حجتالاسلام والمسلمین فرمانیان در گفتوگویی به تشریح فعالیتهای دانشکده مذاهب اسلامی و رشتههای دایر در این دانشکده پرداخت.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، حجتالاسلام والمسلمین مهدی فرمانیان، عضو هیئت علمی و رئیس پیشین دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب با اشاره به تاریخچه راهاندازی دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب گفت: دانشکده مذاهب اسلامی بر اساس یک تقسیمبندی دقیق از اسلام شکل گرفت. اسلام مجموعهای است از اعتقادات احکام و اخلاق. از دل اختلافاتی که در مباحث اعتقادی در طول تاریخ به وجود آمده، مذاهب کلامی به وجود آمد. از اختلافاتی که در احکام و مبانی احکام ایجاد شد، مذاهب فقهی سر برآورد و از اختلافاتی که در اخلاق به وجود آمد، مکاتب اخلاقی و عرفان سر بر آورد. همچنین از اختلافاتی که در عرفان عملی و نظری ایجاد شد، سلاسل صوفیه به وجود آمد. بر اساس این تقسیمبندی، سه رشته در دانشکده مذاهب اسلامی با نامهای مذاهب فقهی، مذاهب کلامی و مذاهب صوفی دایر شد که بعدها تصوف و عرفان اسلامی منفک و به صورت دانشکده عرفان درآمد.
فرمانیان ضمن معرفی رشته مذاهب کلامی بیان کرد: رشته مذاهب کلامی به تمام فرق و مذاهب کلامی و اعتقادی که در طول تاریخ به وجود آمده و از بین رفتهاند و یا امروزه به حیات خود ادامه میدهند و دارای جایگاه و اعتبار در جهان اسلام هستند، میپردازد. در این رشته چند واحد به فرق شیعه اختصاص یافته است و برای مذاهب زیدیه، اسماعیلیه، اهل حق و شیخیه نیز یک واحد در نظر گرفته شده است. همچنین دانشجویان چهار واحد فرق صوفی میگذرانند. اما بیشترین، اصلیترین و مهمترین واحدها به مباحث کلامی است. به فرق نخستین همچون خوارج، مرجئه، قدریه و جهمیه نیز پرداخته میشود. در کنار این به مهمترین مذاهب همچون معتزله که در دورهای از تاریخ حیات داشته و بعدها از بین رفتهاند، تعلق دارد. البته معتزله در عصر حاضر به شکلی جدید با عنوان نومعتزله ظهور یافته است. اشاعره که در حال حاضر در جهان اسلام حضور بسیار جدی دارند، نیز مورد توجه است. میدانید که هماکنون الازهر تفکر اشعری دارد. اکثر شافعیان و مالکیان که در غرب جهان اسلام هستند، اشعری مذهب هستند. لذا به این دو مذهب بزرگ جهان اسلام نیز پرداخته میشود. اکثر حنفیها که بیشتر در شرق جهان اسلام هستند، ماتریدی مذهب هستند. همچنین به اهل حدیث به عنوان یک تفکر رسمی در میان اهلسنت نیز توجه میشود. به جریانهای سلفی یعنی وهابیت و سلفیهای جهادی که از دل آنها القاعده و داعش بیرون آمده نیز واحدهایی اختصاص یافته است. در کنار اینها واحدهایی در باب جریانهای فکری جهان معاصر مورد توجه قرار دارد. این جریانها به پنج دسته اسلام سنتی، اسلام سلفی، اسلام سیاسی، اسلام روشنفکر دینی و اسلام سکولار تقسیم میشوند.
