استراتژی منجی؛ جنگ جهانی یا صلح جهانی؟ (قسمت دوم)
نویسنده: مهدیه پاکروان
در بحث مهدویت با دو گونه از روایات متضاد مواجه هستیم. دسته نخست، روایات نبوی که گزارههای معیار را درباره مهدی موعود (ع) ارائه داده و دسته دوم، احادیث منسوب به امام باقر (ع) و امام صادق (ع) که سیره مهدی (ع) را خلاف پیامبر (ص) معرفی می کنند و در این باره می گویند: از ظهورش باید ترسید؛ جنگهای سراسری به راه میاندازد و بسیار بیرحمی میکند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، پیشتر کتاب استراتژی منجی همراه با اشارهای خلاصهوار به سرفصلهای آن معرفی شد. (+) از این هفته مباحث کتاب بهصورت سلسلهوار ارائه میشوند.
مقدمه
در بحث مهدویت با دو گونه از روایات متضاد مواجه هستیم. روایات نبوی که گزارههای معیار را درباره مهدی موعود (ع) ارائه داده و پیروان بیشتر مذاهب اسلامی آنها را باور دارند؛ مانند مهدی(ع) از فرزندان فاطمه(س) است و عدل و قسط را در جهان گسترش خواهد داد. در این دسته از روایات بیشترین تأکید بر عدالتگستری است. عباراتی مبنی بر رفتارهای خشونتگرایانه و قهرآمیز دیده نمیشود؛ در آنها به شباهت خَلقی و خُلقی مهدی (ع) با پیامبر (ص) اشاره شده است و نه سیرهای خلاف ایشان. مهدی روایات نبوی بیرحمی نمیکند؛ جنگ قبیلهای و نژادی ندارد؛ به قلع و قمع افراد نیز مشغول نمیشود؛ بلکه بهواسطه او اهل آسمان و زمین شادکام میشوند و به یکدیگر شادباش میگویند.
در مقابل این روایات، احادیثی منسوب به امام باقر (ع) و امام صادق (ع) وجود دارد که موضوعات آنها با آنچه بیان شد تفاوت آشکاری دارد. در این روایات، سیره مهدی (ع) خلاف پیامبر (ص) است؛ از ظهورش باید ترسید؛ جنگهای سراسری به راه میاندازد و بسیار بیرحمی میکند.
با کنار هم قرار دادن روایات یاد شده، با دو نوع تصویر یا پنداره متناقض مواجه میشویم که نیاز به بررسی دارد.
مباحث این پژوهش در نقد قرائت خشونتگرایانه درباره عملکرد موعود (ع) و پاسخ به سؤالات تحقیق در چهار دفتر ارائه شده است:
- ریشهیابی قائم و کاربستهای آن؛
- اصول ششگانه در تحلیل انتقادی قرائت خشونتگرایانه؛
- بررسی متن محور؛
- بررسی زمینه محور در تحلیل انتقادی قرائت خشونتگرایانه.
در این نوشتار خلاصهای از دفتر اول ارائه میشود.
دفتر اول: ریشهیابی قائم و کاربستهای آن
یکی از عوامل ضروری در تحقیق مهدویت بررسی واژههای اصلی و مرتبط با این موضوع است. در طول زمان گاهی لایههای غلیظی از معانی مختلف بر قامت واژهها نشسته که متناسب است با فرهنگ و شرایط عصری که از آنها گذر کردهاند. پس پی بردن به ذات واژهها و مفهوم اصلی آنها در زمان و مکان زادگاهشان ضروری است. بر این اساس در این نوشتار به واکاوی لقبی از القاب مهدی موعود (ع) میپردازیم:”قائم”.
قائم و قیامها
آیا “قائم” به معنای کسی است که قیام خواهد کرد؟ آیا بعد از ظهور، اولین مواجهه قائم (ع) با اهل زمین قیام و رفتارهای نظامی خواهد بود؟
روایات یا گزارههایی که ظهور مهدی (ع) را با نوعی جنگ و خشونت همگرا میکند گونههای مختلفی دارند که هرکدام از زاویهای باید تحلیل و بررسی شوند. یکی از عواملی که به این امر دامن میزند چند واژهای است که همگی از ریشه ” ق و م” هستند. در عموم کتب و مقالات امروزی افعالی چون قام، تقوم، یقوم به “قیام میکند” تفسیر و ترجمه شده است و لقب “قائم” به قیامکننده؛ برای مثال عباراتی مانند ” اذا قام القائم” اینگونه ترجمه شده است:” هنگامی که قائم یا قیامکننده قیام میکند”. این امر سبب میشود که ظهور مهدی (ع) در نگاه اول نوعی قیام تلقی شود که رفتاری مسلحانه و نظامی است. آیا چنین است؟ این فصل کتاب با بررسی واژگانی و کاربردیابی آن در کتب متقدم و لغتنامهها به دنبال یافتن پاسخ این سؤال است.
