ما در جهان پساکرونا با صورت جدیدی از ارزش ها و سبک زندگی مواجه هستیم که باعث بازسازی ادراکات عمومی در زندگی فردی و جمعی است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، یکی از پرسشهایی که در مواجه با کرونا پیش روی ماست، بررسی تاثیرات بادوام این بیماری همه گیر بر شئون مختلف زندگی بشر است. در پاسخ به این پرسش شاهد روایتهای اغراق آمیز از تاثیرات کرونا بر آینده بشر (پساکرونا) هستیم. اما، به گمان نگارنده این سطور باید با دیدی واقع بینانه به تاثیرات این بیماری پرداخت. در این مقاله، نویسنده سعی کرده است، به تاثیرات کرونا بر رشد “فردگرایی” و ” جمع گرایی ” در جوامع معاصر در سطوح مختلف فردی و اجتماعی بپردازد. با بررسی تجربه زیسته شده در بازه زمانی اپیدمی مشخص میشود، کرونا در بعضی حوزهها به رشد فردگرایی و انزواجویی کمک میکند؛ در عین حال در بعضی حوزههای دیگر میتواند به تقویت نهادها، فرهنگ جمعی و روحیه همکاری میان شهروندان و ملتها بیانجامد. در نتیجه، کرونا بیش از آنکه باعث تغییر جهت یکسویه زندگی ما به سوی فردگرایی یا جمع گرایی باشد، بیشتر به متوازن سازی سبک زندگی انسان معاصر در میانه فردگرایی و جمع گرایی کمک خواهد کرد.
زندگی، تکاپوی بشر برای تداوم خود به شکل معنادار است؛ در این مسیر که در چالش با محیط پیرامونی و جدالهای ذهنی پدیدار میشود، انسانها با خلق ارزشها و الگوهای باهم بودن به زندگی خود صورتی معنادار و متمایز میبخشند. این روند، امری ایستا نبوده، شاهد بازسازی مستمر آنها در تجربه زیسته بشر هستیم. در این میان، بحرانها و دگردیسیهای بزرگ طبیعی و انسانی از عواملی هستند که این روند بازخوانی و بازسازی را شتاب میدهد. شیوع کرونا به مثابه یک بحران زیستی – اجتماعی میتواند تأثیر مهمی بر ارزشها و سبک زندگی بشر برجاگذارد: از تحولات پارادایمی تا تغییرات جزئی و بخشی. تحلیل آینده پژوهانه این تحولات محتمل، در ترسیم روندهای آینده زندگی بشر مؤثر میباشد. در این یاداشت قصد دارم، به تاثیرات احتمالی کرونا بر ارزشها و شیوه زندگی بپردازم.
مفاهیم و پرسشها
اصطلاح ارزشها بازنمایی کننده امور “مطلوب (خوب)” و “نامطلوب (بد)” از منظر کنش گران اجتماعی است. این ارزشها را به شیوههای مختلفی میتوان دسته بندی کرد؛ یکی از این الگوها، تفکیک آنها به ارزشهای “فردگرایانه ” و “جمع گرایانه” است. درجوامع معاصر ایدئولوژیها و گفتمانهای سیاسی متناسب با نزدیکی یا دوری به یکی از این دو مقوله قابل دسته بندی هستند؛ لیبرالیسم ارزشهای فردگرایانه مانند “آزادی”، “رقابت”، ” سود شخصی ” و … را تقویت میکند، در مقابل ایدئولوژیهای سوسیالیستی، محافظه کار و دینی به تقویت جامعه گرایی، عدالت جویی، تعاون و همکاری، جستجوی خیر مشترک، همبستگی اجتماعی، خانواده و …. مساعدت میکنند.
سؤال قابل طرح این است که اپیدمی کرونا، مطلوبیتها و سبک زندگی ما را در چارجوب کدام گونه از ایدئولوژیها و ارزشها تغییر میدهد؟ برای پاسخ به این پرسش ناچارا نیازمند فهم «ماهیت بحران» هستیم. شیوع کرونا، بطور اساسی «میل صیانت نفس» را در ما احیاء کرد. کانونی شدن میل صیانت نفس بدان معناست که تحولات آتی در نظام ارزشها و شیوههای زندگی تابعی از دغدغه بشر برای حفاظت از “خود” است. بنابراین، اولاً”، در تغییرات ارزشی و سبک زندگی، نه ارزشهای ایدئولوژیک بلکه ارزش طبیعی صیانت نفس معیار داوری خواهد بود. ثانیاً”، با توجه به طبیعت مشترک بشر، این تحولات میتواند در سطح جهانی به شیوه مشابهی بسط و تحول یابد. ثالثاً”، در فرآیند شکل گیری صورت بندی جدید ارزشی، ممکن است بطور همزمان مجموعهای از ارزشهای فرد/جمع گرایانه تقویت یا تضعیف گردد. علت این تأثیر متعارض شیوع کرونا، به ماهیت پارادوکسیکال آن باز میگردد: از یک سو، فردیت افراد را تهدید میکند، و از سوی دیگر رفع این تهدید بدون همکاری جمعی ممکن نیست. این فرضیه را میتوان در قالب چند دوگانه در سطح زندگی فردی، اجتماعی و ملی مورد ارزیابی قرار داد: خودبسندگی / وابستگی اجتماعی؛ خودآموزی/آموزش نهاد محور؛ آزادی / عدالت؛ دولت / جهانی شدن.