معاون پژوهش دانشگاه ادیان و مذاهب افزود: دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد مذاهب کلامی شناخت خوبی از فرق و مذاهب و جریانهای فکری موجود در جهان اسلام پیدا میکند و دقیقاً نسبت به اختلافات و اشتراکات مذاهب مختلفی که امروز در جهان اسلام هستند، وقوف مییابد. در مقطع دکتری نیز ده واحد کلام تطبیقی مثل خداشناسی تطبیقی، نبوتشناسی تطبیقی، امامتشناسی تطبیقی، معادشناسی تطبیقی و دقیق الکلام تطبیقی ارائه میشود. دقیق الکلام تطبیقی یعنی الهیات به معنی عام که در فلسفه خوانده میشود. در این دو واحد، وجود و تمام امور عامه وجود و بعد، مقایسه مکاتبی مثل اشعری، ماتریدی، اهل حدیث، زیدیه، اسماعیلیه و شیعه اثنی عشری بررسی میشود. هشت واحد هم به مذاهب جهان امروز اختصاص دارد که عبارتند از اشاعره در جهان امروز، سلفیه، ماتریدیه و جریانهای فکری و نومعتزله در جهان امروز. لذا کسی که مقطع دکتری و کارشناسی ارشد مذاهب کلامی را بخواند، هم تسلط بسیاری خوبی بر مذاهب و فرق و جریانهای فکری جهان معاصر پیدا میکند و هم تطبیقی آرا و افکار این دو را با هم بررسی کرده و نسبت به آنها شناخت پیدا کرده و میتواند تحلیلگر و مشاور خوبی برای بسیاری از مراکز بینالمللی که با جهان اسلام مرتبط هستند، باشد. چنین دانشجویی اگر تسلط خوبی به زبانهای انگلیسی یا عربی داشته باشد، میتواند با تمام مراکز علمی جهان اسلام مراوده علمی پیدا کند و در نشستهای علمی شرکت کند و کتاب بنویسد و تدریس کند. مهمترین دغدغه امروز جهان اسلام، همین جریانهای فکری است و در مقطع دکتری پاسخ جریانهای فکری به مسائلی مثل حقوق بشر، زنان، آزادی و دموکراسی مطرح میشود.
این استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به این سؤال که رشته مذاهب کلامی که در دانشگاه ادیان و مذاهب تدریس میشود، چه تفاوتی با همین رشته در دیگر دانشگاههای کشور دارد، گفت: این رشته تقریباً یک رشته اختصاصی و انحصاری دانشگاه ادیان و مذاهب است. مهمترین شاخصه این رشته در دانشگاه ادیان و مذاهب این است که در آن به جریانهای فکری جهان امروز توجه میشود. این نکته مهمی است، چراکه کاربردی است و در دنیای امروز مورد نیاز است. اما در مراکز دیگر، بیشتر به مذاهب فقهی، شبهات، تاریخ و رجال و مباحث کلی پرداخته میشود. لذا در بعضی مراکز اشتراکاتی میان آنان و حوزه میبینیم اما در عین حال آنچه در دانشگاه ادیان و مذاهب تدریس میشود در هیچ مرکز دانشگاهی دیگر تدریس نمیشود. با توجه به اینکه مشکلات امروز جهان اسلام، مباحث فکری و اعتقادی است، کسی که از این رشته فارغالتحصیل میشود، بهجد مورد استقبال و حمایت بسیاری از مراکزی قرار میگیرد که در بخش بینالملل با مذاهب اسلامی در ارتباط هستند. لذا بسیاری از دانشجویان دکتری ما هماکنون کارشناسان چنین مراکزی هستند. یعنی چون احساس نیاز به تحصیل در چنین رشتهای کردهاند، نسبت به تحصیل در دانشگاه ادیان و مذاهب اقدام کردهاند. بسیاری از کسانی که در فضای بینالملل هستند، اگر در این رشته درس بخوانند، بسیار بهتر و دقیقتر میتوانند با جهان اسلام ارتباط برقرار کنند.
رئیس پیشین دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب درباره ضرورت توجه به وهابیتشناسی گفت: میدانید که هماکنون وهابیها و سلفیها در جهان اسلام گسترش یافتهاند و از سوی دیگر جریانهای سلفی که امروزه نام آنها را بسیار میشنویم، در شبکههای ماهوارهای و دانشگاهها و مراکز مختلف علمی این قبیل مباحث مربوط به وهابیت را گسترش میدهند. هماکنون چهار شبکه ماهوارهای به زبان فارسی مشغول گسترش آرا و افکار وهابیت هستند. تعداد سایتهای اینترنتی نیز بسیار زیاد است. متأسفانه اندکی از اهلسنت هم تحت تأثیر این جریانها قرار گرفتهاند. خود علمای اهلسنت هم تقاضای بسیار دارند که برای این مسئله چارهاندیشی شود. یکی از راههای بسیار مطمئن و متقن که میتوان این کار را انجام داد، این است که رشتهای به نام وهابیتشناسی راهاندازی شود تا یک شناخت علمی از جریانهای سلفی و وهابیت و رابطه آنها به دست آید و بعد ببینیم چه پاسخی از سوی علمای اهلسنت به این مباحث داده شده است. رشته وهابیتشناسی با این نیت راهاندازی شد. بیش از شش هزار کتاب از سوی علمای اهلسنت در نقد آرا و افکار وهابیت نوشته شده است. اینها موجود است و عزیزان باید طبق یک اسلوب مشخص در این رشته درس بخوانند. نام این رشته را نقد وهابیت نگذاشتهایم، چون معتقدیم حتی با وهابیان هم باید رویکرد تعاملی داشت. چون معتقدیم بسیاری از علمای وهابی اطلاعات دقیقی از شیعه ندارند، و اطلاعاتشان را از منهاج السنه ابنتیمیه میگیرند. در این کتاب نسبتهای بسیاری که به شیعه داده شده صحیح نیست. بسیاری از دوستانی که به مراسم حج میروند و با علمای وهابی ارتباط برقرار میکنند، میتوانند به این امر گواهی دهند. یکی از استادانی که بیش از ششصد بار با علمای وهابی دیدار علمی داشته است، اذعان میکند که به یقین میتوان گفت نود درصد علمای وهابی اطلاعات درستی از شیعه ندارند. لذا نام رشته را وهابیتشناسی انتخاب کردهایم تا ابتدا آنان را بشناسیم و ببینیم چه نقدهایی به آنان وارد است. بعد با رویکرد تعاملی با آنان روبهرو میشویم. اگر کار با رویکرد تعاملی و محبت باشد، قطعاً حرف حق را راحتتر میپذیرند. اگر از ابتدا با مجادله و مجامله وارد شویم، قطعاً از همان ابتدا موضع میگیرند و نمیتوان مباحث صحیح را با هم مبادله کرد. لذا ضرورت دیدیم تعدادی متخصص در این زمینه تربیت کنیم.
