دینداری مفهومی پیچیده است که میتوان برای آن ابعاد مختلفی قایل شد و هر گونه داوری در مورد دینداری مردم کاملاً به تعریف و نوع شاخصهای سنجش دینداری بستگی دارد؛ برای یک مطالعه مقایسهای میان وضعیت دینی و دینداری در ایران کنونی، با ایران سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی، میتوان عناصر و مولفههای دین داری را به چهار بخش تقسیم کرد و وضعیت هر بخش را در شرایط کنونی با شرایط سالیان پیش سنجید.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، بررسی وضعیت دینداری یا دین گریزی در جامعه ایرانی، خصوصا دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چند سالی ست که تبدیل به یکی از مهمترین عناوین بحث و تحقیق در حوزه مطالعات اجتماعی تبدیل شده است. به این معنا که با گذر چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و رسیدن به مرز چهل سالگی و ورود نسلِ جدیدی که عنوان فرزندی انقلاب را همراه خود داشت، توجه اندیشمندان و محققین را به این موضوع جلب کرد.
در این نوشتار برآنیم تا پس از بررسی نظرات گوناگون و ارائه یک تعریف درست درباره مفهوم دینداری، گذاری در میان تحقیقات و پیمایشهای صورت گرفته در این باره داشته باشیم و گوشههای از حقیقتِ وضعیت دینداری در میان جامعه ایرانی را به درستی نمایش دهیم.
قــانونِ دیـن
اصول اولیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یکی از مهمترین مبانی نظری و قانونی درباره سیاستهای دینی در فضای نظام سیاسی ایران است. به این معنا که رویکرد این قانون به عنوان عالیترین مرجع رسیدگی به اوضاع جامعه و سیاستگذاری در حوزههای مختلف، همواره مورد توجه نهادها و سازمانها و افراد فعال بوده است. اندیشمندان و سیاستمداران و مردم و …، همه و همه معتقدند که باید مبانی نظری خود را برای ترسیم الگوی مطلوب، بر اساس قانون اساسی ترسیم کنند. پس بهتر است پیش از هرگونه بحث و بررسی در این باره، متن مصرح قانون اساسی را در حوزه دینداری مورد توجه قرار دهیم و پس از آن بر اساس این معیار پیش برویم.
اصل اول قانون اساسی در این باره میگوید؛ «حکومت ایران، جمهوری اسلامی است که ملت ایران، بر اساس اعتقاد دیرینه اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود… به آن رای مثبت داد.»
اصل دوم فضای مطلوب در جمهوری اسلامی را این چنین ترسیم میکند: «جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به: خدای یکتا-لااله الاالله- و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او. وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین.»
پس از اینکه مبتنی بر این اصول، تلاش و تاکید نظام اسلامی بر لزوم ایجاد یک فضای مطلوب دینی روشن شد، به اصولی نگاه خواهیم داشت که این فضای مطلوب دینی را به سمت و سوی اسلام جهت میدهد.
اصل دوازدهم قانون اساسی؛ دین رسمی ایران، را اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری میداند و این اصل را با پسوند “الی الابد غیر قابل تغییر” توصیف کرده است. قانون اساسی مذاهب دیگر اسلامی را دارای احترام کامل می داند و پیروان این مذاهب را در انجام مراسم مذهبی و احوالان شخصیه، طبق فقه خودشان- آزاد میداند.
اصل چهاردهم قانون اساسی هرچند حقوق اقلیتهای دینی را به رسمیت میشناسد و آنها را برای دولت ایران محترم میداند، اما تصریح کرده که دولت و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند. عدم اقدام علیه اسلام و جمهوری اسلامی، یکی از مهمترین تبصرههای این بند از قانون اساسی است.