نهاد خانواده
در جهان پساکرونا، در تعارض میان میل به خودبسندگی و انزواجویی، و رشد وابستگیهای جمعی، شاهد واکنش متعارضی خواهیم بود. از یک سو، با توجه به ایده “فاصله اجتماعی”، شاهد کاهش مراودات در جمعهای بزرگ و تقویت میل به انزوا جویی هستیم؛ اما همزمان این رخداد میتواند به تقویت نهاد خانواده به عنوان کانون اصلی زندگی جمعی و عنصر اساسی در حفاظت از فرد در شرایط اضطراری بیانجامد. نهاد خانواده در دهههای اخیر در اثر رشد فردگرایی روندی رو به اضمحلال – بویژه در جوامع غربی – داشته، و شاهد رواج روابط سست یا کوتاه مدت میان افراد به جای روابط بلندمدت و بادوام در قالب خانواده بودهایم. اما، کرونا این پیام اساسی را به ما داد که زیستن در شرایط قرنطینه اجتماعی با وجود نهاد خانواده تاثیرات منفی این وضعیت را کاهش داده، به حفظ سلامت فیزیکی و روانی افراد کمک میکند. یکی از نمودهای این حقیقت را میتوان در برجسته سازی اهمیت نهاد خانواده در رسانهها با نمایش تداوم آن در قالب “ازدواجهای آنلاین” دید.
نهاد آموزش
نهاد آموزش یکی از نهادهای عمومی است که به شدت تحت تأثیر اپیدمی کرونا قرار گرفته است. تعطیلی مدارس و دانشگاهها، زنگ خطر بزرگی را برای این نهادها به صدا درآورد. با توجه به خطرات تجمع گسترده افراد در محیطهای بسته، کرونا باعث رشد آموزشهای مجازی و از راه دور در دوران اپیدمی و آینده خواهد شد. این رشد باعث جابجایی الگوهای جمعی و ساختاریافته آموزش با الگوهای منعطفتر و فرد محورتر میگردد. در این شیوه جدید که در آینده امکان بسط بیشتری دارد، امکان خودآموزی و مشارکت بازیگران متنوع خارج از چارچوب کلاسیک آموزش مدرسه (دانشگاه) محور فراهم میگردد. درنتیجه، میتوان گفت، کرونا به تقویت ارزشهای فردگرایانه در آموزش و یادگیری کمک میکند، و کسانی که بتوانند بطور مستقل به رشد مهارتهای خود بپردازند از امکان بیشتری برای توسعه خود برخوردار خواهند بود.
آزادی یا عدالت
با وجود هژمونی نسبی انگارههای لیبرالی بر جوامع معاصر و بازنمایی آزادی به مثابه خیر برین، در جهان پساکرونا، شاهد ایجاد تعادل در توجه به ارزش آزادی و عدالت خواهیم بود. در میانه مبارزه برای کنترل اپیدمی برهمگان آشکار شد که میل به صیانت نفس ضرورتاً” به کنش جمعی واحدی نمیانجامد. در حالی که طبقات برخوردار خواهان قرنطینه عمومی، ایجاد امکان فاصله گذاری اجتماعی و رعایت اصول سخت بهداشتی بودند، طبقات فرودست به علت درگیری دائمی با پدیده مرگ، عملاً” از اولویتهای مشابه با طبقات متوسط و بالای جامعه برخوردار نیستند. در نتیجه، در جوامعی که شکاف فقیر/ غنی به شکل حادی وجود دارد، امکان ساخت یک وجدان جمعی مشترک معطوف به غریزه صیانت نفس به سختی ممکن است. بنابراین، عمومی سازی قواعد رفتاری که بتواند به کاهش خطرات جمعی مانند کرونا کمک نماید، با کندی و تأخیر همراه خواهد بود. راهکار خروج از این وضعیت اجتماعی، کاهش شکافهای اقتصادی و تضمین حداقلی دسترسی به مواهب مادی برای همگان است. تنها با توزیع مناسبتر منابع و خروج این طبقات از دایره فقر شدید میباشد که میتوان امیدوار بود آنها همسو با سایر طبقات از “الگوهای مشترک جمعی” در مواجه با خطرات عمومی مانند کرونا تبعیت کنند.