این استاد عرصه تقریب و مذاهب اسلامی افزود: مشکل دیگر اینکه بعضی فکر میکنند شناخت وهابیت خیلی ساده است، ولی اینطور نیست. وهابیت یک پشتوانه فکری به نام اهل حدیث دارد. یکی از علمای حنابله اهل حدیث به نام ابنتیمیه یک سری مباحث تحلیلی به آن افزوده است. وهابیت از این پشتوانه چهارصد پانصد ساله ابنتیمیه و پشتوانه فکری هزار و دویست ساله اهل حدیث که شامل هفتاد درصد عقایدش میشود، برخوردار است. لذا اگر میخواهیم وهابیت را بشناسیم، باید اهل حدیث را بشناسیم. باید ابنتیمیه و رفتوآمدهای فکری میان اهلسنت و وهابیت و سلفیت را بشناسیم. نکته دیگر اینکه الان جریانهای مختلفی از سلفیه وجود دارند که اختلافات بسیار جدی با یکدیگر دارند. اخوان المسلیمن یک جریان سلفی است و خودشان هم اقرار میکنند اختلاف بسیار جدی با وهابیت دارند. وهابیت هم صدها کتاب در نقد اخوان المسلمین نوشته است. از آن طرف، جریان سلفی جهادی هست که از دل آن، داعش و القاعده بیرون آمده است. به همان اندازه که ما در نقد القاعده و داعش کتاب نوشتهایم، وهابیت در نقد داعش و القاعده کتاب نوشته است. درست است داعش از بعضی افکار محمد بن عبدالوهاب استفاده و مسلمانان را تکفیر میکند، ولی این را با عقاید دیگری درآمیخته است. داعش آمیزهای از افکار ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب و اندیشههای دیگر است. لذا وهابیت نسبت به آنچه به آن اضافه کردهاند، نقد دارد و از آن طرف، داعش آلسعود را کافر میداند.
فرمانیان در بخش دیگری از سخنان خود گفت: سلفیها رهبری فکری واحد ندارند. شاید هر پنجاه نفر، یک رهبر فکری دارند که گروه دیگر را قبول ندارند و گاهی حتی یکدیگر را تکفیر میکنند. بهتازگی جریانی در دل داعش به وجود آمده به نام حازمی که ابوبکر البغدادی را هم تکفیر میکند. لذا باید اینها را به درستی شناخت تا ببینیم با چه کسی باید بجنگیم و با چه کسی تعامل و تقابل داشته باشیم. رشته وهابیتشناسی این شناخت را به شما میدهد. کسی که در رشته وهابیتشناسی شرکت میکند، به اینها مسلط میشود. فرق وهابیها با دیگر سلفیها را میشناسد؛ فرق سلفیها با اهل حدیث، فرق سلفیها با اهلسنت، اختلافات بین اهلسنت و سلفیها و وهابیت و انتقادات اهلسنت به سلفیها و وهابیها را میشناسد. علت اینکه وهابیها اهلسنت را مشرک، کافر و بدعتگذار میدانند، میفهمد. نقدهایی که اهلسنت در جواب وهابیت دارند، میشناسد. به نظر من بسیاری از کسانی که در کشور ما مسئولیت دارند و با سلفیها چه در ایران و چه در خارج ایران مواجهه مستقیم دارند، واجب است در این رشته تحصیل کنند تا فهم درستی از وهابیت و سلفیه و شیوه تقابل و مواجهه با آنان را بشناسند. همچنین با نقدهای اهلسنت نسبت به وهابیت با رویکردی تحلیلی آشنا شود و بر این مباحث تسلط یابد.