واژهکاوی
ریشهشناسی یک واژه عربی به معنی یافتن آن کلمه در طیفی از زبانهای همخانواده زبان عربی یعنی زبانهای سامی است. زبانهای سامی خود به خانواده بزرگتری از زبانها به نام زبانهای حامی- سامی یا آفروآسیایی تعلق دارند. بررسی این کلمه در فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی نشان میدهد که ریشه قام/ قَوَمَ در زبانهای آرامی، عبری و سُریانی به معنای “برخاستن”، “ایستادن” و “برپاخاستن” است و در زبان اکدی قدیم به معنای “انتظار”، “طول کشیدن” و “مداومت” است.[۱]
ریشه “ق و م” و مشتقات آن در لغتنامهها و آیات قرآن
بر اساس لغتنامهها “قام” و ” قائم” از ریشه “ق و م” با توجه به کاربرد در جمله معانی مختلفی دارد:
- قام: ایستادن، سکنی گزیدن، آشکار شدن، توقف کردن، توانایی انجام کاری داشتن و ادامه یافتن.
- قائم: ثابت و دائم، چنگ زننده و مستمسک، حافظ و نگهبان( نگه دارنده)، برپادارنده.
از دیگر مشتقات این فعل “قیام” است که در این معانی آمده است: ایستادن در مقابل نشستن، ستون و قوام، عزم و اراده. میبینیم که در هیچکدام از قاموسها معنایی در کاربرد قیامکننده- بهعنوان رفتار نظامی- برای این فعل و مشتقاتش نیامده است. بررسی آیات قرآن که نمونههایی از آن در کتاب آمده است نیز نشان میدهد که واژههای فوق معنایی متضمن رفتار نظامی ندارند.
آنچه با استناد به لغتنامهها و آیات بیان شد به معنای آن نیست که این واژهها هیچ کاربردی برای بیان قیام به معنای رفتار نظامی ندارند، بلکه در ادامه شاهدی بر این معنی نیز بیان میشود و نشان میدهیم که با در نظر گرفتن معنای برخاستن برای “قیام” اصطلاحاً به این معنی نیز به کار رفته است؛ بهعنوانمثال در روایتی از علی (ع) با موضوع حوادث مختلفی که تا آمدن قائم رخ میدهد، به قیام قائمهای مختلف در شهرها اشاره شده است:
” اذا قام القائم بخراسان و غلب علی ارض کوفان و ملتان جاز جزیره بنی کاوان و قام منا قائم بجیلان و اجابته الآب و الدیلمان”.[۲] هنگامی که قیامکننده در خراسان قیام کند و بر سرزمین کوفان و ملتان مسلط شود و از جزیره بنی کاوان بگذرد و قائمی از ما در گیلان برپا خیزد و آبُر و دیلمان او را اجابت کنند.
فارغ از صحت انتساب این مطلب به امام علی (ع) یا صحت سنجی تاریخی خبر، الفاظ “قام” و ” قائم” در روایت فوق، با توجه به بافت و معنای متن، معنای قیام کردن دارد. این ترجمه به علت وجود قرائن در جمله است. بنابراین اگر قرینهای لفظی یا معنایی در عبارت وجود داشته باشد، میتوانیم معنای اصطلاحی آن یعنی قیام کردن را لحاظ کنیم؛ در غیر این صورت یکی از معانی اصلی و به کار رفته در قاموسها را باید برای آن در نظر گرفت.
“قائم” درباره امام زمان (ع)
یکی از القاب امام زمان (ع) “قائم” است. معنای این لفظ چیست؟ آیا ناظر بر قیام به معنای رفتاری نظامی یا جنگی است؟
قیامکننده اولین چیزی است که از قائم به ذهن ما متبادر میشود، حال آنکه این معنی اتفاقاً آخرین و کمترین کاربرد را در متون متقدم داشته است؛ برای مثال درباره امام زمان (ع) آمده است:” آخرهم القائم بالحق یملاها عدلا کما مُلئت جورا”[۳]: آخرین آنها قائم به حق است که زمین را از عدل پر میکند؛ چنانچه از جور پر شده بود. بر اساس واژهنامهها ” قائم بالحق” یعنی نگه دارنده حق و متمسک به آن، نه قیامکننده.
“قائم” در کلام ائمه
آیا امامان شیعه تعریفی از “قائم” ارائه دادهاند یا نه؟ روایات نشان میدهد که برخی معنای “قائم” را از ائمه میپرسیدند. با توجه به پاسخها این معانی به دست میآید:
- پس از آنکه نامش میمیرد و بیشتر مردم از او روی برمیگردانند ظاهر میشود؛
- نگه دارنده و برپاکننده حق است؛
- زمانی که خداوند او را به ملائک نشان داد به نماز ایستاده بود؛
- نگه دارنده و برپادارنده امر بزرگی است که امر خداست.[۴]
اما “قائم” تنها لقب امام زمان (ع) نیست. امامان دیگر نیز “قائم” بودهاند. فردی از امام باقر (ع) درباره قائم آل محمد بودن، مهدی بودن و صاحب شمشیر بودن ایشان سؤال میکند. امام همه را تأیید میکند و میفرماید: همه ما قائم به امر خدا هستیم؛ همه ما به سوی خدا هدایت میکنیم، همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیریم.[۵] در این روایت، امام باقر (ع) القاب “قائم”، “مهدی” و “صاحب السیف” را به خود نسبت داده است، در حالی که میدانیم امام باقر (ع) نه قیامی کرد و نه دعوت به قیامی.
