در کتاب هالیوود و اسلامهراسی تلاش شده است تا با بررسی سه فیلم هالیوودی با رویکرد اسلامهراسی، چگونگی برساخت رسانهای «پارادایم اسلام هراسی» در کارخانه پرزرق و برق هالیوود هویدا شود.
ردنا (ادیان نیوز) – ایالات متحده امریکا، حادثه یازده سپتامبر را اقدامی تروریستی نامید و اعلام کرد به جنگ تروریسم میرود. این بار اما این جنگ با دشمنی بود که محدود به یک کشور خاص نمیشد، بلکه یک دین آسمانی را در بر میگرفت؛ اسلام. حال برای ورود به جنگ و توجیه آن، به تبلیغات گسترده نیاز بود و مهمترین ابزار تبلیغات امریکا یعنی هالیوود مسئولیت بزرگی را متقبل شد تا با بازنمایی داستانهای خیالی، اعراب و اسلام را خطرناک جلوه دهد و از این طریق سهم خود را در جنگ به انجام برساند. بدین صورت موج جدید اسلامهراسی در دستگاه هالیوود که عمدتاً بعد از فروپاشی نظام کمونیسم شکل گرفته بود، با شدت بیشتر آغاز شد.
در قالب این سناریو، برای دستگاه سیاسی- تبلیغاتی امریکا، اسلام و مسلمانان مقولههایی مرموز و مبهم هستند و برای اینکه مخاطبان آنها را بشناسند نیاز به نمادسازی، کلیشهسازی و طبیعیسازی است. از این رو، هالیوود باید دست به کار شود و از آنان تصویری همه فهم ارائه دهد. اما از آنجایی که تمدن اسلامی و مردم سالاری دینی، رقیب جدی برای لیبرال دموکراسی غربی محسوب میشود، غرب آن را برنمیتابد و تلاش میکند آن را تخریب و نابود سازد. بنابراین در قالب مجموعهای از پیچیدگیهای فنی و محتوایی، تصویری غیرمنصفانه و انحصارطلبانه از زیست جهان دنیای اسلام و تحولات و حوادث آن به تماشاگران مسخ شده فیلم، تحمیل میکند تا آن را بهمثابه دنیای فرودست قلمداد کند. بدین ترتیب موجب پیش داوری مخاطبان از مسلمانان میشود و میکوشد افکار عمومی غرب را برای دخالت در امور مسلمانان و تجاوز نظامی به کشورهای اسلامی به بهانههای مختلف، با خود همراه سازد.
از دید کارشناسان رسانه، برای کمرنگ کردن تأثیر هجوم تصاویر رمزگذاری شده نظام سلطه، لازم است سواد رسانهای مخاطبان افزایش یابد. بدین وسیله تماشاگران میتوانند با خوانش صحیح رمزها و کدهای مستتر در روایت و فرم فیلمهای هالیوودی با مضامین ضد اسلامی، وجوه تفاوت واقعیت را از «واقعیت بازنمایی شده» بهتر درک کنند.
در کتاب هالیوود و اسلامهراسی تلاش شده است تا با بررسی سه فیلم هالیوودی با رویکرد اسلامهراسی، چگونگی برساخت رسانهای «پارادایم اسلام هراسی» در کارخانه پرزرق و برق هالیوود هویدا شود.
اسلامهراسی چیست؟!
مگ گرینفیلد ستوننویس مجله امریکایی نیوزویک، درباره سوء تفاهم غرب درباره اسلام و پیچیدگیهای آن برای غربیها نوشته است: هیچ بخشی از جهان، به اندازه مجموعه دین، فرهنگ وجغرافیای موسوم به اسلام، به گونهای مایوس کننده، نظاممند و لجوجانه از سوی ما غربیها کج فهمیده نشده است. ( smith, 2011:1)
درباره واژه «اسلامهراسی» در دایرهالمعارف مطالعات قومی- نژادی آمده است که با وجود گسترش مسئله اسلامهراسی و تبدیل شدن آن به یکی از معضلات نگرانکننده پس از ۱۱ سپتامبر، هنوز تعریف جامع و مانعی از آن وجود ندارد.
تبارشناسی واژه اسلامهراسی (Islamophobia) شامل اسلام و پسوند کلاسیک و لاتین O به واژه فوبیا (Phobia ) است که معنی ترس غیرمنطقی یا احساس ترس و گریز میدهد.
