علیرضا شجاعیزند با بیان اینکه دین در بحران کرونا نه تنها دچار هزیمت و عقبنشینی نشده، بلکه تنها ملجأیی است که پس از ناامیدیِ از دیگر مدعیان میشود روی آن حساب کرد، گفت: نسبت دین و کرونا به لااقل چهار عامل بستگی دارد؛ آگاهی و ارزیابی ما از پدیده کرونا، درک و انتظار ما از دین به طور کلی، قابلیت و ظرفیتهای آن و بالاخره رویکرد متولیان و مراجع مذهبی به این مسئله.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، با ظهور ویروس خرد و کوچک، ولی عالمگیر کرونا، پرسشهای متعددی درباره نسبت دین و جامعه در جهان کرونا زده مطرح شده است؛ پدیدهای مانند کرونا چه تأثیری بر جوامع بشری بهویژه دینداری در این جوامع خواهد گذاشت؟ آیا این پدیده مانند وبا یا پدیدههای همهگیر دیگر که در تاریخ بشر رخ داده سبب تغییراتی اساسی در رفتار دینی افراد و جوامع بشری خواهد شد؟ آیا تأثیرات این پدیده به سمت بهبود دینداری حرکت میکند یا فروکاست جایگاه دین؟ جامعه ایران چه تأثیری از این پدیدهها خواهد پذیرفت؟
در خصوص نسبت دین و کرونا با علیرضا شجاعیزند، استاد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس، به گفتوگو پرداختهایم، وی معتقد است که دین در این ماجرا نه تنها دچار هزیمت و عقبنشینی نشده، بلکه تنها ملجأیی است که پس از ناامیدی از دیگر مدعیان میشود روی آن حساب کرد و بدان پناه برد. با این که غالب دینپژوهان بر چنین قابلیتی در دین صحه گذاردهاند، اما این تفاوت را هم دارند که برخی از ایشان تنها همین قدر و نه بیش از آن را برای دین قائل شدهاند. وی همچنین ضمن بیان نظر اینگلهارت درباره رونق دین در موقعیتهای ناامنی، به دو ایراد در نظر وی اشاره میکند. در ادامه این گفتوگو را میتوانید بخوانید.
به عنوان اولین سؤال میخواستم بپرسم چرا مسئله دین و کرونا این قدر برجسته شده است؟
پرسش مهمی است. در حالی که تأثیرات کرونا در عرصهها و حوزههای دیگر به مراتب خیلی بیشتر بوده است؛ چرا مسئله دین و کرونا این قدر برجسته شده است؟ مسائل و پرسشهایی که این پدیده در ساحت علم و مدیریت و اقتصاد پدید آورده کم از مسائل آن در حوزه دین نبوده و نیست؛ پس چرا این همه بر روی دین و کرونا تمرکز و تأکید شده است و میشود؟ به نظر همین طور است که میگویید؛ هرچند احصای دقیقی از حجم توجهات در ساحتهای مختلف وجود ندارد و مقایسهای میان آنها صورت نگرفته است؛ اما به نظر میآید که عطف توجه به مسائلی که کرونا برای دین و دینداری پدید آورده، لااقل در ایران، بیش از عرصههای دیگر بوده است.
دین در موقعیت فاعلی در اجتماع
این اتفاق اگر صائب باشد، حاوی نشانههای خوبی برای دین است؛ در عین حال که آن را به تلاطم و دردسر هم انداخته. نشانه آن است که دین، در موقعیتِ فاعلی قرار گرفته و از طرفهای اصلیِ صحنه است. چه آن را «عاملِ» بروز مسائل بدانیم و چه «رافعِ» آنها. همین طرفِ پرسش واقع شدن و مطالبه پاسخ و اعلام نظر و موضع کردن، مؤیدِ مرکزیت و فاعلیت یافتنِ دین است. این مرکزیت و طرفیت و فاعلیت پیدا کردن در عین حال یک اتفاق مخاطرهآمیز هم هست. بدین معناکه اگر این دین، ظرفیت و بضاعتهای لازم را نداشته باشد و نتواند به انتظارات پدید آمده پاسخ دهد و یا پاسخهای مقنعی دهد؛ بلافاصله بر موقعیتش اثر میگذارد و آنچه را که از مسیرهای دیگری بهدست آورده، در این ماجرا از دست خواهد داد. اگر نگوییم همه سرمایه، لااقل بخش قابل توجهی از آن را از دست خواهد داد.
