خداوند حضرت زکریا را برای تبلیغ و تشریح تورات و شریعت موسی (ع) به قوم بنیاسرائیل به عنوان پیامبر برگزید
ردنا (ادیان نیوز) – حضرت زکریا (ع) از نوادگان حضرت سلیمان است. خداوند بزرگ او را برای تبلیغ و تشریح تورات و شریعت موسی (ع) به قوم بنیاسرائیل به عنوان پیامبر برگزید. شغل او نجاری بود. نام همسر او «إساع» که خواهر مادر حضرت مریم بود یعنی إساع خاله حضرت مریم (ع) بود.
سن حضرت زکریا بالغ به نود سال بود که هنوز دارای فرزندی از إساع نبود. عمران پدر حضرت مریم نیز از همسرش که «حنه» نام داشت و خواهر إساع و مادر حضرت مریم بود پسری نداشت.
فقط دختری داشت به نام مریم (ع) که با اراده و مشیئت الهی بدون اینکه ازدواج کند به جهت کرامت برای حضرت مریم به حضرت عیسی حامله گردید و حضرت زکریا (ع) ایشان را سرپرستی میکرد.
حضرت زکریا (ع) هر چند که خیلی سالخورده و مسن بود ولی از خداوندی که بر هر چیز تواناست درخواست کرد که فرزندی را به او عطاء کند تا بعد از او برای ترویج و تبلیغ شریعت حضرت موسی به بنیاسرائیلیها جانشین او گردد.
چنان که خداوند در سوره «مریم» میفرماید:
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا۴ وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا۵﴾ [مریم: ۴-۵]
«پروردگارا استخوانهای من که ستون پیکر من و محکمترین اعضای تن من است، سستی گرفته است و شعلههای پیری تمام موهای سر مرا فرا گرفته است.
پروردگارا من هرگز در دعاهایی که کردهام از درگاه کرم تو محروم و ناامید بازنگشتهام هم اینک نیز مرا دریاب. پروردگارا من از بستگانم بعد از خود بیمناکم چرا که در ایشان شایستگی و بایستگی به دست گرفتن کار و بار دین را نمیبینم و همسرم هم از اول نازا بوده است، پس از فضل خویش جانشینی به من بخش تا از من دین و دانش و از آل یعقوب ثروت و قدرت را ارث ببرد و او را پروردگارا در گفتار و کردار مورد رضایت گردان».
خداوند تعالی فرمود:
﴿یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا۷﴾ [مریم: ۷]
«ای زکریا ما ترا به پسری مژده میدهیم که نام او یحیی است و پیش از این کسی را همنام او نکردهایم و شبیه او در صفات فضل و کمال و تقوی و صلاح نیافریدهایم».
در ادامه خداوند میفرماید: حضرت زکریا گفت: «پروردگارا چگونه مرا پسری خواهد بود با این که همسرم نازا است و من نیز به نهایت پیری رسیدهام و افتاده و فرتوت شدهام؟ خداوند فرمود: مطلب همین گونه است که پیام داده است.
روردگار تو گفته است این کار برای من که خدایم و از هیچ همه چیز را آفریدهام و از جمله خود تو را که قبلاً هیچ نبودی، هستی بخشیدم، آسان است. زکریا گفت: پروردگارا نشانهای دال برتحقق این مژده برایم بگذار. خدا به او فرمود: نشانه به جا آمدن آرزوی تو این است که سه شبانه روز تمام نمیتوانی با مردم سخن بگوئی با وجود این که تو از لحاظ اعضاء و حواس سالم و تندرست خواهی بود».
بعد از این بشارت، زکریا (ع) از محراب عبادت بیرون آمد و به پیش قوم خود رفت و با رمز و اشاره بدیشان گفت: بامدادان و شامگاهان به شکرانه این نعمت که در سرنوشت آینده همه شما تأثیر بسزا دارد به تسبیح و تقدیس خدا بپردازید.
بعد از نه ماه و نه روز یعنی شش ماه قبل از تولد حضرت عیسی، حضرت یحیی متولد شد ولی حضرت زکریا (ع) بعد از تولد عیسی و تکلف سرپرستی او و مادرش حضرت مریم، خداوند او را به بلای بزرگی ابتلاء و آزمون کرد،
حضرت مریم حامله گردید و بعد از نه ماه و نه روز حضرت عیسی متولد گردید.
ولی از آنجا که حضرت زکریا (ع) سرپرستی مریم و فرزندنش را به عهده داشت و به نزد آنها رفت و آمد داشت، اسرائیلیها نسبت به حضرت زکریا بهتان ورزیدند و در میان خودشان میگفتند که چگونه یک زن بدون شوهر دارای فرزند میگردد، حتماً زکریا «العیاذ بالله» با او جمع شده است. از این جهت قصد کشتن او را داشتند و میخواستند او را بکشند. حضرت زکریا از این خبر آگاه شد و فرار کرد تا به درختی رسید با اراده الهی درخت به صدا درآمد و شکمش را باز کرد و گفت: ای زکریا بیا داخل شکم من شو و خودت را پنهان کن.
در این هنگام حضرت جبرئیل به نزد او آمد و گفت: خدای تعالی میفرماید چرا مرا فراموش کرد؟ و به درخت پناه برد در حالی که پناه دهنده واقعی و حقیقی همه مبتلایان و مضطران تنها من هستم.
بالآخره اسرائیلیها او را تعقیب میکردند تا اینکه شیطان در صورت یک آدم پیش آنها حاضر شد و گفت زکریا در میان این درخت خودش را پنهان کرده است. اسرائیلیها آمدند و درخت را قطع کردند، سر زکریا همراه با قطع درخت دو نیمه شد و در نتیجه حضرت زکریا (ع) در سن یکصد و سی سالگی به مقام شامخ شهادت عظمی نایل گردید.
منبع: سنی دیلی