در این نوشتار اصل اول یعنی عدالت مورد توجه قرار میگیرد و به بیان دلایلی در محوریت اصل عدل در اندیشه مهدویت میپردازد. از نتایج این بحث در نقد قرائت خشونتگرایانه استفاده خواهیم کرد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، پیشتر کتاب استراتژی منجی همراه با اشارهای خلاصهوار به سرفصلهای آن معرفی شد. (+) پس از آن خلاصهای از دفتر اول (+) تقدیم خوانندگان محترم گردید. در این نوشتار بخشی از دفتر دوم در اختیار مخاطبان گرانقدر ادیان نیوز قرار میگیرد.
مقدمه دفتر دوم
چنانکه بیان شد کتاب استراتژی منجی؛ جنگ جهانی یا صلح جهانی؟ با دو رویکرد متن محور و زمینه محور برخی روایات خشونتگرایانه مهدوی را مورد نقد و بررسی قرار داده است. در رویکرد متن محور برای نقد روایات ابتدا ۶ اصل در دفتر دوم طراحی و مهندسی شده است و سپس مبتنی بر این اصول، در دفتر سوم به نقد روایات پرداختهایم. این ۶ اصل عبارتاند از:
اصل اول: عدالت؛ اصل دوم: تأثیرپذیری دورههای مرتبط با ظهور از یکدیگر؛ اصل سوم: میراث بری مهدی (ع) از انبیا؛ اصل چهارم: میراث بری مهدی (ع) از پیامبر(ص)؛ اصل پنجم: رحمت؛ اصل ششم: توبه پذیری.
در این نوشتار اصل اول یعنی عدالت مورد توجه قرار میگیرد و به بیان دلایلی در محوریت اصل عدل در اندیشه مهدویت میپردازد. از نتایج این بحث در نقد قرائت خشونتگرایانه استفاده خواهیم کرد.
فرجامنگری
این فصل با بیان قسمتهایی از کتاب یوتوپیا از توماس مور آغاز میشود که تصویری است از شهری آرمانی. نگارش چنین کتبی قدمتی طولانی در تاریخ دارد و برخاسته از هویت مشترک نوع انسانی است که همگی آرزومند و خواهان حیاتی روشن در زندگی بشرند. بشری که همواره با یک سؤال اساسی مواجه بوده است که جهان به کدام سو میرود. پاسخ به این سؤال در قالب بحث منجی گرایی یکی از مبانی مشترک میان همه ادیان نیز هست. گویی این تفکر نه محدوده زمانی میشناسد، نه مرز مکانی.[۱] طبق این باور، موعودی که مأمور الهی است روزی برای ساختن جهانی خالی از درد و اندوه خواهد آمد. در واقع ادیان آسمانی در تعالیمشان نسخهای از جهان آرمانی خود را ارائه دادهاند.
این مباحث تحت عنوان فرجامنگری یا اسکاتولوژی[۲]، بخشی از اندیشه انسانی را به خود اختصاص داده است. تولید آرمانشهرها در گونههایی از آثار چون اسطورهای، فلسفی، ادبی و دینی یکی از نمادهای این فرجامخواهی است. این آیندهنگری فقط مختص به ادیان نیست؛ بسیاری از اقوام و مکاتب نیز به ترسیم این آینده روشن پرداختهاند و در نگاهی کلان، بسیاری از انسانها امید دارند که فرجامی خوش در انتظار بشر خواهد بود.
محوریت عدالت
عدالت نهتنها مفهوم کانونی در اندیشه آخرالزمانی اسلام است، بلکه از ارکان محوری در همه اندیشههای فرجامنگر است. عدالت مفهومی فرامذهبی و فرا دینی است. در حقیقت فرجامخواهی و شاخصه اصلی این فرجام نیک یعنی عدالت، اموری فرادینیاند؛ این طراحی حکیمانه الهی است که برای همه انسانها و نه پیروان یک دین، سرانجام جهان را به پایانی خوش وعده داده است. شاخصه آن را نیز امری فرادینی قرار داده است تا هیچ کس آن را در انحصار خود قرار ندهد و این امید همواره در پیکره بشر او را به جلو حرکت دهد.
بر این اساس یکی از اصول محوری در سنجش روایات مهدوی تطبیق با مفهوم عدالت است که گزارهای معیار در معرفی مهدی (ع) و عملکرد اوست.