توجه داشته باشیم که کرونا همین نوع مسائل و پرسشها را برای مدرنیته و زندگی مدرن هم پدید آورده است و آنها هم نظیر دین و بلکه بیش از دین، در این مخمصه قرار دارند. این خود مؤید آن است که جدیترین مدعیانِ مطرح در دورانی که در آن بهسر میبریم، همین دو گفتمانِ دین و مدرنیته هستند. این دو در حوزههای بسیاری در سطوح خُرد و میانه و کلان، رودرروی یکدیگر قرار دارند و با هم مقایسه میشوند. لااقل در جامعه ما چنین است.
بگذارید سؤال را قدری مبناییتر طرح کنم. چرا اساساً چنین عطف توجه گسترده و فراگیری نسبت به پدیده کرونا به وجود آمده است؟
دو عامل باعث جلب توجهات حداکثری به این پدیده بوده است. یکی «همهجاگیری» آن است و دیگری «قدرت رسانه». این عوامل پیش از این هم بودهاند؛ اما نه در نصابهای امروزیاشان. بسطِ انفجاری ارتباطات در همه انواعِ حقیقی و رسانهای و مجازیْ باعث شکلگیری چنین «مگافنامنی» شده است. مگافنامنی که هم واقعی است و هم برساختی؛ یعنی هم در زیستجهان اجتماعی ما ظهور و بروز داشته است و هم در جهانِ ادراکی و ذهنی ما.
در عین حال به نظر میرسد آنچه ادراک و احساس شده به مراتب بزرگتر از واقعیت آن است؛ لااقل تا بدینجای کار. این سخن هیچ مخالفت و مغایرتی با توصیههایی که درباره جدی گرفتن کرونا و اهمیت دادنِ بیش از این به آن میشود، ندارد. کوتاهیهای در اینباره معمولاً در ساحت رفتار و عادات ماست و بزرگنماییها مربوط به ساحت ذهن و سخنامان. افراطها نوعاً در مقام حرف است و تفریطها در مقام عمل.
قدرت رسانه و همهگیری کرونا
ویژگیِ دیگر آن که باز به قدرت رسانه و همهگیریِ کرونا برمیگردد، درگیرشدنِ همگانی با آن است؛ از هر دو حیث؛ یعنی فرق و فاصلهای که پیش از این و بلکه همیشه میان خواصِ اهل علم با عامه مردم وجود داشت، در اینجا خیلی مشاهده نمیشود. بعلاوه از نادر مواردی است که خواص هم حرف زیادی بیش از آنچه مردم میدانند و میگویند ندارند یا تفاوتشان هنوز خیلی بارز و نمایان نشده است. هنرِ خواص و نخبگان علمی و فکری در مسائل دیگر غالباً این بود که زودتر از دیگران به وقوعِ یک مسئله یا ظهور یک پدیده پی میبردند و لذا در نقش مخبرانِ خبیر و پیشگامان اجتماعی ظاهر میشدند. در این مسئله گویا چنین نیست. شاید علتِ این که آنقدر تمایل به آیندهشناسیِ کرونا در ایشان زیاد شده است، همین باشد؛ شاید قصد جبران آن عقبافتادگی را دارند.
با اینکه شما از عقبماندگی نخبگان به این پدیده سخن میگویید، اما شاهد شکلگیری ادبیات گسترده و فراوانی پیرامون این موضوع هم هستیم. چگونه میشود این دو را با هم جمع کرد.