سنگِ محکِ دینداری
دینداری مفهومی پیچیده است که میتوان برای آن ابعاد مختلفی قایل شد. در تحقیقات مختلفی که در این باره صورت داده شده، این متغیر به اشکال متفاوتی مفهوم سازی و با شاخصهای مختلفی سنجیده شده است؛ به همین دلیل، مقایسه نتایج چنین مطالعاتی بسیار دشوار و در مواردی غیر ممکن است. به هر حال، هر گونه داوری در مورد دینداری مردم کاملاً به تعریف و نوع شاخصهای سنجش دینداری بستگی دارد. در حقیقت نخستین گام و شاید مهمترین گام در تحقیقات دینداری، تعیین سنجشها و معیارهائی ست که بر اساس آنها باید فضای مورد مطالعه را به درستی شناخت و پس از آن با معیارهائی سنجید که به روشنی برای پژوهشگران مشخص است و از سوی دیگر نیز در میان مردم مطلوب است.
از اینرو، مشکل اصلی مطالعات اخیر و حاضر نیز آن است که با تحقیقات گوناگونی که در هر یک تعاریف و شاخص سازی های متفاوت و گاه ناهمساز انتخاب شده اند رو به روست. برای فایق آمدن بر این مشکل-البته به طور نسبی- چاره ای نیست جز اینکه به شاخصها و تعاریفی از دینداری اکتفا کنیم که در مطالعات بیشتری به شکل تقریبا یکسان مورد استفاده قرار گرفته و ضمنا پوشش مفهومی مشترکی از دینداری را نیز منعکس سازد.
برای یک مطالعه مقایسهای میان وضعیت دینی و دینداری در ایران کنونی، با ایران سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی، میتوان عناصر و مولفههای دین داری را به چهار بخش تقسیم کرد و وضعیت هر بخش را در شرایط کنونی با شرایط سالیان پیش سنجید. هرچند این سنجش از حوزه حوصله و توان این نوشتار خارج است، اما اشاره به نتایج برخی از تحقیقات و پیمایشهای ملی، میتواند مفید و موثر در مطالعه ادامه این نوشتار باشد.
چهار بخش اصلی که میتوان آنها را به عنوان مولفههای اصلی سنجش دینداری در جامعه ایرانی مورد تمسک قرار داد، عبارتند از: ۱- بینشها و باورهای دینی، ۲- احساسها و تجربههای درونی دینی، ۳- اخلاق و ارزشهای دینی، ۴- رفتارهای دینی؛ اعم از رفتارهای فردی و رفتارهای جمعی، این موارد مهمترین سرفصل هائی ست که به صورت غالب در پژوهشهای اجتماعی به آنها توجه شده و دادههای آماری میدانی درباره آنها از میان مردم، جمع آوری شده است.
آمارهای موجود در برخی از تحقیقاتی که نگارنده نتایج آنها را مشاهده کرده، نشان از آن واقعیت دارد که در بخش بینشها و باورهای دینی، تغییر محسوس و معناداری رخ نداده است و بینشها و باورهای دینی جامعه کم و بیش همانهایی است که در سالهای گذشته بوده است.
مثلا بیش از ۷۰% از جامعه آماری یک پیمایش ملی در این زمینه در پاسخ به این پرسش که آیا حاضرید جان خود را در راه اسلام فدا کنید، پاسخ مثبت داده اند. همچنین ۸۹% از مردم نیز به دین اسلام میبالند و حاضرند که این دین را به همه معرفی کنند. ۹۰% مردم دین اسلام را دوست دارند و بیش از ۹۱% اینطور گفته اند که از افرادی که به پیامبر اسلام توهین کرده اند، متنفرند. ۸۳% از مردم در اختیار همسر و امر ازدواج، مسلمان بودن همسر خود را حائز اهمیت بسیار دانسته اند و بیش از ۸۶% دین اسلام را به سایر ادیان ترجیح داده اند.
این مسئله و آمار نشان از آن دارد که باورهای بنیادین دینداری در میان ایرانیان، هرچند که در ظاهر و مناسک با روندی دیگر مواجه است، دچار تغییرات بنیادین نشده و باورهای مردم بر همان رویه همیشگی استوار است.
صادقیم، اما منصف نه!