تعارض احادیث خشونتگرایانه با عدالت مهدوی
طبق تئوری مبادله اجتماعی[۳] عملکرد کاری کارکنان با رفتار سطوح بالا یعنی رؤسایشان مرتبط است؛ بدین معنی که وقتی کارکنان رفتارهای مدیرانشان را عادلانه بدانند برای انجام بهتر کار کوشش میکنند. و اگر این موضوع را به جامعه تعمیم دهیم، میتوان گفت عملکرد افراد محوری جامعه روح امنیت، عدالت و اعتماد را در مردم جاری میکند. این اتفاق بعد از ظهور نیز رخ خواهد داد و به همین علت عدالت در زمین گسترش پیدا میکند. اما در برخی روایات مهدوی گزارههایی از خشونت و کشت و کشتارهای بیرحمانه وجود دارد که با این اصل در تضاد است. جنگهای گسترده که به بیرحمی توصیف میشود نمیتواند مبنای همبستگی اجتماعی و ایجاد عدالت و امنیت در جامعه شود. انسانها بیش از شنیدن شعارها تحت تأثیر رفتارهای بزرگان خود قرار میگیرند. از این رو رفتارهای خشونتآمیز رؤسا به سرعت در روح جامعه جاری خواهد شد؛ سپس با شدت در میان مردم تکثیر و منشأ ظلم و بیعدالتی میشود؛ حال آنکه موعود میداند لازمه اصلاح مردم برخورد عادلانه با آنهاست.[۴]
آرمانشهر منجی زمانی تحقق مییابد که مردم با او همراه شوند؛ زمانی که او شایستگی الگوپذیری داشته باشد و منش کریمانه وی حتی در برابر دشمن در روح جامعه جاری شود. بدین ترتیب عصبانیتهای فردی، اجتماعی و ظلم رفتهرفته کمرنگ و عدالت استوار میشود. مهدی موعود به خوبی میداند که ” عدالت فرمانروا بهتر از فراخی و حاصلخیزی زمانه است”[۵] و ” با سیره عادلانه، دشمنان مقهور میشوند”.[۶]
عدالت درونی و بیرونی
در روایات علاوه بر استقرار عدالت، به پر شدن قلوب از غنا و بینیازی هم اشاره شده است.[۷] این نشان میدهد که علاوه بر جلوه بیرونی عدالت، خصلتهای انسانی هم تعدیل خواهد شد؛ یعنی صفات و ویژگیهای درون در حالت تعادل قرار میگیرد و موجب میشود ضمیر انسان روشن شود. این را میتوان عدالت درونی نامید. در صفحه ۳۴ کتاب نموداری در تعریف عدالت بیرونی و درونی و اقسام آن ارائه شده است.
بخش مهمی از سلامت جامعه در گرو عدالت اجتماعی است، اما نه همه آن. انسان تا از درون سلامت و پاک نشود، دنیای بیرونش ایدهآل نمیشود. زیرا فقط بخشی از استقرار عدالت در گرو بسترهای صحیح و قوانین درستاند؛ اما اجراکنندگان عدالت باز هم انسانها خواهند بود.
اگر انسان به عدالت درونی نرسد، جامعه از ظلمهای او در امان نخواهد ماند؛ چون عملکرد افراد تحت تأثیر دنیای درونشان است. از این رو در آیه ۲۵ سوره حدید بعد از بیان رسالت انبیا، که زمینه را برای پیادهسازی عدل فراهم میکنند، عنصر عدالتساز را مردم معرفی کرده است:” لیقوم الناسُ بالقسط”. مردم باید به بلوغی برسند که خود مجری عدالت شوند. یکی از الزامات این امر تعادل، آرامش و پارسایی درون است. پس اگر با ظهور منجی طلاییترین آرمان بشر یعنی عدل زمین را درخشان میکند، باید بپذیریم که این امر توأم با پرورش و هدایت انسانها خواهد بود.
هدایت همراه با اقناع قلبها و اندیشههاست؛ با جبر و جنگ نمیتوان بر فکر و اندیشه کسی غلبه کرد. نمیتوان کسی را هدایت کرد یا پرورش داد. جنگ دینی نمیتواند دارای این هدف یعنی هدایت باشد و اگر در تاریخ نمونههای اینچنینی رخ داده، جنگ دینی نبوده بلکه دین پوشش آن قرار گرفته است. بنابراین جنگ آن هم جنگهای گسترده و بیرحمانه هرگز نمیتواند ابزار استقرار عدالت درونی باشد. اما برای عدالت بیرونی چه؟ آیا جنگ و خشونت ابزار اصلی است؟ استقرار این نوع عدالت نیازمند قانون و صلابت است و حتی گاهی برای استقرار عدالت باید با ظلم آفرینان جنگید؛ اما اگر گفته شود جنگ عمدهترین ابزار برای از بین بردن ظلم و استقرار عدل است، قابل قبول نیست.
