تحجر و قشرینگری مذهبی امری است که همواره زیست ناپویای خود را در کنار حرکتهای اجتماعی مصلحین دینی و تداوم حرکت انبیای عظام (ع) داشته است. در سیر تاریخی حضور اجتماعی تفکر دینی آنچه همواره سبب ناکام ماندن جنبشهای اصلاحگر دینی شده عدم وجود مرزبندی مشخص بین طیفها و تفکرات اصولگرا و متجر است. تا جایی که متحجرین و قشریون در متن جریان مذهبی قرار گرفته و تفکر ایستای خود را مانعی برای حرکت اصلاحی اصولگرایان میسازند. نهضت اصولگرایانه حضرت امام خمینی (ره) در دهههای ۴۰ و ۵۰ نیز از این آفت مصون نبود.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، ابوالفضل توکلی بینا که در دوران مبارزه، به کرات توفیق همراهی حضرت امام (ره) را داشته است، از ظلم ها، سنگاندازی ها و کارشکنی هایی که در این مسیر تحت نام مذهب و لباس روحانیت بر نهضت مبارزه و حضرت امام (ره) رفته است، سخن میگوید.
زمانی که نهضت حضرت امام خمینی (ره) در سالهای ۴۲ و قبل از آن، شکل گرفت، همزمان طیفهایی از متحجرین به نام مذهب جلوی این حرکت ایستادند. در مورد این گروه ها و شاکله فکریشان توضیح بفرمایید.
در رابطه با تحجر و قشریون و کسانی که به طرق مختلف از ابتدای نهضت سدی در برابر حضرت امام (ره) بودند، باید تا حدودی زوایای آن دوره را ذکر کرد و بعد به آنها پرداخت. حضرت امام (ره) وقتی نهضت را شروع کردند، چندین طیف مانع راه ایشان بودند، هم از روحانیون، هم از تحصیلکردههای دانشگاه و یک طیفی هم از عوام بودند.
در ابتدای حرکت بسیار مهم بود که امام (ره) در طی مسیر با چه طیف هایی روبرو بودند. که باید آنها را خاموش میکردند تا اسلام ناب محمدی را به مردم بشناسانند. زیرا با وجود آنها رساندن صدای نهضت به مردم مشکل بود. خوشبختانه بخش اعظم مردم به لحاظ قداست حضرت امام (ره) و خدامحوری حضرت امام (ره) و به عنوان کسی که بیش از ۴۰ سال از بهترین مدرسین حوزه قم بودند به ایشان اعتقاد داشتند و اینکه آغازگر نهضت کسی بود که خود عارف، فقیه، فیلسوف و یک شخصیت جامع بود، مردم اقبال خوبی به ایشان کردند. بعید میدانم غیر از ایشان، اگر کسی نهضت را شروع میکرد، میتوانست با آن طیفهایی که مقابلش بودند، آن را به سوی اسلام ناب محمدی پیش ببرد.
آیا انجمن حجتیه هم در میان مخالفین قرار می گرفتند؟
بله یکی از طیف هایی که جلوی حضرت امام (ره) ایستاد، انجمن حجتیه بود که طیف شاگردان مرحوم حلبی بودند و غالباً هم دانشگاهی بودند. خاطرم هست، زمانی یکی از بخشنامههای سری ارتش را که تحلیف به کلام الله مجید را در لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به تحلیف به هر یک از کتب آسمانی تغییر داده بود و طی این تغییر هر فردی با هر اعتقاد دینی می توانست وارد ارتش بشود، از طریق رابطمان با ارتش که آن زمان مرحوم شهید عراقی بود، به دست آوردیم و خدمت حضرت امام (ره) بردیم، فرمودند این را ببرید شیخ محمود حلبی ببیند. مرحوم شهید حاج صادق امانی و مرحوم شهید عراقی مأمور این کار شدند که آقای حلبی با تعجب پرسیدند چگونه این را به دست آوردید؟ تمام حرف ما با آنها این بود که امروز ریشه اسلام را دارند از بین میبرند و شما در این میان علم مبارزه با بهائیت را بلند کردهای، با این کار مثل هرس کردن شاخه و برگهای درخت، باعث رشد بیشتر بهائیت میشوید. زیرا باعث بیشتر مطرح شدن آن هستید. این یک طیف از طیفهایی بودند که در مقابل حضرت امام (ره) و با اسم دین ایستاده بودند. سخنشان این بود که شاه در ظل سایه امام زمان (عج) حکومت میکند و حکومت شیعه را باید حفظ کرد و دشمن اصلی بهائیت است.