در باب حجم ادبیات شکلگرفته درست میفرمایید؛ کمنظیر و شاید بینظیر باشد. بنده احصا و مقایسه نکردهام؛ مثل شما یک برآورد کلی از آن دارم. آن را هم، با فرض این که صائب باشد، اثر همان دو عاملِ پیشگفته میدانم. بخش بیشترِ این ادبیات هنوز سطحی و ژورنالیستی است و جای بررسیهای جدی و عمیقتر در این باب همچنان خالی است. البته خیلی هم دیر نشده و ظاهراً در حال زایش و تولید است. بدیهی است که توجهات در مرحله نخست، بیشتر مصروف بررسی و فهم چندوچون و کموکیف آن باشد.
تحلیل و تبیین، مربوط به مراحل بعدی است و مراحل بعدِ آن و پس از کشف سازوکار و فرایندها، روندپژوهی و آیندهشناسی است در عرصههای مختلف. موضوعِ تمامی این تأملات، خودِ پدیده کروناست و نسبتهایی که با دیگر امور دارد. پس از آن شرایط و زمینهای فراهم میشود که بخشی از توجهات بهجای خودِ کرونا، سراغ اندیشه و آرای تولیدشده پیرامون آن میرود و آنها را موضوعِ تأمل خویش قرار میدهد. همان که از آن به عنوان معرفت درجه دوم یاد شده است.
غافلگیری علمی کرونا
این مسیر و مراحلِ منطقیِ ظهورِ ادبیات نظری پیرامون یک پدیده را بیان کردم تا بگویم در اینباره قدری دچار آشفتگی شدهایم و آن هم ناشی از غافلگیری و بداعتهای شگرف آن است؛ مثلاً در حالی که هنوز شناخت کافی و کاملی از این پدیده و ابعاد مختلف آن نداریم و تبیین و تحلیل درستی از سازوکار و روندهای آن ارائه نشده، عجیب است که اکثراً دستبهکارِ آیندهپژوهی آن در عرصههای مختلف شدهاند. بنده هم شاید تحت تأثیر همین آشفتگی، البته از نوع دیگر باشم؛ به همین رو راغبم که بهجای کرونا و نسبت آن مثلاً با دین، به بررسی و تحلیل ادبیات نگاشته شده پیرامون آن بپردازم. علت مشترکِ پس و پیش شدنِ ترتیب بحثها و اولویتها شاید همین باشد که دستمان از اطلاعات و آگاهیهای لازم درباره کرونا خیلی خالی است.
خوب است که بحث را به همان سؤال و مسئله اصلی این سلسله گفتوگوها یعنی نسبت دین و کرونا برگردانیم.
مخالفتی ندارم، اما قبل از ورود به این بحث، انجام دو تفکیک و اِفراز را ضروری میدانم. اولی در باب «دین» است. ما در حالی از تعبیر کلیِ دین در این نسبت استفاده میکنیم که خیلی نمیشود آن را به نحو کلی به پیش برد. اقتضای این بحث آن است که پس از برداشتن یکی دو گامِ اولیه، مصداقی طرح و دنبال شود. به همین رو باید بلافاصله مشخص کرد که نسبتِ کدام دین با کرونا مطمح نظر ماست. چرا که ادیان از ظرفیتهای متفاوت و مواضع ناهمسانی در قبال این قبیل مسائل برخوردارند.
دومین جنبهای که باید تفکیک و افراز شود اینکه میان دین و کرونا نسبتهای مختلفی برقرار است و نمیشود همه را یکجا و به نحو یک کاسه طرح و دنبال کرد. دین از جنبههای مختلف نسبتهایی را با کرونا به مثابه یک بیماریِ مُسری و سریعالانتشار برقرار میکند و هر کدام هم مسائل و پاسخهای خاص خودشان را دارند. پس همچنان که دینِ مد نظر ما در این بحث باید مشخص شود؛ جنبه مورد بررسی آن در نسبت با کرونا نیز باید معین گردد. اینها را شاید جلوتر قدری بیشتر باز کردیم و توضیح دادیم.