اسلامهراسی در قالب ایجاد هراس از دین و شریعت اسلام و جوامع اسلامی و تمدن اسلامی بروز یافته است. اسلامهراسی، رویکردی سیاسی و رسانهای است که غرب با هدف سلطه بیشتر بر جهان با ارائه چهرهای منفی از اسلام با صفاتی چون خشونت، تروریسم، ضدحقوق بشری، استبدادی، عقب¬مانده، غیر مدنی، خطرناک برای جهان، آدمکش و غیر عقلانی شناخته میشود و فضای روانی را برای اسلام ستیزی فراهم می-آورد.
اسلامهراسی واژه جدیدی است که به تبعیض یا تعصب ضد اسلام و مسلمانان برمیگردد. کاربرد واژه به ۱۹۸۰ باز میگردد، اما پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م. کاربرد عمومیتری پیدا کرد.
پس از فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱ م. تهدید کمونیستی، دیگر نمیتوانست توجیهگر مداخله نظامی باشد. ایالات متحده نیازمند دشمنسازی جدید بود. تروریستهای مسلمان دشمن ایدهآلی بودند، زیرا بهانه مناسبی برای فتح امپریالیستی از خاورمیانه تا آسیای مرکزی را فراهم میکردند. همچنان که مارگارت تاچر پس از حوادث ۱۱ سپتامبر اسلام را بلشویسم جدید خواند.Diana ralph , 2006 : 277) )
تأثیر ۱۱ سپتامبر بر مسئله اسلامهراسی
پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ واژه اسلامهراسی کاربرد عمومیتری پیدا کرد و این گونه معنا شد: ترس و نفرت از مسلمانان؛ چرا که این دین و پیروانش با دیگر فرهنگها، هیچ ارزش مشترکی ندارند. (مهدی زاده، ۱۳۸۷: ۵۳)
مسیحیت راست، از ۱۱ سپتامبر بهمثابه نماد تقابل مسلمانان با مسیحیان یاد میکند و ضمن تأکید بر خشونتطلبی ذاتی اسلام به جنبه تهدیدآمیز آن علیه یهودیان و مسیحیان نظر دارد. بر این اساس بود که پس از ۱۱ سپتامبر، آنها از اظهارات بوش در مورد جنگهای صلیبی استقبال و از سیاستهای جنگ طلبانه واشنگتن در برابر کشورهای اسلامی حمایت کردند. از این دوره به بعد، مطالب زیادی در حمایت از آموزههای صهیونیستی مسیحیت نوشته شد. دفاع از صهیونیسم مسیحی به قلم دیوید پاوسون یک نمونه از آثاری است که در آن، چنین ایدهای ترویج میشود.
از روز وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر، انگشت اتهام به سوی شبکه تروریستی القاعده اشاره رفت و از آن روز بود که اخبار مربوط به تروریستهای مسلمان، در صدر رسانهها قرار گرفت و اکنون با گذشت بیش از یک دهه همچنان خبرهایی از جهان اسلام و فعالیتهای مسلمانانی خاص، دارای ارزش خبری بالا برای رسانههای غربی محسوب میشوند. در واقع در مقایسه با گذشته تعداد معدودی از خبرهای مهم به نحوی مربوط به مسلمانان نیستند، همانگونه که تعداد بسیار معدودی از خبرهای مربوط به مسلمانان در سالهای اخیر درباره چیزی غیر از جنگ یا ترور بودهاند.