به جز انجمن حجتیه، چه طیف های دیگری در مقابل نهضت امام خمینی(ره) قرار داشتند؟
یک طیف دیگر، گروهی از روحانیون (حدود ۵۰ تن) بعضاً برجسته تهران بودند؛ که متشکل عمل میکردند و جلسات هفتگی داشتند. زمانی که مسئله غصب فلسطین پیش آمد و مسلمانان آن خطه زیر فشار صهیونیستها قرار گرفتند و حضرت امام (ره) شعار حمایت از مردم محروم و ستمدیده فلسطین و مبارزه با اسرائیل غاصب را سر دادند؛ اینها شعار «الکفر مله واحده» را مطرح کردند که یعنی جامعه کفار همه یکی هستند، و فرقی بین اسرائیل با سایر کشورهای غیراسلامی نیست. به این منظور میخواستند بحث حضرت امام (ره) را لوث کنند و از محوریت بیندازند. آنها قشری از روحانیون بودند که خیلیشان هم مسن بودند.
به اینها ولایی هم میگفتند. به این معنی که ولایت فقط دوستی اهل بیت است. این دوستی فقط در دل است و در لفظ است، به عمل ارتباطی ندارد. اینها یک طیف حقیقتاً قشری بودند که در نهضت با آنها روبرو بودیم. یک بار حضرت امام (ره) به من فرمودند که برو لیست اینها را برای من بیاور، زیرا آن زمان، من یکی از چهار رابط مؤتلفه بودم، که به حضور حضرت امام (ره) میرسیدم.
ما آن لیست را تهیه کردیم و بردیم خدمت حضرت امام (ره)، به اتفاق یکی از دوستان مؤتلفه که از رابطین نبودند، امام ما را به اتاق خصوصی بردند و آنجا عرض کردم که اینها اگرچه سرشاخهشان در تهران است، لکن ریشه اینها در قم آب میخورد، دیدم حضرت امام (ره) دائم به آن دوست ما نگاه میکنند و ظاهراً مطلبی دارند. گفتم: ایشان از برادران مؤتلفه و کاملاً مورد اعتماد هستند. حضرت امام (ره) فرمودند: ما با رژیم شاهنشاهی با آن همه دبدبه و کبکبهاش میتوانیم مبارزه کنیم ولی با اینها که لباس روحانیت دارند و این قدر قشری و کمفهمند چه کار می توانیم بکنیم؟
فرمودید یک قشر هم از عوام جامعه بودند، آیا آنها هم طیف متشکل و منظمی بودند؟
یک قشر دیگر هم عوام در جامعه بودند، که اینها تصورشان این بود که ولایت دوستی اهل بیت است. لکن فقط در حرف و در دل و با عبادت کردن. آن روحانی را روحانیِ خوب میدانستند که برود مسجد نماز بخواند و برگردد عبایش را به سرش بکشد و حرف نزند و جز عبادت کاری نکند. البته ناگفته نماند استعمار خیلی تلاش و هزینه کرده بود که چنین تفکری در عوام ما شکل بگیرد.
همین که روحانی وارد سیاست و انتقاد از مسائل جاری می شد، از چشم چنین قشری می افتاد و اینها مسلماً از همان طیف روحانی خط فکری میگرفتند. خاطرم هست در همان سال های مبارزه یک بار حضرت امام (ره) فرموده بودند که، «علیّ جُندی» یعنی علی علیهالسلام، یک فرد نظامی است.