غلبه مسئلهآفرینی دین بر کرونا
نکته دیگری را هم خوب است در همین مقدماتِ بحث اشاره کنم. به نظر میرسد بحث «نسبت دین و کرونا» بیشتر در ایران است که این قدر موضوعیت پیدا کرده و مسئلهآفرین شده است. همین زمینه باعث شده تا جوانبِ دیگر و نسبتهای متصور، قدری در حاشیه بمانند. کرونا و علم، کرونا و تکنولوژی، کرونا و مدیریت، کرونا و اقتصاد، کرونا و ارتباطات اجتماعی، کرونا و رسانه، کرونا و گردشگری، کرونا و حاکمیت، کرونا و آزادیهای فردی و امثال آن. البته از ویژگیهای منحصر به فرد جامعه ما این است که حتی همین دسته از مسائل و نسبتها را هم بهواسطه مربوط شدنش به حاکمیت دینی، بلافاصله به دین مربوط میکنند و بحثها مجدداً از همان نسبت دین و کرونا سردرمیآورد.
بر این اساس میشود ادعا کرد که مسئله اصلی و اولیِ کسانی که مستقیم و یا غیرمستقیم به سراغ نسبت دین و کرونا رفتهاند، دین بوده است و نه کرونا. مسئلهمند و برجسته شدنِ هر پدیده خُرد و کلانی در جامعه ما عموماً ناشی از نزدیکی و نسبتی است که با دین پیدا میکند. در این مسئلهسازیها طبعاً بزرگنمایی و سوگیریهایی هم وجود دارد. اینها بر روی هم، همچنان که اشاره شد، حقیقتی را عیان میسازد و آن این که دین در ایران، موضوعیت و فاعلیت پیدا کرده و همه چیز به نوعی به آن برمیگردد و لذا باید پاسخگوی همه چیز هم باشد. این همچنان که بیان شد برای دین خوب است و در عین حال که دردسرآفرین نیز هست.
شما به برخی بزرگنماییها و سوگیریها در این باره اشاره کردید، میشود به برخی از آنها اشاره کنید.
خیلی شایقم که این کار را بکنم؛ اما وقت میگیرد و مسیر بحث را عوض میکند. شما را برای نمونههایی از این دست، به همین گفتوگوهایی ارجاع میدهم که ایکنا با اساتید و اندیشمندان مختلف برگزار کرده است. وقتی توفیق مرور و مطالعه آنها را به توصیه شما پیدا کردم؛ هم استفاده کردم و هم دو عنصر را در آنها برجسته دیدم. یکی بزرگنماییهای عجیبی بود از آثار و عوارض کرونا و دیگری پیشبینیهای بیمحابای ایشان بود از آینده دین و دینداری. چون شما مبتکر این سلسله گفتوگوها بودهاید و سهمی در تولید بخشی از این ادبیات پیدا کردهاید؛ خوب است به گفتوگوهای فیمابین ایشان هم دامن بزنید تا این جنبههای از بحث هم روشن شود.
با امعان به این مقدمات، بفرمایید مسائلی که کرونا برای دین پدید آورده است از نظر شما چیست؟
ناگزیرم باز هم مقدمه دیگری را اضافه کنم. شاید این گفتوگو را با همین مقدمات به انتها برسانیم و شما هم به پاسخ سؤالاتتان نرسید. گریزی هم نیست چون لازم است و میتواند از ابهامات و سوءتفاهمات احتمالی ناشی از تعجیل در این بحثها قدری بکاهد. وقتی از مسئله و مسئلهآفرینیهای کرونا برای دین سخن میگوییم و یا از کلماتی چون چالش و از این قبیل استفاده میکنیم، خودبهخود و شاید هم ناخواسته، القای نوعی بدبینی و ناتوانی کردهایم.
