کردستان جزیره شافعی مذهب در میان دریایی از پیروان مذهب حنفی و شیعیان جعفری است.
به گزارش ردنا (ادیاننیوز)،نقش مذهب در تکوین ملی گرایی، سرفصلی مهم در مطالعات ناسبونالیسم است. پیوند تشیع و ناسیونالیسم ایرانی، کاتولیسیسم و ناسیونالیسم لهستانی و نقش مذهب کاتولیک در بیداری ملی ایرلندیها، نمونه هایی از اهمیت مولفه دین در صورت بندی نهایی مقوله های مرتبط با هویت سیاسی هستند.
صفویه با ترویج و تحمیل تشیع در ابتدای قرن ۱۶ از جهان ترکی و عربی سنی مذهب جداسری پیشه و پس از قرنها وحدت ملی ایران را احیا کرد.
مذهب گرایی صفویها اما نه تنها کردها را از ایران راند، بلکه قسمی مقاومت هوبتی مبتنی بر پافشاری بر سنی گری را میان آنها ترغیب و نطفه تبدیل اجتماع کردی به یک جامعه متمایز قومی ـ مذهبی بسته شد.
نامه ادریس بتلیسی دانشور و زمامدار کرد در ابتدای قرن ۱۶ به سلطان سلیم عثمانی حاوی بصیرت های جالبی است.
ادریس ضمن درخواست کمک از یاوز سلیم برای مقابله با شاه اسماعیل می نویسد: ما کردها به تیره ها و طوائف مختلف تقسیم و دارای زندگی جداگانه و عشیره ای هستیم و غیر از اشتراک در تعلق به امت محمد در سایر موارد متحد نیستیم….لذا توقع داریم ما را از ظلم ظالمان نجات دهید…
این جملات که حدود صد و پنجاه سال قبل از چکامه کردگرایانه احمد خانی نوشته شده، به خوبی نوعی خودآگاهی و ادراکی نسبتا پیشرفته از هویت قومی و انگاره کرد بودن را به نمایش می گذارد.
به عبارت بهتر ادریس متوجه است که هرگونه فراروی از وفاداریهای اولیه نظیر قوم و قبیله و عشیرت به مدد اشتراک در مذهب میسور است و قدرتی فائقه هم می بایست این اتحاد را برقرار کند.
شاید بتوان در انگیزه ادریس تشکیک و از لابلای میان سطور نامه اش نوعی عملگرایی و تاکتیک سیاسی را به منظور حفظ موجودیت امارتهای نیمه مستقل کرد که با خطر توسعه طلبی و تخاصم صفویها روبرو بودند، مشاهده کرد. اما هرچه باشد ابتکار وی در همراه کردن امیران کرد با عثمانی علیه صفوی در ازای حفظ خودمختاری شان، ژئوپولتیک خاورمیانه را برای همیشه دگرگون کرد.
هشتاد سال پس از ادریس، ملاابوبکر مصنف از اعاظم فقیهان شافعی روزگار خود که در کنف حمایت هەڵۆخان اردلان مشغول تالیف و تصنیف و ساماندهی یک مدرسه فکری شافعی مذهب پس از ویرانی دینی ابتدای صفویه بود، اینگونه تکدر خاطر خود را از جنگهای دامنه دار شاه عباس کبیر و رقیب عثمانیش به نمایش گذاشت:
در آندم کین معانی روی بنمود/ زهجرت نهصد و هشتاد و نه بود/ زمانی پرفتن دوری پرآشوب/ نە دانش مطلب و نی علم و مذهب/ خصوصا بنده را در کوهساری/ دهی بود از ولایت برکناری/ گهی از ظالمان اهل اسلام/ به غارت می شدی در صبح و در شام/ گهی از شر کفار قزلباش/ شدی پنهان به هر شعب و به هر تاش
ابیات فوق نشان می دهد که فقیه شافعی امارت اردلان، عثمانیان را ظلمه اهل دین ولی سپاه قزلباش را روافض خارج از اسلام می دانست.
بازشناسی خود میان این دو با اندکی سوگیری به سود اولی، خمیرمایه نگاه کردی از درون به خویشتن خود بود. دیدگاهی که گرچە هنوز آنقدر بلوغ نیافته بود که میان احساسات مذهبی، تعلقات عشیرتی و کردیت مجرد قادر به تفکیک و دستچین کردن باشد، اما در ادراک نهایی خود، نوعی آگاهی کردی را برساختە و بروز می داد.
