گفته شد، «م.ع» نیز در گفتگو با «میدان» به روایت تجربه خود و قصه مشارکتش در عرصه عمومی پرداخت. او گفت که در دوران دبیرستان با سرکشی به یتیمخانهها و خانههای سالمندان، فعالیتهایش را با انجام کارهای خیرخواهانه آغاز کرده است. وی تصریح میکند: «هدف و انگیزه من از مشارکت در عرصه عمومی جامعه این بود که بتوانم اوقات فراغت خود را با یک کار و فعالیت مفید پُر کنم. اما زمانی که در اوایل سال ۲۰۰۰ میلادی وارد دانشگاه شدم، به تدریج حضور منظمی در جمع خواهران مسلمان در مسجد داشتم. اینجا بود که کارها و فعالیتهای خیرخواهانه من بُعد دینی به خود گرفت». بنابراین، «م.ع» تأکید میکند که بُعد دینیِ فعالیتهای خیرخواهانهاش موجب شد تا انگیزه دوچندان و مضاعفی برای تداوم این فعالیتها داشته باشد. با تمامی اینها، کار کردن با اخوانالمسلمین خیلی به مذاق وی خوش نیامد که البته این مسأله علل و عوامل متعددی داشته است.
وی در این ارتباط میگوید: «من به یک خانواده اخوانی در منطقه حلوان ملحق شدم. پس از آن به فعالیتهای خیرخواهانه و داوطلبانه خود ادامه دادم. آنها [اخوانیها] نیز خیلی خوب مرا در این مسیر به کار گرفتند و مهارتهایم را شکوفا ساختند. من از سبک تربیتی و پرورشی اخوانیها خیلی بهره بُردم. همچنین از وجود توازن میان مسائل مختلف ازجمله فعالیتهای داوطلبانه، تفریح و استراحت، انجام امور دینی و… بسیار لذت بردم. علیرغم تمامی این مسائل، عیب و نقصهای فراوانی در داخل اخوانالمسلمین وجود داشت. ازجمله عیب و نقصها این بود که مأموریت و مسئولیت اصلی من مشخص نبود و اگر هم مأموریتی وجود داشت، بدون اینکه از ماهیت آن اطلاع و آگاهی داشته باشم، میبایست آن را اجراء میکردم. افزون بر این، هیچگونه خلاقیت و ابتکاری در فعالیتهای اخوانیها وجود نداشت و همواره کارها در قالبهایی ثابت و به صورت یکنواخت انجام میشُدند. من نیز دوست نداشتم که کارها و فعالیتهای خیرخواهانه در یک سمت و سویِ خاص، یکنواخت و مشخص، قرار گیرند».
پس از تأسیس جمعیت «سازندگان زندگی» توسط «عمرو خالد»، «م.ع» از جمله اولین افرادی بود که در این جمعیت مشارکت داشت؛ تا اینکه به عنوان رئیس شعبه جمعیت مذکور در منطقه «حلوان» انتخاب شد. در واقع، «م.ع» در جمعیت «سازندگان زندگی» جایگزین مناسبی برای انجام فعالیتهای خیرخواهانه با ابعاد دینی، یافت. او در این جمعیت با فضای بازتری نسبت به فضای اخوانالمسین مواجه شد؛ کمااینکه فضای امنی برای انجام فعالیتهای خود پیدا کرد.
وی در خصوص ماهیت فعالیتها و مشارکتهایش در جمعیت «سازندگان زندگی» به «میدان» گفت: «نقصی که در جمعیت سازندگان زندگی وجود دارد این است که این جمعیت فاقد یک سبک تربیتی و پرورشی است. با این وجود، این جمعیت فضای بازتری را برای فعالیتهای من فراهم آورد و همچنین به رشد و توسعه مهارتهایم به دور از یکنواختی، کمک کرد».
در حقیقت، مقایسه میزان تأثیرگذاری فعالیتهای زنان اسلامگرا در عرصه عمومی نیازمند فهم و درک دقیقی از ماهیت زنان و نیازهایشان از نقشآفرینی در این عرصه است. این نیازها گاهی در میل و رغبت زنان برای ارائه کمک، گاهی در تلاش زنان برای یافتن محیطی امن جهت انجام فعالیتهای تبلیغی و گاهی هم در تلاششان برای دستیابی به جامعهای که از آنها حمایت کند، خلاصه میشوند. انگیزه و بُعد عاطفی زنان از مشارکت در عرصه عمومی جامعه کمتر از انگیزه و بُعد سیاسی نیست. از سوی دیگر، زنان اسلامگرا نشان دادند که علاقه وافری به مشارکت در فعالیتهای تبلیغی دارند؛ کما اینکه مشارکت آنها در جلسات حفظ قرآن و نیز در جلسات علوم دینی در مساجد تأثیر بسزایی در گسترش یافتن جنبشها و جریانهای اسلامی در میان اقشار مختلف جامعه، داشته است. این مسأله مجال گستردهای را برای بحث و بررسی پیرامون نقش زنان، تحرکات آنها و فعالیتهایشان در عرصه عمومی در داخل جوامع ما، فراهم میکند.