علی (ع) که به تعبیر جرج جرداق صوت عدالت انسانی است تلاشهای مُجدانهای برای ممانعت از جنگ میکرد. او که حتی برای غیرمسلمانان نماد عدالت است، شتابی به جنگ نداشت و ابزارهای مختلفی به کار میگرفت تا کارش با معارضان به جنگ نکشد. اما درباره مهدی موعود که احیاگر همان آرمانهای علی (ع) است، تصویری شکل گرفته که گویا وی به جنگ حریص و مشتاق است. اگر چنین باشد و این عملکرد به نام دین باشد، با خود نفرت و خشم میآورد و در نتیجه مانع هرگونه صلح و صفای درون میشود.
در حوزه عدالت اجتماعی هم اگر فرماندهای به سپاهیانش دستور دهد که تمام مخالفان را بکشند،[۸] نقض آشکار عدالت خواهد بود؛ این یعنی قتل عام که به صراحت قرآن نوعی تجاوز است.[۹] موعود که تحققبخش آیات قرآن خواهد بود نیک میداند که کشته شدن حتی یک نفر به ناحق، کشته شدن همه انسانهاست.[۱۰] توصیههای موعود به کارگزارانش نیز در راستای همان عهدنامه مالک اشتر است، که در آن از خون به ناحق ریختن نهی شده است، زیرا نعمتها را نابود و در نهایت بنیاد حکومت را ویران و به دیگری منتقل خواهد کرد.[۱۱] بنابراین اگرچه موعود در راستای تحقق عدالت ممکن است با مخالفانش جنگ نیز بکند، ولی اگر جنگهایی به ایشان منتسب شود که با اصل عدالت در تضاد است قابل قبول نخواهد بود. در دفتر سوم برخی گزارههای روایی با تکیه بر این اصل نقد خواهد شد.
یک شبهه
در ادامه بحث پرسشی مطرح میشود و آن اینکه کشتن کثیری از انسانها گرچه خلاف رحمت است، ناقض عدل نیست و اتفاقاً بخشش اینها خلاف عدل است. پاسخ این سؤال در صفحات ۳۷-۳۸ کتاب دنبال شده است و در انتهای فصل چنین میخوانیم:
اظهارنظر دربارۀ فرایند عدالتگستری موعود دشوار است، ولی شاید بتوان گفت این امر با اقدامات کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت محقق خواهد شد. احتمالاً آنچه در آغاز ظهور، ضمن اقدامات کوتاهمدت و در مناطقی محدودتر، رخ میدهد سبب جلب اعتماد عمومی و مقبولیت منجی میشود و این مقبولیت بهتدریج فراگیر خواهد شد؛ لذا اقدامات آغازین ظهور اهمیت ویژهای دارد. احتمال منطقی آن است که این اقدامات، در بُعد فردی و اجتماعی، جذاب و خیرهکننده خواهد بود و چنین است که میتواند توجه جهانی را معطوف خود کند. بر اساس تحلیل برخی اندیشمندان عدالت او نه با کشتار که با گسترش و رشد عقلانیت محقق خواهد شد.[۱۲]
پا نوشت:
[۱]. ولوی، دیانت و سیاست، ص ۲۵۶
[۲]. Eschatology.
[۳]. Social exchange.
[۴]. لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص ۴۸:”الرعیه لا یصلحها الا العدل
[۵]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، جلد ۱۷، ص ۱۲۴؛ مجلسی، بحارالانوار، جلد ۷۵، ص ۱۰.
[۶]. سید رضی، نهج البلاغه، حکمت ۲۲۴، ص ۵۰۸.
[۷]. احمدابن حنبل، مسند، جلد ۱۷، ص ۴۲۷؛ مجلسی، بحارالانوار، جلد ۵۲، ص ۳۹۰
[۸]. نک، دفتر سوم، خبرهای ۹و۱۰
[۹]. سوره بقره، آیه ۱۹۰
[۱۰] . سوره مائده، آیه ۳۲
[۱۱] . سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص ۴۴۳.
[۱۲]. جوادی آملی، «مباحث فقه، نکاح»، وبسایت اسراء، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، بازیابیشده در ۲۰/۱۱/۱۳۹۸ از http://www.esra.ir.