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در پاسخ به این سؤال که آیا تا کنون گفتوگویی بین شیعه و وهابیت به انجام رسیده است یا خیر، گفت: متعدد پیش آمده است. منتهی مسئله این است که فضای رسانه در اختیار تقابلها است. یعنی رسانهها در دست کسانی است که رویکرد تقابلی را قبول دارند. اگر بگویم فردا صبح یک نشست علمی تعاملی برگزار میشود، خود رسانهها آن را بایکوت میکنند؛ آن را پخش نمیکنند و روی آن مانور نمیدهند. والا استادان با صدها نفر از علمای سلفی نشست داشتهاند و کسی آن را منعکس نکرده است. بحث امنیتی هم نیست. فضای فرهنگی، فکری، رسانهای و تبلیغاتی، یک فضای تقابلی است. دلیلش هم این است که عربستان با ما تقابل دارد و نمیخواهد قدرت شیعه را ببیند. نمیخواهد قدرت ایران را ببیند. مجموعه رسانههایش علیه ایران، شیعههراسی و ایرانهراسی میکنند و ما هم در فضای رسانهای و سیاسی، با آنان مقابله میکنیم. در این میان، صدها جلسه تعاملی هم برگزار میشود و وسط این تبلیغات فراموش میشود. همین استاد عزیزی که ششصد جلسه با علمای وهابی نشست علمی داشته است، نقل میکرد که هنگام نماز، از او خواستند که امام جماعت باشد. چنین فضایی هم وجود دارد ولی رسانهای نمیشود.
وی افزود: دوستان معتقدند که زمان تعامل با وهابیت فرارسیده است و این آمادگی در هر دو طرف وجود دارد که بنشینیم و حرفهای یکدیگر را بشنویم. افکار وهابیها در دویست سال پیش بسیار مجمل بود و دستهبندی نشده بود و افراطیتر بودند. دویست سال هم به افکارشان انتقاد شده است. لذا در این مدت افکارشان را دستهبندی کردهاند و از طرف دیگر نسبت شرک دادنشان هم دقیقتر و جدیتر شده است. یعنی دیگر نسبت به همه قائل به شرک نیستند و میگویند اگر هم قائل هستیم، قائل به کشتن نیستیم. این یعنی نوعی عقبنشینی از مواضع. این به خاطر چه اتفاق افتاده است؟ چون حرفهای طرف مقابل شنیده شده است. در کردستان با یکی از آقایان سلفی روبهرو شدم و وقتی چندین آیه در باب ولایت تکوینی در قرآن مثل «أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ» (آلعمران / ۴۹) را خواندم، گفت که انگار این آیات را نشنیده بودم. حضرت عیسی(ع) به صراحت میگوید من خلق میکنم. حال اگر کسی معتقد باشد که پیامبر(ص) یا فلان ولی هم میتواند طبق همین آیه «وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ»، خلق حداقلی داشته باشد، با توجه به اینکه وهابیت ظاهرگرا است، این اعتقاد کفر محسوب میشود؟ لذا این دوستمان گفت انگار بار اول است این آیه را میشنوم. چون آنان هیچگاه در طول مسیرشان روی این آیات نه حرف زدهاند و نه تأکید کردهاند. فقط بر روی آیات قتل و قاتلوهم و مانند آن تأکید میکنند.
رئیس پژوهشکده ادیان و مذاهب افزود: آیا علمای شیعه افکار یکدیگر را نقد نمیکنند؟ گاه پیش آمده که شاگردی نظریات استاد خود را البته با کمال احترام نقد و رد کرده است. به قول شهید مطهری همین ناخنک زدنهای متکلمان باعث رشد فلسفه شد. یعنی نقد کردند و ایراد گرفتند. در نقد علمی، تحقیر و توهین راهی ندارد. استدلالش کامل بیان میشود و بعد جوابش داده میشود. این مسئله در تمام جهان و همه علوم وجود دارد و شاگرد و استاد این کار را میکنند. استادی مثل میرداماد یک نظریهای دارد و بعد ملاصدرا که شاگردش او است تمام آن نظریهها را نقد میکند ولی با تمام احترام. همین رویکرد را میتوانیم با مذاهب دیگر و حتی علمای خودمان داشته باشیم. این نه تقابل است و نه جنگ. یک نقد علمی است که در همه علوم انجام میشود. یک فیزیکدان نظریه استادش را نقد میکند؛ همینطور یک شیمیدان و غیره. کسی به این کار، تقابل و جنگ نمیگوید. بلکه کار علمی است. ما هم به دنبال کار علمی هستیم و معتقدیم با وهابیان میشود وارد کار علمی شد.
