در تربیت دینی الگوهای گوناگونی وجود دارد. یکی از این الگوها مبتنی بر دیدگاهی است که تجربه دینی را زمینه و بنیاد دینشناسی افراد میداند. بر این اساس، زمینهسازی شکلگیری تجربههای درونی و معنوی متربیان بهکمک برنامههای معنوی مهمترین اصل این الگوی تربیت دینی است.
ردنا (ادیاننیوز) – در تربیت دینی الگوهای گوناگونی وجود دارد. یکی از این الگوها مبتنی بر دیدگاهی است که تجربه دینی را زمینه و بنیاد دینشناسی افراد میداند. بر این اساس، زمینهسازی شکلگیری تجربههای درونی و معنوی متربیان بهکمک برنامههای معنوی مهمترین اصل این الگوی تربیت دینی است. طبق این الگو، زیارت اماکن متبرکه به دلیل آنکه میتواند زمینهساز بروز تجربیات معنوی متربیان باشد، به عنوان یک روش تربیتی کارآمد پیشنهاد میشود.
تجربه دینی به عنوان درونمایه دینداری
مفهوم تجربه معانی متعددی دارد، اما به طور کلی میتوان از دو نوع تجربه آدمی سخن گفت. نخست، تجربه حسی به معنای معلوماتی که انسان به وسیله حواس مادی از عالم خارج بدست میآورد. دوم، تجربه درونی به معنای معلوماتی که انسان با مشاهده درونی و تفکر درباره حالات درونی و وجدانی خود به گونهای فعال یا منفعلانه بدست میآورد. تجربه درونی منفعلانه به حالات و دریافتهای درونی گفته میشود که تحت شرایطی برای آدمی رخ میدهند. تجربههای زیباشناختی، عرفانی و دینی از این نوع تجربهها هستند. مانند احساس آرامشی که با مشاهده دریا برای انسان حاصل میشود.
در دو سده اخیر، تأکید برخی دینپژوهان بر ابعاد احساسی و عاطفی دین و بررسیهای روانشناختی آن ابعاد، تجربه دینی را بهعنوان بنیاد مستحکمی در شکلگیری و رشد ایمان و دینداری معرفی کرده است. در حالی که برخی متفکران، تجربه دینی را منحصر در تجربه امر قدسی یا جلوههای موجودی متعالی تعریف میکنند، برخی دیگر معتقدند امر قدسی را صرفاً نباید در تجربههای مخصوص مواجهه با خداوند جستوجو کرد. بر این اساس، جلوههای امر قدسی در نمادپردازیها و شعائر فرهنگی و در زمانها و مکانهای مقدس دینی کاملاً نمایان و قابل تجربه است. با این حال، این تجربهها تنوع زیادی داشته و برای افراد گوناگون به شکلهای مختلف بروز میکند و سخن گفتن دقیق از کیفیت این تجربهها بهسختی امکانپذیر است.
بسیاری از باورها و عقاید دینی که در آموزههای متون مقدس ادیان وجود دارد، مبتنی بر همین تجربهها در درون افراد مستحکم و تثبیت میشوند. در نتیجه، حتی اگر برخی دینداران بهلحاظ عقلانی، توان استدلالی مناسبی برای دفاع از باورهای دینی خود نداشته باشند، اما نسبت به آن باورها و عقاید بسیار پایدار هستند. بدین خاطر، تجربههای دینی درونمایه و بنیاد مستحکمی برای دینداری افراد تلقی میشوند.
توجه به تجربههای دینی متربیان بهمثابه رویکردی تربیتی
توجه هرچه بیشتر به رشد معنوی متربیان (بهطور خاص، کودکان) بدین دلیل است که معنویت در تفکر، خلاقیت و تخیل کودکان به رسمیت شناخته شده است. بهعبارت دیگر، کودکان بهخوبی میتوانند تجربهها و دریافتهای دینی و معنوی داشته و آنها را ابراز دارند. بر این اساس، رویکرد تجربی به معنویت کودکان تحت تأثیر مطالعات روانشناختی معنویت و تجربه دینی و عرفانی در دهههای اخیر شکل گرفته و اندیشمندان بسیاری به بررسی روانشناختی ویژگیهای معنویت در کودکان و دلالتهای آن در تربیت دینی و معنوی آنها پرداختهاند.
برخی معتقدند بسیاری از تجربههای معنوی متکی بر خاطرات دوران کودکی است. این امر نشانه سرزندگی و شور معنوی دوران کودکی و اهمیت آن در شکلدهی هویت شخصی و معنای زندگی انسان است. گفتوگوهای مستقیم با کودکان درباره تجربههای معنویشان، تحول چشمگیری در این مطالعات ایجاد کرد. بهعنوان نمونه، برخی پژوهشگران با گفتوگو و تفسیر احساسات معنوی کودکان در تجربههای زیستهشان در رابطه با بدن، فضا، زمان و رابطه با دیگران، یک الگوی تربیت دینی برای کودکان فراهم کردهاند. آنها معتقدند که این احساسات به این موضوع اشاره میکنند که کودکان از آگاهی جسمانی بدن خود بهعنوان منبع اولیه کسب دانش استفاده میکنند. در نتیجه، این احساسات باید بهعنوان یک امر لازم و نقطه آغازی برای برنامههای تربیت دینی کودکان مدنظر مربیان قرار گیرد.