ناخشنودیِ از کرونا که بر میزان مرگومیرِ عمومی افزوده و مانع و رادعی در برابر گردش معتاد و متعارف زندگی ایجاد کرده، کاملاً طبیعی است، اما بزرگنماییهای در اطراف آن و پیشبینیهای عجیب و غریبی که هیچ پایه و مبنایی هم ندارند، را نمیتوان خیلی طبیعی قلمداد کرد. برخی چنان از تعبیر «پساکرونا» استفاده میکنند که گویی تاریخ در این نقطه متوقف شده و وارد دوران جدیدی خواهد شد و سرنوشت بشر و ماهیت امور از این پس به کلی تغییر خواهد کرد. در حالی که تاریخِ بلند بشری از این قبیل تلاطمات و ابتلائات بسیار به خود دیده و ورطهها و گردنههای سخت و زیادی را پشت سر گذارده و از غالب آنها نیز سر بلند کرده و سربلند بیرون آمده است.
محک مدعیات ایدئولوژیها و گفتمانهای رایج
ضمن این که وقفه در امور بهخلاف زیانِ ظاهریِ آن، مبارک هم هست. چرا؟ چون فرصت بازنگری و بازاندیشی به ما میدهد و مجالی برای گشودن راههای جدید و ابداع شیوهها و رَویههای کارآمدتر از گذشته. بهعلاوه موجب میشود که بشریت از شرِّ برخی از ساختها و سنتهای غالب که در عین ضعف و ناتوانی، بر زندگی او چنبره زدهاند، رهایی یابد. این قبیل فرصتها که نادر هم هستند، توأم با زوال و زایشهای مهمی است و مهمتر آن که جوهر و طاقاتِ جریانات مدعی را آشکار میسازد. ادیان، فلسفهها، ایدئولوژیها و گفتمانهای رایج در چنین مواقعی به محک زده میشوند و جوهر و توان خود را نمایان میسازند.
پس برخلاف صورتسازیهایِ شایع که اصرار دارد تنها دین را در معرض پرسش و آزمونِ کرونا قرار دهد؛ باید گفت که همه مدعیان در هر سطح و موقعیتی، درگیر این ماجرا هستند و در معرض دچار شدن به زوال و اِدبار و یا برقرارماندن و به دست آورنِ اقبال. اتفاقاً ادیان، صرف نظر از تفاوتهایشان، از ظرفیت و قابلیتهای به مراتب بیشتری از رقبای ایدئولوژیک خود برای عبور از چنین موقعیتهایی برخوردارند.
با فرض و قبول مقدمات متعددی که آوردید، پس از این شاید بشود به سؤال نسبت دین و کرونا جواب داد.
بله، پاسخ به سؤال اصلی شما قدری بهدرازا کشید و از این بابت پوزش میخواهم. با فرض این مقدمات میشود گفت که پاسخ به سؤال نسبت دین و کرونا به لااقل چهار عامل بستگی دارد؛ آگاهی و ارزیابی ما از پدیده کرونا، درک و انتظار ما از دین به طور کلی، قابلیت و ظرفیتهای دینِ مورد نظر و بالاخره رویکرد متولیان و مراجعِ آن دین به این مسئله.
ارزیابی بنده از پدیده کرونا حسب آگاهی و اطلاعاتمان تاکنون، همان است که در فوق بیان کردم. کرونا با تمام گستردگی و سرعتی که دارد و مسائل عدیدهای که پدید آورده، بزرگتر از بلیههایی نیست که بشر تاکنون تجربه کرده و پشتِ سر گذارده است. ضمن این که تواناییهای علمی و تکنولوژیکِ امروز هم قابل مقایسه با ادوار ماضی نیست. نگرش به دین و انتظار از دین در جامعه ما به تبعِ نقش و موقعیتی که احراز کرده و ادعاهایی که دارد، متفاوت از تلقیِ جوامع دیگر است. این تفاوتِ نگاه را حتی در بین کسانی که میانه خوبی هم با دین ندارند، میشود نشان داد.