ملیگرایی یا جهانگرایی
در سطح سیاسی، ظهور کرونا ارزش و مطلوبیت وجود دولتها و نهادهای عمومی را آشکار ساخت و به تقویت دولتها در مقابل جهانی گرایی کمک میکند. اما، این رویکرد انزواجویانه نیز خصلتی تام و یکسویه ندارد. با توجه به ماهیت جهانی تهدیدها و شیوع سریع و ناگهانی آنها – که نیازمند همکاریهای بین المللی و کنشهای مشترک جمعی است – این انزوا جویی تنها به متوازن سازی رابطه دولتها و نهادهای فراملی کمک خواهد کرد. این تجربه بدان معناست که ایده ستبر گذار از “دولت ملی” و ساخت یک “دولت جهانی” به محاق میرود و در آینده شاهد بازسازی رابطه نهادهای فراملی و دولتها، به نفع کنشگری مستقلتر دولتها خواهیم بود.
اما، آیا تلاش برای تقویت دولتهای ملی به بیگانگی ملتها از یکدیگر خواهد انجامید؟ به گمانم، پاسخ منفی است. شاید در جهان پسا کرونا شاهد نوعی عقب نشینی در جهانی شدن اقتصادی باشیم، اما بطور همزمان این بحران به رشد یک فرهنگ اجتماعی و سیاسی جهانی کمک خواهد کرد، که باعث توازن بخشی میان جهانی شدن اقتصادی و جهانی شدن فرهنگی و سیاسی میگردد. در دوران پسا کرونا شاهد رشد آگاهی جمعی جهانی به اهمیت قواعد بهداشت عمومی، سبک تغذیه سالم، وجود حکمرانی خوب در میان همه ملتها خواهیم بود. اگر در گذشته سبک زندگی و تغذیه چینیها بعنوان مساله در ذهنیت ما جایگاهی نداشت و صرفاً” باعث حیرت ما میشد، اما امروز تقاضا برای تعطیلی “بازار حیوانات وحشی در ووهان” و ” تغییر در سبک تغذیه چینیها” یک خواست جهانی است. اگر به عکسها و فیلمهای منتشره از دوران قرنطینه و نحوه واکنش شهروندان نگاهی بیاندازیم، تمهای مشترک فراوانی در میان آنها خواهیم یافت، که نشان دهنده بازگشت آنها به ادارک آغازین از خود به عنوان “انسان دارای طبیعت واحد” است که فراسوی هویتهای ملی و فرهنگی، از آرزوها، احساسات و اضطرابهای مشترکی برخوردار هستند.
درنهایت، کرونا میتواند به بسط فرهنگ سیاسی مشترکی در سطح جهانی کمک کند؛ در فرآیند مبارزه با کرونا، شاهد ارزیابی و سنجش مستمر الگوهای حکمرانی در نحوه مواجه با بحران توسط ملتها هستیم؛ این سنجش و ارزیابی میتواند درکی عمومیتر و جهانیتر از “حکمرانی” و “رهبری سیاسی” خوب را در میان ملتها شکل دهد، و زمینه تضعیف حکومتهای ناکارآمد و فاسد را فراهم سازد. در نتیجه، گرچه ممکن است این اپیدمی باعث کاهش ارزش جهانی گرایی در سطح اقتصادی در اذهان عمومی گردد، اما میتواند به شکل گیری یک فرهنگ جهانی و تقویت پیوندهای ذهنی میان ملل مختلف کمک کند، و میان جهانی شدن اقتصادی؛ و جهانی شدن فرهنگی و سیاسی توازنی برقرار سازد.
نتیجه
از آنچه نوشته شد آشکار میگردد، که ما در جهان پساکرونا با صورت بندی جدیدی از ارزشها و سبک زندگی مواجه هستیم که باعث بازسازی ادراکات عمومی از زندگی در میانه انگارههای فردگرایانه و جمع گرایانه است. امری که میتواند تا حدی چهره زندگی بشر را در دهههای آتی تغییر دهد.
نویسنده: مهدی کاظمی زمهریر