نگارندگان کتاب «مسلمانان و رسانههای خبری» معتقدند پس از حملات ویرانگر ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، مسلمانان عموماً در تصویرسازی امریکا، جایی را اشغال کردند که پیش از آن، کمونیستها اشغال کرده بودند. در حالی که دشمنان دوران جنگ سرد، به دوستانی جدید در سازمانهای مهم غربی همچون ناتو تبدیل شدهاند، موضوع شبه نظامیان اسلامگرا، به تصویرسازی از دشمن جدید امریکا کمک میکند. اگرچه به کل جهان اسلام همواره بهمثابه تهدیدی واحد – آنگونه که به کمونیستها نگریسته میشد- نگاه نشده است، اما انگاره کلی درباره مسلمانان این است که آنان دیگرانی هستند که خودی جمعی باید آمادگی اقدام ضد آنها را داشته باشد. (Ibid : 117)
تبعیض و سوء رفتارها علیه مسلمانان اشکال متنوعی دارند. از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد:
ـ عرضه خدمات ناقص یا نامناسب در رستورانها، مراکز تفریحی و بنگاه¬های مشابه
ـ رفتارهای عاری از نزاکت و غیرمحترمانه
ـ سوء ظن و متهم سازی¬های نابجا
ـ کنترل افراد در اماکن عمومی
ـ بروز رفتارهایی که نشانه ترس و نگرانی است
ـ تمسخر مستقیم و غیر مستقیم
ـ توهینهای لفظی و استفاده از برچسبهایی چون تروریست
ـ اجتناب از برقراری روابط نزدیک و دوستانه
ـ بروز رفتارهایی حاکی از دستکم یا سطح پایین گرفتن مسلمانان
ـ نظارت و کنترل پلیسی فراتر از حد متعارف
ـ ضرب و شتم جسمی و سایر رفتارهای خشونت آمیز
ـ تبعیض در عرضه خدمات پلیسی و قضایی. (قنبرلو، ۱۳۸۹)
انگیزههای اسلامهراسی در غرب
۱. اسلام ساختاری ثابت و یکپارچه و بدون تغییرات است.
2. اسلام وجودی جدا و دیگری تعریف میشود که هیچ ارزش مشترکی با دیگر فرهنگها ندارد.
3. اسلام در رتبه نازلی نسبت به غرب قرار دارد که واجد صفاتی همچون وحشیگری غیر عقلانی، بدوی و جنسیتگراست.
4. اسلام، خشن، پرخاشگر، تهدید و حامی تروریسم است و درگیر برخورد تمدنهاست.
5. اسلام به مثابه یک ایدئولوژی سیاسی دیده میشود که برای امور سیاسی و نظامی به کار گرفته میشود.
6. خصومت با اسلام برای توجیه فعالیتهای تبعیضآمیز نسبت به مسلمانان و خارج کردن آنها از جریان اصلی جامعه است.
7. خصومت با اسلام بهعنوان امری طبیعی و عادی جلوه داده میشود.
8. نقد مسلمانان از غرب، مردود است و جایگاهی ندارد. (مجیدی، ۱۳۸۸: ۷۴)
در واقع هدف رسانههای غربی نشان دادن اسلام در قالب یک کلیشه به مخاطبان است.
جایگاه ایران در پروژه اسلامهراسی
انقلاب اسلامی ایران، نه سازش دولتهای مصر، عربستان سعودی، لیبی و سایر کشورهای عربی وابسته به قدرتهای غربی و نه بیتفاوتی مسلمانان غیر عرب دیگر را داشت. از این رو، هم منافع غرب به خطر افتاد و هم منافع رژیم اسرائیل؛ چراکه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، موجبات بیداری جهان اسلام را فراهم آورده بود.
مایت ایران از جنبش فلسطین و طرح آن در مجامع بینالمللی موج جدیدی از توجه اعراب و مسلمانان و به دنبال آن جهان را به مسئله فلسطین معطوف کرد که برای مدتها پس از پیمانهای صلح و سازش با اعراب مسکوت مانده بود. علاوه بر این، انقلاب اسلامی در ایران، مشکل تازهای در راه پروژه جهانیسازی غربی و نظمنوین بینالملل بود. امتناع و سرپیچی از غرب و ایدههایش که بر اثر عدم اشتراک در ارزشها و اعتقادات اسلامی طبیعی بود، راه نفوذ غربیان به ایران را مسدود میکرد؛ مسئلهای که از نظر غربیها به هیچ روی قابل بخشش نبود. علاوه بر این، پیروزی انقلاب که به هیچکدام از دو قطب وابسته نبود و در عین حال قدرتمندی خود را حفظ کرده بود، قطب سومی را به دنیا معرفی کرد که توجه صاحبنظران سیاسی و متفکران غرب را به خود جلب مینمود. (نخعی، ۱۳۹۰: ۵۴ -۵۳)
از همین رو، در مرکز پروژه اسلامهراسی، ایران بهعنوان امالقرای جهان اسلام قرار گرفته است و هالیوود نیز به موازات اسلامهراسی، ایران هراسی را نیز دنبال میکند.
کتاب «هالیوود و اسلامهراسی» از سوی گروهی از پژوهشگران واحد پژوهشهای کاربردی برونمرزی صداوسیما نوشته شده است.