وضع متفاوت ایران از دیگر جوامع
همین که ایشان بیشتر به سراغِ نسبت دین و کرونا رفتهاند و نه نسبتهای دیگر و هر روز مقاله و مصاحبهای در این باب منتشر میکنند و پیشگویی و پیشبینیهایی درباره آینده دین در دورانِ پساکرونا ارائه میدهند، مؤید آن است که آنان هم نقش و جایگاه دین و دعاوی متعاقب آن را جدی گرفتهاند و البته انتظار دارند که به همان اندازه هم پاسخگو باشد. این مسئله وقتی به ایران میرسد و از نسبت دین و کرونا در جامعه ایران صحبت میشود، پای ظرفیت و قابلیت دینِ مشخصی به نام اسلامِ شیعیِ اصولی به میان میآید که ناگزیر باید بدان توجه کرد و ممیزاتش را با ادیان و برداشتهای دینیِ دیگر لحاظ نمود.
عنصر تعیینکننده چهارم هم رویکرد و نظر مراجع و مراکز دینیِ ایران است نسبت به این مسئله و نوع واکنشهایی که نشان دادهاند. به نظر میرسد در تمامی جنبهها بجز خودِ کرونا و آسیبهای فیزیولوژیک آن، وضع و موضع ما متفاوت از جوامع و ادیان دیگر است؛ لذا پاسخهای داده شده را نمیتوان بهراحتی تعمیم داد و پاسخهای آنها را هم نمیتوان برای اینجا مصرف کرد.
اسلام و مسلمانان کرونا را یک شرّ و بلا میدانند که از ناحیه خداوند نازل شده و یا عارضهای که خود بشر باعث و بانیاش بوده است؟
در این که نقش بشر، عامداً و یا قصدناشده، در پیدایی این ویروس چقدر بوده است، هنوز نمیشود اظهار نظرِ قطعی کرد. کارِ ما هم نیست؛ کار ویروسشناسان و بیولوژیستها است و البته سیستمهای اطلاعاتی. ما حداکثر میتوانیم، آن هم با احتیاط و احتمال بسیار، درباره عوارض و آثار بعد از وقوعِ آن صحبت کنیم. بنابر نگرش اسلامی، پدیدههای طبیعی همه در یدِ قدرت و مشیت خداوند هستند و از این حیث فرقی میان بیماری و سلامت نیست. بهعلاوه نمیتوانند بالذاته شرّ باشند. شرّ و زشت، وصف و اعتبارهایی است که ما به آنها میدهیم.
شرور در واقع اموری نسبتی هستند؛ یعنی در نسبت با دیگری و مشخصاً در نسبت با انسان است که معنا پیدا میکنند. این وصف در باب بلایای طبیعی و حیوانات درّنده و موذی و آنچه با عنوان کلیِ دشمنان طبیعیِ بشر از آن یاد میشود به همان اندازه صادق است که درباره باکتریها و ویروسها. آن دسته از پدیدههایی هم که برای بشر شرّ و آسیبزا محسوب شدهاند، ممکن است از جنبهای دیگر، مفید و لازم ارزیابی شوند. خودِ این که تنها وجه منفیِ امور را ببینیم یا وجه مثبت و مفیدشان را و یا آنها را در کلیتشان و از جمیع جهات در نظر بگیریم، تابع نگرش ما به هستی است و غایات مطمح نظر و البته وضع روحی و روانی ما.
از آنجا که در این فضا غلبه با بزرگنماییِ در اطراف کروناست و نگاهِ یکسره منفی به آن، خیلی هم بیراه نیست، اگر پرتوی هم بر وجوه مثبت این مسئله بیفکنم. شاید در کسب آرامشِ خاطری که این روزها بیش از هر وقت دیگری بدان نیاز است، مؤثر افتد. کاری که فقط از دین و نگاه دینی برمیآید. بگذارید همین جا در پاسخ به سؤال شما و به نحو مختصر اشاره کنم که دین در این ماجرا نه تنها دچار هزیمت و عقبنشینی نشده، بلکه تنها ملجأیی است که پس از ناامیدیِ از دیگر مدعیان میشود روی آن حساب کرد و بدان پناه برد. با این که غالب دینپژوهان بر چنین قابلیتی در دین صحه گذاردهاند، اما این تفاوت را هم دارند که برخی از ایشان تنها همین قدر و طاقت و نه بیش از آن را برای دین قائل شدهاند.