طیف خاصی از روحانیون قم علیه حضرت امام (ره) شرع به صحبت کرده بودند، که حاج آقا روحالله میگوید علی (ع) نظامی بوده و این را یک امر غلط وانمود می کردند. ببینید حضرت علی (ع) بعد از پیامبر (ص) با چه قشرهای وسیعی برخورد داشتند که عدهای به اسم مذهب جلوی ایشان ایستاده بودند. در حقیقت حضرت امام (ره) هم در آغاز مبارزه با یک چنین حرکت دشواری مواجه بودند.
این طیف هایی که جلوی حضرت امام (ره) و جریان مبارزه اسلامی می ایستادند آن هم با ظاهر روحانی و مذهبی اینها طیف متشکل و یک کل واحد بودند یا چند جریان مجزا از هم بودند که هر کدام به طور طبیعی نسبت به نهضت واکنش داشتند؟
قاعدتاً یکی از اینها متشکل بودند مثل جریان حجتیه یا جریانی که شعار «الکفر مله واحده» میدادند و حتی یک بخش از اینها را ساواک سازماندهی و حمایت میکرد.
مثلاً حجتیه در استانهای مختلف کشور در خبررسانی، از ساواک کمک کیگرفت.
مطالبی که حضرتعالی میفرمایید، حاکی از خطرناک بودن اندیشه این طیف است. بخصوص که اینها با ظاهر مذهب و تقدس حرف خود را میزدند، لذا خواهش میکنم اگر ممکن است حداقل افراد شاخص این طیفها را نام ببرید تا اندیشه و خط اینها برای مردم مشخص شود. زیرا به هر صورت اینها نمردهاند و پس از انقلاب هم حضور دارند و ممکن است اندیشه خود را مجدداً تبلیغ کنند، لذا ضروری است که اینها بازشناسی شوند؟
این خطری که شما میفرمایید امروز به این شدت وجود ندارد. زیرا زمانی که حضرت امام (ره) حرکت خود را آغاز کردند، در مسیر مبارزه به جایی رسیدند که اقبال عمومی مردم منورالفکر و جوانان به حدی بالا بود که تمام این مخالفین به زبالهدان تاریخ پیوستند و برای همیشه فراموش شدند و حتی بعضی از اینها به نهضت جذب شدند و عدهای دیگر برای همیشه به حاشیه رانده شدند و اثری از اینها به آن صورت نماند.
حتی در مرحله اولی که امام بازداشت شدند، در ۱۵ خرداد حدود چند ماه قبل از دادگستری قم به ایشان اخطاریه داده بودند. آنها مسیر را به گونهای انتخاب کرده بودند که بیشتر به وسیله قشریون جلوی نهضت امام را بگیرند تا اینکه ساواک و رژیم دخالت داشته باشند. ما در بازار کسانی را داشتیم که به سکهی دورو معروف بودند.
مثلاً آقایی بود که از یک سو با مردم و روحانیت همراه بود، و از سوی دیگر با ساواک همکاری داشت ولی اینها به جایی نرسید و با موج نهضت اسلامی همه کنار زده شدند، تا جایی که امروز بقایای اینها، حتی ابا دارند که سابقه چنین فعالیتها و تفکراتی را برای خود ذکر کنند، چه رسد به تبلیغ این افکار. و البته هیچ زمانی هم استقبال قشرهای مردم به نهضتهای اسلامی، این قدر بالا نبوده که چنین عملکردی داشته باشد. در تاریخ اسلام زمان امیرالمؤمنین (ع) و امام حسین (ع) را ببینید، چقدر نامه به امام حسین (ع) نوشته شد، ولی در نهایت، کمتر از ۷۲ تن به یاری ایشان رفتند.
حضرت امام فرمودند: ما با رژیم شاهنشاهی، با آن همه دبدبه و کبکبهاش، میتوانیم مبارزه کنیم؛ ولی با اینها، که لباس روحانیت دارند و اینقدر قشری و کمفهمند، چه کار میتوانیم بکنیم؟
اینکه حضرت امام (ره) فرمودند مردم زمان ما از مردم زمان رسول خدا و ائمه بهترند حقیقتاً صحیح است و با این رویکرد این مطلب را میگوید.