هشتاد سال پس از مصنف، احمد خانی با صراحت بیشتری از پیشینیان، ایده کرد بودن را مطرح کرد.
گر ما یک پادشاه داشتیم و صاحب تاج و تخت و تمام دیگر نمادهای قدرت بودیم…آن وقت دیگر عثمانی ها بر ما چیره نمی بودند.
و باز:
اگر اتحاد و یگانگی بین ما بود، و از یکدیگر تبعیت می کردیم، آن وقت تمام عثمانی ها، اعراب و ایرانیان غلام ما می شدند، دین و دولت ما تکمیل و ما مولدین علم و حکمت می شدیم.
این ابیات سروده یک ناسیونالیست دو آتشه اوایل قرن بیست نیست، بلکه تراوش افکار یک ملای کرد در قصبه ای واقع در مرزهای شرقی عثمانی است. اواسط قرن هفدهم که خانی می زیست، زمانی است که در حوزه تمدن اسلامی بتدریج کتابت به زبانهای غیرعربی و غیرفارسی نظیر ترکی و کردی دستکم در سطح نخبگان باب شد.
با هر نگاهی می توان خانی را یک پیش ـ ناسیونالیست تمام عیار دانست که احتمالا آرزوی سیادت کردها بر یک امپراطوری نظیر عثمانی و صفوی را در سر می پروراند.
تشکیک برخی پژوهشگران نظیر برون سیسن درباره منحصر بودن تعریف خانی از مفهوم کرد به کردهای طبقه بالا ـ سران عشایر و اریستوکراتهای شهری ـ و خارج بودن مردم در مفهوم دمکراتیکش از دایره آن، نافی پیشگامی وی در این زمینه نیست، بلکه بیانگر آن است که ایده های خام و ابتدایی کردیت تا غنی سازی بوسیله مفاهیم اروپایی و تفکیک عشیرت و مذهب از آن، راهی دراز در پیش داشت.
پیوند کردیت و مذهب در سده های ماضی، امری فراتر از تصادمی اتفاقی در یک مقطع تاریخی خاص است و نباید به ظهور شیوخ و رهبران طریقت در اواسط قرن نوزدهم و رهبری جنبش های ناسیونالیستی پایان قرن توسط آنها فروکاسته شود.
تداوم حیات فکری جامعه در غیاب زیرساخت های شهری پیشرفته و همچنین یک سنت دیوان سالاری ریشه دار، به صورت کامل به جویبار معرفتی وابسته شده بود که از حجره ها و مدارس علوم دینی گلین روستاها و مراکز شهری، جاری و مزرعه های فکری را سیراب می کرد.
در برخی فرماسیون های پیشرفته تر سیاسی و اجتماعی که به صورت امارتهای خودمختار کرد ظهور یافتند، به سیاق امپراطوریهای ایران و عثمانی که وحدت روحانیت و سلاطین به رویه های حکمرانی آنها تبدیل شد، در کردستان هم می توان از نوعی اتحاد امرا و علما خبر داد.
بداق سلطان مکری حاکم مکریان که در عهد شاه سلیمان صفوی می زیست، از اعتدال و آرامشی که در دوره وی پدید آمد، برای اعمار و بازسازی کردستان شمالی بهره گرفت.
ساخت مساجد و مدارس علوم دینی که بر اثر سفاکیهای شاه اسماعیل و شاه عباس ویران و تقریبا تمام علمای دینی شافعی به کردستان عثمانی پناهنده شده بودند، یکی از اولین اقدامات وی بود.
ساخت مسجد سرخ و مدرسه علوم دینی آن در سال ۱۰۸۹ هجری قمری، که با دعوت از ملا جامی چوری نواده ملا ابوبکر مصنف برای تدریس و افتاء در آن همزمان بود به یکی از فرازهای مهم تاریخ تفکر در این منطقه تبدیل شد.
دو شهر مهاباد و سنندج که در اواسط دوره صفویه ساخته شدند، به مکان کسب دانش کثیری از چهره های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کرد در کسوت روحانیت در دو سوی مرز تبدیل شدند.
وجود اینان به خودی خود به معنای امتزاج کردیت و مذهب در یک چارچوب نهادی دیرپا و فراگیر در عصر پیشامدرن بود.
حاجی قادر کویی یک روحانی کرد اهل سلیمانیه که تحصیلاتش را در اشنویه و مهاباد به پایان رساند، احتمالا اولین ناسیونالیست مدرن کرد است. اشعار وی که در سالهای پایانی قرن نوزده سروده شده اند، از آشنایی وی با مفاهیم نوین و ادبیات نظری ناسیونالیسم خبر می دهند.