زمینهسازی تجربه زیارت برای تربیت معنوی کودکان
با توجه به تنوع تجربههای دینی افراد، حسوحال زائران اماکن متبرکه نیز تنوع زیادی دارد. این احساسات درونی بهگونههای مختلفی همچون احساس شرم و گناه تا احساس آرامش و امنیت گزارش شده است. تجربه اغلب زائران کاملاً شبیه تجربه کسانی است که در محضر یک شخصیت بزرگ یا یک دوست بزرگوار حضور دارند. با این حال، نوعی حس آرامش و سبکبالی همچون یک حس مشترک در اغلب زائران وجود دارد. همچنین، نوعی احساس و عاطفه نسبت به فضاهای فیزیکی، نمادها و تزئینات این زیارتگاهها گزارش شده است. اغلب زائران در زمان حضور در زیارتگاه خوشخلق بوده و پس از آن، خاطره خوبی از تجربه معنوی خود داشته و تمایل دارند آن تجربهها دوباره تکرار شود. همچنین، این گونه تجربهها آنها را در پایبندی به آموزهها و فرامین دینی استوارتر میکند.
این گونه تجربههای حاصل از زیارت در کودکان نیز به درجات مختلف ایجاد میشود. بخش مهمی از این تجربهها نتیجه همراهی کودکان با والدین خود و مشاهده و احساس تجربههای معنوی آنهاست. بهعبارت دیگر، هنگامی که حضور کودکان در زیارتگاهها با تجربههای لذتبخشی از خوشخلقی و مهربانی و محبت والدین و همراهان مصادف میشود، بهطور ناخودآگاه، حضور در آن زمان و مکان برای کودکان همراه با نوعی لذت درونی و سرخوشی و آرامش خواهد بود و خاطره آن حضور برای آنان شیرین و جذاب است. این خاطرات هنگامی که بهلحاظ شناختی در پیوند با مفاهیم و آموزههای دینی قرار گیرند، بخشی از همان تجربههای دینی را شکل میدهند. بهعبارت دیگر، وقتی کودکان متوجه میشوند این تجربههای جذاب و لذتبخش در چه زمان و مکانی رخ داده و آن فضاها به چه تاریخ و آموزه دینی مرتبط است، نسبت به آن آموزهها علاقهای درونی پیدا خواهند کرد. در مقیاسی وسیعتر، احساسات کودکان هنگام حضور در این فضاهای معنوی و همراهی آنها با اجتماع بزرگی از مؤمنان که حسوحالی شبیه والدین و همراهان کودکان دارند، این تجربههای دینی را بیشتر تقویت میکند. علاوه بر این دریافتهای غیرمستقیم، با توجه به میزان فهم و آگاهی کودکان از بینش دینی مربوط به آن اماکن متبرکه که از طریق شیوههای تربیتی دیگری همچون قصههای دینی به آنها رسیده است، احساسات و عواطف ویژه و متنوعی برای آنها ایجاد خواهد شد. مثلاً در ذهن کودکان، چنین مکانهایی در پیوند با شخصیتی بزرگوار و محترم که بهعنوان انسانی فضیلتمند شناخته میشود، قرار گرفته و در نتیجه، ارزش و اعتبار ویژهای خواهد یافت.
با توجه به شرایط و شیوههای بروز این نوع تجربههای دینی در کودکان، بهنظر میرسد با رعایت برخی نکات تربیتی بهخوبی میتوان این تجربهها را بنیاد محکمی در تحول دینی کودکان قرار داد و زمینه شکلگیری باورها، عقاید، رفتارها و کنشهای دینی آنها را فراهم کرد:
* اول اینکه نباید هیچ گونه اجبار و تحمیلی برای حضور کودکان در این فضاهای معنوی وجود داشته باشد و تا جای ممکن، حضور و زمان آن، فقط طبق خواست و علاقه آنها باشد. آنها باید مشتاقانه و با راحتی کامل در آن فضاها حضور یافته و با کمترین احساس ناراحتی و خستگی، از آنجا خارج شوند.
* دوم اینکه در تمام زمان حضور کودکان در آن فضاها، رفتار والدین و همراهان با آنها (و با یکدیگر) کاملاً مهربانانه و مداراگرانه باشد. یعنی نه تنها باید از هر گونه برخورد ناملایم و خشن پرهیز شود، بلکه بهتر است جذابیتهای جانبی هم برای آنها فراهم شود و محبتهای ویژهای مانند به آغوش کشیدن، بوسیدن و انواع ملاطفت نسبت به آنها انجام شود.
* سوم اینکه از آموزش مستقیم آداب و مناسک ویژه به کودکان پرهیز شود، مگر آنکه خودشان تمایل به تقلید داشته یا درباره آنها سؤال کنند که در این صورت، بهتر است توضیحات مختصر و سادهای به زبان کودکانه ارائه شود. در این هنگام، بیان داستانهای کودکانه مرتبط به آن فضاهای معنوی میتواند بسیار مناسب باشد.
* چهارم اینکه از بازیها و جنب و جوشهای کودکانه تا جای ممکن جلوگیری نشود. بسیاری از تجربههای دینی کودکان در حین همین بازیها و فعالیتهای بانشاط به نحوی ناخودآگاه ایجاد میشود.
* پنجم اینکه پس از ترک این فضاها، به بهانههای مختلف در زمانهای دیگر نیز با مرور خاطرات، مشاهده عکسها و فیلمهای مربوطه و گفتوگو درباره اتفاقات جالب آن میتوان به تقویت و تشدید آن تجربههای دینی کمک کرد.