برگردیم به جریان تحجر، فرمودید اینها در ابتدای مبارزه ظهور و بروزشان بیشتر بود و فرمودید که بعضی از اینها طیفهایی از علما بودند. اینها استدلالشان در مقابل استدلالهای منطقی که نهضت حضرت امام (ره) در امر مبارزه داشت چه بود؟
پاسخ این مسئله ساده است. مگر ابوموسی اشعری که جلوی امیرالمؤمنین با ظاهر مذهبی قرار گرفت و کار را تا جایی پیش برد که نتیجه جنگ صفین برعکس شد، چه استدلالی داشت. یک مشت عوام را دور خود جمع کرده بود و عوامفریبی میکرد. اینها هم همین تفکر را داشتند و عوامفریبی میکردند. آنچه باعث شد در نهضت حضرت امام (ره) کم کم تأثیر این متحجرین از بین برود، روشن شدن اذهان مردم بود که حضرت امام (ره) بسیار بر آن تأکید داشتند. البته فراموش نکنیم که خداوند فرموده «ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم» این یعنی اگر یاری کنید خدا را، یاریتان میکند و شما را ثابت قدم میدارد.
حقیقتاً آن صفای باطن و خلوص امام به عنوان یک عارف بزرگ بسیار مؤثر است. به طوری که کم کم کسانی که وزنه های بزرگی در حوزه بودند و در حد اجتهاد و حتی مرجعیت مطرح بودند، میبینیم در مقابل ایشان محو میشوند و حضرت امام (ره)، در محوریت توجه جامعه قرار میگیرند.
یکی از قشریون مثلاً آقای شریعتمداری بود. خاطرم هست، در ابتدای نهضت خدمت امام (ره) رسیدم، عرض کردم این آقا مستقیم با اطلاعات شهربانی و ساواک مرتبط است. حضرت امام (ره) فرمودند «این را جایی مطرح نکن». فتنه او تا بعد از انقلاب هم خاموش نشد. خاطرم هست زمانی بعد از انقلاب تعدادی چماقدار به طرفداری از او به شهر قم ریختند و مردم را کتک زدند. البته به خاطر تدبیر حضرت امام (ره) که سریعاً پیام دادند «کسی با اینها درگیر نشود» حادثه عمیق نشد وگرنه مردم آنها را تکه تکه میکردند.
شاید اصل توطئه هم همین بود که طرفداران دو آیتالله یعنی حضرت امام (ره) و شریعتمداری در قم با هم درگیر شوند و این کانون فتنهای شود و به کل کشور سرایت کند.
الحمدلله با تدبیر حضرت امام (ره) چنین نشد. همان زمان عدهای از «قشریون سادهانگار» از تهران هم راهی قم شدند. یکی از آنها را میشناختم، هر چه او را نصیحت کردم که نرو قانع نشد. رفت و برگشت. گفتم فلانی چه شد؟ گفت دیدیم درگیری است، جرأت نکردیم وارد شویم. اینها از تهران با خود ۸۰۰ نفر را برده بودند ولی ترسیدند برگشتند. حالا اگر وارد شده بودند چقدر درگیری دامنهدارتر میشد؟ یعنی اینها ذاتاً مثل آن چماق بدستها توطئهگر نبودند و بخاطر سادگی و تفکر بسته فریب خورده بودند، که رفتند و خوشبختانه حالا به خاطر ترس یا پی بردن به اصل ماجرا داخل نشده و برگشتند ولی این مسائل به لطف خدا ادامه نیافت و با افزایش آگاهی مردم از دامن زدن به چنین توطئههایی جلوگیری شد.