حاجی از غروب خورشید امارتهای کرد غمگین و به سختی از «ریا و نفاق» شیوخ و اهل طریقت که با زوال امرای کرد، به گروه های مرجع جدید تبدیل شدند، تلخکام است:
حاکمان و امیران کردستان/ از بوتان تا بابان
همگی پاسدار شریعت بودند/ مهتر قوم و شیخ ملت بودند/ سادات و مشایخ از ترس آنان/ منزوی شدند و ثناگوی رحمان/ با رفتن اینان ریای آنها شد عیان/ شدند آتش و نفت و هیزم [ آنان]/ در آنسو یکی سرسپرده عجم / در اینسو دو تا دشمن هم/
در این ابیات به روشنی می توان رد نگاه یک اهل شریعت به سرنوشت سیاسی کردها و مرزبندی روشن او را با شیوخ را مشاهده کرد. حاجی ادامه سنت تاریخی حجره ها و مدارس علوم دینی بود که نسبت به روسای طریقت های صوفیانه که بر اثر تحولات سیاسی و اجتماعی کردستان در اواسط قرن، جایگاهی فرادست یافته بودند، آمادگی بیشتری برای بیعت با ملی گرایی و عبور از تعلقات و وفاداریهای اولیه که مزاحم یک دلبستگی ناسیونالیستی راستین می شدند، داشت.
این گمانه که حاجی قادر در استانبول به علت قرابت با خانواده بدرخان – حکام سابق امارت بوتان – و رقابت پیدا و پنهان آنها با نفوذ رو به تزاید مشایخ شمزینان، که هر دو مدعی سیادت بر جنبش کردی بودند، هوای آنها را داشته، چندان از اهمیت داوری بالا نمی کاهد.
گرچه بدلیل شریعت محور بودن طریقت نقشبندی از سویی و شکل نگرفتن یک چارچوب نهادی سختگیرانه شریعت مدار در کردستان ـ یحتمل به علت ضعف زیرساخت های شهری و غالب بودن زیست عشیرتی ـ هرگز تصادمی سخت میان دو نحله مذهبی روحانیت و مشایخ رخ نداد، اما در طول قرن بیستم که ناسیونالیسم کرد گسترش یافت، همواره یکی از چالش های آن مقابله با اریستوکراسی اجتماعی رهبران طریقت و سران عشایر و موانع آن بر سر راه گسترش افقی وفاداری ملی بود.
بر عکس ملاهای کرد و دانش آموختگان مدارس علوم دینی و حجره ها تا قبل از ورود اسلام سیاسی به کردستان در اواخر دهه هفتاد میلادی و گسترش آموزشهای مدرن و افزایش نرخ شهرنشینی، یکی از راسخ ترین گروه های هوادار ناسیونالیسم کرد به شمار می رفتند.
این نوشته کوتاه در پی آنست که بگوید در کردستان، غیریت سازی ملازم اندیشه ناسیونالیسم بدون تمایز مذهبی با اکثریت مردم ایران و حکومت های آن ممکن نبود. بازتاب این معادله هویتی در آن سوی مرز هم بدینگونه بود که همیشه آسودگی خاطر بیشتری بدلیل همسانی مذهبی با باب عالی وجود داشت.
در دو سوی مرز تا خلا قدرت یا نارضایتی پیش می آمد، کردها به سوی شرق می تاختند و کمتر به غرب ـ عثمانی ـ نظر داشتند.
صد البته غیر از همبستگی مذهبی باید نقش سایر متغیرها نظیر پیچیدگیهای های حاصل از زیست عشایری و سیاست ویژه عثمانی در این رابطه را هم در نظر گرفت، اما در تحلیل نهایی آنها هم قسمی وامدار پویایی های ناشی از تمایز یا همسانی مذهبی بودند.
پایان خلافت و ظهور کمالیسم البته به این معادله خاتمه داد. عزم نسل های جدیدتر ناسیونالیسم کرد و نسخه های مدرن تر ملی گرایی کردی برای تببین تعریفی فرامذهبی و فرهنگی از مقوله ملت هم متغیر جدیدی است که اهمیت آن را نمی توان دست کم گرفت.
اما جایگزین کردن یک تجربه تاریخی در حالی که نود درصد کردهای خاورمیانه سنی شافعی هستند با یک پروژه سیاسی امری زمان بر و محتاج به کارگیری ابزارهای گوناگون و در درجه اول قدرت است.