وی گفت: معتقدم اگر کسانی که در این زمینه کار میکنند، هرآنچه برای خود میپسندند، برای دیگران هم بپسندند، یعنی این قاعده طلایی را رعایت کنند، وقتی این نقدها و مطالب حتی به دست دشمنش هم برسد، اولین چیزی که دشمنش میگوید، این است که منصفانه نقد کرده است. شاید نقد مرا نپذیرد ولی وقتی کتاب مرا ببیند، میگوید او حرف مرا درست و از منابع درست نقل کرده است.
فرمانیان درباره دکتری مذاهب اسلامی گرایش تقریب که به تازگی در دانشگاه ادیان و مذاهب راهاندازی شده، و ضرورت تقریب در جهان امروز گفت: اگر توان داشتم، رشته تقریب را در تمام دانشگاهها و حوزههای علمیه شیعه و سنی راهاندازی میکردم. امروزه معضل ما در جهان اسلام، تقریب است. چون این همه تفرقه و کشت و کشتار مسلمین علیه یکدیگر، به این برمیگردد که تقریب را درست نفهمیدهاند. معتقدم امروز تقریب برای جهان اسلام از نان شب واجبتر است. ما اگر نان شب نداشته باشیم و تقریب را گسترش دهیم، قطعاً فردا جنگها و کشت و کشتارها کمتر، و درنتیجه، امنیت و صلح بیشتر خواهد شد. وقتی این دو بیشتر شد، کار علمی و اقتصادی بیشتر خواهد شد و در پی آن، رفاه بیشتر خواهد شد. اگر امروز جهان اسلام رفاه و اقتصاد ندارد، یکی از دلایل مهمش این است که تقریب ندارد. این تقریب در درجه اول میان سیاسیون و در درجه دوم میان علما کمرنگ است. معتقدم هفتاد درصد مشکلات جهان اسلام، ناشی از تفرقه میان سیاستمداران جهان اسلام است و اینها بعضی تحت تأثیر نظام سلطه و بعضی فضای داخلی قرار دارند. سی درصد هم برمیگردد به علمای تندی که تریبون دارند و این فضا را تشدید میکنند. اگر برگردم و جوان بیست ساله شوم، حتماً رشته تقریب را انتخاب خواهم کرد. در این رشته که در مقطع دکتری دایر شده است، مبانی تقریب و جریانهای تقریب در جهان اسلام مطرح میشوند. همچنین به بزرگان تقریب و ادله و سخنان کتاب و سنت در باب تقریب پرداخته میشود. لذا همه وجوه تقریب از قبیل ضرورت تقریب و مانند آن مورد بررسی قرار میگیرد.
وی در پایان گفت: علمای بسیاری در میان شیعه و سنی معتقد به تقریب هستند اما متأسفانه فضای تبلیغاتی در اختیار عربستان است و به صورت تقابلی برخورد میکند و سعی میکند باب هرگونه گفتوگو را ببندد. لذا هر عالم سنی که علاقهمند به تقریب و گفتوگو باشد، مورد تخطئه و تخریب قرار میگیرد و در نهایت حتی منجر به شهادت وی نیز میشود که نمونه آن، شهید نیازی است که چندی پیش در افغانستان به شهادت رسید. او مدافع تقریب بود و گوش به حرف وهابیان نداد و احتیاط هم نکرد و محکم برای تقریب ایستاد و چون نتوانستند با تطمیع، تهدید و تخریب مانع او شوند، حذفش کردند. لذا بسیاری با احتیاط فراوان وارد بحث تقریب میشوند و ما تلاش دو برابر میکنیم تا ارتباط برقرار شود. بنابراین با توجه به اینکه دوستان ما نمیخواهند رسانهای شوند، بسیاری از نشستهای تقریب در سکوت برگزار میشود ولی بنده و امثال بنده که در فضای تقریب هستیم، میدانیم چه اتفاقاتی میافتد. بنابراین فضا اینگونه است که کشورهایی مثل عربستان، کویت، قطر، بحرین و امارات تحت تأثیر راهبرد کلان آمریکا یا مجبورند و یا میخواهند اینگونه عمل کنند و شیعههراسی و ایرانهراسی را گسترش دهند. لذا یک فضای غبارآلود در جهان اسلام ایجاد کردهاند.
منبع: سایت دانشگاه ادیان و مذاهب