حضرت امام (ره) برای جلوگیری از عوامفریبی های متحجرین و آگاهی دادن به مردم چه روشهایی داشتند؟
یکی از فراستهای حضرت امام (ره) این بود که از محرم و صفر جهت آگاهسازی افکار عمومی خیلی خوب استفاده کردند. میدانید که اصولگراها در سال، ۳ ماه (محرم، صفر، رمضان) را به طور کامل جهت تبلیغ در اختیار دارند. در سال ۴۲ ایشان در آغاز محرم طلاب را به سراسر کشور بسیج کردند و گفتند «بروید و بگویید مسائل را»، و خیلی خوب از این فرصت استفاده کردند. لذا پیام نهضت به اقصی نقاط کشور رسید.
آنچه باعث شد در نهضت حضرت امام (ره) کم کم تأثیر این متحجرین از بین برود، روشن شدن اذهان مردم بود که حضرت امام (ره) بسیار بر آن تأکید داشتند.
خدا بیامرزد مرحوم آقا میرزا جواد فومنی (ره) را که در مسجدی در خیابان خراسان نماز میخواندند. چند بار او را گرفتند توسط ساواک و بردند و از او خواستند سخنرانی نکند. آخرین بار از او تعهد گرفتند که منبر نرود. همان شب که آزاد شد بعد از جماعت روی زمین نشست و صحبت کرد. یعنی اگر آن متحجرین بودند یک چنین روحانیون روشن و شجاعی هم بودند که یاری میکردند. در آن سال ساواک هم خیلی سعی کرد منبریها را بترساند و تهدید کند که علیه رژیم و آمریکا و اسرائیل صحبت نکنند و از آنها تعهد میگرفت. امام (ره) با سخنرانیهای مستمر این جو را شکستند و فرمودند که «این اقدام ساواک غیرقانونی است و چه حقی دارد دولت که نگذارد علیه اسرائیل صحبت شود و…» و خیلی روحیه میدادند به وعاظ محترم که مسائل را بگویند.
فرمودید یک طیف از متحجرین جنگ با معاویه را جنگ با قرآن شمردند و اینگونه جلوی امیرالمؤمنین ایستادند. ما دیدیم که بعد از انقلاب این مسئله تکرار شد و یک طیفی در حوزهها، جنگ با عراق را جنگ با مسلمین دانستند و تحریم کردند. آیا اینها با آن طیفهایی که سال ۴۲ مخالفت میکردند همراستا بودند یا طیف جدیدی بود؟این بیشتر به همان طیف قبل از انقلاب برمی گردد، که مردم را به سکوت کردن دعوت می کردند.
همان گروه علما که در تهران بودند و شعار «الکفر مله واحده» میدادند. همان تفکری که دین مردم را بدون حضور سیاسی و اجتماعی میخواست.
اینها همان طیف ولایی بودند که میگفتند ولایت در زمان غیبت فقط محبت داشتن است و جنگ فقط باید با حضور معصوم باشد و…
لکن موج هواخواهی حضرت امام (ره) اینها را کلاً بیرون ریخت و به حاشیه راند وگرنه اینها تا قیام حضرت مهدی (عج) هم خواهند بود. بلکه بعد از آن هم خواهند بود. لکن در حاشیه قرار میگیرند. این نوع تفکر قشری در برابر اسلام ناب محمدی هرگز نابود نمیشود. صرفاً ممکن است به حاشیه بروند مگر در زمان رسول اکرم نبودند.
با توجه به اینکه حضرتعالی توفیق داشتید در دوران مبارزه محضر حضرت امام (ره) را بسیار درک میکنید، آیا خاطرهای از این مبحث که حضرت امام (ره) از قدسی کردن بیمورد و رنگ مذهب دادن بیجهت به همه امور پرهیز داشته باشند و جلوگیری کنند دارید؟ با توجه به اینکه یکی از ویژگیهای قشریون معمولاً رنگ مذهب دادن به همه کوچک بزرگ و زندگی و حتی اعمال اشتباه و درکهای غلطشان از دین است؟
بله درست میفرمایید، حضرت امام (ره) بارها و بارها از این مسئله جلوگیری کردند و هشدار دادند. البته من الان حضور ذهن ندارم. ولی خاطرم هست که حتی آن زمان که ما برای دفاع از حضرت امام (ره) که در زندان رژیم بودند و قرار بود محاکمه شوند؛ نهضت هجرت علما به تهران را ترتیب دادیم؛ عدهای از ایشان برای نیامدن و دفاع نکردن از این مجتهد مجاهد، دلیل دینی و روائی میآوردند که «التقیه دینی و دین آبائی و…» و امثال این روایات را مستمسک قرار میدادند. که البته به شکر خدا این نهضت شکل گرفت و آیتالله حائری از شیراز، آیتالله قائمی از آبادان، آخوند ملاعلی همدانی از همدان و آیتالله میلانی از مشهد همه آمدند.