در بخش دوم و سوم، یعنی احساسها و تجربههای درونی و اخلاق و ارزشهای دینی، نیز با وضعیتی شبیه به بخش نخستین مواجه هستیم. در این بخش البته باید به مفهوم اخلاق اشاره کرد؛ اخلاقی که شامل اصول و آرمانها و ارزشهای عام و جهت دهنده کلی است که با عدالت خواهی، آزادی طلبی، صداقت، اخلاص، وفاداری و بیزاری از ظلم، دروغ، ریاکاری، نفاق و … مشخص میشود.
درباره احساس صداقت و راستگوئی؛ حدود ۸۴% از مردم درجه متوسط تا زیاد را برای سنجش میزان صداقت خود مشخص کرده اند. همچنین ۸۴% از مردم درباره عفو و گذشت در دورن خود نمره متوسط تا زیاد را اختصاص داده اند و آنها در ارزیابی شخصیت شان از درستکاری و رفتار درست در حوزههای مختلف اجتماعی نیز، نمره مشابهی با موارد قبلی را به خود اختصاص داده اند. نکته مهمی که در این پیمایش و درباره ارزیابی یکی از مهمترین صفات اخلاقی و اجتماعی به آن اشاره شده، بحث انصاف عمومی است. تنها ۴۶% از مردم پاسخگو به این مصاحبه، نمره متوسط تا زیاد را به انصاف خود و دیگران اختصاص داده اند و جالب اینکه چیزی حدود ۴% این نمره را زیاد دانسته اند!
شاید مهمترین و عمدهترین تغییر و تفاوت محسوس و معناداری که در الگوی دینداری جامعه و جوانان دیده میشود، به بخش چهارم، یعنی حوزه رفتاری تعلق دارد. در این بخش است که آمارها نشان دهنده کاهش فراوانی است؛ به طوری که نه تنها در مقایسه با سالهای اولیه انقلاب، بلکه در سنجش نسبت به سالهای پیش از انقلاب نیز سطح پایین تری را به نمایش میگذارد. اما در اینجا نیز نرخ کاهش در حوزه رفتارهای اجتماعی بیش از رفتارهای فردی است. کاهش کسانی که اعمال و مناسک مذهبی، مانند نماز یا روزه را انجام میدهند، قابل توجه است؛ اما بیش از آن، کاهش کسانی است که الگوی حکومت دینی را قبول دارند. الگوهای رفتاری دینی، از قبیل: حضور در مساجد، رعایت پوشش حجاب برای زنان و ارتکاب یا اجتناب از اوامر و نواهی فقاهتی و شریعت مدارانه و انجام یا ترک تکالیفی از قبیل: دادن خمس و زکات نسبت به سالهای اولیه انقلاب کاهش یافته است. اما در همین جا نیز شاهد عدم کاهش در آن گونه رفتارهای دینی هستیم که کمتر دست خوش مداخلات حکومتی شده است. رفتن به زیارت که هنوز با اوامر و نواهی حکومتی درنیامیخته، همچنان از همان الگوی دینی گذشته تبعیت میکند.
برای نمونه باید به این نکته اشاره کرد که درصد مردمی که پایبند به نماز و روزه هستند و مناسک دینی را انجام میدهند، به صورت گهگاهی یا همیشگی، در نسبت با افرادی که مقید به تقلید از مراجع دینی و همچنین معتقد به پرداخت حقوق و تکالیف اسلامی و دینی هستند، تفاوت زیادی کرده است؛ ۶۶% از پاسخگویان همیشه یا اغلب موارد نماز صبح میخوانند، اما ۲۰% از آنها هیچگاه خمس پرداخت نکرده اند!
آنچه در این نوشتار به آن اشاره و نتایج آن مرور شد، تنها گوشهای آنچه که به عنوان واقعیت در پس پوست جامعه جریان دارد، بود. نگارنده بر آن است که الگوی دینداری دچار تحولات عمیقی شده که همین تحولات منجر به بروز وضعیتی شده که نمیتوان آن را به صورت مطلق دیندار یا بی دین نام نهاد. تنها نکته مهم در این باره اینکه باید در تحلیلهای دینی و اجتماعی و البته سیاستگذاری در این راستا، تحولات و واقعیات را به درستی مورد مشاهده و استناد قرار داد.