شما گفتید که مسائل و چالشهایی که کرونا برای دین ایجاد کرده است، متعددند و نباید نسخه واحدی برای همه آنها پیچید؛ اگر ممکن است قدری هم پیرامون آنها و تمایزاتشان صحبت کنید.
من فهرستی از انواع مسائل و چالشهایی که کرونا برای دین پدید آورده را در ذهن دارم که اگر مجال باشد بیان خواهم کرد، اما نتیجهای که از عرایض قبلیام میخواستم بگیرم این است که چالشها و مسائل، همیشه و همه جا منفی نیستند. ممکن است از آن حیث که موجب برهم خوردن روال عادیِ امور میشوند و دشواری و دردسرهایی را پدید میآورند، ناگوار بهنظر برسند و انسانها را ناراحت و ناراضی سازند، اما در غالب موارد باعث ارتقای سطح زندگی و تکامل بشری شدهاند. همچنین ممکن است از یک جنبه، منفی و از جنبه یا در سطحی دیگر، مثبت قلمداد شوند.
تلنگری برای روزمرگی انسان
یکی از آثار و پیامدهای کرونا در همین دورانِ شیوع که میشود مثبت هم تلقی کرد، تلنگری است که به انسانهای دچارِ زندگیِ عادی و گرفتارِ روزمرگی زده و موجب تنبه و بهخودآمدنهایِ بعضاً جدی در آنان شده است. کرونا به مثابه وقفهای در زندگیِ معتاد، میتواند موجب بیرون آمدن از غفلتِ بزرگ و غالب در روزگار ما بشود و افراد کثیری را درگیرِ پرسشهای مغفولمانده وجودی و بازاندیشی و بازنگریهای اساسی در اندیشه و عمل سازد. میتواند مسئله جدی و غالباً فراموششده مرگ را مجدداً احیا نماید و از آن طریق معنای جدیدی به زندگی ببخشد. میتواند ما را متوجه پیچیدگیهای بیشتری از عالَم سازد تا اذعان بیشتری به عظمتِ خلقت و بزرگیِ خالق و ضعف و ناتوانیِ انسان پیدا کنیم.
این قبیل موقعیتها، آن هم به نحو گسترده و همگانی، خیلی وقت است که پیش نیامده و بشریت به آن نیاز دارد. پس مسئلهآفرینیهای کرونا نه تنها تهدیدی برای دین نیست، بلکه فرصت و موقعیت خوبی را هم برای عرض اندام و ابراز وجود آن فراهم آورده است. تشخیص اینگلهارت در این که بازارِ دین در موقعیتهای ناامنی و بیاطمینانی رونق پیدا میکند و با اقبال بیشتری مواجه میشود، درست است؛ در عین حال به دلیل نداشتنِ درک درستی از نیازها و ظرفیتهای وجودیِ انسان و تبیین درستی از چراییِ اقبالِ بهسوی دین، به ارزیابی و استنتاجی منفی از آن رسیده که نمیتواند صائب باشد. نظریه او دچار دو خطای آشکار است.
یک این که گمان میکرد فرایند رو بهرشدِ مدرنیته دیگر اجازه بازگشت اضطراب و بیاطمینانی را به زندگی بشر نخواهد داد و دوم آن که قابلیتهای دین را به نقشآفرینی در اوضاع مضطرب و ملتهب، مختصر ساخته و موقعیتهای متعارف و عادی را از دایره توجه و اعتنای دین خارج کرده بود. این نظر در همان خطای کهن درباره خدای رخنهپوش ریشه دارد. همان که خدا را صرفاً در تنهاییِ سنگر و در موقعیتهای خطیر و بحرانی میجوید و مییابد.
منبع: ایکنا