خاطرم هست وقتی اعلامیههای حضرت امام (ره) را برای آیتالله میلانی میبردم، ایشان ابتدا میبوسیدند و امضا میکردند و بعد میخواندند، یعنی اینقدر به حضرت امام (ره) ارادت داشتند. لذا وجود این علمای خالص و روشنفکر که از نهضت حمایت میکردند، آن قشریگریها را تحتالشعاع قرار میداد.
کدام یک از ویژگیهای نهضت اصولگرایانه حضرت امام (ره) را باعث پیشبرد نهضت و شاخصه محوری حرکت می دانید؟
من زمانی که پایان نامه ام را دفاع کردم، یکی از شاخههای نهضت امام (ره) را خدامحوری ذکر کرده بودم. استاد راهنما پرسید که این چه معنی دارد؟ مگر سایر علما خدامحور نبودند؟
جهت توضیح مطلب به فاجعه فیضیه اشاره کردم. این فاجعه پس از آنجا رخ داد که حضرت امام (ره) و برخی از علما طی اعلامیهای اعلام کردند در سال ۴۲ عید ندارند. اما روز وقوع حادثه حمله به فیضیه، برخی از علمای بزرگ آن دوره که در مجلس حاضر بودند، نتوانستند آنجا مجلس را حفظ کنند، از فیضیه به منزلشان رفتند و در را بستند. لکن امام (ره) همان روز در حالی که محور قضیه نبودند و یک عده مردم ریختند در منزلشان، شرح ماجرا دادند و گفتند شما هم احتیاطاً درب منزلتان را ببندید، فرمودند: «هر کس میترسد برود، در منزل من باز است. اینها هم اگر بیایند با من کار دارند نه شما.»
مورد دیگر اینکه فردای آن روز جو در قم برگشت، به طوری که بعضی از طلاب از منازل خارج نمیشدند و تاکسیها متدینین را سوار نمیکردند و زائرینی که از سراسر کشور برای شهادت امام صادق (ع) به زیارت حضرت معصومه (س) آمده بودند، اینها همه مرعوب شده بودند. شکستن این جو وظیفه برگزارکنندگان آن مجلس بود یا حضرت امام (ره) ؟ صبح فردا امام (ره) بیانیهای دادند و جو را کاملاً شکستند. بیان اینکه اعلام حقایق واجب است و شاهدوستی یعنی جنایت، یعنی حمله به دانشجویان امام صادق علیهالسلام. این کار امام (ره) آن خفقان ایجاد شده را به طور کامل از بین برد تا جایی که هدف رژیم که ایجاد یک جو سکوت در کشور بود برعکس شد و موج اعتراض و هیجان بین مردم با آن بیانیه از نو شکل گرفت.
اگرچه بسیاری از علما، مبارز و همیشه همراه امام (ره) بودند، ولی در آن برهه برش امام (ره) را نداشتند. من نام این ویژگی خاص رهبری امام (ره) را «خدامحوری» گذاشتهام و این شاخصه اصلی بود که ایشان را از همه متمایز کرد و باعث شد در محوریت مبارزه بمانند و همه در مبارزه به ایشان اقتدا کنند و حتی بعضی علمای باسابقهتر از ایشان پیروی و حمایت کنند تا جایی که به پیروزی انقلاب انجامید.