نویسنده کتاب «باورها و آئینهای یهودی» یک متفکر و تحلیلگر بیتعصب یهودی است که باورها و آیینهای یهودی را از جهات مختلف و نظرات گوناگون در هر مورد بررسی میکند و معمولا قضاوتی نمیکند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، در این معرفینامه فرازی از مقدمه کتاب و بخشی از یکی از فصول آن را برای آشنایی خوانندگان با اصل کتاب نقل میکنیم و دوستان را به خواندن این اثر مفید و ترجمه سلیس آن دعوت مینمائیم.
ناشر در مقدمه میگوید:
«کتاب باورها و آیینهای یهودی اثر دکتر الن آنترمن، که خود یک یهودی سنتی و برخوردار از آموزشهای سنت حاخامی است که در دانشگاه منچستر در درس ادیان تطبیقی تدریس میکند، وی خلاصه روشن و پرنکتهای از زندگی، اندیشهها و آیینهای یهودی به رشته تحریر میکشد. این سنگ بنا برای آشنایی هر چه واقعیتر با یهودیت سررشتههای متنوع و سودمند فراوانی در اختیار خواننده قرار خواهد داد.
و در بخشی از فصل عقاید دینی اصلی «یهود» و زیر عنوان «انسان و خدا» نویسنده میگوید:
گزارش کتاب مقدس از «آفرینش» در سفر پیدایش، بابهای ۱ و ۲، از نظر یهودیت تعلیمدهنده این معناست که آدمی در میان همه مخلوقات اهمیت محوری دارد. تصوراتی کلیدی مانند آفریده شدن آدمی به صورت خدا (۲۶:۱ و ۲۷)، فرمان به انسان برای پر کردن زمین، تسلط بر آن و فرمانروایی داشتن بر همه مخلوقات زمینی (۲۸:۱)، و این تصور که آدمی تافتهای جدابافته از دیگر مخلوقات است و نمیتواند از میان آنان همدمی برگیرد (۲۰:۲) در اندیشه یهود به ساختاری بسیار انسانمحور میانجامد.
انسان در اندیشه یهود آن چنان بزرگ دانسته شده که در بندهایی از نوشتههای تلمود از این معنا یاد میشود که آدمی، و بالاخص یهودی، از ملائک برتر است. و بدین ترتیب همچنان که از بیان میدراشیِ زیر که از گفت و گویی میان ملائکه و خدا حکایت میکند بر میآید، آدم، مثلاً، که نمونه نخست بشریت است هوشی بیشتر از ملائک دارد:
فرشتگانِ مأمور، در پیشگاه آن قدوس، که مبارک است، گفتند: سرور جهانیان! انسان چه اهمیتی دارد که باید به فکرش باشی؟ آدم از بیهودهها است. او حتی نمیتواند امور مربوط به بدنش را اداره کند. وی به آنان پاسخ گفت: همانگونه که شما در عوالم بالا مرا ستایش میکنید، او نیز در جهانهای پایین مرا به وحدانیت میخواند. تنها این نیست! آیا شما میتوانید بیایید و تمامی مخلوقات را نامگذاری کنید؟ آنها آمدند (یعنی سعی کردند) اما نتوانستند. آدم آمد و همه مخلوقات را نامگذاری کرد (پیدایش ۲۰:۲).
گرچه هم در نوشتههای تلمودی و هم در میان متفکران یهودی قرون وسطا (مثل ابراهیم ابن عزرا (۱۰۸۹-۱۱۶۴ و ابن میمون) آرای مخالفی نیز وجود دارند که شأن انسان را در نقطه مقابل فرشتگان دانستهاند، اما باید دانست که وجود این دیدگاه انسانمحورانه غلیظ نشاندهنده ارزشی است که در دین یهود به انسان دادهاند. آدمی آزاد است تا آن چنان که میخواهد عمل کند. او مسئولیت اعمالش را به دوش میکشد، و قابلیت دریافت تعالیم الاهی از طریق وحی را دارد.
سعدیا گائون، دانشمند و فیلسوف قرن دهم، این گرایش فکری در یهودیت را چنین خلاصه میکند:
اگر چه میبینیم که مخلوقات زیادی وجود دارند، با این حال نباید در این مسئله که کدام یک از آنان برتر از دیگر خلایق است حیران باشیم. وقتی با استفاده از اندیشه ساده و فطری خود تحقیق کنیم درخواهیم یافت که انسان برترین موجود است.
[سپس یک رشته استدلالات از عقل و کتاب به دنبال میآیند تا ثابت کنند انسان هدف خلقت است].
… اگر احیاناًٌ کسی فکر میکند که این ویژگیهای برتر به چیزی غیر از انسان داده شده است، بیاید این خصایص را، و یا حتی بخشی از آنها را، در مخلوق دیگر به ما نشان دهد. چنین چیزی یافت نخواهد شد.
بنابراین، مسلم است که باید امر و نهی و پاداش و سزا متوجه آدمی باشد، زیرا او قطب عالم و هدف خلقت است…. زیرا خدای حکیم انسان را بدین جهت با این ویژگیهای برتر آفریده است که آدمی بتواند امر و نهی او را پذیرا گردد.
بدین ترتیب این تصور که انسان از شأنی برتر، همچون محور عالم، برخوردار است به مسئولیتها و وظایف او نسبت به خدا و جهان خلقت وابسته است. در تلمود، ربیها درباره انسان شرور چنین نظر دادهاند: او زندگی بیروحی دارد و قابلیتهایش در قالب انسانی که هدف خلقت است تحقق نخواهد یافت. زوهر، مهمترین متن عرفانی یهود، این تصویر را به شکل زیباتری درآورده، اظهار میدارد: تسلط انسان بر عالم حیوانات، و خدمتگزاری مخلوقات پستتر برای او بر این اساس قرار دارد که انسان ویژگیهای روحی برتر خویش را نشان دهد. وقتی آدم زندگی عادلانهای در پیش نگیرد حیوانات نمیتوانند صورت والاتر انسان، یعنی روحش را درک کنند، در نتیجه هیبتی را که از آدمی داشتند از دست میدهند.