روایات دیگری نیز به قائم بودن همه امامان دلالت دارند. همچنین اوصافی مانند “القائمون بامرالله” و “القائم بالقسط” نیز درباره همه ائمه به کار رفته است. در مجموع معنی “قائم” برای ائمه عبارت است از: قائم به امر ولایت، حجت خدا، برپادارنده، حافظ امر امامت و استوارکننده امر الهی.
“قائم” در روایات مهدوی
بررسی روایات نشان میدهد هم عباراتی که در آن نشان از جنگ پس از ظهور باشد با الفاظ “قام” و “قائم” آمده است و هم عباراتی که اینگونه نیستند. برعکس نیز عباراتی وجود دارد که دارای نمادهای جنگ است، اما در آن نام “مهدی” آمده است و نه ” قائم”. برای نمونه برای هر یک روایتی ذکر میشود:
- امام باقر (ع): چون قائم ما بیاید،” اذا قامَ قائمنا”…، خداوند دست رحمتش را بر سر بندگان میگذارد؛ عقولشان را جمع میکند و در نتیجه خردشان کامل میشود.[۶]
- امام باقر (ع): کسی که در انتظار امر ما مرده گویا در میان خیمه مهدی (ع) و لشکر او مرده است.[۷]
در روایت اول، سخن از عقلگرایی و کامل شدن خرد آدمی است و هیچ قرینهای وجود ندارد که “اذا قامَ قائمنا” را به قیام ترجمه و تفسیر کنیم. در روایت دوم سخن از عسکر و لشکر است، اما در آن واژه “قائم” به کار نرفته، بلکه “مهدی” آمده است. بنابراین علاوه بر آنکه ترجمه “قام” و “قائم” بدون قرینه به قیام درست نیست، الزامی هم ندارد در روایاتی که به نمادهای جنگی اشاره شده از این واژه استفاده شده باشد.
“قائم” در منابع تاریخی و مِلل و نِحل
علاوه بر منابع روایی یکی از مهمترین منابعی که ردیابی واژه “قائم” در آنها مفید است منابعی با موضوع ملل و نحل هستند که درباره فرقههای اسلامی به ما اطلاعات میدهند. اهمیت این منابع از آن جهت است که در قرون متقدم اسلامی افراد و جریانهای مختلفی ادعای مهدویت کردهاند و خود را ” مهدی” یا “قائم نامیدهاند.
دنبال کردن ارتباط قائم و قیامکننده در این جریانها نیز بر همان مدعای پیشین تأکید دارد که معنای محوری “قائم” قیامکننده نیست.
حاصل سخن
به نظر میرسد دو دلیل باعث شده است تا برداشت اولیه از واژگان مورد بحث به قیام مهدی(ع) در همان آغاز ظهورش تعبیر شود:
- هم ریشه بودن”قام”،”قائم” و “قیام”؛
- وجود روایاتی که به درگیری و جنگ میان موعود و دشمنانش اشاره دارد.
در حالی که چنین برداشتی صحیح نیست. وجود الفاظ”قام” و “قائم” در روایات دلالت بر ظهور مهدی (ع) و برپایی اهداف او دارند؛ نظیر برقراری حق و امر الهی و اجرای عدل و قسط. البته در راستای دستیابی به همین اهداف ممکن است جنگ و تقابل نظامی هم صورت بگیرد. همچنین واژگان فوق همراه با قرینه میتواند به رفتار نظامی موعود دلالت کند. به عبارتی بحث طرح شده به معنای نفی جنگ درباره منجی نیست، ولی تلقی اولین عملکرد موعود به قیام بر اساس این دسته از واژگان مورد چالش قرار گرفت.
به هر حال به دلیل تفسیر یا ترجمه صریح “قام” به قیام، تمام مسئله ظهور در نگاه اول با جنگ و شمشیر پیوند خورده است و این مسئله میتواند یکی از دلایلی باشد که بحث مهدویت با چهارچوبی مفهومی پیوند خورده است که در آن عناصر خشونتزا و خوفآور وجود دارد.
پانوشت:
[۱] . مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، جلد ۲، ص ۷۳۱.
[۲]. نعمانی، الغیبه، ص ۲۷۵
[۳]. عدهای از علما، الاصول سته عشر، ص ۱۵
[۴]. صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۰؛ مفید، الارشاد، جلد ۲، ص ۳۸۳
[۵]. کلینی، الکافی، جلد ۱، ص ۵۳۶
[۶]. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۵
[۷]. همان، ص ۳۷۲